۸۷٬۷۸۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابو القاسم' به 'ابوالقاسم') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
=چکیده= | =چکیده= | ||
[[امام حسن]] علیه السلام پنج دختر و یازده پسر داشتند؛ اما نسل ایشان از اولاد ذکور تنها از دو پسرشان یعنی زید و حسن مثنی است. نسل زید بن حسن علیه السلام، از پسرش حسن و نسل او هم از 7 پسر به نام های؛ قاسم، علی، اسماعیل، ابراهیم، زید، | [[امام حسن]] علیه السلام پنج دختر و یازده پسر داشتند؛ اما نسل ایشان از اولاد ذکور تنها از دو پسرشان یعنی زید و حسن مثنی است. نسل زید بن حسن علیه السلام، از پسرش حسن و نسل او هم از 7 پسر به نام های؛ قاسم، علی، اسماعیل، ابراهیم، زید، عبدالله و اسحاق است. در میان این پسران، قاسم اهمیت بیشتری دارد ؛ زیرا از دو پسرش یعنی عبد الرحمن شجری و محمد بطحانی (بطحایی)، جمع کثیری از سادادت حسنی پدید آمده اند. | ||
نسل حسن مثنی از 5 پسر است؛ | نسل حسن مثنی از 5 پسر است؛ عبدالله محض،ابراهیم غمر، حسن مثلّث(مادر این سه، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام است)، داود و جعفر. | ||
عبدالله محض پدر 6 پسر به این قرار است : موسی الجون، محمد نفس الزکیه، ابراهیم قتیل باخمری، یحیی صاحب الدیلم، سلیمان و ادریس. موسی الجون اعقاب بسیار دارد و نسلش از دو پسر به نام های عبدالله شیخ الصالح و ابراهیم است. | عبدالله محض پدر 6 پسر به این قرار است : موسی الجون، محمد نفس الزکیه، ابراهیم قتیل باخمری، یحیی صاحب الدیلم، سلیمان و ادریس. موسی الجون اعقاب بسیار دارد و نسلش از دو پسر به نام های عبدالله شیخ الصالح و ابراهیم است. | ||
عبدالله محض، یکی از پر شمارترین نسل ها را در سادات حسنی دارا است، لذا مقاله حاضر به معرفی ویژگی های شخصیت.، احوال و سیره تاریخ زندگانی جناب عبدالله بن حسن مثنی معروف به «عبدالله محض»، خاندان و سادات منتسب به ایشان میپردازد. | |||
ابراهیم غمر، پسر حسن مثّنی، نسلش تنها از اسماعیل دیباج و او هم از دوپسر به نام های حسن التجّ و ابراهیم طباطبا است. ابراهیم طباطبا که پدر قاسم رسی، احمد و حسن است. جد سادات طباطبایی محسوب می گردد. | ابراهیم غمر، پسر حسن مثّنی، نسلش تنها از اسماعیل دیباج و او هم از دوپسر به نام های حسن التجّ و ابراهیم طباطبا است. ابراهیم طباطبا که پدر قاسم رسی، احمد و حسن است. جد سادات طباطبایی محسوب می گردد. | ||
حسن مثلث، دیگر فرزند حسن مثنی، پدر علی عابد است واو هم پدر حسین بن علی، شهید فخ و نیز برادرش حسن مکفوف است. اولاد حسن مثلث بسیار کم بوده اند. | حسن مثلث، دیگر فرزند حسن مثنی، پدر علی عابد است واو هم پدر حسین بن علی، شهید فخ و نیز برادرش حسن مکفوف است. اولاد حسن مثلث بسیار کم بوده اند. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==فاطمه بنت الحسین (ع)مادرسادات حسنی:== | ==فاطمه بنت الحسین (ع)مادرسادات حسنی:== | ||
