نقش عقل در استنباط احکام الهی از دیدگاه اخباریین و اصولیین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
|زبان مقاله
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
 
|اطلاعات نشر
 
| data-type="authorbirthDate" |ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی
|-
|-
|نویسنده
|نویسنده
خط ۳۱: خط ۳۰:
   
   
تفصيل مباحث مذكور :‌
تفصيل مباحث مذكور :‌
==


مبحث اول :‌ ايا عقل در مقام ثبوت ، قادر به استنباط احكام شرعي هست – امكان ذاتي –؟ ==  
 
==مبحث اول :‌ ايا عقل در مقام ثبوت ، قادر به استنباط احكام شرعي هست – امكان ذاتي –؟ ==  




خط ۵۰: خط ۴۹:


   
   
==اقوال در مساله – امكان ذاتي استنباط حكم شرعي توسط عقل نظري - :‌==
===اقوال در مساله – امكان ذاتي استنباط حكم شرعي توسط عقل نظري - :‌===




خط ۶۱: خط ۶۰:
صورت اول مبتني بر اين است كه با مشهور عدليه متحد باشيم كه مي گويند : ‌تمامي احكام الهي مبتني بر مصالح مفاسد واقعيه در متعلقات احكام است اما بنابر نظر اقليتي – چون صاحب فصول – كه اين مبنا را منكرند اين فرض معقول نيست .
صورت اول مبتني بر اين است كه با مشهور عدليه متحد باشيم كه مي گويند : ‌تمامي احكام الهي مبتني بر مصالح مفاسد واقعيه در متعلقات احكام است اما بنابر نظر اقليتي – چون صاحب فصول – كه اين مبنا را منكرند اين فرض معقول نيست .
ب- احكام عقلي تنها بر مبناي ثبوت قاعده ملازمه بين حكم عقل و شرع است كه مي تواند منشا استنباط حكم شرعي گردد نظيرحكم قطعي عقل به لزوم اطاعت از اوامر الهيه كه مستتبع حكم شرعي است .
ب- احكام عقلي تنها بر مبناي ثبوت قاعده ملازمه بين حكم عقل و شرع است كه مي تواند منشا استنباط حكم شرعي گردد نظيرحكم قطعي عقل به لزوم اطاعت از اوامر الهيه كه مستتبع حكم شرعي است .
اقوال و اراء علماء‌ شيعه و سني  در موضوع  توانائي عقل در استنباط احكام اسلامي




الف – علماي شيعه :‌
=== اقوال و اراء علماء‌ شيعه و سني  در موضوع  توانائي عقل در استنباط احكام اسلامي ===
 
 
=== الف – علماي شيعه :‌ ===
عالمان شيعي در اين موضوع به دو گروه تقسيم مي شوند :‌ اصوليين و اخباريين  
عالمان شيعي در اين موضوع به دو گروه تقسيم مي شوند :‌ اصوليين و اخباريين  
اصوليين معتقدند عقل يكي از منابع استنباط احكام بوده و مي توان از اين راه به احكام شرعي قطعي دست يافت . البته در بين اينان برخي مي گويند عقل حتي توان ادراك مناطات احكام را هم دارد اما اكثريت انان اين عقيده را منكرند .  
اصوليين معتقدند عقل يكي از منابع استنباط احكام بوده و مي توان از اين راه به احكام شرعي قطعي دست يافت . البته در بين اينان برخي مي گويند عقل حتي توان ادراك مناطات احكام را هم دارد اما اكثريت انان اين عقيده را منكرند .  
خط ۷۱: خط ۷۲:




ب- علماي اهل سنت  
=== ب- علماي اهل سنت ===
بايد گفت :‌ نظير اختلاف مذكور بين اصوليين و اخباريين در بين اهل سنت نيز وجود دارد به اين معنا كه عالمان اهل سنت در مساله مورد نظير – توانائي يا عدم توانائي عقل در استنباط حكم شرع- به دو گروه اهل حديث و اهل قياس و راي تقسيم مي گردند .
بايد گفت :‌ نظير اختلاف مذكور بين اصوليين و اخباريين در بين اهل سنت نيز وجود دارد به اين معنا كه عالمان اهل سنت در مساله مورد نظير – توانائي يا عدم توانائي عقل در استنباط حكم شرع- به دو گروه اهل حديث و اهل قياس و راي تقسيم مي گردند .
اهل حديث معتقدند كه منابع استنباط احكام شرعي قران و سنت و اجماع بوده و عقل از منظر اينان منبع استنباط احكام شريعت نمي باشد در حالي كه اهل قياس و راي معتقدند منابع استنباط احكام شرعي علاوه بر قران و سنت و اجماع ، راي و قياس – كه به عقل بر مي گردد- نيز مي باشد .
اهل حديث معتقدند كه منابع استنباط احكام شرعي قران و سنت و اجماع بوده و عقل از منظر اينان منبع استنباط احكام شريعت نمي باشد در حالي كه اهل قياس و راي معتقدند منابع استنباط احكام شرعي علاوه بر قران و سنت و اجماع ، راي و قياس – كه به عقل بر مي گردد- نيز مي باشد .
خط ۸۰: خط ۸۱:
«عدالت» و «مصلحت» مى‏تواند راهنماى خوبى براى فقيه باشد. اينجا بود كه فقيه، خود را موظف مى‏ديد كه درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مى‏كند بينديشد. اصطلاحاتى از قبيل «استحسان» يا «استصلاح» از همين جا پيدا شد.  
«عدالت» و «مصلحت» مى‏تواند راهنماى خوبى براى فقيه باشد. اينجا بود كه فقيه، خود را موظف مى‏ديد كه درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مى‏كند بينديشد. اصطلاحاتى از قبيل «استحسان» يا «استصلاح» از همين جا پيدا شد.  
در حالي كه اهل حديث "روش اهل قياس را نوعى افراط در رجوع به عقل و نوعى كوتاهى در اخذ به حديث و به عبارت ديگر نوعى سطحى‏نگرى در كشف مصالح واقعى تلقى مى‏كردند؛ مى‏گفتند:  
در حالي كه اهل حديث "روش اهل قياس را نوعى افراط در رجوع به عقل و نوعى كوتاهى در اخذ به حديث و به عبارت ديگر نوعى سطحى‏نگرى در كشف مصالح واقعى تلقى مى‏كردند؛ مى‏گفتند:  
بناى كار شرع بر جمع متفرّقات و تفريق مجتمعات است و از سطح عقول عادى بدور است؛ عقل را نرسد كه ساده پندارى كند و خيال كند كه به ريشه و روح احكام مى‏تواند برسد. متقابلا اهل قياس، اهل حديث را به جمود و تحجّر متهم مى‏كردند.    
بناى كار شرع بر جمع متفرّقات و تفريق مجتمعات است و از سطح عقول عادى بدور است؛ عقل را نرسد كه ساده پندارى كند و خيال كند كه به ريشه و روح احكام مى‏تواند برسد. متقابلا اهل قياس، اهل حديث را به جمود و تحجّر متهم مى‏كردند.  
 
