۱۸۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==چالش های تقریب== | ==چالش های تقریب== | ||
اين چالشها که زیاد و سخت نیز میباشد، برخي از سوي دشمنان و برخي نيز از درون امت ایجاد شده است، که مهمترين آنها عبارت است از: | اين چالشها که زیاد و سخت نیز میباشد، برخي از سوي دشمنان و برخي نيز از درون امت ایجاد شده است، که مهمترين آنها عبارت است از: | ||
=== | ===عامل خارجی=== | ||
كاملاً روشن است كه دشمنان اين امت ، شرايطي را ايجاد ميكنند كه به پراكندگي و تفرقه امت منجر شود و در برابر هر آنچه به وحدت آن بینجامد، ميايستند. پيش از اين هم مشاهده شد كه استعمار غربي طي دورة اشغال جهان اسلام و به ويژه در زماني كه تقريباً همة جهان اسلام را به اشغال خود در آورده بود و در نيمة اول قرن بيستم ميلادي، آخرين دولت اسلامي قدرتمند [عثماني] را از پاي درآورد، سياستي با هدفهاي سه گانه زير را در پيش گرفت: | كاملاً روشن است كه دشمنان اين امت ، شرايطي را ايجاد ميكنند كه به پراكندگي و تفرقه امت منجر شود و در برابر هر آنچه به وحدت آن بینجامد، ميايستند. پيش از اين هم مشاهده شد كه استعمار غربي طي دورة اشغال جهان اسلام و به ويژه در زماني كه تقريباً همة جهان اسلام را به اشغال خود در آورده بود و در نيمة اول قرن بيستم ميلادي، آخرين دولت اسلامي قدرتمند [عثماني] را از پاي درآورد، سياستي با هدفهاي سه گانه زير را در پيش گرفت: | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
در اينجا ما شاهد ايفاي نقش دستهاي بيگانهاي هستيم كه درگيريهاي فرقهاي را در پاكستان، عراق، افغانستان، لبنان و ديگر كشورها و مناطقي كه پيروان مذاهب مختلف با يكديگر همزيستي دارند، تحريك ميكنند و چه بسا براي تحقق همين هدف بوده كه از همة رسانههاي گروهي و قلمها و زبانهاي مزدور، بهره گرفته و از نفوذ ايراني (و شيعي) و ترساندن توهمي و در نتیجه، پراكندن و تفرقه امت و به باد دادن نيروها و امكانات آن صحبت ميكنند تا امت اسلامي، وحدت خود را به فراموشي بسپارد و مسئله اصلي و دشمن واقعي خويش را از ياد ببرد و مسئله به صورت درگيريهاي عربي ـ فارسي يا عربي ـ كردي درآيد و وانمود شود كه مبارزهاي ميان خيزش اسلامي و استعمار و استكبار جهاني و دردانة آن صهيونيسم جهاني، مطرح نيست. | در اينجا ما شاهد ايفاي نقش دستهاي بيگانهاي هستيم كه درگيريهاي فرقهاي را در پاكستان، عراق، افغانستان، لبنان و ديگر كشورها و مناطقي كه پيروان مذاهب مختلف با يكديگر همزيستي دارند، تحريك ميكنند و چه بسا براي تحقق همين هدف بوده كه از همة رسانههاي گروهي و قلمها و زبانهاي مزدور، بهره گرفته و از نفوذ ايراني (و شيعي) و ترساندن توهمي و در نتیجه، پراكندن و تفرقه امت و به باد دادن نيروها و امكانات آن صحبت ميكنند تا امت اسلامي، وحدت خود را به فراموشي بسپارد و مسئله اصلي و دشمن واقعي خويش را از ياد ببرد و مسئله به صورت درگيريهاي عربي ـ فارسي يا عربي ـ كردي درآيد و وانمود شود كه مبارزهاي ميان خيزش اسلامي و استعمار و استكبار جهاني و دردانة آن صهيونيسم جهاني، مطرح نيست. | ||
=== | === منافع شخصي برخي زعما و حكّام=== | ||