مادر و مادر بزرگ سادات حسنی (عبدالله، حسن و ابراهیم فرزندان حسن مثنی و فرزندانشان )، فاطمه بزرگترین دختر امام حسین (ع ) <ref>الطبقات الکبری ، ج 3، ص 214؛ تاریخ الطبری، ج5، ص464؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص577.</ref> از ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمی است. <ref>الطبقات الکبری، ج8، ص473؛ مقاتلالطالبیین، ص:167-تاریخ دمشق، ج70، ص 15؛ الارشاد، ج ۲، ص ۴۹۱ ؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۲۹.</ref> ام اسحاق پس از شهادت امام حسن(ع) در سال 49 و یا 50 هجری به همسری امام حسین(ع) در آمد، به نظر میرسد تولد فاطمه در حدود سال 51 هجری بوده باشد.<ref>دانشنامه امام حسین(ع): ص351</ref> فاطمه را از نظر شمایل و سیما به جده اش حضرت فاطمه (س) شبیه بود.<ref>عمدة الطالب، ص184؛ اعیان الشیعه، ج5، ص43-44؛ ؛ الارشاد، ج 2، ص 25.</ref> . وی پیش از رخداد بزرگ کربلا با پسر عمویش حسن مثنی <ref>المعارف، ص 213؛ تاریخ دمشق، ج70، ص17؛ الطبقات الکبری ج 8، ص 473.</ref> ازدواج کرد و به همراه دیگر اعضاى خاندان امام حسین(ع)، در حادثه عاشورا حضور داشت. <ref>الشجره المبارکه، ص 18؛عمده الطالب، ص 93؛ تهذیب الانساب، ص 34.</ref> به نقل از امام باقر(ع)، سید الشهدا(ع) پیش از شهادتش ودایع و امانات و وصایای مکتوب خود را به دخترش فاطمه سپرد و او بعدا آنها را به امام سجاد(ع) تحویل داد. <ref>بصائر الدرجات، ص 182ـ183؛ الکافی، ج 1، ص 303.</ref> فاطمه پس از عاشورا در کاروان اسرا به کوفه و پس از آن به شام رفت و کشتار خاندان اهل بیت(ع) و وقایع غم بار دوران اسارت را با خطابههای خود در کوفه و شام خود آشکار و چهره کریه بنی امیه را به عنوان قاتلان اهل بیت (ع) برملا کرد و در پیام رسانی انقلاب عاشورا نقش مؤثری داشت. وی پس از بازگشت ازاین سفر در مدینه منوره به ادامه زندگی با شویش که از مرگ رسته بود ادامه داد از جمله فرزنداناین دو عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب بودند. <ref>الفخری، المروزی الأزوارقانی ، الص:86</ref> | مادر و مادر بزرگ سادات حسنی (عبدالله، حسن و ابراهیم فرزندان حسن مثنی و فرزندانشان )، فاطمه بزرگترین دختر امام حسین (ع ) <ref>الطبقات الکبری ، ج 3، ص 214؛ تاریخ الطبری، ج5، ص464؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص577.</ref> از ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمی است. <ref>الطبقات الکبری، ج8، ص473؛ مقاتلالطالبیین، ص:167-تاریخ دمشق، ج70، ص 15؛ الارشاد، ج ۲، ص ۴۹۱ ؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۲۹.</ref> ام اسحاق پس از شهادت امام حسن(ع) در سال 49 و یا 50 هجری به همسری امام حسین(ع) در آمد، به نظر میرسد تولد فاطمه در حدود سال 51 هجری بوده باشد.<ref>دانشنامه امام حسین(ع): ص351</ref> فاطمه را از نظر شمایل و سیما به جده اش حضرت فاطمه (س) شبیه بود.<ref>عمدة الطالب، ص184؛ اعیان الشیعه، ج5، ص43-44؛ ؛ الارشاد، ج 2، ص 25.</ref> . وی پیش از رخداد بزرگ کربلا با پسر عمویش حسن مثنی <ref>المعارف، ص 213؛ تاریخ دمشق، ج70، ص17؛ الطبقات الکبری ج 8، ص 473.</ref> ازدواج کرد و به همراه دیگر اعضاى خاندان امام حسین(ع)، در حادثه عاشورا حضور داشت. <ref>الشجره المبارکه، ص 18؛عمده الطالب، ص 93؛ تهذیب الانساب، ص 34.</ref> به نقل از امام باقر(ع)، سید الشهدا(ع) پیش از شهادتش ودایع و امانات و وصایای مکتوب خود را به دخترش فاطمه سپرد و او بعدا آنها را به امام سجاد(ع) تحویل داد. <ref>بصائر الدرجات، ص 182ـ183؛ الکافی، ج 1، ص 303.