 


ايشان ادامه مي دهد :‌ اهل حديث، منابع فقه را در اسلام سه چيز مى‏دانستند: كتاب (قرآن) و سنّت و اجماع. اما اهل رأى و قياس، منابع فقه را چهار چيز. اهل حديث بر اهل رأى و قياس انتقاداتى داشتند، با ذكر يك سلسله مثالها روشن مى‏كردند كه اعتماد به رأى و قياس، انسان را در كشف احكام شرعى دچار انحراف و اشتباه مى‏كند، و اهل رأى و قياس نيز متقابلا آنها را به اعتماد به يك سلسله احاديث منقوله كه اعتبار و درستى آنها روشن نيست متهم مى‏كردند.  
ايشان ادامه مي دهد :‌ اهل حديث، منابع فقه را در اسلام سه چيز مى‏دانستند: كتاب (قرآن) و سنّت و اجماع. اما اهل رأى و قياس، منابع فقه را چهار چيز. اهل حديث بر اهل رأى و قياس انتقاداتى داشتند، با ذكر يك سلسله مثالها روشن مى‏كردند كه اعتماد به رأى و قياس، انسان را در كشف احكام شرعى دچار انحراف و اشتباه مى‏كند، و اهل رأى و قياس نيز متقابلا آنها را به اعتماد به يك سلسله احاديث منقوله كه اعتبار و درستى آنها روشن نيست متهم مى‏كردند.  
خط ۸۶: خط ۸۹:
شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد  
شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد  


<nowiki>:</nowiki>‌
 
 
در فقه شيعه، اصل تبعيّت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حكم عقل و شرع، مورد تأييد قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند
در فقه شيعه، اصل تبعيّت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حكم عقل و شرع، مورد تأييد قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند
اما رأى و قياس بيش از آنچه در ميان گروه اهل حديث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در ميان شيعه مورد تخطئه قرار گرفت.
اما رأى و قياس بيش از آنچه در ميان گروه اهل حديث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در ميان شيعه مورد تخطئه قرار گرفت.
خط ۹۵: خط ۹۹:




ايشان در تبيين مبناي شيعه در نفي قياس ادامه مي دهد :‌
ايشان در تبيين مبناي شيعه در نفي قياس ادامه مي دهد :‌
درست است كه - در شرع - بيان احكام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است، و امكان هم ندارد، زيرا جزئيّات غير متناهى است؛ ولى كليات اسلامى به نحوى تنظيم شده كه جوابگوى جزئيات بى‏پايان و اوضاع مختلف مكانى و شرائط متغيّر زمانى است.
درست است كه - در شرع - بيان احكام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است، و امكان هم ندارد، زيرا جزئيّات غير متناهى است؛ ولى كليات اسلامى به نحوى تنظيم شده كه جوابگوى جزئيات بى‏پايان و اوضاع مختلف مكانى و شرائط متغيّر زمانى است.
على هذا وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيال‏بافى و قيّاسى بپردازد؛  
على هذا وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيال‏بافى و قيّاسى بپردازد؛  
خط ۱۰۱: خط ۱۰۵:




نتيجه انكه :‌ ... در فقه شيعه ميان عقل و خيال، و به عبارت ديگر ميان برهان عقلى و قياس ظنّى كه همان تمثيل منطقى است تفكيك شد؛ گفته شد منابع فقه چهار است: كتاب، سنّت، اجماع، عقل. در اين مكتب فقهى با اينكه رأى و قياس مردود گشت، عقل و برهان معتبر شناخته شد.    
نتيجه انكه :‌ ... در فقه شيعه ميان عقل و خيال، و به عبارت ديگر ميان برهان عقلى و قياس ظنّى كه همان تمثيل منطقى است تفكيك شد؛ گفته شد منابع فقه چهار است: كتاب، سنّت، اجماع، عقل. در اين مكتب فقهى با اينكه رأى و قياس مردود گشت، عقل و برهان معتبر شناخته شد.  


==دلائل اخباريين در نفي توانائي عقل در استنباط احكام شريعت :‌==
   
 
===دلائل اخباريين در نفي توانائي عقل در استنباط احكام شريعت :‌===
لازم به ذكر است از انجا كه بين مبناي اهل حديث از اهل سنت و اخباريين از شيعه مشابهت هاي زيادي وجود دارد از اينرومي توان دلائل ذيل را به اهل حديث از اهل سنت نيز مي توان نسبت داد.  
لازم به ذكر است از انجا كه بين مبناي اهل حديث از اهل سنت و اخباريين از شيعه مشابهت هاي زيادي وجود دارد از اينرومي توان دلائل ذيل را به اهل حديث از اهل سنت نيز مي توان نسبت داد.  
1-كثرت وقوع غلط و اشتباه در احكام عقل نظري سبب سلب اعتماد به انهاست .  
 
