سلمان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عمار' به 'عمار یاسر')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سلمان فارسی''' در خانواده ای [[زرتشتیت|زرتشتی]] و صاحب نفوذ، در «روستای جی» از توابع [[اصفهان]] به دنیا آمد. پدرش نام او را «روزبه» گذاشت. [[پیامبر اسلام]] او را از خود ([[اهل بیت]]) خواند و به سلمان محمدی شهرت یافت . پدرش روحانی زرتشتی، کدخدای روستای جی و یکی از ثروتمندان آن ناحیه بود. او آتش پرستی متعصب و سرسخت بود، و چون آتشکده داشت، مردم آن ناحیه برای پرستش آتش نزد او می رفتند؛ به همین خاطر نزد مردم از منزلت سیاسی مذهبی خاصی برخوردار بود.
'''سلمان فارسی''' در خانواده ای [[زرتشتیت|زرتشتی]] و صاحب نفوذ در «روستای جی» از توابع [[اصفهان]] به دنیا آمد. پدرش نام او را «روزبه» گذاشت. [[پیامبر اسلام]] او را از خود ([[اهل بیت]]) خواند و به سلمان محمدی شهرت یافت . پدرش روحانی زرتشتی کدخدای روستای جی و یکی از ثروتمندان آن ناحیه بود. او آتش پرستی متعصب و سرسخت بود و چون آتشکده داشت، مردم آن ناحیه برای پرستش آتش نزد او می رفتند؛ به همین خاطر نزد مردم از منزلت سیاسی مذهبی خاصی برخوردار بود.
 


<div class="wikiInfo">[[پرونده:مقبره_سلمان_فارسی.jpg|بندانگشتی|مقبره سلمان فارسی در مدائن]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:مقبره_سلمان_فارسی.jpg|بندانگشتی|مقبره سلمان فارسی در مدائن]]
خط ۶: خط ۵:
=انتخاب نام سلمان=
=انتخاب نام سلمان=
<br>
<br>
حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت، در روستای جی‏ (از روستاهای اصفهان) فرزندی به دنیا آمد، که نامش را «روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.<ref>[https://www.imamali.net/?id=1489 برگرفته شده از مقاله زندگی نامه سلمان فارسی]</ref>
حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت در روستای جی‏ (از روستاهای اصفهان) فرزندی به دنیا آمد، که نامش را «روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.<ref>[https://www.imamali.net/?id=1489 برگرفته شده از مقاله زندگی نامه سلمان فارسی]</ref>
<br>
<br>
نام سلمان در مراحل گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش [[اسلام]] با ابهام روبروست. در منابع کهن مطلقا اشاره‌ای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد سالار" ضبط کرده‌اند<ref>مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح، ملک الشعراء بهار، ص۲۴۲.</ref> و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد اسامی‌ای شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالا همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه به" در ردیف "روزبه" و "سال به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران می‌باشند و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب"می‌باشد.<ref>ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۱۸.</ref>
نام سلمان در مراحل گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش [[اسلام]] با ابهام روبروست. در منابع کهن مطلقا اشاره‌ای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد سالار" ضبط کرده‌اند<ref>مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح، ملک الشعراء بهار، ص۲۴۲.</ref> و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد اسامی‌ای شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالا همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه به" در ردیف "روزبه" و "سال به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران می‌باشند و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب"می‌باشد.<ref>ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۱۸.</ref>
<br>
<br>
سلمان مشهور به کنیه ابو عبدالله در بعد از اسلام بود و از اهالی روستای جی از توابع اصفهان، پدرش دهقان و از متدینین زرشتی بود و سلمان نیز در کودکی از پیروان این آیین بود.
سلمان مشهور به کنیه ابو عبدالله در بعد از اسلام بود و از اهالی روستای جی از توابع اصفهان پدرش دهقان و از متدینین زرشتی بود و سلمان نیز در کودکی از پیروان این آیین بود.