</ref> فاطمه پس از عاشورا در کاروان اسرا به کوفه و پس از آن به شام رفت و کشتار خاندان اهل بیت(ع) و وقایع غم بار دوران اسارت را با خطابههای خود در کوفه و شام خود آشکار و چهره کریه بنی امیه را به عنوان قاتلان اهل بیت (ع) برملا کرد و در پیام رسانی انقلاب عاشورا نقش مؤثری داشت. وی پس از بازگشت ازاین سفر در مدینه منوره به ادامه زندگی با شویش که از مرگ رسته بود ادامه داد از جمله فرزنداناین دو عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب بودند. <ref>الفخری، المروزی الأزوارقانی ، الص:86</ref> | ||
پس از وفات حسن مثنی، فاطمه یک سال بر مزار او سوگواری کرد و پس از مدتی به رغم تعهدی که به شوهرش داده بود، به اصرار مادرش، با | پس از وفات حسن مثنی، فاطمه یک سال بر مزار او سوگواری کرد و پس از مدتی به رغم تعهدی که به شوهرش داده بود، به اصرار مادرش، با عبدالله بن عمرو بن عثمان، نواده خلیفه سوم ازدواج کرد. حاصلاین ازدواج، سه فرزند به نامهای محمد دیباج، قاسم و رقیه بود. شاید به همین دلیل بود که عبدالله بن حسن میگفت در آغاز از عبدالله بن عمرو بیزار بوده است. <ref>أنسابالأشراف، ج5، ص:؛606 کامل، ج5، ص:231؛ مقاتلالطالبیین،ص:183</ref> ابن صوفی دلیل مخالفت حسن مثنی با ازدواج فاطمه همسرش با عبدالله عمرو بن عثمان را دشمنی خانوادگی بیان می کند و ضمن اشاره به اختلافی که در سبب این ازدواج پس از وفات حسن مثنی وجود دارد آن را مورد اجماع می داند و از فاطمه کلامی پر معنا را دراین مورد نقل می کند که گفته : (ما کنت بذیا و لا الحسن نبیا )من زنی سلیطه و پر جرات نبودم و حسن هم پیامبر نبود. <ref>المجدی، ابن الصوفی، ص:281</ref> | ||
در پی در گذشت عبداللّه بن عمرو بن عثمان،عبد الرحمان بن ضحاک فهری والی مدینه(حک: 101_104ه. ق. ) از فاطمه خواستگارى و حتی تهدید کرد که اگر تن به ازدواج با او ندهد، پسرش | در پی در گذشت عبداللّه بن عمرو بن عثمان،عبد الرحمان بن ضحاک فهری والی مدینه(حک: 101_104ه. ق. ) از فاطمه خواستگارى و حتی تهدید کرد که اگر تن به ازدواج با او ندهد، پسرش عبدالله بن حسن را به تهمت شرب خمر تازیانه خواهد زد. اما دختر امام حسین(ع) دست رد به سینه او زد و به او پاسخ منفی داد. پس از آن دختر امام حسین(ع) فاطمه برای شکایت از حاکم مدینه نزد یزید بن عبد الملک بن مروان(حک: 101_105ق) رفت که نتیجه آن منجر به عزل عبد الرحمن بن ضحاک از امارت مدینه شد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص 197_198؛ تاریخ طبری، ؛ ج7، ص 13.</ref> | ||
گزارشی از ملاقات او با هشام بن عبدالملک (خلافت105ـ125 ) وجود دارد که در این ملاقات به تقاضای هشام ویژگی های فرزندان هاشمی و امویش را وصف می کند او ابتدا فرزندان هاشمیش را اینگونه توصیف می کند: عبدالله آقای و شریف مطاع خاندان و حسن زبان و مدافع ما و ابراهیم شبیه ترین افراد به رسول خدا به خصوص در راه رفتن است ودرباره دو پسر امویش محمد می گوید محمد جمال و زیبایی ما که به او می بالیم و قاسم چونان چهره ما و شبیه ترین مردم به ابی العاص بن امیه از لحاظ ظاهر و خلق و خوی است.<ref>التذکرة الحمدونیة؛ ج4؛ ص31</ref> | گزارشی از ملاقات او با هشام بن عبدالملک (خلافت105ـ125 ) وجود دارد که در این ملاقات به تقاضای هشام ویژگی های فرزندان هاشمی و امویش را وصف می کند او ابتدا فرزندان هاشمیش را اینگونه توصیف می کند: عبدالله آقای و شریف مطاع خاندان و حسن زبان و مدافع ما و ابراهیم شبیه ترین افراد به رسول خدا به خصوص در راه رفتن است ودرباره دو پسر امویش محمد می گوید محمد جمال و زیبایی ما که به او می بالیم و قاسم چونان چهره ما و شبیه ترین مردم به ابی العاص بن امیه از لحاظ ظاهر و خلق و خوی است.<ref>التذکرة الحمدونیة؛ ج4؛ ص31</ref> | ||