 
=== 1-كثرت وقوع غلط و اشتباه در احكام عقل نظري سبب سلب اعتماد به انهاست ===
.  
   
   
شيخ انصاري در رسائل اين دليل را به چند بيان تقرير مي كند :‌
شيخ انصاري در رسائل اين دليل را به چند بيان تقرير مي كند :‌
خط ۱۱۶: خط ۱۲۵:
الدليل التاسع مبني على مقدمة دقيقة شريفة تفطنت لها بتوفيق الله تعالى ،  
الدليل التاسع مبني على مقدمة دقيقة شريفة تفطنت لها بتوفيق الله تعالى ،  


وهي :
وهي : أن العلوم النظرية قسمان :
أن العلوم النظرية قسمان :
قسم ينتهي إلى مادة هي قريبة من الإحساس ، ومن هذا القسم علم الهندسة والحساب وأكثر أبواب المنطق ، وهذا القسم لا يقع فيه الخلاف بين العلماء والخطأ في نتائج الأفكار ، والسبب في ذلك أن الخطأ في الفكر إما من جهة الصورة أو من جهة المادة ، والخطأ من جهة الصورة لا يقع من العلماء ، لأن معرفة الصورة من الأمور  لواضحة عند الأذهان المستقيمة ، والخطأ من جهة المادة لا يتصور في هذه العلوم ، لقرب المواد فيها إلى الإحساس . وقسم ينتهي إلى مادة هي بعيدة عن الإحساس ، ومن هذا القسم الحكمة الإلهية والطبيعية وعلم الكلام وعلم أصول الفقه والمسائل النظرية الفقهية وبعض القواعد المذكورة في كتب المنطق ، ومن ثم وقع
قسم ينتهي إلى مادة هي قريبة من الإحساس ، ومن هذا القسم علم الهندسة والحساب وأكثر أبواب المنطق ، وهذا القسم لا يقع فيه الخلاف بين العلماء والخطأ في نتائج الأفكار ، والسبب في ذلك أن الخطأ في الفكر إما من جهة الصورة أو من جهة المادة ، والخطأ من جهة الصورة لا يقع من العلماء ، لأن معرفة الصورة من الأمور  لواضحة عند الأذهان المستقيمة ، والخطأ من جهة المادة لا يتصور في هذه العلوم ، لقرب المواد فيها إلى الإحساس . وقسم ينتهي إلى مادة هي بعيدة عن الإحساس ، ومن هذا القسم الحكمة الإلهية والطبيعية وعلم الكلام وعلم أصول الفقه والمسائل النظرية الفقهية وبعض القواعد المذكورة في كتب المنطق ، ومن ثم وقع
الاختلافات والمشاجرات بين الفلاسفة في الحكمة الإلهية والطبيعية ، وبين علماء الإسلام في أصول الفقه والمسائل الفقهية وعلم الكلام ، وغير ذلك  والسبب في ذلك : أن القواعد المنطقية إنما هي عاصمة من الخطأ من جهة الصورة ، لا من جهة المادة   
الاختلافات والمشاجرات بين الفلاسفة في الحكمة الإلهية والطبيعية ، وبين علماء الإسلام في أصول الفقه والمسائل الفقهية وعلم الكلام ، وغير ذلك  والسبب في ذلك : أن القواعد المنطقية إنما هي عاصمة من الخطأ من جهة الصورة ، لا من جهة المادة   
خط ۱۲۳: خط ۱۳۱:
    
    
شيخ ادامه مي دهد :‌ايشان – محدث استرابادي – جهت تاييد مدعايش به روايات نيز متمسك شده و مي گويد :‌
شيخ ادامه مي دهد :‌ايشان – محدث استرابادي – جهت تاييد مدعايش به روايات نيز متمسك شده و مي گويد :‌
فإن قلت : لا فرق في ذلك بين العقليات والشرعيات ، والشاهد على ذلك ما نشاهد من كثرة الاختلافات الواقعة بين أهل الشرع في أصول الدين وفي الفروع الفقهية .
فإن قلت : لا فرق في ذلك بين العقليات والشرعيات ، والشاهد على ذلك ما نشاهد من كثرة الاختلافات الواقعة بين أهل الشرع في أصول الدين وفي الفروع الفقهية .
قلت : إنما نشأ ذلك من ضم مقدمة عقلية باطلة بالمقدمة النقلية الظنية أو القطعية .
قلت : إنما نشأ ذلك من ضم مقدمة عقلية باطلة بالمقدمة النقلية الظنية أو القطعية .


خط ۲۱۰: خط ۲۱۸:
   
   
متن تقريرات شهيد صدر :
متن تقريرات شهيد صدر :
والتحقيق : ان هناك تقريبين يمكن أن نذكرهما لتبرير مدعى المحدث في المقام وكلاهما غير تام   
والتحقيق : ان هناك تقريبين يمكن أن نذكرهما لتبرير مدعى المحدث في المقام وكلاهما غير تام   


خط ۲۸۵: خط ۲۹۴:
وقد كان هذا برهانهم على استحالة التسلسل فترة طويلة من الزمن اعتمادا على بديهية ان الكل لا يكون أكبر من الجزء حتى جاءت الرياضيات الحديثة فأنكرت بداهة هذه القضية في الكميات اللامتناهية وجعلتها مختصة بالكميات المتناهية إذ ينعدم في غيرها معنى الكل والجزء وهذا خلاف قضية أولية .
وقد كان هذا برهانهم على استحالة التسلسل فترة طويلة من الزمن اعتمادا على بديهية ان الكل لا يكون أكبر من الجزء حتى جاءت الرياضيات الحديثة فأنكرت بداهة هذه القضية في الكميات اللامتناهية وجعلتها مختصة بالكميات المتناهية إذ ينعدم في غيرها معنى الكل والجزء وهذا خلاف قضية أولية .
وقد قال بعض الحكماء في التسلسل ان كل مقدار من السلسلة عندما نفترضه بنحو العام الاستغراقي نجده محصورا بين حاصرين فالعقل يحدس ان مجموع السلسلة أيضا محصور بين حاصرين مفترضا انها قضية أولية حدسية في نظره . ومن هنا امتاز المنطق والرياضيات البحتة على ساير العلوم النظرية في قلة الخطأ فيها نتيجة ان مصادرات العلوم الأولية منهما محدودة وواضحة لدى الجميع ومن هنا قل الخطأ فيهما إذ لا منفذ له حينئذ إلا الغفلة عن قواعد الرياضة والمنطق التي تتفادى بالدقة والممارسة والتطبيق .   
وقد قال بعض الحكماء في التسلسل ان كل مقدار من السلسلة عندما نفترضه بنحو العام الاستغراقي نجده محصورا بين حاصرين فالعقل يحدس ان مجموع السلسلة أيضا محصور بين حاصرين مفترضا انها قضية أولية حدسية في نظره . ومن هنا امتاز المنطق والرياضيات البحتة على ساير العلوم النظرية في قلة الخطأ فيها نتيجة ان مصادرات العلوم الأولية منهما محدودة وواضحة لدى الجميع ومن هنا قل الخطأ فيهما إذ لا منفذ له حينئذ إلا الغفلة عن قواعد الرياضة والمنطق التي تتفادى بالدقة والممارسة والتطبيق .   
   
   
واما الثاني - فالمعارف الأولية يتولد منها معارف على قسمين ، معارف يقينية بملاك التلازم الموضوعي بين متعلق المعرفتين ومعارف ظنية بدرجة من درجات الاحتمال حسب قواعد حساب الاحتمالات ، وهذا هو الَّذي يدخل فيه أكثر معارفنا حيث يندرج فيه جميع المعارف المستمدة من التجربة والاستقراء ، فان حساب الاحتمالات لا توجب اليقين مهما امتد وانما ينشأ اليقين نتيجة ضعف الاحتمال إلى حد كبير حتى تتحول الظنون في نهاية المطاف إلى يقين وجزم بقانون ذاتي لا موضوعي ضمن مصادرات معينة مشروحة في أسس الدليل الاستقرائي  .
واما الثاني - فالمعارف الأولية يتولد منها معارف على قسمين ، معارف يقينية بملاك التلازم الموضوعي بين متعلق المعرفتين ومعارف ظنية بدرجة من درجات الاحتمال حسب قواعد حساب الاحتمالات ، وهذا هو الَّذي يدخل فيه أكثر معارفنا حيث يندرج فيه جميع المعارف المستمدة من التجربة والاستقراء ، فان حساب الاحتمالات لا توجب اليقين مهما امتد وانما ينشأ اليقين نتيجة ضعف الاحتمال إلى حد كبير حتى تتحول الظنون في نهاية المطاف إلى يقين وجزم بقانون ذاتي لا موضوعي ضمن مصادرات معينة مشروحة في أسس الدليل الاستقرائي  .
دليل دوم اخباريين :‌احكام مبتني بر مصالح و مفاسد است عقل توان رك جميع مفاسد و مصالح را ندارد چون برخي مصالح معارض باموانع است كه عقل از ادراك تمامي انها قاصر است در نتيجه عقل قدرت درك احكام شرعي را بنحو قطعي دارا نيست .                           
دليل دوم اخباريين :‌احكام مبتني بر مصالح و مفاسد است عقل توان رك جميع مفاسد و مصالح را ندارد چون برخي مصالح معارض باموانع است كه عقل از ادراك تمامي انها قاصر است در نتيجه عقل قدرت درك احكام شرعي را بنحو قطعي دارا نيست .                           


==
بيان مرحوم نائيني <nowiki>:‌ ==</nowiki>
بيان مرحوم نائيني  
 




خط ۳۸۰: خط ۳۹۰:
من شئ ( 1 ) وقال : ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شئ ( 2 ) وقال : ولا رطب ولا يابس الا في كتاب مبين ( 3 ) ،
من شئ ( 1 ) وقال : ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شئ ( 2 ) وقال : ولا رطب ولا يابس الا في كتاب مبين ( 3 ) ،


وفي نهج البلاغة عن أمير المؤمنين عليه السلام في كلام له : أ انزل الله سبحانه دينا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه ؟ أم كانوا شركاء له فلهم أن يقولوا وعليه ان يرضى ؟ أم أنزل الله سبحانه دينا تاما فقصر الرسول صلى الله عليه وآله عن تبليغه وأدائه ؟ ! والله سبحانه يقول : ما فرطنا في الكتاب من شئ ، الحديث ويأتي تمامه ( 4 ) ، وفي بصائر الدرجات لمحمد بن الحسن الصفار والكافي لثقة الاسلام محمد بن يعقوب باسنادهما عن أبي جعفر عليه السلام
وفي نهج البلاغة عن أمير المؤمنين عليه السلام في كلام له : أ انزل الله سبحانه دينا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه ؟ أم كانوا شركاء له فلهم أن يقولوا وعليه ان يرضى ؟ أم أنزل الله سبحانه دينا تاما فقصر الرسول صلى الله عليه وآله عن تبليغه وأدائه ؟ ! والله سبحانه يقول : ما فرطنا في الكتاب من شئ ، الحديث ويأتي تمامه ( 4 ) ، وفي بصائر الدرجات لمحمد بن الحسن الصفار والكافي لثقة الاسلام محمد بن يعقوب باسنادهما عن أبي جعفر عليه السلام




خط ۴۰۳: خط ۴۱۳:
قال : تعلموا العلم وعلموه إخوانكم كما علمكموه العلماء ( 2 ) ، وعن أبي عبد الله ( ع ) : انظروا علمكم هذا عمن تأخذونه ؟ ! فان فينا أهل البيت في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف  الغالين وابطال المبطلين وتأويل الجاهلين ( 3 ) . وفي روضة الكافي بأسناد متعددة   
قال : تعلموا العلم وعلموه إخوانكم كما علمكموه العلماء ( 2 ) ، وعن أبي عبد الله ( ع ) : انظروا علمكم هذا عمن تأخذونه ؟ ! فان فينا أهل البيت في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف  الغالين وابطال المبطلين وتأويل الجاهلين ( 3 ) . وفي روضة الكافي بأسناد متعددة   


