سکولاریسم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۱: خط ۸۱:
سکولاریزاسیون و گرایش سکولار به عنوان یک حرکت فکرى و اجتماعى کاربردهاى گوناگونى داشته است که معانى آن ها نیز تا حدى متفاوت است. بدین جهت، لازم است به بیان و بررسى آن ها بپردازیم:
سکولاریزاسیون و گرایش سکولار به عنوان یک حرکت فکرى و اجتماعى کاربردهاى گوناگونى داشته است که معانى آن ها نیز تا حدى متفاوت است. بدین جهت، لازم است به بیان و بررسى آن ها بپردازیم:


۱ – محدود شدن قلمرو مالکیت کلیسا: گفته شده است نخستین بار اصطلاح سکولاریزاسیون در معاهده وستفالى(۱۷) در سال ۱۶۴۸ میلادى به کار رفت. براساس این معاهده مقدارى از زمین هایى که در تصرف و مالکیت کلیسا قرار داشت به نهاد اقتدار سیاسى غیر روحانى انتقال یافت(۱۸). بر این اساس، گفته شده است: سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخى سکولاریزاسیون است. و از آن جا که جامعه فئودالى خصلت موزاییکى داشت و حوزه هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى از یکدیگر انفکاک نداشتند، هر گونه تحول بنیادى در یک حوزه، دیگر حوزه ها را متحول مى ساخت.
۱ – محدود شدن قلمرو مالکیت کلیسا: گفته شده است نخستین بار اصطلاح سکولاریزاسیون در معاهده وستفالى<ref>Westphali</ref> در سال ۱۶۴۸ میلادى به کار رفت. براساس این معاهده مقدارى از زمین هایى که در تصرف و مالکیت کلیسا قرار داشت به نهاد اقتدار سیاسى غیر روحانى انتقال یافت<ref>فرهنگ و دین، ص ۲۴.</ref>. بر این اساس، گفته شده است: سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخى سکولاریزاسیون است. و از آن جا که جامعه فئودالى خصلت موزاییکى داشت و حوزه هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى از یکدیگر انفکاک نداشتند، هر گونه تحول بنیادى در یک حوزه، دیگر حوزه ها را متحول مى ساخت.
زمینه اصلى سلب مالکیت از کلیسا ثروت هنگفت آن بود، زیرا در اواخر قرون وسطى کلیسا تقریباً مالک یک سوّم کل دارایى هاى غیر منقول بود، و سهم قابل توجه اى از آن، نصیب خاندان هاى سلطنتى و اشرافى مى شد که فرزندان و وابستگان آن ها بیشتر مقام هاى بالاى کلیسا را اشغال کرده بودند، سلب مالکیت از کلیسا بامنطق درونى شکل گیرى دولت مطلقه(۱۹) سازگار بود.
زمینه اصلى سلب مالکیت از کلیسا ثروت هنگفت آن بود، زیرا در اواخر قرون وسطى کلیسا تقریباً مالک یک سوّم کل دارایى هاى غیر منقول بود، و سهم قابل توجه اى از آن، نصیب خاندان هاى سلطنتى و اشرافى مى شد که فرزندان و وابستگان آن ها بیشتر مقام هاى بالاى کلیسا را اشغال کرده بودند، سلب مالکیت از کلیسا بامنطق درونى شکل گیرى دولت مطلقه(۱۹) سازگار بود.
بحران ساختارى فئودالیسم، و قیام هاى دهقانان، بازسازى ساختار اجتماعى و تجدید نظر در سازمان سیاسى جامعه فئودالى را طلب مى کرد.
بحران ساختارى فئودالیسم، و قیام هاى دهقانان، بازسازى ساختار اجتماعى و تجدید نظر در سازمان سیاسى جامعه فئودالى را طلب مى کرد.
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
۱۵)  
۱۵)  
۱۶)  
۱۶)  
۱۷) Westphali
۱۷)  
۱۸) فرهنگ و دین، ص ۲۴.
۱۸)  
۱۹) Absolutist State
۱۹) Absolutist State
۲۰) مراد فرادپور، نکاتى پیرامون سکولاریزم، مجله کیان، ش ۲۶، صص ۱۴- ۱۵.
۲۰) مراد فرادپور، نکاتى پیرامون سکولاریزم، مجله کیان، ش ۲۶، صص ۱۴- ۱۵.