۸۷٬۸۹۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
العز با همتی بلند به دنبال کسب علم بود. او برای جبران دوران کودکی که زمان هایی را از دست داده بود نزد علما رفت و در محافل آنان شرکت کرد و از علوم آنان استفاده نمود و در مطالعه و حفظ و فهم و درک سرآمد شد تا اینکه این کتاب "التنبیه" را حفظ کرد. علوم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت.می گفت: سی سال نخوابیدنم تا اینکه ابواب احکام بر من باز شد. | العز با همتی بلند به دنبال کسب علم بود. او برای جبران دوران کودکی که زمان هایی را از دست داده بود نزد علما رفت و در محافل آنان شرکت کرد و از علوم آنان استفاده نمود و در مطالعه و حفظ و فهم و درک سرآمد شد تا اینکه این کتاب "التنبیه" را حفظ کرد. علوم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت.می گفت: سی سال نخوابیدنم تا اینکه ابواب احکام بر من باز شد. | ||
العز در تحصیل علوم شرعی و عربی را در هم آمیخت و تفسیر و علوم [[قرآن]]، [[فقه]] و مبانی آن، حدیث، ادبیات و تصوف، نحو و بلاغت را فرا گرفت. العز به تحصیل این علوم بسنده نکرد، بلکه در تألیف در آن ها سرآمد شد و به همین دلیل ابن عماد حنبلی می گوید: «در فقه و اصول و عربی سرآمد، بر امثال و همتایان خود بود <ref>مقدمة كتاب: | العز در تحصیل علوم شرعی و عربی را در هم آمیخت و تفسیر و علوم [[قرآن]]، [[فقه]] و مبانی آن، حدیث، ادبیات و تصوف، نحو و بلاغت را فرا گرفت. العز به تحصیل این علوم بسنده نکرد، بلکه در تألیف در آن ها سرآمد شد و به همین دلیل ابن عماد حنبلی می گوید: «در فقه و اصول و عربی سرآمد، بر امثال و همتایان خود بود <ref>مقدمة كتاب: تفسیر القرآن العظیم، العز بن عبد السلام، ص95</ref>. | ||
=عزیمت به بغداد= | =عزیمت به بغداد= | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
در اینجا سلطان گفت: ما از خداوند برای آنچه پیش آمد طلب مغفرت می کنیم.و تأخیر حق او را جبران کنیم و به خدا قسم او را ثروتمندترین عالمان قرار دهم».نزد شیخ فرستاد و از او دلجویی و حلالیت کرد و از طرفین خواست که از سخن گفتن در باب کلام خودداری کنند.و هیچ کس نباید در این مورد فتوایی صادر کند. | در اینجا سلطان گفت: ما از خداوند برای آنچه پیش آمد طلب مغفرت می کنیم.و تأخیر حق او را جبران کنیم و به خدا قسم او را ثروتمندترین عالمان قرار دهم».نزد شیخ فرستاد و از او دلجویی و حلالیت کرد و از طرفین خواست که از سخن گفتن در باب کلام خودداری کنند.و هیچ کس نباید در این مورد فتوایی صادر کند. | ||
و چون ملک الکامل از سرزمین مصر رسید، و آنچه را که در دمشق اتفاق افتاد شنید، تصمیم گرفت با شیخ العز ملاقات کند و از او عذرخواهی کرد و دستور داد که آنچه در این مورد اتفاق افتاده را بنویسد تا بررسی شود. و شیخ به او گفت: «آیا برابر است با پسر اهل حق و باطل؟و اهل حق را از امر به معروف و نهی از منکر باز می دارد... راه این بود که اهل سنت حجت خود را انشاء کنند، و دین خدا را تجلی دهند...».موضوع برای سلطان مالک اشرف روشن شد و حیای خود را از شیخ اعلام کرد و گفت: ما در برابر ابن عبدالسلام اشتباه بزرگی کرده ایم<ref>طبقات | و چون ملک الکامل از سرزمین مصر رسید، و آنچه را که در دمشق اتفاق افتاد شنید، تصمیم گرفت با شیخ العز ملاقات کند و از او عذرخواهی کرد و دستور داد که آنچه در این مورد اتفاق افتاده را بنویسد تا بررسی شود. و شیخ به او گفت: «آیا برابر است با پسر اهل حق و باطل؟و اهل حق را از امر به معروف و نهی از منکر باز می دارد... راه این بود که اهل سنت حجت خود را انشاء کنند، و دین خدا را تجلی دهند...».موضوع برای سلطان مالک اشرف روشن شد و حیای خود را از شیخ اعلام کرد و گفت: ما در برابر ابن عبدالسلام اشتباه بزرگی کرده ایم<ref>طبقات الشافعیة الكبرى، ج8 ص218-241</ref>. | ||
=موضع او در مورد اتحاد الصالح اسماعیل با صلیبیون= | =موضع او در مورد اتحاد الصالح اسماعیل با صلیبیون= | ||
خط ۳۰۷: | خط ۳۰۷: | ||
=اساتید= | =اساتید= | ||
العز بن عبدالسلام از بزرگ ترین علمای دمشق و بغداد و قاهره کسب علم کرده است و ابن السبکی مهم ترین و مشهورترین شیوخ عز و تخصص آنان را ذکر کرده است، فخر الدین بن عساكر، اصول را نزد الشیخ سیف الدین الآمدی، حدیث از الحافظ أبی محمد القاسم بن الحافظ الكبیر أبی القاسم بن عساكر، وشیخ الشیوخ عبد اللطیف بن إسماعیل بن أبی سعد البغدادی، وعمر بن محمد بن طَبَرْزَد، وحنبل بن عبد اللطیف الرصافی، والقاضی عبد الصمد بن محمد الحرستانی، و بَرَكات بن إبراهیم الخُشُوعی»<ref>العز بن عبد السلام، محمد | العز بن عبدالسلام از بزرگ ترین علمای دمشق و بغداد و قاهره کسب علم کرده است و ابن السبکی مهم ترین و مشهورترین شیوخ عز و تخصص آنان را ذکر کرده است، فخر الدین بن عساكر، اصول را نزد الشیخ سیف الدین الآمدی، حدیث از الحافظ أبی محمد القاسم بن الحافظ الكبیر أبی القاسم بن عساكر، وشیخ الشیوخ عبد اللطیف بن إسماعیل بن أبی سعد البغدادی، وعمر بن محمد بن طَبَرْزَد، وحنبل بن عبد اللطیف الرصافی، والقاضی عبد الصمد بن محمد الحرستانی، و بَرَكات بن إبراهیم الخُشُوعی»<ref>العز بن عبد السلام، محمد الزحیلی، ص56-57</ref> | ||
=شاگردانش= | =شاگردانش= |