<br>
<br>
=مسیحی شدن سلمان=
=مسیحی شدن سلمان=
<br>
<br>
سلمان وقتی به شام رسید، سراغ داناترین و متدین ترین مرد مسیحی را گرفت، مردم او را به سمت رهبر مذهبی خود در [[کلیسا]] راهنمایی کردند. او به کلیسا رفت و به رهبر مذهبی آن قوم گفت: من دوست دارم به دین شما روی بیاورم و در خدمت شما باشم تا اصول و احکام این دین را از شما یاد بگیرم.او درخواست سلمان را قبول کرد و بدین صورت او یکی از خدمتکاران و شاگردان آن رهبر مذهبی شد.
سلمان وقتی به شام رسید سراغ داناترین و متدین ترین مرد مسیحی را گرفت، مردم او را به سمت رهبر مذهبی خود در [[کلیسا]] راهنمایی کردند. او به کلیسا رفت و به رهبر مذهبی آن قوم گفت: من دوست دارم به دین شما روی بیاورم و در خدمت شما باشم تا اصول و احکام این دین را از شما یاد بگیرم.او درخواست سلمان را قبول کرد و بدین صورت او یکی از خدمتکاران و شاگردان آن رهبر مذهبی شد.
<br>
<br>
کم کم سلمان پی برد که آن کشیش، مردی خیانتکار و بدکردار است، زیرا او مردم را به صدقه دادن تشویق می کرد ولی صدقاتی را که از مردم برای فقرا جمع می کرد، پس انداز می کرد و به مستمندان نمی رساند، در واقع آنچه به مردم می گفت، شعاری بیش نبود.
کم کم سلمان پی برد که آن کشیش، مردی خیانتکار و بدکردار است، زیرا او مردم را به صدقه دادن تشویق می کرد ولی صدقاتی را که از مردم برای فقرا جمع می کرد، پس انداز می کرد و به مستمندان نمی رساند، در واقع آنچه به مردم می گفت، شعاری بیش نبود.
خط ۲۴: خط ۲۳:
=مسلمان شدن سلمان=
=مسلمان شدن سلمان=
<br>
<br>
در همان روزها سلمان بالای درخت خرما مشغول کار بود و آقایش پای درخت نشسته بود که پسرعمویش آمد و به او گفت: خدا قبیله اوس و خزرج را نابود کند. پرسید:چرا؟ گفت:مردی به نام “محمد” پیدا شده که ادعای پیغمبری می کند؛ او از [[مکه]] به قبا آمده و همه مردم را دور خود گرد آورده است.
در همان روزها سلمان بالای درخت خرما مشغول کار بود و آقایش پای درخت نشسته بود که پسرعمویش آمد و به او گفت: خدا قبیله اوس و خزرج را نابود کند. پرسید:چرا؟ گفت: مردی به نام “محمد” پیدا شده که ادعای پیغمبری می کند؛ او از [[مکه]] به قبا آمده و همه مردم را دور خود گرد آورده است.
<br>
<br>
سلمان با شنیدن این سخن از خوشحالی به لرزه افتاد و نزدیک بود از بالای درخت بیفتد. با عجله پایین آمد و از آنها پرسید: ماجرا از چه قرار است؟ محمد کیست؟ الان کجاست؟
سلمان با شنیدن این سخن از خوشحالی به لرزه افتاد و نزدیک بود از بالای درخت بیفتد. با عجله پایین آمد و از آنها پرسید: ماجرا از چه قرار است؟ محمد کیست؟ الان کجاست؟
خط ۳۸: خط ۳۷:
=آزادی سلمان=
=آزادی سلمان=
<br>
<br>
دربارۀ آزادی سلمان از بردگی روایات زیادی نقل شده است ولی روایتی که بیشتر به آن اعتماد شده است به این قرار است که سلمان به دستور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ارباب خود قرار داد بست که در ازاء سیصد تا چهارصد درخت خرما زرد و قرمز که می‌کارد و به ثمر می‌رساند آزاد شود اما این کار چند سال طول می‌کشید، و با اعجاز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و سلمان آزاد شد.
