۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
۱ – محدود شدن قلمرو مالکیت کلیسا: گفته شده است نخستین بار اصطلاح سکولاریزاسیون در معاهده وستفالى<ref>Westphali</ref> در سال ۱۶۴۸ میلادى به کار رفت. براساس این معاهده مقدارى از زمین هایى که در تصرف و مالکیت کلیسا قرار داشت به نهاد اقتدار سیاسى غیر روحانى انتقال یافت<ref>فرهنگ و دین، ص ۲۴.</ref>. بر این اساس، گفته شده است: سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخى سکولاریزاسیون است. و از آن جا که جامعه فئودالى خصلت موزاییکى داشت و حوزه هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى از یکدیگر انفکاک نداشتند، هر گونه تحول بنیادى در یک حوزه، دیگر حوزه ها را متحول مى ساخت. | ۱ – محدود شدن قلمرو مالکیت کلیسا: گفته شده است نخستین بار اصطلاح سکولاریزاسیون در معاهده وستفالى<ref>Westphali</ref> در سال ۱۶۴۸ میلادى به کار رفت. براساس این معاهده مقدارى از زمین هایى که در تصرف و مالکیت کلیسا قرار داشت به نهاد اقتدار سیاسى غیر روحانى انتقال یافت<ref>فرهنگ و دین، ص ۲۴.</ref>. بر این اساس، گفته شده است: سلب مالکیت از کلیسا جوهر تاریخى سکولاریزاسیون است. و از آن جا که جامعه فئودالى خصلت موزاییکى داشت و حوزه هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى از یکدیگر انفکاک نداشتند، هر گونه تحول بنیادى در یک حوزه، دیگر حوزه ها را متحول مى ساخت. | ||
زمینه اصلى سلب مالکیت از کلیسا ثروت هنگفت آن بود، زیرا در اواخر قرون وسطى کلیسا تقریباً مالک یک سوّم کل دارایى هاى غیر منقول بود، و سهم قابل توجه اى از آن، نصیب خاندان هاى سلطنتى و اشرافى مى شد که فرزندان و وابستگان آن ها بیشتر مقام هاى بالاى کلیسا را اشغال کرده بودند، سلب مالکیت از کلیسا بامنطق درونى شکل گیرى دولت مطلقه | زمینه اصلى سلب مالکیت از کلیسا ثروت هنگفت آن بود، زیرا در اواخر قرون وسطى کلیسا تقریباً مالک یک سوّم کل دارایى هاى غیر منقول بود، و سهم قابل توجه اى از آن، نصیب خاندان هاى سلطنتى و اشرافى مى شد که فرزندان و وابستگان آن ها بیشتر مقام هاى بالاى کلیسا را اشغال کرده بودند، سلب مالکیت از کلیسا بامنطق درونى شکل گیرى دولت مطلقه<ref>Absolutist State</ref> سازگار بود. | ||
بحران ساختارى فئودالیسم، و قیام هاى دهقانان، بازسازى ساختار اجتماعى و تجدید نظر در سازمان سیاسى جامعه فئودالى را طلب مى کرد. | بحران ساختارى فئودالیسم، و قیام هاى دهقانان، بازسازى ساختار اجتماعى و تجدید نظر در سازمان سیاسى جامعه فئودالى را طلب مى کرد. | ||
شکل گیرى دولت مطلقه پاسخى به این نیاز جدى بود. این فرایند که در عهد سلطنت کسانى چون لوئى چهاردهم (فرانسه)، الیزابت اول (انگلستان) و فیلیپ دوم (اسپانیا) به اوج خود رسید، از مدت ها قبل شروع شده بود و به احتمال قوى، استقلال مالى پادشاه و کسب در آمد براى تأمین هزینه هاى نظامى و ادارى مهمترین زمینه هاى آن بود. از این رو، ضبط اموال کلیسا براى پادشاهان و امیران پروتستان فرصتى طلایى بود(۲۰). | شکل گیرى دولت مطلقه پاسخى به این نیاز جدى بود. این فرایند که در عهد سلطنت کسانى چون لوئى چهاردهم (فرانسه)، الیزابت اول (انگلستان) و فیلیپ دوم (اسپانیا) به اوج خود رسید، از مدت ها قبل شروع شده بود و به احتمال قوى، استقلال مالى پادشاه و کسب در آمد براى تأمین هزینه هاى نظامى و ادارى مهمترین زمینه هاى آن بود. از این رو، ضبط اموال کلیسا براى پادشاهان و امیران پروتستان فرصتى طلایى بود(۲۰). | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
۱۷) | ۱۷) | ||
۱۸) | ۱۸) | ||
۱۹) | ۱۹) | ||
۲۰) مراد فرادپور، نکاتى پیرامون سکولاریزم، مجله کیان، ش ۲۶، صص ۱۴- ۱۵. | ۲۰) مراد فرادپور، نکاتى پیرامون سکولاریزم، مجله کیان، ش ۲۶، صص ۱۴- ۱۵. | ||
۲۱) فرهنگ و دین، ص ۲۴. | ۲۱) فرهنگ و دین، ص ۲۴. |