این مسئلهاي است كه ما در دورانهاي سياه گذشته و امروز نيز شاهد آن هستیم، به گونهاي كه برخيها، از نفوذ خود براي تحريك عموم مردم و به ويژه برخي وابستگان به اهل علم در راستای درگيريهاي فرقهاي و طايفهاي، سوء استفاده ميكنند. يكي از مورخان در توصيف يك جنگ فرقهای با تحريك مقامات حاكمه ميگويد: «هيچ سالي بدون خشونت ميان آنچه كه به عنوان فرقههاي سني و فرقههاي شيعي در ساير سرزمينهاي مناطق عربي اسلامي توصيف ميشد، نميگذشت. تركها خود در سال 1249 هجري قمري عمليات سركوب فرقهاي عليه شيعه را بر عهده گرفتند و بيشتر قربانيان اين عمليات، از منطقة «الشاكريه» در بغداد بودند كه در پي آن، به زندان مركزي بغداد حمله شد و يكي از دو پل ارتباطي ميان دو طرف «كرخه» و «رصافه» به آتش كشيده شد...» | این مسئلهاي است كه ما در دورانهاي سياه گذشته و امروز نيز شاهد آن هستیم، به گونهاي كه برخيها، از نفوذ خود براي تحريك عموم مردم و به ويژه برخي وابستگان به اهل علم در راستای درگيريهاي فرقهاي و طايفهاي، سوء استفاده ميكنند. يكي از مورخان در توصيف يك جنگ فرقهای با تحريك مقامات حاكمه ميگويد: «هيچ سالي بدون خشونت ميان آنچه كه به عنوان فرقههاي سني و فرقههاي شيعي در ساير سرزمينهاي مناطق عربي اسلامي توصيف ميشد، نميگذشت. تركها خود در سال 1249 هجري قمري عمليات سركوب فرقهاي عليه شيعه را بر عهده گرفتند و بيشتر قربانيان اين عمليات، از منطقة «الشاكريه» در بغداد بودند كه در پي آن، به زندان مركزي بغداد حمله شد و يكي از دو پل ارتباطي ميان دو طرف «كرخه» و «رصافه» به آتش كشيده شد...» | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در فصل سيزدهم كتاب، نويسنده از پيشنهادهاي ارايه شده از سوي «پيير دبوا» در نامة خود با عنوان «بازگرداندن سرزمين مقدس» براي جبران شكستهاي جنگهاي صليبي سخن به ميان آورده و ميگويد: | در فصل سيزدهم كتاب، نويسنده از پيشنهادهاي ارايه شده از سوي «پيير دبوا» در نامة خود با عنوان «بازگرداندن سرزمين مقدس» براي جبران شكستهاي جنگهاي صليبي سخن به ميان آورده و ميگويد: | ||
«ميدانيم كه زوال نظامهاي موجود تنها پس از گذشت مدت زمان دراز، به رسميت شناخته مي شود لذا مردم را بر آن ميدارد تا كوششهاي جديدي به كار گيرند و ريشههاي خشك شده را زندگي جديدي بخشند. مثال آن نيز «پير دبوا» (Pierre Dubois) در رسالة معروف خود با نام « بازگرداندن سرزمين مقدس » (Derecuperatione Sanctae Terrae) است كه آن را در سال 1307 ميلادي خطاب به «ادوارد اول» پادشاه انگلستان نگاشت و طي آن بر تشكيل مجمعي در اروپا براي تثبيت صلح و منع درگيريهايي كه همچون حوادث سال 1192 ميلادي منجر به ناكامي جنگهاي صليبي شد، پافشاري كرد؛ همزمان با اين دفاع جهاني (گروهي)، دفاع از تجربة كليسا و درآمدهاي آن و در نظر گرفتن شالودهاي براي تأمين مالي جنگهاي صليبي آينده، مطرح گرديد. در ميان اين پيشنهادها، مواردي بود كه از سوي كساني مطرح شد كه در شناخت و آشنايي با شرق شهره بودند و به لحاظ عملي نيز اين پيشنهادها اهميت فوقالعادهاي داشتند گو اينكه جنبة سياسي نداشتند. به عنوان مثال تشكيل ناوگان بينالمللي كه به محاصره دريايي مصر بپردازد و انجام ائتلافي با مغولها و اتحاد دو طايفة ديني بزرگ يعني «داويها» و «اسپارتها»، سه اساس بزرگ اين پيشنهادها را تشكيل ميداد.» (رساله التقريب، ش69، ص229ـ236). | «ميدانيم كه زوال نظامهاي موجود تنها پس از گذشت مدت زمان دراز، به رسميت شناخته مي شود لذا مردم را بر آن ميدارد تا كوششهاي جديدي به كار گيرند و ريشههاي خشك شده را زندگي جديدي بخشند. مثال آن نيز «پير دبوا» (Pierre Dubois) در رسالة معروف خود با نام « بازگرداندن سرزمين مقدس » (Derecuperatione Sanctae Terrae) است كه آن را در سال 1307 ميلادي خطاب به «ادوارد اول» پادشاه انگلستان نگاشت و طي آن بر تشكيل مجمعي در اروپا براي تثبيت صلح و منع درگيريهايي كه همچون حوادث سال 1192 ميلادي منجر به ناكامي جنگهاي صليبي شد، پافشاري كرد؛ همزمان با اين دفاع جهاني (گروهي)، دفاع از تجربة كليسا و درآمدهاي آن و در نظر گرفتن شالودهاي براي تأمين مالي جنگهاي صليبي آينده، مطرح گرديد. در ميان اين پيشنهادها، مواردي بود كه از سوي كساني مطرح شد كه در شناخت و آشنايي با شرق شهره بودند و به لحاظ عملي نيز اين پيشنهادها اهميت فوقالعادهاي داشتند گو اينكه جنبة سياسي نداشتند. به عنوان مثال تشكيل ناوگان بينالمللي كه به محاصره دريايي مصر بپردازد و انجام ائتلافي با مغولها و اتحاد دو طايفة ديني بزرگ يعني «داويها» و «اسپارتها»، سه اساس بزرگ اين پيشنهادها را تشكيل ميداد.» (رساله التقريب، ش69، ص229ـ236). | ||
=== | === تكفير=== | ||
تکفیر از جمله مهمترين موانع در برابر «تقريب» است و به رغم اينكه اسلام، حد و مرز ميان كفر و ايمان را با روشني تمام مشخص ساخته است، چنين حالت شگفتي با قدرت تمام مطرح شده است. | تکفیر از جمله مهمترين موانع در برابر «تقريب» است و به رغم اينكه اسلام، حد و مرز ميان كفر و ايمان را با روشني تمام مشخص ساخته است، چنين حالت شگفتي با قدرت تمام مطرح شده است. | ||
در حديثي به نقل از «عباده بن صامت» آمده است كه رسول خدا«صلی الله علیه و آله» فرمود: «هر كس شهادت «لا اله الا الله وحده لا شريك له و محمداً عبده و رسوله و عيسي عبدالله و رسوله و كلمه القاها الي مريم و روح منه» دهد و اذعان كند كه بهشت حق است و آتش دوزخ حق است، با هر كاري كه كرده باشد خداوند او را وارد بهشت ميكند.» | در حديثي به نقل از «عباده بن صامت» آمده است كه رسول خدا«صلی الله علیه و آله» فرمود: «هر كس شهادت «لا اله الا الله وحده لا شريك له و محمداً عبده و رسوله و عيسي عبدالله و رسوله و كلمه القاها الي مريم و روح منه» دهد و اذعان كند كه بهشت حق است و آتش دوزخ حق است، با هر كاري كه كرده باشد خداوند او را وارد بهشت ميكند.» | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
ولي امام«علیه السلام» اينگونه به آنها پاسخ داد: «اين، هرگز شك به خودم نبود ولي ميخواستم منصفانه سخن گويم، خداوند متعال نيز ميفرمايد: «و انا أو اياكم لعلي هدي او في ضلال مبين» ]من يا شما بر راه هدايت يا در گمراهي آشكاري هستيم[ و اين هرگز شك نبود و خداوند ميدانست كه پيامبرش بر حق است.» (طبرسی، 1403ق، ج1، ص188). | ولي امام«علیه السلام» اينگونه به آنها پاسخ داد: «اين، هرگز شك به خودم نبود ولي ميخواستم منصفانه سخن گويم، خداوند متعال نيز ميفرمايد: «و انا أو اياكم لعلي هدي او في ضلال مبين» ]من يا شما بر راه هدايت يا در گمراهي آشكاري هستيم[ و اين هرگز شك نبود و خداوند ميدانست كه پيامبرش بر حق است.» (طبرسی، 1403ق، ج1، ص188). | ||
پس از دورة پيشوايان مذاهب، اين حالت، گستردگي بيشتري يافت و در مورد «افزودن صفات بر ذات الهي» و «تحسين و تقييح عقلي» شاهد آن بوديم كه طرفين متنازع برآن بودند كه ديدگاههاي يك طرف، او را به كفر ميرساند. ما همچنين اين پديده را در مسايل فراواني از جمله در «توسل»، «شفاعت» و «بداء» و حتي در مواردي چون: «استحسان»، «قياس»، «مصالح مرسله» و غيره مييابيم. حال آنكه اگر همگان به گفتوگوي منطقي روي آورند خواهند ديد كه دستكم طرف ديگر، توجيهاتي براي ايمان به اين يا آن مسئله دارد و چهبسا در آن صورت متوجه شوند كه اين نزاعها لفظي است و حقيقتي ندارد. و چه بسا نزاع دربارة مسئلهاي فقهي، بدان انجامد كه مخالفان به گمراهي و بدعتگذاري متهم شوند؛ برای مثال، مثلاً مسلمانان اتفاق نظر دارند كه اسلام، از طلاق زن بالغ همبستر شده ولي غير حامله در صورتي كه پاك نباشد يا در حين پاكي با او نزديكي شده باشد، نهي كرده است ولي در تأثير آن بر افساد طلاق اختلاف نظر دارند، برخي معتقدند به مجرّد حصول گناه، طلاق تحقق مييابد و ديگران قايل به بطلان طلاق در اين حالت هستند، ولي برخيها اينان را به گمراهي و بدعتگذاري توصيف ميكنند. (مغنیه، 1402ق، ص411). | |||
حملات متقابل به سطح بسيار عجيبي رسيده است، مثلاً مرحوم «تقي الدين سبكي» در كتاب خود «طبقات الشافعيه الكبري» در حق استاد خويش «الذهبي» كه عالم معروفي است، ميگويد: اين استاد ما «الذهبي» از اين قبيل است: علم و ديانت دارد و در مورد اهل سنت (يعني اشاعره) تحمل مفرطي دارد و بنابراين جايز نيست به وي اعتماد شود... و به چنان حدي از تعصب افراطي رسيده كه باعث تمسخر شده است.» (سبکی، بیتا، ج2، ص13ـ15). | حملات متقابل به سطح بسيار عجيبي رسيده است، مثلاً مرحوم «تقي الدين سبكي» در كتاب خود «طبقات الشافعيه الكبري» در حق استاد خويش «الذهبي» كه عالم معروفي است، ميگويد: اين استاد ما «الذهبي» از اين قبيل است: علم و ديانت دارد و در مورد اهل سنت (يعني اشاعره) تحمل مفرطي دارد و بنابراين جايز نيست به وي اعتماد شود... و به چنان حدي از تعصب افراطي رسيده كه باعث تمسخر شده است.» (سبکی، بیتا، ج2، ص13ـ15). | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
و در بارة «ابن حزم» ميگويد: «كتابش «الملل و النحل» از بدترين كتابهاست.» (پیشین، ج1، ص90). | و در بارة «ابن حزم» ميگويد: «كتابش «الملل و النحل» از بدترين كتابهاست.» (پیشین، ج1، ص90). | ||
جهل و تعصّب نيز كار را بدتر كرده است، زیرا كساني وارد عرصه فتوا شدهاند كه هرگز شايستگي و اهليّت آن را ندارند و به جز آنچه خداوند نازل فرموده، فتوا ميدهند و اين چيزي است كه در جنبشهاي تكفيري دوران ما شاهد آن هستیم و به طور گسترده منجر به ريخته شدن خونهاي بيگناه به نام دفاع از دين و امت شده است، حال آنكه دين و امّت از آن، بري هستند. | جهل و تعصّب نيز كار را بدتر كرده است، زیرا كساني وارد عرصه فتوا شدهاند كه هرگز شايستگي و اهليّت آن را ندارند و به جز آنچه خداوند نازل فرموده، فتوا ميدهند و اين چيزي است كه در جنبشهاي تكفيري دوران ما شاهد آن هستیم و به طور گسترده منجر به ريخته شدن خونهاي بيگناه به نام دفاع از دين و امت شده است، حال آنكه دين و امّت از آن، بري هستند. | ||
=== ترديد در نيّت شركتكنندگان در گفتوگو=== | |||