دربارۀ آزادی سلمان از بردگی روایات زیادی نقل شده است ولی روایتی که بیشتر به آن اعتماد شده است به این قرار است که سلمان به دستور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ارباب خود قرار داد بست که در ازاء سیصد تا چهارصد درخت خرما زرد و قرمز که می‌کارد و به ثمر می‌رساند آزاد شود اما این کار چند سال طول می‌کشید و با اعجاز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و سلمان آزاد شد.
<br>
<br>
لذا به همین دلیل سلمان در جنگ‌های اولیه اسلام شرکت نداشت و نخستین جنگی که موفق به شرکت در آن بعد از آزادی شد [[جنگ خندق]] بود.<ref>[http://lib.eshia.ir/40237/4/63/%D9%88%D8%A3%D9%88%D9%84 ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۶۳.]</ref>
لذا به همین دلیل سلمان در جنگ‌های اولیه اسلام شرکت نداشت و نخستین جنگی که موفق به شرکت در آن بعد از آزادی شد [[جنگ خندق]] بود.<ref>[http://lib.eshia.ir/40237/4/63/%D9%88%D8%A3%D9%88%D9%84 ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۶۳.]</ref>
خط ۴۸: خط ۴۷:
اما ماندگاری نام سلمان در تاریخ از حضور او در جنگ خندق بود هنگامی که سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مکه به مدینه بودند و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از حرکت قریش و سپاه عظیم عرب با خبر ساختند و نیز هنگامی که مسلمانان از پیمان‌شکنی یهود مطلع شدند، ابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد.
اما ماندگاری نام سلمان در تاریخ از حضور او در جنگ خندق بود هنگامی که سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مکه به مدینه بودند و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از حرکت قریش و سپاه عظیم عرب با خبر ساختند و نیز هنگامی که مسلمانان از پیمان‌شکنی یهود مطلع شدند، ابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد.
<br>
<br>
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بلافاصله یاران خود را برای رای زنی فرا خواندند گروهی بر آن بودند که از مدینه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشیر ببرند ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینکه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، را مطرح کرد و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشنهاد او را پذیرفتند.<ref>[http://lib.eshia.ir/16044/3/708/%D8%A3%D8%B4%D8%A7%D8%B1 ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (ص) پیامبر اسلام)، ج۳، ص۷۰۸.]</ref>
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بلافاصله یاران خود را برای رای‌زنی فرا خواندند گروهی بر آن بودند که از مدینه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشیر ببرند ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینکه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، را مطرح کرد و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشنهاد او را پذیرفتند.<ref>[http://lib.eshia.ir/16044/3/708/%D8%A3%D8%B4%D8%A7%D8%B1 ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (ص) پیامبر اسلام)، ج۳، ص۷۰۸.]</ref>
<br>
<br>
در بحبوئه جنگ خندق بین مهاجر و انصار نزاع لفظی در گرفت که هر کدام سلمان را به خود نسبت می‌دادند در این میان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنی گفت که به این نزاع پایان داد "سلمان منا اهل البیت" سلمان از اهل بیت من است و لذا او را "سلمان محمدی" نیز شمرده‌اند.<ref>[http://lib.eshia.ir/44813/3/418/%D8%A7%D9%84%D9%92%D8%A8%D9%8E%D9%8A%D9%92%D8%AA%D9%90 بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ترجمه، محمود مهدوی دامغانی، ج۳، ص۴۱۸.]</ref>
در بحبوئه جنگ خندق بین مهاجر و انصار نزاع لفظی در گرفت که هر کدام سلمان را به خود نسبت می‌دادند در این میان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنی گفت که به این نزاع پایان داد "سلمان منا اهل البیت" سلمان از اهل بیت من است و لذا او را "سلمان محمدی" نیز شمرده‌اند.<ref>[http://lib.eshia.ir/44813/3/418/%D8%A7%D9%84%D9%92%D8%A8%D9%8E%D9%8A%D9%92%D8%AA%D9%90 بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ترجمه، محمود مهدوی دامغانی، ج۳، ص۴۱۸.]</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش