سب و لعن از دیدگاه مذاهب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
==سب و لعن از دیدگاه عقل==
==سب و لعن از دیدگاه عقل==
===شکی نيست كه سبّ و فحش از مصاديق اذّيت، آزار و ضرر مى‏باشد كه عقلاً و شرعاً مذموم و ناپسند است <ref>(نراقی، 1376، ج2، ص282)</ref>. همچنین نه تنها فائده¬ای بر آن مترتب نیست؛ بلکه موجب برافروخته شدن آتش دشمن و لجاجت می‎شود چرا که سبّ و دشنام، روشن کننده حق و باطل نیست. بنابراین کسی که آن را به کار می‎برد، نمی¬تواند با آن مطلبی را ثابت یا از حقی دفاع نماید؛ پس، بستر پذیرش سخن حق را از مخاطب گرفته و از سویی، گوینده را به بددهنی و کلمات ناپسند سوق می¬دهد. نکته قابل تأمل دیگر اینکه: انسان از روی فطرت و غریزه از حریم محترمات و مقدسات خود دفاع می¬کند. بنابراین، هرگاه احساسات او پیرامون مقدساتش برانگیخته شود و یا با توهینی در این باره مواجه شود، روحیه مقابله به مثل در او ایجاد شده و به هتک حرمت مقدسات طرف دیگر می¬پردازد، چنانکه برخی از برادران اهل تسنن به صراحت این مسأله را مطرح نموده و می¬گویند: زمانی که پیروان «ابوبکر» و «عمر»، لعن از زبان شیعه لعن آنها را می¬شنوند، مقابله به مثل نموده و علی7 را لعن می-نمایند <ref>(شوشتری، 1367، ص239؛ آلوسی، 1415ق، ج4، ص236)</ref> و این عکس العمل که ناشی از عمل نابخردانه است، از نگاه عقل مردود به شمار می¬آید. انسان عاقل از رفتار خود، هدف و یا نتیجه مطلوبی را رصد می¬نماید، در حالی که نه تنها نتیجه مورد انتظار گوینده سبّ و لعن ـ که همان هدایت مخاطب است ـ حاصل نمی‎شود، که در این صورت کار بی‎ثمری را انجام داده است؛ بلکه ثمر و نتیجه¬ای دور از انتظار گوینده، که همان کینه، عناد، قتل و خونریزی است را به بار می¬آورد؛ چنانکه در روز قیامت دست خود را آلوده به خون می¬بیند و زمانی که ادعای پاکی می¬کند، به او گفته می¬شود که این سهم تو از خون فلانی است به خاطر کلام ناسنجیده¬ای که گفتی <ref>(کلینی، 1407ق، ص370؛ حرعاملی، بی¬تا، ج16، ص251)</ref>. به نظر می¬رسد عقل سلیم با تحلیل این قبیل داده¬ها، می¬تواند به راحتی به قبح چنین عملی حکم نماید. اساساً نرم خویی و مهربانی در کلام و رفتار، زمینه¬ساز هدایت و توجه قلوب است، بنابراین، اگر هدف را هدایت مخاطب بدانیم، نیل به این هدف، بدون حرکت در مسیر آن و التزام به لوازم آن میسور نیست، پس به حکم عقل، خالی بودن کلام از هر کنایه و یا سخن زشت، زمینه ساز جذب قلوب است؛ چنان چه برخی به آن اذعان می¬نمایند. لذا مطابق قاعده اولیه، لعن و سبّ به لحاظ عقلی امری مذموم و قبیح، به لحاظ شرعی امری حرام است.
===شکی نيست كه سبّ و فحش از مصاديق اذّيت، آزار و ضرر مى‏باشد كه عقلاً و شرعاً مذموم و ناپسند است <ref>(نراقی، 1376، ج2، ص282)</ref>. همچنین نه تنها فائده¬ای بر آن مترتب نیست؛ بلکه موجب برافروخته شدن آتش دشمن و لجاجت می‎شود چرا که سبّ و دشنام، روشن کننده حق و باطل نیست. بنابراین کسی که آن را به کار می‎برد، نمی¬تواند با آن مطلبی را ثابت یا از حقی دفاع نماید؛ پس، بستر پذیرش سخن حق را از مخاطب گرفته و از سویی، گوینده را به بددهنی و کلمات ناپسند سوق می¬دهد. نکته قابل تأمل دیگر اینکه: انسان از روی فطرت و غریزه از حریم محترمات و مقدسات خود دفاع می¬کند. بنابراین، هرگاه احساسات او پیرامون مقدساتش برانگیخته شود و یا با توهینی در این باره مواجه شود، روحیه مقابله به مثل در او ایجاد شده و به هتک حرمت مقدسات طرف دیگر می¬پردازد، چنانکه برخی از برادران اهل تسنن به صراحت این مسأله را مطرح نموده و می¬گویند: زمانی که پیروان «ابوبکر» و «عمر»، لعن از زبان شیعه لعن آنها را می¬شنوند، مقابله به مثل نموده و علی7 را لعن می-نمایند <ref>(شوشتری، 1367، ص239؛ آلوسی، 1415ق، ج4، ص236)</ref> و این عکس العمل که ناشی از عمل نابخردانه است، از نگاه عقل مردود به شمار می¬آید. انسان عاقل از رفتار خود، هدف و یا نتیجه مطلوبی را رصد می¬نماید، در حالی که نه تنها نتیجه مورد انتظار گوینده سبّ و لعن ـ که همان هدایت مخاطب است ـ حاصل نمی‎شود، که در این صورت کار بی‎ثمری را انجام داده است؛ بلکه ثمر و نتیجه¬ای دور از انتظار گوینده، که همان کینه، عناد، قتل و خونریزی است را به بار می¬آورد؛ چنانکه در روز قیامت دست خود را آلوده به خون می¬بیند و زمانی که ادعای پاکی می¬کند، به او گفته می¬شود که این سهم تو از خون فلانی است به خاطر کلام ناسنجیده¬ای که گفتی <ref>(کلینی، 1407ق، ص370؛ حرعاملی، بی¬تا، ج16، ص251)</ref>. به نظر می¬رسد عقل سلیم با تحلیل این قبیل داده¬ها، می¬تواند به راحتی به قبح چنین عملی حکم نماید. اساساً نرم خویی و مهربانی در کلام و رفتار، زمینه¬ساز هدایت و توجه قلوب است، بنابراین، اگر هدف را هدایت مخاطب بدانیم، نیل به این هدف، بدون حرکت در مسیر آن و التزام به لوازم آن میسور نیست، پس به حکم عقل، خالی بودن کلام از هر کنایه و یا سخن زشت، زمینه ساز جذب قلوب است؛ چنان چه برخی به آن اذعان می¬نمایند. لذا مطابق قاعده اولیه، لعن و سبّ به لحاظ عقلی امری مذموم و قبیح، به لحاظ شرعی امری حرام است.
==دعوت به بیان واقعیت‎ها به جای سبّ==
===برابر گزارش‎هاي مكرر تاريخي، در جريان جنگ صفين، عده‎اي از اصحاب امام علي(ع) پس از شنيدن سخن ايشان درباره كيفيت گمراهي و فساد عقيده معاويه و حزبش، درصدد بر آمدند تا به اهالي شام ناسزا بگويند خبر به امام علي7 رسيد و امام آنها را از اين كار باز داشت و در پاسخ به اعتراض آنها فرمود: درست است كه شما بر حق هستيد، اما من نمی‎پسندم كه شما اهل نفرين و دشنام باشيد و آنان را دشنام دهيد. به جاي اين كار، بدي‎هاي اعمالشان را بیان ¬كرده و مي¬گفتيد: منش و عمل آنان چنين و چنان است <ref>(بروجردی، 1429ق، ج6، ص36؛ دینوری، 1412ق، ص165؛ ابن جوزی، بی¬تا، ص154؛ نهج البلاغه، خطبه۲۰۶، ص۳۲۳؛ منقری، 1403ق، ص۱۰۳؛ ابن أعثم کوفی، 1411ق، ‏ج۲، ص۵۴۳)</ref>. باید تأمل داشت که با وجود این تصریح در نهی از سبّ، چگونه می¬توان انجام آن را از امام معصوم7 بپذیریم و ناسزاگویی را به ایشان نسبت دهیم؟
بنابراین، با عنایت به توصیه امامان شیعه: مبنی بر نهی از سبّ و بیان واقعیات به جای آن، می¬توان گفت: مواردی که در کلام ایشان دیده می¬شود، به هیچ وجه سبّ محسوب نمی¬گردد، بلکه بیان اوصاف واقعی افراد و اشخاص است که در قرآن نیز این شیوه وجود داشت، بنابراین زمانی که امام(ع) از اصطلاح «یابن الزانیه» استفاده می¬فرمایند، این بیان، سبّ محسوب نمی¬گردد، بلکه بیان واقعیت درباره شخصى است که از راه نامشروع به دنیا آمده و والدین او ضوابط انسانى و اسلامى را زیر پا گذارده¬اند و نیز امام حسین(ع) درباره «ابن زیاد»، فرمود: «الا و انّ الدّعي بن الدّعي قد رکز بين اثنتين، بين السّلة و الذّلة؛ اى مردم، آگاه باشید که این شخص که پدر او مشخص نیست ـ زنا زاده است ـ مرا بین دو کار مخیّر گذاشته است» <ref>(نمازي شاهرودي، 1375، ج۳، ص۴۵۱)</ref>. در اینجا نیز امام(ع) در مقام بیان یک واقعیت است، نه سبّ! زیرا همان طور که در مفهوم سبّ گذشت، سبّ به معنای کلمات زشت و بی‎پرده‎ای بود که به فرد نسبت داده می¬شد، اما در اینجا امام(ع) در مقام بیان واقعیت و افعال ناپسند برخی خلفا هستند و این مصداق سبّ محسوب نمی‎شود. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که درک واقعیتهای عالم، تنها در حیطه اختیارات خداوند و به اذن او در قلمرو معصومین و اهل بیت: است؛ چرا که عصمت ویژه این بزرگواران، نوعي علم و شعور است که با ساير انواع علوم مغايرت دارد؛ ساير علوم گاهي مغلوب ساير قواي شعوري واقع شده؛ ولي اين علم، هميشه بر ساير قوا غالب و قاهر است و همه را به خدمت خود در مي‌آورد و به همين جهت است که صاحبش را از کل ضلالت‌ها و خطاها حفظ مي‌کند <ref>(طباطبايي، 1417ق، ج5، ص80)</ref>. با توجه به نظر علامه مي‌توان گفت: کسي که به مرتبة مطلق عصمت مي‌رسد، به کنه حقايق امور پي¬برده و بر اين اساس، کاري را که جايز نيست انجام نمي‌دهد. از این‎رو، ادعای چنین درکی برای مردم عادی و در پی آن نسبت دادن عباراتی مانند: «یابن الزانیه» از سوی آنان با ادعای آگاهی از واقعیت، کذبی بیش نخواهد بود.


==نتیجه گیری مطلوب==
==نتیجه گیری مطلوب==
۱۷۴

ویرایش