عن أبي -
عن أبي -عبد الله عليه السلام في رسالة طويلة له ( 4 ) قال ( ع ) : أيتها العصابة المرحومة المفلحة ان الله أتم لكم ما آتاكم من الخير واعلموا انه ليس من علم الله ولا من امره ان يأخذ أحد من خلق الله في دينه بهوى ولا برأي ولا مقائيس وقد انزل الله القرآن وجعل فيه تبيان كل شئ وجعل للقرآن وتعلم القرآن اهلا لا يسع أهل علم القرآن الذين آتاهم الله علمه ان يأخذوا فيه بهوى ولا رأى ولا مقائيس ، أغناهم الله عن ذلك بما آتاهم من علمه وخصهم به ووضعه عندهم كرامة من الله أكرمهم بها وهم أهل الذكر الذين أمر الله هذه الأمة بسؤالهم وهم الذين من سألهم وقد سبق في علم الله ان يصدقهم ويتبع أثرهم أرشدوه وأعطوه من علم - القرآن ما يهتدى به إلى الله باذنه والى جميع سبل الحق وهم الذين لا يرغب عنهم وعن مسألتهم وعن علمهم الذي أكرمهم الله به وجعله عندهم الا من سبق عليه في علم الله الشقاء في أصل الخلق تحت الأظلة ، فأولئك الذين يرغبون عن سؤال أهل الذكر والذين آتاهم الله القرآن ووضعه عندهم وأمرهم بسؤالهم ، وأولئك الذين يأخذون بأهوائهم وآرائهمومقائيسهم حتى دخلهم الشيطان لأنهم جعلوا أهل الايمان في علم القرآن عند الله كافرين ، وجعلوا أهل الضلالة في علم القرآن عند الله مؤمنين ، وجعلوا ما أحل الله في كثير من الامر حراما ، وجعلوا ما حرم الله في كثير من الامر حلالا فذلك أصل ثمرة أهوائهم وقد عهد إليهم رسول الله ( ص ) قبل موته فقالوا : نحن بعد ما قبض الله عز وجل رسوله يسعنا ان نأخذ بما اجتمع عليه رأى الناس بعد قبض الله رسوله ( ص ) وبعد عهد الله الذي عهده إلينا وأمرنا به مخالفة لله ولرسوله فما أحد أجرأ على الله ولا أبين ضلالة ممن أخذ بذلك وزعم أن ذلك يسعه ، والله ان لله على خلقه ان يطيعوه ويتبعوا امره في حياة محمد صلى الله عليه وآله وبعد موته ، الحديث بطوله .
عبد الله عليه السلام في رسالة طويلة له ( 4 ) قال ( ع ) : أيتها العصابة المرحومة المفلحة ان الله أتم لكم ما آتاكم من الخير واعلموا انه ليس من علم الله ولا من امره ان يأخذ أحد من خلق الله في دينه بهوى ولا برأي ولا مقائيس وقد انزل الله القرآن وجعل فيه تبيان كل شئ وجعل للقرآن وتعلم القرآن اهلا لا يسع أهل علم القرآن الذين آتاهم الله علمه ان
يأخذوا فيه بهوى ولا رأى ولا مقائيس ، أغناهم الله عن ذلك بما آتاهم من علمه وخصهم به ووضعه عندهم كرامة من الله أكرمهم بها وهم أهل الذكر الذين أمر الله هذه الأمة بسؤالهم
وهم الذين من سألهم وقد سبق في علم الله ان يصدقهم ويتبع أثرهم أرشدوه وأعطوه من علم - القرآن ما يهتدى به إلى الله باذنه والى جميع سبل الحق وهم الذين لا يرغب عنهم وعن
مسألتهم وعن علمهم الذي أكرمهم الله به وجعله عندهم الا من سبق عليه في علم الله الشقاء في أصل الخلق تحت الأظلة ، فأولئك الذين يرغبون عن سؤال أهل الذكر والذين آتاهم الله القرآن ووضعه عندهم وأمرهم بسؤالهم ، وأولئك الذين يأخذون بأهوائهم وآرائهمومقائيسهم حتى دخلهم الشيطان لأنهم جعلوا أهل الايمان في علم القرآن عند الله كافرين ، وجعلوا أهل الضلالة في علم القرآن عند الله مؤمنين ، وجعلوا ما أحل الله في كثير من الامر حراما ، وجعلوا ما حرم الله في كثير من الامر حلالا فذلك أصل ثمرة أهوائهم وقد عهد إليهم رسول الله ( ص ) قبل موته فقالوا : نحن بعد ما قبض الله عز وجل رسوله يسعنا ان
نأخذ بما اجتمع عليه رأى الناس بعد قبض الله رسوله ( ص ) وبعد عهد الله الذي عهده إلينا وأمرنا به مخالفة لله ولرسوله فما أحد أجرأ على الله ولا أبين ضلالة ممن أخذ بذلك وزعم أن ذلك يسعه ، والله ان لله على خلقه ان يطيعوه ويتبعوا امره في حياة محمد صلى الله عليه وآله وبعد موته ، الحديث بطوله .




خط ۴۳۸: خط ۴۴۳:
بعده ( 3 ) . وفي رواية عنهم عليه السلام : لو وجدنا وعاء أو مستراحا لقلنا والله المستعان ( 4 ) .
بعده ( 3 ) . وفي رواية عنهم عليه السلام : لو وجدنا وعاء أو مستراحا لقلنا والله المستعان ( 4 ) .
وباسناده عنه ( ع ) قال : بحسبكم ان تقولوا نعلم علم الحلال والحرام وعلم القرآن وفصل ما بين الناس ( 5 ) . وفي رواية : وأي شئ الحلال الحرام في جنب علم الله انما الحلال والحرام في آي يسيرة من القرآن ( 6 ) وباسناده عنه ( ع ) قال : قد ولدني رسول الله ( ص ) وانا أعلم كتاب
وباسناده عنه ( ع ) قال : بحسبكم ان تقولوا نعلم علم الحلال والحرام وعلم القرآن وفصل ما بين الناس ( 5 ) . وفي رواية : وأي شئ الحلال الحرام في جنب علم الله انما الحلال والحرام في آي يسيرة من القرآن ( 6 ) وباسناده عنه ( ع ) قال : قد ولدني رسول الله ( ص ) وانا أعلم كتاب
الله ، وفيه بدأ الخلق وما هو كائن إلى يوم القيامة ، وفيه خبر السماء وخبر الأرض ، وخبر الجنة وخبر النار ، وخبر ما كان وما هو كائن ، أعلم ذلك كما أنظر إلى كفي ، ان الله يقول :
الله ، وفيه بدأ الخلق وما هو كائن إلى يوم القيامة ، وفيه خبر السماء وخبر الأرض ، وخبر الجنة وخبر النار ، وخبر ما كان وما هو كائن ، أعلم ذلك كما أنظر إلى كفي ، ان الله يقول : فيه تبيان كل شئ ( 1 ) .
فيه تبيان كل شئ ( 1 ) .




خط ۵۲۸: خط ۵۳۲:
شهيد صدر اضاف علي هذاالاشكال :‌
شهيد صدر اضاف علي هذاالاشكال :‌


<br />
 
وكذلك بالإمكان إيقاع المعارضة بين إطلاق هذه الروايات لو تم وإطلاق الروايات التي تحث على الرجوع إلى العقل فإنها لو تمت سندا ودلالة وقعت طرفا للمعارضة بنحو العموم من وجه لأنها تشمل العقل الفطري الخالي عن شوائب الأوهام والعقل النظريّ .  
وكذلك بالإمكان إيقاع المعارضة بين إطلاق هذه الروايات لو تم وإطلاق الروايات التي تحث على الرجوع إلى العقل فإنها لو تمت سندا ودلالة وقعت طرفا للمعارضة بنحو العموم من وجه لأنها تشمل العقل الفطري الخالي عن شوائب الأوهام والعقل النظريّ .  




خط ۵۳۶: خط ۵۴۰:
نقدي بر ايرادات مرحوم شيخ و من تبعه به دليل سوم اخباريين – اخبار و روايات -         
نقدي بر ايرادات مرحوم شيخ و من تبعه به دليل سوم اخباريين – اخبار و روايات -         


<nowiki>:</nowiki>‌
 
1-اولين اشكالي كه به بيانات اين حضرات وارد است ان است كه پاسخ شما و اشكالات شما بر فرض صحيح هم باشد تنها به بخشي از رواياتي است  كه  اخباريين ذكر كرده اند . در رواياتي نظير :‌ ان دين الله لايصاب بالعقول ممكن است با اشكالتان شبهه و ادعاي اخباريين رفع گردد اما نسبت به طوائف ديگر اخبار ادعاي اخباريين به قوت خودش باقي است و اشكالات شما به انها متوجه نيست . نظيرروايتي كه مي فرمايد :‌علم جميع كتاب و سنت دراختيار ائمه استو كل علم لايخرج من هذاالبيت فهو باطل و....مضافا به اينكه اين روايات در زمان پيامبرص و علي ع و امام حسن ع صادرشده و حمل انهابه قياس و استحسان و...مفهومي ندارد يا اينكه مامن امر ....و لكن لاتبلغه عقول الرجال         
1-اولين اشكالي كه به بيانات اين حضرات وارد است ان است كه پاسخ شما و اشكالات شما بر فرض صحيح هم باشد تنها به بخشي از رواياتي است  كه  اخباريين ذكر كرده اند . در رواياتي نظير :‌ ان دين الله لايصاب بالعقول ممكن است با اشكالتان شبهه و ادعاي اخباريين رفع گردد اما نسبت به طوائف ديگر اخبار ادعاي اخباريين به قوت خودش باقي است و اشكالات شما به انها متوجه نيست . نظيرروايتي كه مي فرمايد :‌علم جميع كتاب و سنت دراختيار ائمه استو كل علم لايخرج من هذاالبيت فهو باطل و....مضافا به اينكه اين روايات در زمان پيامبرص و علي ع و امام حسن ع صادرشده و حمل انهابه قياس و استحسان و...مفهومي ندارد يا اينكه مامن امر ....و لكن لاتبلغه عقول الرجال         


خط ۶۰۲: خط ۶۰۶:
روايات در مانحن فيه چند طائفه هستند               
روايات در مانحن فيه چند طائفه هستند               


<nowiki>:</nowiki>‌
 
1-برخي مفادشان ايجابي است به اين معنا كه پيامشان اين است كه تمام احكام مورد نياز بشر در قران يا سنت ذكر شده است و علم تمامي انها در نزد ائمه ع است فقط به اعتبارديگر اين سنخ روايات جامعيت دين و سخنگويان انرا بيان مي كند .     
1-برخي مفادشان ايجابي است به اين معنا كه پيامشان اين است كه تمام احكام مورد نياز بشر در قران يا سنت ذكر شده است و علم تمامي انها در نزد ائمه ع است فقط به اعتبارديگر اين سنخ روايات جامعيت دين و سخنگويان انرا بيان مي كند .     