او از هر فرصتی برای تربیت فرزندانش بهره می برد چنانکه محمد از مادرش فاطمه بنت الحسین نقل میکند که مادرم ما فرزندانش را جمع کرد و گفت : پسرکانم به خدا قسم هیچ نابخردی با سفاهت خود چیزی را بدست نمی آورد و چیزی از لذت هایش را بدست نمی آورد مگراینکه جوانمردان نیز با جوانمردی خود به آن دست مییابند، پس با پرده پوشی الهی خود را بپوشانید.<ref>تاریخ بغداد، ج3، ص: 4 تاریخ مدینة دمشق، ج53، ص: 387 نثر الدر فی المحاضرات، آبى؛ ج4؛ ص46</ref> | او از هر فرصتی برای تربیت فرزندانش بهره می برد چنانکه محمد از مادرش فاطمه بنت الحسین نقل میکند که مادرم ما فرزندانش را جمع کرد و گفت : پسرکانم به خدا قسم هیچ نابخردی با سفاهت خود چیزی را بدست نمی آورد و چیزی از لذت هایش را بدست نمی آورد مگراینکه جوانمردان نیز با جوانمردی خود به آن دست مییابند، پس با پرده پوشی الهی خود را بپوشانید.<ref>تاریخ بغداد، ج3، ص: 4 تاریخ مدینة دمشق، ج53، ص: 387 نثر الدر فی المحاضرات، آبى؛ ج4؛ ص46</ref> | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==1.عبدالله بن الحسن:== | ==1.عبدالله بن الحسن:== | ||
عبدالله بن الحسن المثنی با کنیه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبی و مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و نبوه دختری طلحه بن عبیدالله است. به خاطر انتساب از سوی پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل »<ref>تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص: 660</ref> به او دادند و از او نقل شده که خود را به خاطراین نسب نزدیکترین مردم به رسول خدا میدانست. <ref>مقاتل الطالبیین،ص168</ref> عبدالله درسال هفتاد هجری در خانه حضرت فاطمه دختر پیامبراکرم در مسجد نبوی به دنیا آمد. <ref>المجدی، ابن الصوفی ، ص:222، تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:314</ref> اوشباهت زیادی به رسول خدا داشت. <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93</ref> | عبدالله بن الحسن المثنی با کنیه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبی و مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و نبوه دختری طلحه بن عبیدالله است. به خاطر انتساب از سوی پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل »<ref>تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص: 660</ref> به او دادند و از او نقل شده که خود را به خاطراین نسب نزدیکترین مردم به رسول خدا میدانست. <ref>مقاتل الطالبیین،ص168</ref> عبدالله درسال هفتاد هجری در خانه حضرت فاطمه دختر پیامبراکرم در مسجد نبوی به دنیا آمد. <ref>المجدی، ابن الصوفی ، ص:222، تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:314</ref> اوشباهت زیادی به رسول خدا داشت. <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93</ref> | ||
