نیشابور: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
شهرستان نیشابور به مرکزیت شهر نیشابور (مختصات ریاضی شهر نیشابور عبارت است از طول جغرافیایی ’۴۷ ۵۸۰ و عرض ’۱۲ ۳۶۰ و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۲۵۰ متر می‌باشد.) ۹۳۰۸ کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن طبق سرشماری سال ۱۳۷۰ ه. ش ۲۸۷/۳۹۹ نفر است. تراکم نسبی جمعیت این شهرستان حدود ۴۲ نفر در کیلومتر مربع می‌باشد.
شهرستان نیشابور به مرکزیت شهر نیشابور (مختصات ریاضی شهر نیشابور عبارت است از طول جغرافیایی ’۴۷ ۵۸۰ و عرض ’۱۲ ۳۶۰ و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۲۵۰ متر می‌باشد.) ۹۳۰۸ کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن طبق سرشماری سال ۱۳۷۰ ه. ش ۲۸۷/۳۹۹ نفر است. تراکم نسبی جمعیت این شهرستان حدود ۴۲ نفر در کیلومتر مربع می‌باشد.


۶۳۲ آبادی مسکون دارد و در قسمت مرکزی استان خراسان واقع شده است. (از شگفتی‌های روزگار این است که یکی از کتب غارت شده مسجد منیعی نیشابور به نام کتاب «ابانه یا کتاب الصناعتین» در علم فصاحت و بلاغت تالیف ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل عسکری در کتابخانه آستان قدس رضوی اکنون باقی و مضبوط است و احمد بن حامد نامی در پشت کتاب مذکور فتنه غز و غارت دارالکتب منیعی نیشابور را نوشته و ذکر کرده است که کتاب را عبدالجلیل وقف کرده و اقرار نموده که کتاب از من نیست و بیع و شراء در این جایز نمی‌باشد و بعدا معلوم نیست به وسیله چه کسی به کتابخانه آستان قدس تسلیم شده است و تاریخ تحریر آن سال ۳۹۴ ه. ق است.)<ref>آثار باستانی خراسان، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳.</ref>
۶۳۲ آبادی مسکون دارد و در قسمت مرکزی استان [[خراسان]] واقع شده است. (از شگفتی‌های روزگار این است که یکی از کتب غارت شده مسجد منیعی نیشابور به نام کتاب «ابانه یا کتاب الصناعتین» در علم فصاحت و بلاغت تالیف ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل عسکری در کتابخانه آستان قدس رضوی اکنون باقی و مضبوط است و احمد بن حامد نامی در پشت کتاب مذکور فتنه غز و غارت دارالکتب منیعی نیشابور را نوشته و ذکر کرده است که کتاب را عبدالجلیل وقف کرده و اقرار نموده که کتاب از من نیست و بیع و شراء در این جایز نمی‌باشد و بعدا معلوم نیست به وسیله چه کسی به کتابخانه آستان قدس تسلیم شده است و تاریخ تحریر آن سال ۳۹۴ ه. ق است.)<ref>آثار باستانی خراسان، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳.</ref>


=موقعیت جغرافیایی=
=موقعیت جغرافیایی=
این شهرستان با مختصات ریاضی طبق نقشه زیر با طول جغرافیایی بین ۵۸ تا ۵۹ درجه و عرض جغرافیایی بین ۳۵ تا ۳۷ درجه، محدود است از شمال به شهرستان‌های چناران و قوچان، از جنوب به شهرستان‌های کاشمر و تربت حیدریه، از مشرق به شهرستان مشهد و از مغرب به شهرستان‌های اسفراین و سبزوار. (در ناحیه نیشابور گسلی به طول ۱۲۰ کیلومتر و با روند شمال غربی - جنوب شرقی وجود دارد که از نزدیکی شهر نیشابور می‌گذرد و تقریبا تمامی زمین لرزه‌های تاریخی نیشابور با فعالیت‌های این گسل همراه بوده است. از جمله زمین لرزه‌های مهم سال‌های ۵۴۰ - ۵۵۵ - ۶۰۵ -۶۶۶ -۶۷۹ و ۸۰۸ ه. ق احتمالا در پیوند با این گسل می‌باشند. رکت سهامی آب منطقه‌ای خراسان، مطالعات سد بار نیشابور، گزارش زمین شناسی.)
این شهرستان با مختصات ریاضی طبق نقشه زیر با طول جغرافیایی بین ۵۸ تا ۵۹ درجه و عرض جغرافیایی بین ۳۵ تا ۳۷ درجه، محدود است از شمال به شهرستان‌های چناران و قوچان، از جنوب به شهرستان‌های کاشمر و تربت حیدریه، از مشرق به شهرستان [[مشهد]] و از مغرب به شهرستان‌های اسفراین و سبزوار. (در ناحیه نیشابور گسلی به طول ۱۲۰ کیلومتر و با روند شمال غربی - جنوب شرقی وجود دارد که از نزدیکی شهر نیشابور می‌گذرد و تقریبا تمامی زمین لرزه‌های تاریخی نیشابور با فعالیت‌های این گسل همراه بوده است. از جمله زمین لرزه‌های مهم سال‌های ۵۴۰ - ۵۵۵ - ۶۰۵ -۶۶۶ -۶۷۹ و ۸۰۸ ه. ق احتمالا در پیوند با این گسل می‌باشند. رکت سهامی آب منطقه‌ای خراسان، مطالعات سد بار نیشابور، گزارش زمین شناسی.)


=تقسیم‌بندی شهری=
=تقسیم‌بندی شهری=
خط ۳۰: خط ۳۰:
بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخی «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفته‌اند که مربوط به قوم «پرنی» است که اسلاف پارتیان می‌باشند. <ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۸۶.</ref><ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۹۷.</ref> بعضی ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهری ابری یا شهری مرتفع که به ابرها نزدیک است. این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است اگر چه برای سند اول هنوز جای تامل باقی است اما اگر ابر را فارسی قدیم «بر» به معنی بلند جایگاه و رفیع و بزرگ بدانیم کلمه ابرشهر مقبولتر می‌نماید. <ref>مؤید ثابتی، علی، تاریخ نیشابور، تهران، ۱۳۵۵، ص۹.</ref>
بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخی «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفته‌اند که مربوط به قوم «پرنی» است که اسلاف پارتیان می‌باشند. <ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۸۶.</ref><ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۹۷.</ref> بعضی ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهری ابری یا شهری مرتفع که به ابرها نزدیک است. این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است اگر چه برای سند اول هنوز جای تامل باقی است اما اگر ابر را فارسی قدیم «بر» به معنی بلند جایگاه و رفیع و بزرگ بدانیم کلمه ابرشهر مقبولتر می‌نماید. <ref>مؤید ثابتی، علی، تاریخ نیشابور، تهران، ۱۳۵۵، ص۹.</ref>


مسکوکاتی که از دوران باکتریان در افغانستان به جای مانده از پادشاهی به نام «نیکه فور» یاد می‌کند که دامنه فرمانروایی او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتی این شهر را وی بنا نهاده است که بعدها به «نیسه فور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است. «نیسافور» در گویش عرب به معنی شی ء سایه دار است و شاید در آن جا درخت‌هایی وجود داشته که سایه گستر تارک خستگان بوده است. <ref>مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، تهران، ۱۳۵۰، ص۱۰۱.</ref>
مسکوکاتی که از دوران باکتریان در [[افغانستان]] به جای مانده از پادشاهی به نام «نیکه فور» یاد می‌کند که دامنه فرمانروایی او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتی این شهر را وی بنا نهاده است که بعدها به «نیسه فور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است. «نیسافور» در گویش عرب به معنی شی ء سایه دار است و شاید در آن جا درخت‌هایی وجود داشته که سایه گستر تارک خستگان بوده است. <ref>مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، تهران، ۱۳۵۰، ص۱۰۱.</ref>


واژه نیشابور در دوره ساسانی همه جا به شکل «نیوشاپور» آمده است که آن را به معنی کار خوب شاپور یا جای خوب شاپور گرفته‌اند زیرا شاپور دوم این شهر را تجدید بنا کرد ولی به روایت اغلب مورخان شاپور اول بانی آن بوده است. اگر مطلب بالا را در مورد نوسازی این شهر قرین صحت بدانیم کلمه «نیو» می‌توان به شکل امروزی آن «نو» تعبیر کرد و معنی نیشابور چیزی جز شهر نوسازی شده شاپور نخواهد بود و دیگر دلیلی برای بحث در مورد شاپور اول و دوم وجود نخواهد داشت.
واژه نیشابور در دوره [[ساسانی]] همه جا به شکل «نیوشاپور» آمده است که آن را به معنی کار خوب شاپور یا جای خوب شاپور گرفته‌اند زیرا شاپور دوم این شهر را تجدید بنا کرد ولی به روایت اغلب مورخان شاپور اول بانی آن بوده است. اگر مطلب بالا را در مورد نوسازی این شهر قرین صحت بدانیم کلمه «نیو» می‌توان به شکل امروزی آن «نو» تعبیر کرد و معنی نیشابور چیزی جز شهر نوسازی شده شاپور نخواهد بود و دیگر دلیلی برای بحث در مورد شاپور اول و دوم وجود نخواهد داشت.


زیرا که بعضی از مورخان در انتخاب هر یک از آن دو دچار شک شده‌اند ولی قدر مسلم بانی اولیه باید شاپور اول باشد و پس از وقوع زلزله‌ای شاپور دوم امر به ترمیم و بازسازی آن کرده است و این به هر حال کار نیک شاپور دوم بوده است که به لفظ «نیوشاپور» از آن یاد کرده‌اند. <ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، به اهتمام ریچارد. ن. فرای، فرهنگ ایران زمین، دفتر چهارم، ۱۳۳۲، ص۳۵۳.</ref><ref>ایرانشاه، انجمن زردشتیان ایرانی هند، بمبئی، ۱۹۲۶، ص۸.</ref>
زیرا که بعضی از مورخان در انتخاب هر یک از آن دو دچار شک شده‌اند ولی قدر مسلم بانی اولیه باید شاپور اول باشد و پس از وقوع زلزله‌ای شاپور دوم امر به ترمیم و بازسازی آن کرده است و این به هر حال کار نیک شاپور دوم بوده است که به لفظ «نیوشاپور» از آن یاد کرده‌اند. <ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، به اهتمام ریچارد. ن. فرای، فرهنگ ایران زمین، دفتر چهارم، ۱۳۳۲، ص۳۵۳.</ref><ref>ایرانشاه، انجمن زردشتیان ایرانی [[هند]]، بمبئی، ۱۹۲۶، ص۸.</ref>


نیشابور در اوایل اسلام به «ابرشهر» معروف بود که در سکه‌های دوره‌های اموی و عباسی به همین نام آمده است. «ایران شهر» هم گفته‌اند که شاید عنوانی افتخاری برای این شهر بوده است. البته چون یکی از چهار شهر کرسی‌نشین خراسان بود لقب‌ ام‌البلاد هم برای خود کسب کرده است. <ref>گرایلی، فریدون، نیشابور شهر فیروزه، مشهد، ۱۳۵۷، ص۷-۸.</ref>
نیشابور در اوایل اسلام به «ابرشهر» معروف بود که در سکه‌های دوره‌های اموی و عباسی به همین نام آمده است. «ایران شهر» هم گفته‌اند که شاید عنوانی افتخاری برای این شهر بوده است. البته چون یکی از چهار شهر کرسی‌نشین خراسان بود لقب‌ ام‌البلاد هم برای خود کسب کرده است. <ref>گرایلی، فریدون، نیشابور شهر فیروزه، مشهد، ۱۳۵۷، ص۷-۸.</ref>


=نیشابور در دوران پیش از اسلام=
=نیشابور در دوران پیش از اسلام=
گفتار [[فردوسی]] قدمت نیشابور را به دوران‌های باستان می‌برد و شعر وی گواه بر وجود این شهر در اساطیر ملی ایران است. درباره به سلطنت رسیدن کیکاوس می‌گوید:
گفتار [[فردوسی]] قدمت نیشابور را به دوران‌های باستان می‌برد و شعر وی گواه بر وجود این شهر در اساطیر ملی [[ایران]] است. درباره به سلطنت رسیدن کیکاوس می‌گوید:


