۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
چون هشام متولد شد عبد الملک او را موسوم به منصور گردانید اما مادرش آن پسر را بنام پدر خویش «هشام» می خواند و بالاخره عبد الملک متابعت منکوحه <ref>نکاح کرده شده</ref> نموده به این اسم راضی شد و کنیت هشام «ابو الولید» بود و به قول صاحب گزیده هشام «المنصور باللّه» لقب داشت و بروایتی در سن چهل و سه سالگی بر مسند کامرانی نشست و نوزده سال و نه ماه پادشاه بود و فتح قیساریه و [[اسلام]] اهل [[سمرقند]] و امارت نصر بن سیار در [[خراسان]] و لشگر کشیدن ملک خزر بجانب آذربیجان و شهادت زید بن علی بن الحسین رضوان اللّه علیهم در ایام حکومت هشام بوقوع پیوست و او بغایت ممسک بود و بجمع کردن اسب اظهار شعف مینمود چنانچه چهار هزار اسب در طویله اش جو می خوردند و هشام در سنه خمس و عشرین و مائه بمرض خناق درگذشت مدت حیاتش بدین روایت شصت و دو سال و چند ماه باشد و بعضی از مورخان پنجاه و پنج سال و برخی پنجاه و چهار سال گفته اند صاحب بناکتی گوید که غلام سعید بن عبد الملک عالم نام بوزارت هشام قیام می نمود. <ref>غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر(942 ق )، ناشر: خیام، تهران، چاپ: 1380ش، چاپ: چهارم/ ص: 178</ref> | چون هشام متولد شد عبد الملک او را موسوم به منصور گردانید اما مادرش آن پسر را بنام پدر خویش «هشام» می خواند و بالاخره عبد الملک متابعت منکوحه <ref>نکاح کرده شده</ref> نموده به این اسم راضی شد و کنیت هشام «ابو الولید» بود و به قول صاحب گزیده هشام «المنصور باللّه» لقب داشت و بروایتی در سن چهل و سه سالگی بر مسند کامرانی نشست و نوزده سال و نه ماه پادشاه بود و فتح قیساریه و [[اسلام]] اهل [[سمرقند]] و امارت نصر بن سیار در [[خراسان]] و لشگر کشیدن ملک خزر بجانب آذربیجان و شهادت زید بن علی بن الحسین رضوان اللّه علیهم در ایام حکومت هشام بوقوع پیوست و او بغایت ممسک بود و بجمع کردن اسب اظهار شعف مینمود چنانچه چهار هزار اسب در طویله اش جو می خوردند و هشام در سنه خمس و عشرین و مائه بمرض خناق درگذشت مدت حیاتش بدین روایت شصت و دو سال و چند ماه باشد و بعضی از مورخان پنجاه و پنج سال و برخی پنجاه و چهار سال گفته اند صاحب بناکتی گوید که غلام سعید بن عبد الملک عالم نام بوزارت هشام قیام می نمود. <ref>غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر(942 ق )، ناشر: خیام، تهران، چاپ: 1380ش، چاپ: چهارم/ ص: 178</ref> | ||
= | =شرایط پیچیده زمان امام باقر (ع)= | ||
هریک از پیشوایان بزرگ ما در عصر خود عهده دار ارشاد و رهبرى جامعه اسلامى و پاسدار و نگهبان [[آيين اسلام|آیین اسلام]] بودند ولى شکل کار آنها در تحقق این هدف مختلف بود و هرکدام متناسب شرایط زمان خود راهى را برمى گزیدند که آنان را به هدف برساند. | |||
ملاحظه | ملاحظه شرایط پیچیده زمان امام باقر (ع) در ظاهر جز نشر حدیث و گسترش تعالیم اسلامى کار دیگرى را به او اجازه نمى داد، از این جهت مى بینیم علوم باقرى (ع) در عصر خود زبانزد عام و خاص مى گردد. | ||
نکته | نکته دیگر اینکه روش کار پیشوایان و بالأخص امثال [[امام سجاد(ع)]] و [[امام باقر(ع)]] که در شرایط فشار و خفقان به سر مى بردند، به شیوه مخفى و پنهانى و زیرزمینى بود. شیوه اى که موجب مى شد کسى از فعالیت هاى آنان مطلع نشود. همین فعالیت هاى پنهانى گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت ناراحت مى کرد و وسایل [[تبعيد|تبعید]] و زندان آنها را فراهم مى نمود. به خاطر همین کارهاى سرّى و مخفى بود که [[خليفه|خلیفه]] وقت، امام باقر(ع) را با فرزند عزیزش به شام احضار کرد تا از اسرار آن حضرت آگاه شود. | ||
امام (ع) در زمانى که نشر | امام (ع) در زمانى که نشر حدیث [[پيامبر (ص)|پیامبر (ص)]] ممنوع بود، به انتشار احادیث [[رسول خدا (ص)]] مبادرت ورزید و [[مسلمانان]] را با معارف بلند اسلامى، [[تفسير قرآن|تفسیر قرآن]] و احکام اسلام آشنا ساخت و شخصیت هایى را پرورش داد که هر کدام از آنها [[راويان|راویان]] بلند پایه [[حديث|حدیث]] و فقیهانى بلند منزلت بودند. مانند [[محمّد بن مسلم]]، [[زرارة بن اعين|زرارة بن اعین]]، [[ابو بصير|ابو بصیر]]، [[بريد بن معاويه|برید بن معاویه]] و ... . | ||
در عظمت | در عظمت این افراد کافى است که امام صادق (ع) مى فرمایند: مکتب و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند. آنگاه اسامى آن چهار نفر را به نحوى که یاد کردیم، ذکر مى نمایند. <ref>رجال كشى ص125</ref> | ||
محمد بن مسلم [[فقيه]] عصر خود سى هزار [[حديث]] از امام باقر (ع) و شانزده هزار | محمد بن مسلم [[فقيه|فقیه]] عصر خود سى هزار [[حديث|حدیث]] از امام باقر (ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (ع) فرا گرفت. یکى دیگر از شاگردان برجسته امام باقر (ع) [[جابر جُعْفى]] است؛ وى هفتاد هزار حدیث از امام باقر (ع) شنیده و ضبط کرده که همه را آن حضرت از پیامبر (ص) نقل نموده اند. <ref>أعيان الشيعة ج4بخش2 ص7</ref> | ||
هشام از | هشام از موقعیت امام باقر(ع) و فرزند عزیز او حضرت صادق (ع) سخت بیمناک بود، از این جهت به حاکم [[مدينه|مدینه]] دستور داد که هر دو را روانه شام سازد. مسافرت آنان به شام هرچند اجبارى بود و هشام بسیار مى کوشید که پدر و پسر را در انظار مردم شام کوچک کند اما مناظره امام باقر (ع) با [[اسقف]] [[مسيحيان|مسیحیان]] آن چنان به امام باقر (ع) عظمت بخشید که همه مردم شام از موقعیت بزرگ امام (ع) آگاه شدند. از این جهت هشام مجبور شد که هر دو نفر را مرخص کرده و آنان را به مدینه باز گرداند. <ref>مشروح سرگذشت امام (ع) در اين مسافرت اجبارى در كتاب بحارالأنوار ج46ص307ـ313 آمده است</ref> | ||
سرانجام امام باقر(ع) که | سرانجام امام باقر(ع) که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید و درکنار قبر پدر بزرگوارش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. | ||
=مرگ و جانشینی= | =مرگ و جانشینی= |