۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عبدالله باعلوی''' یک شیخ از خانواده رسول خدا، محمد ، درود بر باشد او . به علایق علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی علوی شیخ نامیده شده است . | '''عبدالله باعلوی''' یک شیخ از خانواده رسول خدا، محمد ، درود بر باشد او . به علایق علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی علوی شیخ نامیده شده است . | ||
خط ۷۸: | خط ۶۵: | ||
=بازگشت به حضرموت= | =بازگشت به حضرموت= | ||
پس از مرگ | پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که « پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد. | ||
به | به تریم بازگشت و مورد استقبال خانوادهاش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند. | ||
= | =عبادت او= | ||
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت | متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می نشست . بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می کرد، سپس با مردم نماز عصر می خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می پرداخت تا نماز عشاء . و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می خواند و بعد از آن به منزل می رفت. | ||
در | =بخشش او= | ||
شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق می کرد و صدقات بزرگ می داد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده می شد. او به این مسجد زمین های و نخلستان های بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد. | |||
همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستان ها و زمین های دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال می داشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق می شد و نمی دانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند. | |||
=فرزندان= | =فرزندان= | ||
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد | او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند. | ||
=وفات= | =وفات= |