اين كار به ايجاد فضاي آرام و مطلوب ياري نميرساند و به نوعي گريز يا تعلل و بهانهگيري و ممانعت از تحقق نتايج مطلوب ميانجامد. ما اين وضع را در روند گفتوگوي پيروان اديان با يكديگر مشاهده نمودیم، چه هر طرف در پي تحميل رسوبات ذهني خويش بر طرف ديگر است و مثلاً طرف مسيحي، تمام كينههاي صليبي و الهامات خاورشناسان دربارة «بدعت اسلامي» و نگرانيهاي خود از خيزش اسلامي را ـ كه رقيبي براي طرحهاي توسعه و سلطهطلبانه غرب به شمار ميرود ـ با خود حمل ميكند و طرف اسلامي نيز تمامي سوابق ذهني سترگ خود از خدمت تبشير مسيحي به استعمار طي قرنهاي متمادي را با خود به همراه دارد. | |||
ولي كار و تلاش جدي و توجه به آموزههاي هدايتگرانه و فراخوان اسلام به خوشگماني نسبت به برادر مسلمان، مانع از آن ميشود كه اين عامل نقش خود را در منع «تقريب»، به ويژه اگر در سطح علما باشد، ايفا نمايد. | |||
=== جنجال و حمله عليه مقدسات و بي احترامي به يكديگر=== | |||
هر كدام از موارد بالا ميتواند در حدّ خود مانعي در جهت تحقق گفتوگوي مطلوب و در نتیجه، رسيدن به «تقريب» باشد. متون اسلامي زیادی بر منع اين موارد، تأكيد دارد: آيه كريمه: « قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ؛ بگو: تنها شما را به سخن يگانهاي اندرز ميدهم و آن اينكه: دو تن دو تن و تك تك براي خداوند قيام كنيد، سپس بينديشيد در همنشين شما ديوانگي نيست...» (سبأ/46) منعکنندة گفتوگو در فضاي انفعالي و ساختگي است. | |||
و آية شريفة: «قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بگو: نه آنچه ما گناه كردهايم از شما ميپرسند و نه آنچه شما ميكنيد، از ما پرسيده ميشود» (سبأ/ 25). مانع از درگير ماندن با گذشته ميشود و احترام به ديگري را تحميل ميكند. اين امر در آيهاي كه از دشنام گفتن حتي به خدايان مشركان نهي ميكند نيز كاملاً مشهود و روشن است. | |||
===عوامل دیگر=== | |||
علاوه بر آنچه گفته شد، اختلاف در شيوههاي استدلال و راههاي استنباط، مانع «تقريب» و نزديكي در نتايج به دست آمده است، از این رو بايد سعي كرد موارد زير رعايت گردد: | |||
1ـ تهي گشتن از فرضيههاي قبلي و پيش فرضها، پيش از آغاز روند گفتوگو؛ | |||
2ـ توافق بر شيوهای واحد براي استنباط؛ | |||
3ـ تعريف دقيق موضوع گفتوگو، تا هر طرف به مسئله و مفهومي مغاير با ديدگاه طرفديگر ننگرد. | |||
موانع ديگري بر سر راه «تقريب» وجود دارد که عبارت است از: | |||
1ـ در نظر گرفتن رأي و نظر نامأنوس در يك مذهب به عنوان نشان و باور اصلي آن مذهب. كه البته امري غير منطقي است؛ برای مثال، يكي از محدثين سخني را ميگويد كه محدثان ديگر همان مذهب در طول تاريخ آن را ردّ كردهاند ولي مخالفانشان اصرار دارند كه همين سخن را بر كل مذهب تعميم و به آن نسبت دهند. | |||
2ـ اطلاع یافتن از ديدگاههاي مذهب از زبان دشمنان آن مذهب. | |||
كه اين نيز به دور از منطق است، زيرا دشمنان گاه ميكوشند براي محق جلوه دادن مذهب خود، اوهامي را به مذهب مورد نظر نسبت دهند. | |||
3ـ ورود نااهلان به روند گفتوگو. | |||
قرآن و منطق این عمل را ردّ ميكند؛ خداوند متعال در خطاب به اهل كتاب كه ادعايي دارند كه نسبت به آن بیاطلاع هستند، ميفرمايد: «هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ؛ هان! شما همان كساني هستيد كه در آنچه بدان دانشي داشتيد، چون و چرا كرديد، ديگر چرا در آنچه بدان دانشي نداريد چون و چرا ميكنيد؟ و خداوند ميداند و شما نميدانيد» (آلعمران/66). | |||
4ـ پيروي از شيوههاي پيچ در پيچ براي چيره شدن بر طرف ديگر. | |||
كاري كه گفتوگو را به بازي بينتيجه تبديل ميكند. |
ویرایش