خط ۶۱۸: خط ۶۲۲:
در مجموع بايد گفت خط صحيح اجتهاد از طريق اينگونه روايات مشخص مي گردد اينجاست ك بايد در عرصه اول علوم مقدماتي براي درك كلمات ائمه تحصيل گردد تا از اين كانال وارد درياي علوم اهلبيت ع شده و اصول را از انها اتخاذ كنيم و در مرحله دوم بايد مصاديق وموضوعات  خارجيه را هم بشناسيم تا هر اصلي را در جاي خودش بكار بريم پس يك مجتهد در طريق تطبيق اصل بر فرع محتاج نگرش در مصاديق و موضوعات است و نيز بايد نسبت بين اصول متلقاه را هم بداند تا در مواقع تزاحم و تعارض تبواند حكم را دريابد .             
در مجموع بايد گفت خط صحيح اجتهاد از طريق اينگونه روايات مشخص مي گردد اينجاست ك بايد در عرصه اول علوم مقدماتي براي درك كلمات ائمه تحصيل گردد تا از اين كانال وارد درياي علوم اهلبيت ع شده و اصول را از انها اتخاذ كنيم و در مرحله دوم بايد مصاديق وموضوعات  خارجيه را هم بشناسيم تا هر اصلي را در جاي خودش بكار بريم پس يك مجتهد در طريق تطبيق اصل بر فرع محتاج نگرش در مصاديق و موضوعات است و نيز بايد نسبت بين اصول متلقاه را هم بداند تا در مواقع تزاحم و تعارض تبواند حكم را دريابد .             


{ كلمه نلقي اليكم الاصول ...بخوبي مبين ان است ك هاصول فقه توقيفي است و ذهن بشري حق ندارد اصلي و قاعده اي را اختراع كند و انگاه حكم مصاديق را از تحصيل نمايد . كلمه عليكم بالتفريع حدود تكليف مجتهدين را بيان مي دارد كه مرزاجتهادي شان در حد تطبيق اصل بر فرع است و اين غير از اصول رائجي است كه ناظر ان هستيم مثلا اختراع اصل اولي در اشياء‌با قطع نظر از روايات و ادله سمعيه در راستاي اجتهاد ائمه نيست بلكه در مقابل ان است يا بسياري از ادله و براهيني كه در علم اصول براي حجيت امارات و..اورده مي شود در واقع سبك استدلال در فقه و اصول يكنواخت است يعني دراصول بايد از قواعد الفقهيه بحث شود نه از اصول مخترعه اما درعين حال بسياري از مباحث علم اصول هم در اين راستا است مثل حجيت ظواهر اصول عمليه و...در واقع متلقاه اموري صعب و پيچيده نيستند . اصول فعلي متورم است .                
{ كلمه نلقي اليكم الاصول ...بخوبي مبين ان است ك هاصول فقه توقيفي است و ذهن بشري حق ندارد اصلي و قاعده اي را اختراع كند و انگاه حكم مصاديق را از تحصيل نمايد . كلمه عليكم بالتفريع حدود تكليف مجتهدين را بيان مي دارد كه مرزاجتهادي شان در حد تطبيق اصل بر فرع است و اين غير از اصول رائجي است كه ناظر ان هستيم مثلا اختراع اصل اولي در اشياء‌با قطع نظر از روايات و ادله سمعيه در راستاي اجتهاد ائمه نيست بلكه در مقابل ان است يا بسياري از ادله و براهيني كه در علم اصول براي حجيت امارات و..اورده مي شود در واقع سبك استدلال در فقه و اصول يكنواخت است يعني دراصول بايد از قواعد الفقهيه بحث شود نه از اصول مخترعه اما درعين حال بسياري از مباحث علم اصول هم در اين راستا است مثل حجيت ظواهر اصول عمليه و...در واقع متلقاه اموري صعب و پيچيده نيستند . اصول فعلي متورم است .


مرحله دوم بحث :‌ ايا قطع حاصل شده از دليل عقلي حجت است يا خير ؟‌                   
               
 
==  مبحث دوم :‌ ايا قطع حاصل شده از دليل عقلي حجت است يا خير ؟‌ ==
                  


مبحث قبلي نزاع در اين بود كه ايا عقل توان كشف حكم شرعي را ذاتا داراست يا خير ؟  به اعتبار ديگر ايا از طريق دليل عقلي قطع به حكم شرعي ممكن است ؟  
مبحث قبلي نزاع در اين بود كه ايا عقل توان كشف حكم شرعي را ذاتا داراست يا خير ؟  به اعتبار ديگر ايا از طريق دليل عقلي قطع به حكم شرعي ممكن است ؟  
خط ۶۳۲: خط ۶۳۹:
نسبت به تصوير اول تقريبا اصوليين متحدند كه چنين كارياز عقل ساخته نيست و قطع به حكم از اين طريق حاصل نمي شود و درتصوير دوم نيز از محل بحث خارج است چون حسن و قبح چيزي در مرتبه معلول حكم شرعي است و انگاه عقل به چنين ادراكي مي رسد و چنين حكم عقلي در طول حكم شرعي است نه درعرض ان اما در مرتبه سوم اصوليين معتقدند كه عقل چنين كارائي را دارد .                   
نسبت به تصوير اول تقريبا اصوليين متحدند كه چنين كارياز عقل ساخته نيست و قطع به حكم از اين طريق حاصل نمي شود و درتصوير دوم نيز از محل بحث خارج است چون حسن و قبح چيزي در مرتبه معلول حكم شرعي است و انگاه عقل به چنين ادراكي مي رسد و چنين حكم عقلي در طول حكم شرعي است نه درعرض ان اما در مرتبه سوم اصوليين معتقدند كه عقل چنين كارائي را دارد .                   


