۸۷٬۷۷۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام | ||
! | !زین الدین بن زین العابدین الرفاعی البغدادی | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
''' | '''زین الدین بن زین العابدین الرفاعی البغدادی''' از اعلام [[تصوف]] اسلامی در عصر عثمانی و از بزرگان قضات در [[دولت عثمانی|دولت عثمانی]] او قاضی القضات نظامی در سپاه عثمانی نیز بود. | ||
=زندگی= | =زندگی= | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد.باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت.پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد. | مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد.باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت.پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد. | ||
او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است.در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت.او را نصیحت و راهنمایی می کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند. | او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است.در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت.او را نصیحت و راهنمایی می کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند. | ||
خلیفه حسن | خلیفه حسن سریرةبه شیخ زین الدین و فضیلت او پی برد و شیخ الشیوخ دار الخلافه شد. | ||
او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت [[ترکیه]] نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد.در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت.با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود. | او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت [[ترکیه]] نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد.در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت.با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود. | ||
حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود.او سخاوتمندانه پول خرج می کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بداردهدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت. | حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود.او سخاوتمندانه پول خرج می کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بداردهدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت. | ||
او را پسر عمویش | او را پسر عمویش علی ابن خی رالله الصیادی الرفاعی در حلب به عنوان نماینده طریقه رفاعیه برگزید . | ||
به توصیه پدرش،هنگامی که به بغداد آمد، [[طریقت]] را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت. | به توصیه پدرش،هنگامی که به بغداد آمد، [[طریقت]] را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت. | ||