عبدالله از محبوبیت و جایگاه ویژهای در میان مردم مدینه و علمای بزرگ برخوردار بود. اورا شیخ بنی هاشم و از خطیبان و سخنوران بنی هاشم در زمان خود خوانده اند <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93 البیان و التبیین، جاحظ، ج1، ص: 285</ref> محمد بن عمر واقدی او را چنین توصیف کرده است:« و کان | عبدالله از محبوبیت و جایگاه ویژهای در میان مردم مدینه و علمای بزرگ برخوردار بود. اورا شیخ بنی هاشم و از خطیبان و سخنوران بنی هاشم در زمان خود خوانده اند <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93 البیان و التبیین، جاحظ، ج1، ص: 285</ref> محمد بن عمر واقدی او را چنین توصیف کرده است:« و کان عبدالله بن حسن من العباد و کان له شرف و عارضة و هیبة و لسان شدید» عبدالله از عابدان زمانه و دارای شرف و با هیبتی مخصوص و قدرت بیان و زبانی تند بود. <ref>الطبقاتالکبرى، ج5، ص:385</ref> | ||
قدرت بیان عبدالله به گونهای بود که منصور عباسی او را دارای سحر بیان میدانست که با هرکس سخن بگوید او را مجاب خواهد. <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج27، ص369؛</ref> این جایگاه به حدی بود که در مفاخره میان بنی هاشم و بنی امیه عبدالله بن حسن یکی از مفاخر بنی هاشم شمرده شده است. <ref>شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج15 ؛ ص289</ref> | قدرت بیان عبدالله به گونهای بود که منصور عباسی او را دارای سحر بیان میدانست که با هرکس سخن بگوید او را مجاب خواهد. <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج27، ص369؛</ref> این جایگاه به حدی بود که در مفاخره میان بنی هاشم و بنی امیه عبدالله بن حسن یکی از مفاخر بنی هاشم شمرده شده است. <ref>شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج15 ؛ ص289</ref> | ||
عبدالله جایگاه مخصوصی روبروی منبر در مسجد نبوی داشت که درآن زیرانداز خود را پهن میکرد که حتی مدتها پس از رفتن او نیز در مسجد باقیماند. <ref>تاریخ المدینة المنورة، ص: 10</ref> ودر روزهای جمعه وی مکانی اختصاصی در کنار استوانه پیامبراکرم(ص) داشت. <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج27، ص373</ref> | عبدالله جایگاه مخصوصی روبروی منبر در مسجد نبوی داشت که درآن زیرانداز خود را پهن میکرد که حتی مدتها پس از رفتن او نیز در مسجد باقیماند. <ref>تاریخ المدینة المنورة، ص: 10</ref> ودر روزهای جمعه وی مکانی اختصاصی در کنار استوانه پیامبراکرم(ص) داشت. <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج27، ص373</ref> | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
ابراهیم از بزرگان خاندان خود و شخصیت محترم و برجسته اى بود، وی را به بزرگواری و شرافت ستوده اند و او را عالمی از عالمان آل محمد و بزرگی از بزرگان هاشمی و سروری گرانقدر و بلند مرتبه و بزرگ جایگاه و دارای همه نیکی ها و فضیلت ها و صورت و سیرت نیکو و دودمان پا ک و بی نظر با عفت و دین و فصاحت و بلاغت و مروت و شهامت و شجاعت وصف کرده اند. ابراهیم و از راویان مشهور علوی است و از طریق پدر حسن مثنی از جدش امام علی(ع) از پیامبر(ص) حدیث نقل کرده است. همچنین راوی او حدیث مادرش فاطمه بنت