بیامد سوی پارس کاووس کی جهانی به شادی نو افکند پی فرستاد هر سو یکی پهلوان جهان دار و بیدار و روشن روان به مرو و نشابور و بلخ و هری فرستاد هر سو یکی لشکری یا در هنگامی که کیخسرو از توران زمین به ایران مراجعت می‌کند فردوسی با این سخن زیبا از نیشابور یاد می‌کند:
بیامد سوی پارس کاووس کی جهانی به شادی نو افکند پی فرستاد هر سو یکی پهلوان جهان دار و بیدار و روشن روان به مرو و نشابور و بلخ و هری فرستاد هر سو یکی لشکری یا در هنگامی که کیخسرو از توران زمین به ایران مراجعت می‌کند فردوسی با این سخن زیبا از نیشابور یاد می‌کند:
خط ۵۳: خط ۵۳:
وی بر چهار جانب شهر چهار دروازه مرتب داشت، شرقی، غربی، جنوبی، شمالی. مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چنان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد شعاع آن از هر چهار دروازه شهر طلوع کردمی و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از هر چهار دروازه آفتاب در نظر بودی که پوشیده شدی». <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، وقایع ایران قبل از اسلام.</ref>
وی بر چهار جانب شهر چهار دروازه مرتب داشت، شرقی، غربی، جنوبی، شمالی. مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چنان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد شعاع آن از هر چهار دروازه شهر طلوع کردمی و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از هر چهار دروازه آفتاب در نظر بودی که پوشیده شدی». <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، وقایع ایران قبل از اسلام.</ref>


حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ ه. ق) صاحب تاریخ نیشابور نیز از اتصالات محلات و خندق شهر و قهندز یاد می‌کند که دلیل واضحی بر یکی بودن نیشابور با ابرشهر می‌باشد. علاوه بر این، براساس آنچه وی ذکر می‌کند در واقع نیشابور در زمان شاپور اول بنیاد یافته است مخصوصا این که در هنگام حفر خندق خبر از یافتن گنجی برای وی آوردند و او همه آن گنج را نفقه کرد و این خود دلیل بر استقرار وی در نیشابور، به هنگام حفر خندق می‌باشد. درباره حصار و باروی شهر نیشابور که همزمان با حفر خندق انجام شده است مؤلف در جای دیگر چنین می‌گوید:
حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ ه. ق) صاحب تاریخ نیشابور نیز از اتصالات محلات و خندق شهر و قهندز یاد می‌کند که دلیل واضحی بر یکی بودن نیشابور با ابرشهر می‌باشد. علاوه بر این، براساس آنچه وی ذکر می‌کند در واقع نیشابور در زمان شاپور اول بنیاد یافته است مخصوصا این که در هنگام حفر [[خندق]] خبر از یافتن گنجی برای وی آوردند و او همه آن گنج را نفقه کرد و این خود دلیل بر استقرار وی در نیشابور، به هنگام حفر خندق می‌باشد. درباره حصار و باروی شهر نیشابور که همزمان با حفر خندق انجام شده است مؤلف در جای دیگر چنین می‌گوید:


«شاپور اول بر حوالی شهر خارج خندق عمارت آغاز کرد، معماران و عمله مرتب کرد و تکلیفات شاقه فرمود، رعایا عاجز آمدند، معماران را امر کرد که هر روز پیش از آفتاب به سر کارها روند. هر که از رعایا پیش از آفتاب حاضر نشود زنده در میان خشت و گل دیوار گیرند و چنان کردند. و خلق بر آن رنج قرار گرفتند. و بعد از سنین کثیره... استخوان بنی آدم از سر تا قدم از میان گل بر خاک می‌افتاد». <ref>کولونین، گ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه دکتر عنایت‌الله رضا، تهران، ۱۳۵۰، ص۸۸.</ref><ref>کولونین، گ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه دکتر عنایت‌الله رضا، تهران، ۱۳۵۰، ص۹۸.</ref> و زردشت هم یکی از سه آتشکده معروف ایران را به نام مهربرزین در کوه‌های نیشابور ساخت.
«شاپور اول بر حوالی شهر خارج خندق عمارت آغاز کرد، معماران و عمله مرتب کرد و تکلیفات شاقه فرمود، رعایا عاجز آمدند، معماران را امر کرد که هر روز پیش از آفتاب به سر کارها روند. هر که از رعایا پیش از آفتاب حاضر نشود زنده در میان خشت و گل دیوار گیرند و چنان کردند. و خلق بر آن رنج قرار گرفتند. و بعد از سنین کثیره... استخوان بنی آدم از سر تا قدم از میان گل بر خاک می‌افتاد». <ref>کولونین، گ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه دکتر عنایت‌الله رضا، تهران، ۱۳۵۰، ص۸۸.</ref><ref>کولونین، گ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه دکتر عنایت‌الله رضا، تهران، ۱۳۵۰، ص۹۸.</ref> و زردشت هم یکی از سه آتشکده معروف ایران را به نام مهربرزین در کوه‌های نیشابور ساخت.
خط ۷۴: خط ۷۴:


=نیشابور پایتخت کشور=
=نیشابور پایتخت کشور=
در سال ۱۳۱ ه. ق ابومسلم خراسانی نهضتی در خراسان بر ضد خلافت بنی‌امیه به وجود آورد و با قیام متهورانه خود به نیشابور آمد و حاکم آن شهر گردید. وی در مدت حکومت خویش مسجدی در نیشابور ساخت و قصد رونق بخشیدن به این شهر را داشت اما در سال ۱۳۸ ه. ق در بغداد به تحریک منصور خلیفه عباسی مقتول گردید و بدین سبب چندی پیشرفت نیشابور متوقف شد.
در سال ۱۳۱ ه. ق [[ابومسلم خراسانی]] نهضتی در خراسان بر ضد خلافت بنی‌امیه به وجود آورد و با قیام متهورانه خود به نیشابور آمد و حاکم آن شهر گردید. وی در مدت حکومت خویش مسجدی در نیشابور ساخت و قصد رونق بخشیدن به این شهر را داشت اما در سال ۱۳۸ ه. ق در بغداد به تحریک منصور خلیفه عباسی مقتول گردید و بدین سبب چندی پیشرفت نیشابور متوقف شد.


اما چون خراسان در اوایل قرن سوم هجری به سال ۲۰۵ قمری در حیطه اقتدار طاهر ذوالیمینین درآمد، وی در مشرق ایران حکومت مقتدری به هم رسانید و مستقلانه در خراسان به حکومت پرداخت.
اما چون خراسان در اوایل قرن سوم هجری به سال ۲۰۵ قمری در حیطه اقتدار طاهر ذوالیمینین درآمد، وی در مشرق [[ایران]] حکومت مقتدری به هم رسانید و مستقلانه در خراسان به حکومت پرداخت.


وی به هنگام خطبه نماز جمعه نام خلیفه عباسی را از خطبه‌ انداخت اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سیستان رسید و سپس در سال ۲۱۳ ه. ق که طلحه وفات یافت برادرش عبدالله بن طاهر جانشین وی گردید و در سال ۲۱۵ هجری قمری شهر نیشابور را به پایتختی اختیار نمود و در آنجا آبادانی فراوان کرد. مخصوصا به رونق کشاورزی و حفر قنوات و اصلاح امر آبیاری و احداث ساختمان‌های جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه همت گماشت و نیز شهر و قصر معروفی به نام شادیاخ ساخت و این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت فوق العاده‌ای یافت. <ref>لسترنج، گای، سرزمین‌های خلافت شرقی، ص‌۴۰۸-۴۰۹.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه صلا تا لح.</ref><ref>کرزن، جرج، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، ج۱، ص۳۵۲.</ref>
وی به هنگام خطبه [[نماز جمعه]] نام خلیفه عباسی را از خطبه‌ انداخت اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سیستان رسید و سپس در سال ۲۱۳ ه. ق که طلحه وفات یافت برادرش عبدالله بن طاهر جانشین وی گردید و در سال ۲۱۵ هجری قمری شهر نیشابور را به پایتختی اختیار نمود و در آنجا آبادانی فراوان کرد. مخصوصا به رونق کشاورزی و حفر قنوات و اصلاح امر آبیاری و احداث ساختمان‌های جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه همت گماشت و نیز شهر و قصر معروفی به نام شادیاخ ساخت و این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت فوق العاده‌ای یافت. <ref>لسترنج، گای، سرزمین‌های خلافت شرقی، ص‌۴۰۸-۴۰۹.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه صلا تا لح.</ref><ref>کرزن، جرج، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، ج۱، ص۳۵۲.</ref>


=علت ساختن شهر شادیاخ=
=علت ساختن شهر شادیاخ=
خط ۹۲: خط ۹۲:


=دست به دست‌شدن حکومت=
=دست به دست‌شدن حکومت=
در اوایل نیمه دوم قرن سوم هجری یعنی در سال ۲۵۹ ه. ق یعقوب لیث صفاری نیشابور را به تصرف درآورد ولی پس از مرگش عمرو بن لیث صفاری در سال ۲۷۹ هجری نیشابور را پایتخت خویش قرار داد و او نیز عمارات زیادی بر شهر افزود. بعد از عمرو لیث خراسان به دست سامانیان افتاد. در زمان این سلسله هم نیشابور کماکان پایتخت بود و تنها ناحیه مرکزی خراسان به شمار می‌رفت. <ref>پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۱۱۲-۱۱۱.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه ص«کز.</ref><ref>مولوی، آثار باستانی خراسان، ص۱۱۵.</ref>
در اوایل نیمه دوم قرن سوم هجری یعنی در سال ۲۵۹ ه. ق [[یعقوب لیث صفاری]] نیشابور را به تصرف درآورد ولی پس از مرگش عمرو بن لیث صفاری در سال ۲۷۹ هجری نیشابور را پایتخت خویش قرار داد و او نیز عمارات زیادی بر شهر افزود. بعد از عمرو لیث خراسان به دست سامانیان افتاد. در زمان این سلسله هم نیشابور کماکان پایتخت بود و تنها ناحیه مرکزی خراسان به شمار می‌رفت. <ref>پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۱۱۲-۱۱۱.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه ص«کز.</ref><ref>مولوی، آثار باستانی خراسان، ص۱۱۵.</ref>


پس از سامانیان حکومت به دست غزنویان افتاد و در این دوران نیشابور فقط مرکز ایالت بود و از غزنین تبعیت می‌کرد. بعد، نیشابور در حیطه اقتدار سلجوقیان درآمد و در سال ۴۲۹ ه. ق طغرل بیک شهر را گرفت و پایتخت خود قرار داد و این شهر منزلت قبلی خود را از سرگرفت اما چون طغرل درگذشت جانشین وی آلب ارسلان دربارش را به اصفهان برد ولی دوره‌های طویلی از ایام حکومت خویش را در نیشابور می‌گذرانید. مقارن همین زمان یعنی در سال ۴۳۷ ه. ق که ناصرخسرو علوی از این ناحیه می‌گذشت نیشابور را در اوج شهرت و اعتبار می‌دید رونق بازرگانی نیشابور به حدی بود که در سرزمین عربستان تمامی داد و ستدهای بازرگانی با سکه‌های طلای نیشابور صورت می‌گرفت.
پس از سامانیان حکومت به دست غزنویان افتاد و در این دوران نیشابور فقط مرکز ایالت بود و از غزنین تبعیت می‌کرد. بعد، نیشابور در حیطه اقتدار [[سلجوقیان]] درآمد و در سال ۴۲۹ ه. ق طغرل بیک شهر را گرفت و پایتخت خود قرار داد و این شهر منزلت قبلی خود را از سرگرفت اما چون طغرل درگذشت جانشین وی آلب ارسلان دربارش را به اصفهان برد ولی دوره‌های طویلی از ایام حکومت خویش را در نیشابور می‌گذرانید. مقارن همین زمان یعنی در سال ۴۳۷ ه. ق که ناصرخسرو علوی از این ناحیه می‌گذشت نیشابور را در اوج شهرت و اعتبار می‌دید رونق بازرگانی نیشابور به حدی بود که در سرزمین عربستان تمامی داد و ستدهای بازرگانی با سکه‌های طلای نیشابور صورت می‌گرفت.


نیشابور در زیر لوای حکومت سلاجقه بویژه در دوران سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۶۵-۴۸۵ ه. ق) به همت خواجه نظام الملک طوسی (م ۴۸۵ ه. ق) وزیر فرهنگ پرور و روشنفکر این سلطان از لحاظ تمدن و مرکزیت علمی به حق شهره آفاق گشت و نظامیه‌ای که جنبه دانشگاه‌های کنونی داشت در نیشابور بنیاد گردید و تعداد۱۳ کتابخانه که مهمترین آنها حدود پنج‌هزار جلد کتاب داشت به وجود آمد. و بدین جهت این شهر عنوان دارالعلم به خود گرفت و سال‌های متمادی مرکز تجمع علما و دانشمندان کشور بود. <ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه ص«کز.</ref><ref>پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۲۱۸-۱۹۵.</ref><ref>پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۳۰۹.</ref> به طور کلی می‌توان گفت که نیشابور پس از سلجوقیان تا حمله مغول پیوسته دارالملک و مرکز ایالت خراسان بزرگ بوده است.
نیشابور در زیر لوای حکومت سلاجقه بویژه در دوران سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۶۵-۴۸۵ ه. ق) به همت خواجه نظام الملک طوسی (م ۴۸۵ ه. ق) وزیر فرهنگ پرور و روشنفکر این سلطان از لحاظ تمدن و مرکزیت علمی به حق شهره آفاق گشت و نظامیه‌ای که جنبه دانشگاه‌های کنونی داشت در نیشابور بنیاد گردید و تعداد۱۳ کتابخانه که مهمترین آنها حدود پنج‌هزار جلد کتاب داشت به وجود آمد. و بدین جهت این شهر عنوان دارالعلم به خود گرفت و سال‌های متمادی مرکز تجمع علما و دانشمندان کشور بود. <ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه ص«کز.</ref><ref>پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۲۱۸-۱۹۵.</ref><ref>پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۳۰۹.</ref> به طور کلی می‌توان گفت که نیشابور پس از سلجوقیان تا حمله مغول پیوسته دارالملک و مرکز ایالت خراسان بزرگ بوده است.
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:


=زلزله‌های نیشابور=
=زلزله‌های نیشابور=
الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابوری صاحب تاریخ نیشابور می‌نویسد که در حواشی تاریخ یمینی که در سال چهارصد و اندی از هجرت نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتدای بنای آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیت خود را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی البته‌ اندکی کمرنگ‌تر از گذشته‌اش، به دست آورده است.
الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابوری صاحب تاریخ نیشابور می‌نویسد که در حواشی تاریخ یمینی که در سال چهارصد و اندی از [[هجرت]] نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتدای بنای آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیت خود را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی البته‌ اندکی کمرنگ‌تر از گذشته‌اش، به دست آورده است.
بعد از زلزله‌های هجده‌گانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال ۵۳۰ هجری روی داد که در اثر آن شهر ویران شد. زلزله‌ای دیگر در سال ۵۵۵ هجری هفت سال بعد از واقعه آتش سوزی و فتنه غزها به وجود آمد که شهر را بکلی خراب کرد و مردمی که باقی ماندند به شادیاخ رفتند. زلزله دیگری که می‌توان آن را مهیب‌ترین زلزله‌ها دانست زلزله سال ۶۶۶ ه. ق است که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که می‌توان آن را آخرین زلزله ویرانگر منطقه دانست زلزله سال ۸۰۸ ه. ق است که یکشنبه آخر جمادی الاول به وقوع پیوست.
بعد از زلزله‌های هجده‌گانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال ۵۳۰ هجری روی داد که در اثر آن شهر ویران شد. زلزله‌ای دیگر در سال ۵۵۵ هجری هفت سال بعد از واقعه آتش سوزی و فتنه غزها به وجود آمد که شهر را بکلی خراب کرد و مردمی که باقی ماندند به شادیاخ رفتند. زلزله دیگری که می‌توان آن را مهیب‌ترین زلزله‌ها دانست زلزله سال ۶۶۶ ه. ق است که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که می‌توان آن را آخرین زلزله ویرانگر منطقه دانست زلزله سال ۸۰۸ ه. ق است که یکشنبه آخر جمادی الاول به وقوع پیوست.


خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
نخستین هجوم افغان‌ها در پایان دوره سلطنت شاه سلطان حسین باعث خرابی استحکامات و پاره‌ای از ساختمان‌های بی مانند نیشابور گردید. اما این خرابی‌ها به هیچ وجه قابل قیاس با دومین هجوم افغانان نبود، در سال ۱۱۶۰ ه. ق به دنبال کشته شدن نادرشاه یکی از سرداران وی موسوم به احمدخان ابدالی که بعدها به احمدشاه درانی مشهور گردید نیشابور را محاصره کرد اما در آن سال موفق به تصرف شهر نشد، سال بعد مجددا با لشکر نیرومندتری به پشت دیوار نیشابور آمد و پس از جنگی خونین سرانجام شهر را گشود و تیغ در میان مردم بی پناه نهاد. فریزر سیاح انگلیسی ضمن تشریح خرابی‌های وارده از دومین هجوم افغان‌ها بر نیشابور چنین می‌نویسد:
نخستین هجوم افغان‌ها در پایان دوره سلطنت شاه سلطان حسین باعث خرابی استحکامات و پاره‌ای از ساختمان‌های بی مانند نیشابور گردید. اما این خرابی‌ها به هیچ وجه قابل قیاس با دومین هجوم افغانان نبود، در سال ۱۱۶۰ ه. ق به دنبال کشته شدن نادرشاه یکی از سرداران وی موسوم به احمدخان ابدالی که بعدها به احمدشاه درانی مشهور گردید نیشابور را محاصره کرد اما در آن سال موفق به تصرف شهر نشد، سال بعد مجددا با لشکر نیرومندتری به پشت دیوار نیشابور آمد و پس از جنگی خونین سرانجام شهر را گشود و تیغ در میان مردم بی پناه نهاد. فریزر سیاح انگلیسی ضمن تشریح خرابی‌های وارده از دومین هجوم افغان‌ها بر نیشابور چنین می‌نویسد:


«به شهادت کسانی که آن رویداد را دیده‌اند و هنوز زنده‌اند بلاهایی که از هجوم افغان‌ها بر سر ساکنان نیشابور آمد دست کم از مصیبت‌های ناشی از هجوم مهاجمان تاتار نداشت. به گفته یکی از سالخورده‌ترین ساکنان نیشابور هجوم احمدخان شهر را چنان ویران ساخت که در درون دیوار نیشابور یک خانه مسکونی نماند و مدت‌ها این نابسامانی و دربدری ادامه داشت».
«به [[شهادت]] کسانی که آن رویداد را دیده‌اند و هنوز زنده‌اند بلاهایی که از هجوم افغان‌ها بر سر ساکنان نیشابور آمد دست کم از مصیبت‌های ناشی از هجوم مهاجمان تاتار نداشت. به گفته یکی از سالخورده‌ترین ساکنان نیشابور هجوم احمدخان شهر را چنان ویران ساخت که در درون دیوار نیشابور یک خانه مسکونی نماند و مدت‌ها این نابسامانی و دربدری ادامه داشت».
خوشبختانه بلای وحشتناک چپاول و خرابی احمدخان ابدالی با رفتن وی سپری شد و موجباتی فراهم نیامد که دامنه ستمگری مهاجمان به سوی جنوب کشیده شود. عباسقلی خان بیات گماشته احمدخان در نیشابور با دلسوزی و رعیت نوازی بی سابقه‌ای گروهی از رنجبران و کشاورزان متواری شهر را تشویق به بازگشت کرد و به ساختن دیوار شهر و مرمت پاره‌ای از خرابی‌ها همت گماشت.‌ اندک‌اندک مردمی که دارایی خود را رها کرده و به بیغوله‌ها گریخته بودند از گوشه و کنار بازآمدند و هنگامی که نیشابور به دست آقا محمدخان قاجار افتاد شهری به وجود آمده بود که یک دهم جمعیت و رونق پیشین را نداشت. فریزر که در سال ۱۲۳۸ از نیشابور عبور کرده است طول آن را چهار هزار قدم و جمعیت آن را بین ۳۰ تا ۴۰ هزار نفر تخمین زده و بازار اقتصادی این شهر را راکد نوشته است. <ref>فریزر، جیمز بیلی، سفرنامه فریزر، ص۴۰۵.</ref>
خوشبختانه بلای وحشتناک چپاول و خرابی احمدخان ابدالی با رفتن وی سپری شد و موجباتی فراهم نیامد که دامنه ستمگری مهاجمان به سوی جنوب کشیده شود. عباسقلی خان بیات گماشته احمدخان در نیشابور با دلسوزی و رعیت نوازی بی سابقه‌ای گروهی از رنجبران و کشاورزان متواری شهر را تشویق به بازگشت کرد و به ساختن دیوار شهر و مرمت پاره‌ای از خرابی‌ها همت گماشت.‌ اندک‌اندک مردمی که دارایی خود را رها کرده و به بیغوله‌ها گریخته بودند از گوشه و کنار بازآمدند و هنگامی که نیشابور به دست آقا محمدخان قاجار افتاد شهری به وجود آمده بود که یک دهم جمعیت و رونق پیشین را نداشت. فریزر که در سال ۱۲۳۸ از نیشابور عبور کرده است طول آن را چهار هزار قدم و جمعیت آن را بین ۳۰ تا ۴۰ هزار نفر تخمین زده و بازار اقتصادی این شهر را راکد نوشته است. <ref>فریزر، جیمز بیلی، سفرنامه فریزر، ص۴۰۵.</ref>