۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
ابن النديم در الفهرست | ابن النديم در الفهرست <ref>الفهرست ابن النديم در فن خودش- كه كتابى است در كتابشناسى- از معتبرترين كتب دنيا شمرده مىشود. آنچنان محققانه در مورد كتابشناسى بحث كرده است كه امروز اروپايىها براى اين كتاب فوقالعاده ارزش قائل هستند. ابن النديم در قرن چهارم هجرى مىزيسته است. او در اين كتاب، كتابهاى دوره اسلامى و بعضى كتابهاى غير دوره اسلامى را( كتابهايى كه در زمان خودش وجود داشته) معرفى مىكند. اصلًا يك نابغهاى بوده. يك ورّاق و يك كتابفروش بوده ولى آن قدر فاضل و دانشمند بوده كه انسان وقتى كتابش را مىخواند حيرت مىكند. من تمام اين كتاب را از اول تا آخر خواندهام. انواع خطوطى را كه در زمان خودش رايج بوده، انواع زبانهاى زمان خودش و نيز ريشههاى زبانها را نشان مىدهد.</ref> جابر بن حيّان را ياد كرده و در حدود صد و پنجاه كتاب به او نسبت مىدهد كه بيشتر این كتابها در علوم عقلى است، و به قول آن روز در كيمياست (در شيمى است)، در صنعت است، در خواص طبايع اشياء است، و امروز او را پدر شيمى دنيا مىنامند. ظاهراً ابن النّديم مىگويد او از شاگردان امام جعفر صادق است. | ||
ابن | ابن خلّكان <ref>قاضى ابن خلّكان در قرن ششم مىزيسته است.</ref> نيز كه او هم سنى است از جابر بن حيّان نام مىبرد و مىگويد: | ||
كيمياوى و شيميدان و شاگرد امام صادق بود. و ديگران نيز همينطور نقل كردهاند. و اين علوم قبل از جابر بن حيّان هيچ سابقهاى در دنياى اسلام نداشته، يكدفعه مردى به نام «جابر بن حيّان» شاگرد امام صادق پيدا مىشود و اينهمه رساله در اين موضوعات مختلف مىنويسد كه بسيارى از آنها امروز ارزش علمى دارد. | كيمياوى و شيميدان و شاگرد امام صادق بود. و ديگران نيز همينطور نقل كردهاند. و اين علوم قبل از جابر بن حيّان هيچ سابقهاى در دنياى اسلام نداشته، يكدفعه مردى به نام «جابر بن حيّان» شاگرد امام صادق پيدا مىشود و اينهمه رساله در اين موضوعات مختلف مىنويسد كه بسيارى از آنها امروز ارزش علمى دارد. | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
و لهذا منصور تعبير عجيبى درباره ايشان دارد . مىگويد: «هذَا الشَّجى مُعْتَرِضٌ فِى الْحَلْقِ ...» جعفر بن محمد مثل يك استخوان است در گلوى من، نه مىتوانم بيرونش بياورم و نه مىتوانم فرويش ببرم؛ نه مىتوانم يك مدركى از او به دست آورم كلكش را بكنم و نه مىتوانم تحملش كنم، | و لهذا منصور تعبير عجيبى درباره ايشان دارد . <ref>منصور با امام صادق به يك وضع عجيبى رفتار مىكرد و ريشهاش هم خود امام صادق بود. گاهى بر حضرت سخت مىگرفت و گاهى آسان. البته ظاهراً هيچ وقت حضرت را زندان نبرده باشد ولى خيلى اوقات، ايشان را تحت نظر قرار مىداد و يكدفعه ظاهراً دو سال حضرت را در كوفه تحت نظر قرار داد، يعنى منزلى را به امام اختصاص داده بودند و مأمورينى آنجا بودند كه رفت و آمدهاى منزل امام را كنترل مىكردند. چندين بار خودش امام را احضار كرد و فحّاشى و هتّاكى نمود كه مىكشمت، گردنت را مىزنم، تو عليه من تبليغ مىكنى، مردم را بر من مىشورانى، چنين مىكنى، چنان مىكنى، و امام خيلى با نرمش جواب مىداد.</ref> مىگويد: «هذَا الشَّجى مُعْتَرِضٌ فِى الْحَلْقِ ...» جعفر بن محمد مثل يك استخوان است در گلوى من، نه مىتوانم بيرونش بياورم و نه مىتوانم فرويش ببرم؛ نه مىتوانم يك مدركى از او به دست آورم كلكش را بكنم و نه مىتوانم تحملش كنم، | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۶۹: | ||
حتى مرحوم مجلسى در بحار نقل مىكند- و در نهج البلاغه نيز هست- كه پيغمبر فرمود: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ مُشْرِكٍ» (حكمت يعنى سخن علمى صحيح) سخن علمى صحيح را فراگيريد و لو از مشرك. اين جمله معروف: «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُها ايْنَما وَجَدَها» مضمونش همين است (در بعضى تعبيرها هست: وَ لَوْ مِنْ يَدِ مُشْرِكٍ) يعنى حكمت- كه قرآن مىگويد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» | حتى مرحوم مجلسى در بحار نقل مىكند- و در نهج البلاغه نيز هست- كه پيغمبر فرمود: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ مُشْرِكٍ» (حكمت يعنى سخن علمى صحيح) سخن علمى صحيح را فراگيريد و لو از مشرك. اين جمله معروف: «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَأْخُذُها ايْنَما وَجَدَها» مضمونش همين است (در بعضى تعبيرها هست: وَ لَوْ مِنْ يَدِ مُشْرِكٍ) يعنى حكمت- كه قرآن مىگويد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»<ref>بقره/ 269.</ref> | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۸۱: | ||
حتى جرجى زيدان اين مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مىگذارد. داستان سيد رضى را نقل مىكند كه سيد رضى- كه مردى است در رديف مراجع تقليد و مرد فوقالعادهاى است و برادر سيد مرتضى است- وقتى كه دانشمند معاصرش «ابو اسحاق صابى» وفات يافت قصيدهاى در مدح او گفت : | حتى جرجى زيدان اين مسأله را به حساب سعه صدر خلفا مىگذارد. داستان سيد رضى را نقل مىكند كه سيد رضى- كه مردى است در رديف مراجع تقليد و مرد فوقالعادهاى است و برادر سيد مرتضى است- وقتى كه دانشمند معاصرش «ابو اسحاق صابى» <ref>ابو اسحاق صابى مسلمان نبود، صابئى بود( درباره مذهب صابئين خيلى حرف است. برخى گفتهاند مذهب صابئى ريشه مجوسى داشته ولى يك نحله مسيحى است. امروز راجع به اين مذهب خيلى بحثهاست كه ريشه آن چيست) و بسيار دانشمند و مرد مؤدبى بود، و چون اديب بود خيلى علاقهمند به ادبيّت قرآن بود و خيلى هم به آيات قرآن استشهاد مىكرد. ماه رمضان چيزى نمىخورد. مىگفتند تو كه مسلمان نيستى چرا چيزى نمىخورى؟ مىگفت: ادب اقتضا مىكند كه من با مردم زمان خودم هماهنگى داشته باشم.</ref> وفات يافت قصيدهاى در مدح او گفت : | ||
أَ رَأَيْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَيْتَ كَيْفَ خَبا ضِياءُ النّادى | أَ رَأَيْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَى الأَعْوادِ أَ رَأَيْتَ كَيْفَ خَبا ضِياءُ النّادى | ||
ویرایش