الحسین (ع) است. ابن حجر عسقلانی حدیث ردّ شمس برای امام علی (ع) را از فضل بن مرزوق از ابراهیم غمر روایت کرده است. | ابراهیم از بزرگان خاندان خود و شخصیت محترم و برجسته اى بود، وی را به بزرگواری و شرافت ستوده اند و او را عالمی از عالمان آل محمد و بزرگی از بزرگان هاشمی و سروری گرانقدر و بلند مرتبه و بزرگ جایگاه و دارای همه نیکی ها و فضیلت ها و صورت و سیرت نیکو و دودمان پا ک و بی نظر با عفت و دین و فصاحت و بلاغت و مروت و شهامت و شجاعت وصف کرده اند. ابراهیم و از راویان مشهور علوی است و از طریق پدر حسن مثنی از جدش امام علی(ع) از پیامبر(ص) حدیث نقل کرده است. همچنین راوی او حدیث مادرش فاطمه بنت الحسین (ع) است. ابن حجر عسقلانی حدیث ردّ شمس برای امام علی (ع) را از فضل بن مرزوق از ابراهیم غمر روایت کرده است. | ||
ابراهیم در خلافت سفّاح نخستین خلیفه عباسی (حک:132-136ه. ق) از احترام فوقالعادهای برخوردار بود. بنا به نقلی سفاح از عبدالله محض در مورد دو فرزندش محمد(نفس زکیه) و ابراهیم سؤال می کرد و میخواست از جای آنها(مخفی گاه) آگاهی پیداکند. عبدالله این مطلب را به برادرش ابراهیم غَمر شکایت کرد. ابراهیم به او گفت: اگر سفاح باردیگر از تو در مورد آنها پرسید به او بگو: عموی آنها بهتر از حال برادرزاده هایش خبر دارد. عبدالله گفت: آیا سفاح به آن راضی خواهد شد؟ ابراهیم گفت: آری. | ابراهیم در خلافت سفّاح نخستین خلیفه عباسی (حک:132-136ه. ق) از احترام فوقالعادهای برخوردار بود. بنا به نقلی سفاح از عبدالله محض در مورد دو فرزندش محمد(نفس زکیه) و ابراهیم سؤال می کرد و میخواست از جای آنها(مخفی گاه) آگاهی پیداکند. عبدالله این مطلب را به برادرش ابراهیم غَمر شکایت کرد. ابراهیم به او گفت: اگر سفاح باردیگر از تو در مورد آنها پرسید به او بگو: عموی آنها بهتر از حال برادرزاده هایش خبر دارد. عبدالله گفت: آیا سفاح به آن راضی خواهد شد؟ ابراهیم گفت: آری. | ||
سفاح با ابراهیم غمر در نهان، در مورد دو فرزند برادرش پرسید. ابراهیم به سفاح گفت: ای امیر مؤمنان با تو همچون کسی که با سلطان خود حرف میزند سخن بگویم یا مانند کسی که با پسر عمویش صحبت میکند با تو حرف بزنم؟ سفاح گفت: آنگونه سخن گو که شخص با پسر عمویش حرف میزند. ابراهیم گفت: ای امیر مؤمنان. آیا گمان میکنی که اگر خداوند مقدّر نموده باشد که از این امر برای آنها چیزی باشد، آیا تو و همة اهل زمین میتوانند آن را دفع کنند؟ سفاح جواب داد: نه به خدا! ابراهیم گفت: پس شما را چه میشود که نعمتی که به این شیخ( | سفاح با ابراهیم غمر در نهان، در مورد دو فرزند برادرش پرسید. ابراهیم به سفاح گفت: ای امیر مؤمنان با تو همچون کسی که با سلطان خود حرف میزند سخن بگویم یا مانند کسی که با پسر عمویش صحبت میکند با تو حرف بزنم؟ سفاح گفت: آنگونه سخن گو که شخص با پسر عمویش حرف میزند. ابراهیم گفت: ای امیر مؤمنان. آیا گمان میکنی که اگر خداوند مقدّر نموده باشد که از این امر برای آنها چیزی باشد، آیا تو و همة اهل زمین میتوانند آن را دفع کنند؟ سفاح جواب داد: نه به خدا! ابراهیم گفت: پس شما را چه میشود که نعمتی که به این شیخ(عبدالله) عنایت میکنی آن را برایش بیفایده میکنی؟ پس سفاح به فکر فرو رفت و گفت: به خدا بعد از این خبر آنها را از عبدالله نخواهم گرفت. به روایتی دیگر سفاح در پاسخ به وی گفت: «خدایت تو را برای خیر خواهی من جزای خیر دهد به خدا سوگند دل آسوده ام کردی. این پرس و جوی من از وسوسههای نفس اماره بود. به خدا سوگندی میخورد که هیچگاه از آن بر نگردم دیگر از آن دو در برابر پدرشان یا بندهای دیگر یاد نکنم »و تا زنده بود با آنان به نیکی رفتار میکرد. . | ||
