امام صادق پایه‌گذار علوم و حوزه‌های اسلامی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:




ابن النديم در الفهرست‏ جابر بن حيّان را ياد كرده و در حدود صد و پنجاه كتاب به او نسبت مى‏دهد كه بيشتر این كتابها در علوم عقلى است، و به قول آن روز در كيمياست (در شيمى است)، در صنعت است، در خواص طبايع اشياء است، و امروز او را پدر شيمى دنيا مى‏نامند. ظاهراً ابن النّديم مى‏گويد او از شاگردان امام جعفر صادق است.
ابن النديم در الفهرست‏ <ref>الفهرست ابن النديم در فن خودش- كه كتابى است در كتابشناسى- از معتبرترين كتب دنيا شمرده مى‏شود. آن‏چنان محققانه در مورد كتابشناسى بحث كرده است كه امروز اروپايى‏ها براى اين كتاب فوق‏العاده ارزش قائل هستند. ابن النديم در قرن چهارم هجرى مى‏زيسته است. او در اين كتاب، كتابهاى دوره اسلامى و بعضى كتابهاى غير دوره اسلامى را( كتابهايى كه در زمان خودش وجود داشته) معرفى مى‏كند. اصلًا يك نابغه‏اى بوده. يك ورّاق و يك كتابفروش بوده ولى آن قدر فاضل و دانشمند بوده كه انسان وقتى كتابش را مى‏خواند حيرت مى‏كند. من تمام اين كتاب را از اول تا آخر خوانده‏ام. انواع خطوطى را كه در زمان خودش رايج بوده، انواع زبانهاى زمان خودش و نيز ريشه‏هاى زبانها را نشان مى‏دهد.</ref> جابر بن حيّان را ياد كرده و در حدود صد و پنجاه كتاب به او نسبت مى‏دهد كه بيشتر این كتابها در علوم عقلى است، و به قول آن روز در كيمياست (در شيمى است)، در صنعت است، در خواص طبايع اشياء است، و امروز او را پدر شيمى دنيا مى‏نامند. ظاهراً ابن النّديم مى‏گويد او از شاگردان امام جعفر صادق است.




ابن خلّكان‏  نيز كه او هم سنى است از جابر بن حيّان نام مى‏برد و مى‏گويد:
ابن خلّكان <ref>‏قاضى ابن خلّكان در قرن ششم مى‏زيسته است.</ref>  نيز كه او هم سنى است از جابر بن حيّان نام مى‏برد و مى‏گويد:
كيمياوى و شيميدان و شاگرد امام صادق بود. و ديگران نيز همين‏طور نقل كرده‏اند. و اين علوم قبل از جابر بن حيّان هيچ سابقه‏اى در دنياى اسلام نداشته، يك‏دفعه مردى به نام «جابر بن حيّان» شاگرد امام صادق پيدا مى‏شود و اين‏همه رساله در اين موضوعات مختلف مى‏نويسد كه بسيارى از آنها امروز ارزش علمى دارد.  
كيمياوى و شيميدان و شاگرد امام صادق بود. و ديگران نيز همين‏طور نقل كرده‏اند. و اين علوم قبل از جابر بن حيّان هيچ سابقه‏اى در دنياى اسلام نداشته، يك‏دفعه مردى به نام «جابر بن حيّان» شاگرد امام صادق پيدا مى‏شود و اين‏همه رساله در اين موضوعات مختلف مى‏نويسد كه بسيارى از آنها امروز ارزش علمى دارد.  


خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:




و لهذا منصور تعبير عجيبى درباره ايشان دارد . مى‏گويد: «هذَا الشَّجى‏ مُعْتَرِضٌ فِى الْحَلْقِ ...» جعفر بن محمد مثل يك استخوان است در گلوى من، نه مى‏توانم بيرونش بياورم و نه مى‏توانم فرويش ببرم؛ نه مى‏توانم يك مدركى از او به دست آورم كلكش را بكنم و نه مى‏توانم تحملش كنم،
و لهذا منصور تعبير عجيبى درباره ايشان دارد . <ref>منصور با امام صادق به يك وضع عجيبى رفتار مى‏كرد و ريشه‏اش هم خود امام صادق بود. گاهى بر حضرت سخت مى‏گرفت و گاهى آسان. البته ظاهراً هيچ وقت حضرت را زندان نبرده باشد ولى خيلى اوقات، ايشان را تحت نظر قرار مى‏داد و يك‏دفعه ظاهراً دو سال حضرت را در كوفه تحت نظر قرار داد، يعنى منزلى را به امام اختصاص داده بودند و مأمورينى آنجا بودند كه رفت و آمدهاى منزل امام را كنترل مى‏كردند. چندين بار خودش امام را احضار كرد و فحّاشى و هتّاكى نمود كه مى‏كشمت، گردنت را مى‏زنم، تو عليه من تبليغ مى‏كنى، مردم را بر من مى‏شورانى، چنين مى‏كنى، چنان مى‏كنى، و امام خيلى با نرمش جواب مى‏داد.</ref>  مى‏گويد: «هذَا الشَّجى‏ مُعْتَرِضٌ فِى الْحَلْقِ ...» جعفر بن محمد مثل يك استخوان است در گلوى من، نه مى‏توانم بيرونش بياورم و نه مى‏توانم فرويش ببرم؛ نه مى‏توانم يك مدركى از او به دست آورم كلكش را بكنم و نه مى‏توانم تحملش كنم،




خط ۲۶۹: خط ۲۶۹:




حتى مرحوم مجلسى در بحار نقل مى‏كند- و در نهج البلاغه نيز هست- كه پيغمبر فرمود: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ مُشْرِكٍ» (حكمت يعنى سخن علمى صحيح) سخن علمى صحيح را فراگيريد و لو از مشرك. اين جمله معروف: «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُها ايْنَما وَجَدَها» مضمونش همين است (در بعضى تعبيرها هست: وَ لَوْ مِنْ يَدِ مُشْرِكٍ) يعنى حكمت- كه قرآن مى‏گويد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»  
حتى مرحوم مجلسى در بحار نقل مى‏كند- و در نهج البلاغه نيز هست- كه پيغمبر فرمود: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ مُشْرِكٍ» (حكمت يعنى سخن علمى صحيح) سخن علمى صحيح را فراگيريد و لو از مشرك. اين جمله معروف: «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُها ايْنَما وَجَدَها» مضمونش همين است (در بعضى تعبيرها هست: وَ لَوْ مِنْ يَدِ مُشْرِكٍ) يعنى حكمت- كه قرآن مى‏گويد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»<ref>بقره/ 269.</ref>




خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:




حتى جرجى زيدان اين مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مى‏گذارد. داستان سيد رضى را نقل مى‏كند كه سيد رضى- كه مردى است در رديف مراجع تقليد و مرد فوق‏العاده‏اى است و برادر سيد مرتضى است- وقتى كه دانشمند معاصرش «ابو اسحاق صابى»  وفات يافت قصيده‏اى در مدح او گفت‏ :
حتى جرجى زيدان اين مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مى‏گذارد. داستان سيد رضى را نقل مى‏كند كه سيد رضى- كه مردى است در رديف مراجع تقليد و مرد فوق‏العاده‏اى است و برادر سيد مرتضى است- وقتى كه دانشمند معاصرش «ابو اسحاق صابى» <ref>ابو اسحاق صابى مسلمان نبود، صابئى بود( درباره مذهب صابئين خيلى حرف است. برخى گفته‏اند مذهب صابئى ريشه مجوسى داشته ولى يك نحله مسيحى است. امروز راجع به اين مذهب خيلى بحثهاست كه ريشه آن چيست) و بسيار دانشمند و مرد مؤدبى بود، و چون اديب بود خيلى علاقه‏مند به ادبيّت قرآن بود و خيلى هم به آيات قرآن استشهاد مى‏كرد. ماه رمضان چيزى نمى‏خورد. مى‏گفتند تو كه مسلمان نيستى چرا چيزى نمى‏خورى؟ مى‏گفت: ادب اقتضا مى‏كند كه من با مردم زمان خودم هماهنگى داشته باشم.</ref> وفات يافت قصيده‏اى در مدح او گفت‏ :
أَ رَأَيْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَيْتَ كَيْفَ خَبا ضِياءُ النّادى‏
أَ رَأَيْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَيْتَ كَيْفَ خَبا ضِياءُ النّادى‏
۸۷۵

ویرایش