مساله حجيت قطع حاصله از دليل عقلي     
=== مساله حجيت قطع حاصله از دليل عقلي ===
      
 


<nowiki>:</nowiki>‌
اينهم در دومقام قابل بررسي است :‌ثبوت و اثبات  
اينهم در دومقام قابل بررسي است :‌ثبوت و اثبات  
مقام ثبوت :‌ ايا شارع مي تواند قطع حاصل شده از ادله سمعيه را در موضوعحكم خود اخذ كند يا عدم العلم الحاصل من دليل العقلي را در موضوع حكمش اخذ كند يا خير مثلا در مقام جعل بگويد :‌العلم بالاحكام الشرعيه اذا حصلت من الادله النقليه حجه يا الاحكام الشرعيه اذا لم يحصل العلم بها من الادله العقليه حجه
مقام ثبوت :‌ ايا شارع مي تواند قطع حاصل شده از ادله سمعيه را در موضوعحكم خود اخذ كند يا عدم العلم الحاصل من دليل العقلي را در موضوع حكمش اخذ كند يا خير مثلا در مقام جعل بگويد :‌العلم بالاحكام الشرعيه اذا حصلت من الادله النقليه حجه يا الاحكام الشرعيه اذا لم يحصل العلم بها من الادله العقليه حجه
خط ۶۴۳: خط ۶۵۱:
و انگاه سه مقدمه براي اثبات مدعاي شان ذكر مي كند:‌     
و انگاه سه مقدمه براي اثبات مدعاي شان ذكر مي كند:‌     


1-ممكن نيست قطع به حكمي در موضوع همان حكم اخذ شود چون ربته موضوع مقدم بر حكم است و معقول نيست قطع به حكم كه در رتبه متاخر از حكم است قبل از ان محقق باشد  
1-ممكن نيست قطع به حكمي در موضوع همان حكم اخذ شود چون ربته موضوع مقدم بر حكم است و معقول نيست قطع به حكم كه در رتبه متاخر از حكم است قبل از ان محقق باشد
 
   
 
2-وقتي تقيي دموضوع حكمي به علم و قطع به ان محالبود اطلاق موضوع نسبت به اين قيد  - علم ...- نيز محال خواهد بود چون نسبت اطلاق و تقييد با هم تقابل عدم و ملكه است وقتي تقييد –ملكه – محال شد اطلاق – عدم – نيز محال خواهد بود. 


2-وقتي تقيي دموضوع حكمي به علم و قطع به ان محالبود اطلاق موضوع نسبت به اين قيد  - علم ...- نيز محال خواهد بود چون نسبت اطلاق و تقييد با هم تقابل عدم و ملكه است وقتي تقييد –ملكه – محال شد اطلاق – عدم – نيز محال خواهد بود.   
 


3-اهمال موضوع نيز محال است چون موضوع حكم نسبت به علم و جهل يا مطلق است يا مقيد لذا نياز به دليل ديگراست كه به نحوي اين محذور را برطرف كند اگر دليل ديگر حكم را اختصاص به عالم داد مي فهميم كه از باب نتيجه التقييد است و اگر اعم بود مي فهميم از باب نتيجه الاطلاق است چنانكه از دليل كفايت قصرو اتمام و جهر و اخفات در مواردي كه بالعكس اتيان شود فهميده مي شود كه حكم قصر و اتمام براي عالم است فقط و فرد جاهل را شامل نمي شود
3-اهمال موضوع نيز محال است چون موضوع حكم نسبت به علم و جهل يا مطلق است يا مقيد لذا نياز به دليل ديگراست كه به نحوي اين محذور را برطرف كند اگر دليل ديگر حكم را اختصاص به عالم داد مي فهميم كه از باب نتيجه التقييد است و اگر اعم بود مي فهميم از باب نتيجه الاطلاق است چنانكه از دليل كفايت قصرو اتمام و جهر و اخفات در مواردي كه بالعكس اتيان شود فهميده مي شود كه حكم قصر و اتمام براي عالم است فقط و فرد جاهل را شامل نمي شود
اما مهم اين است كه اگرچه ثبوتا منع از عمل بقطع ناشي از ادله سمعيه از طريق متمم جعل ممكن است اما در مقام اثبات اين مطلب ثابت نيست چون ادله اخباريين در تقييد احكام به علم و قطع حاصل شده از دليل نقلي تمام نيست .          
اما مهم اين است كه اگرچه ثبوتا منع از عمل بقطع ناشي از ادله سمعيه از طريق متمم جعل ممكن است اما در مقام اثبات اين مطلب ثابت نيست چون ادله اخباريين در تقييد احكام به علم و قطع حاصل شده از دليل نقلي تمام نيست .
 
           


اشكال مرحوم خوئي به مرحوم نائيني :‌
اشكال مرحوم خوئي به مرحوم نائيني :‌
خط ۶۵۷: خط ۶۷۱:


اقول :‌تقييد موضوع حكم به علم و قطع حاصل شده از ادله سمعيه ممكن است بنابر اينكه قطع موضوعي باشد اري اگر قطع طريقي باشد ممكن نيست اما محل نزاع اخذ قطع در موضوع حكم است و اين هيچ محذوري ندارد مهم مقام اثبات است و چون ادله اخباريين در اين رابطه محل تامل است لذا پذيرش سخنشان مشكل است از طرفي محل بحث در اخذ علم و قطع به حكم د موضوع نيست بلكه محل بحث در علم و قطع به حكم حاصله از مقدمات عقليه است . اگر محل نزاع را دقت كنيم بخوبي روشن مي شود كه بيان مرحوم خوئي و نائيني خارج از محل نزاع است . فتامل   
اقول :‌تقييد موضوع حكم به علم و قطع حاصل شده از ادله سمعيه ممكن است بنابر اينكه قطع موضوعي باشد اري اگر قطع طريقي باشد ممكن نيست اما محل نزاع اخذ قطع در موضوع حكم است و اين هيچ محذوري ندارد مهم مقام اثبات است و چون ادله اخباريين در اين رابطه محل تامل است لذا پذيرش سخنشان مشكل است از طرفي محل بحث در اخذ علم و قطع به حكم د موضوع نيست بلكه محل بحث در علم و قطع به حكم حاصله از مقدمات عقليه است . اگر محل نزاع را دقت كنيم بخوبي روشن مي شود كه بيان مرحوم خوئي و نائيني خارج از محل نزاع است . فتامل   
پايان مقاله اي كه در سالهاي قبل كه موفق به شركت در درس خارج بودم تدوين شده بود . انشاء‌الله بتوانم با اصلاحات و تحقيق بيشتر بخصوص انضمام اراء برادران اهل سنت بدان مقاله را در سطح مقبولي اماده ارائه به مجامع علمي نمايم .




۸۷۵

ویرایش