۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
برخى از جامعه شناسان میان لائیک و سکولار فرق نهاده و بر این عقیده اند که لائیک وصف حکومت است در جامعه اى که فرهنگ عمومى آن سکولاریزه نشده و به دین در آن احترام مى گذارند . | برخى از جامعه شناسان میان لائیک و سکولار فرق نهاده و بر این عقیده اند که لائیک وصف حکومت است در جامعه اى که فرهنگ عمومى آن سکولاریزه نشده و به دین در آن احترام مى گذارند . | ||
بر این اساس، میان نظام سیاسى حاکم و باور دینى مردم تعارض و تنازع رخ مى دهد، مانند آنچه در ترکیه مشاهده مى شود. ولى سکولار وصف حکومت در جامعه اى است که فرهنگ عمومى آن نیز سکولاریزه شده و در نتیجه میان حکومت و باور مردم ناسازگارى وجود ندارد. | بر این اساس، میان نظام سیاسى حاکم و باور دینى مردم تعارض و تنازع رخ مى دهد، مانند آنچه در ترکیه مشاهده مى شود. ولى سکولار وصف حکومت در جامعه اى است که فرهنگ عمومى آن نیز سکولاریزه شده و در نتیجه میان حکومت و باور مردم ناسازگارى وجود ندارد. | ||
ژان پل ویلم | ژان پل ویلم<ref>Jean – Paul Willaime</ref> در این باره چنین گفته است: | ||
«لائیک سازى (یا انفصال دین از سیاست) و سکولار سازى دو واژه تا اندازه پیچیده اى هستند که اولى براى فرانسه زبان ها آشناست، و دومى براى انگلیسى زبان ها.» | «لائیک سازى (یا انفصال دین از سیاست) و سکولار سازى دو واژه تا اندازه پیچیده اى هستند که اولى براى فرانسه زبان ها آشناست، و دومى براى انگلیسى زبان ها.» | ||
ژان بوبرو(۱۰) سعى داشت تا با ایجاد یک لابراتوار اختصاصى « تاریخ و جامعه شناسى تفکر لائیک» نظر دهد که باید از لحاظ معنایى و مفهومى بین لائیک سازى (کوشش در جهت انفصال دین از سیاست) و سکولارسازى (دنیوى و ناسوتى ساختن دین) تفاوت گذاشت. | ژان بوبرو(۱۰) سعى داشت تا با ایجاد یک لابراتوار اختصاصى « تاریخ و جامعه شناسى تفکر لائیک» نظر دهد که باید از لحاظ معنایى و مفهومى بین لائیک سازى (کوشش در جهت انفصال دین از سیاست) و سکولارسازى (دنیوى و ناسوتى ساختن دین) تفاوت گذاشت. | ||
| خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
۷) | ۷) | ||
۸) | ۸) | ||
۹) ۲ . | ۹) ۲ . | ||
۱۰) ۳ . Jean Bauberot. | ۱۰) ۳ . Jean Bauberot. | ||
۱۱) ژان پل ویلم، جامعه شناسى ادیان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى، صص ۱۴۱- ۱۴۲. | ۱۱) ژان پل ویلم، جامعه شناسى ادیان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى، صص ۱۴۱- ۱۴۲. | ||