به نقلی هنگامی که منصور دوانیقی(حک:136_158) برادرش عبدالله محض را در دار مروان در مدینه بازداشت کرده بود. حسن مثلث برادرش ابراهیم را دید که مشغول علوفه دادن به شتران خویش بود. حسن با ناراحتی به او گفت: آیا شترانت را علوفه میدهی با اینکه عبدالله بن حسن در زندان است؟ سپس به غلام ابراهیم گفت: پایبند شتران را باز کن. غلام به دستور او عمل کرد و پایبند از پای آنها برگشود. حسن فریادی بر شتران را زد و رم داد و دیگر اثری از آنها به دست نیامد. سپس منصور سایر خاندان عبدالله را به زندان انداخت. | به نقلی هنگامی که منصور دوانیقی(حک:136_158) برادرش عبدالله محض را در دار مروان در مدینه بازداشت کرده بود. حسن مثلث برادرش ابراهیم را دید که مشغول علوفه دادن به شتران خویش بود. حسن با ناراحتی به او گفت: آیا شترانت را علوفه میدهی با اینکه عبدالله بن حسن در زندان است؟ سپس به غلام ابراهیم گفت: پایبند شتران را باز کن. غلام به دستور او عمل کرد و پایبند از پای آنها برگشود. حسن فریادی بر شتران را زد و رم داد و دیگر اثری از آنها به دست نیامد. سپس منصور سایر خاندان عبدالله را به زندان انداخت. | ||
درباره درگذشت و شهادت ابراهیم و مکان آن سه دیدگاه مطرح است:1. زندان هاشمیه: ؛2. میان راه کوفه. 3. کوفه | درباره درگذشت و شهادت ابراهیم و مکان آن سه دیدگاه مطرح است:1. زندان هاشمیه: ؛2. میان راه کوفه. 3. کوفه | ||
==خاندان ابراهیم== | ==خاندان ابراهیم== | ||
همسران ابراهیم جز رمیحه(ذبیحه) که از تیره بنی مخزوم قریش و آزاد بود، بقیه کنیز بودند، به نام های: عابده، خریده، عالیه(عافیه)، مذهبه. ابراهیم غمر از خود یازده فرزند برجای گذاشت که نسلش فقط ازیکی از آنان به نام اسماعیل دیباج باقیماند. برخی برای او هفت پسر و پنج دختر ثبت کرده اند. که عبارتند از: | همسران ابراهیم جز رمیحه(ذبیحه) که از تیره بنی مخزوم قریش و آزاد بود، بقیه کنیز بودند، به نام های: عابده، خریده، عالیه(عافیه)، مذهبه. ابراهیم غمر از خود یازده فرزند برجای گذاشت که نسلش فقط ازیکی از آنان به نام اسماعیل دیباج باقیماند. برخی برای او هفت پسر و پنج دختر ثبت کرده اند. که عبارتند از: | ||
رقیه : نام مادر وی ربیحه یا ذبیحه دختر محمد بن عبدالله بن ابیامیه بن مغیرة از تیره بنی مخزوم قریش بودند. ؛ همسر عموزاده اش ابراهیم بن | رقیه : نام مادر وی ربیحه یا ذبیحه دختر محمد بن عبدالله بن ابیامیه بن مغیرة از تیره بنی مخزوم قریش بودند. ؛ همسر عموزاده اش ابراهیم بن عبدالله محض؛ خدیجه: مادر وی نیز همان ربیحه یا ذبیحه دختر محمد بن عبدالله بن ابیامیه بن مغیرة از تیره بنی مخزوم قریش بود.؛ حسنه؛ فاطمه؛ اماسحاق. یعقوب: از رمیحه دختر عبدالله بن ابی امیه مخزومی بود. که در کودکی درگذشت؛ محمداکبر؛ محمد دیباج اصغر: وی را ازاین رو به محمد دیباج میخواندند که فرد زیبایی بود. آنچنانکه دسته دسته به تماشاى محمد بن ابراهیم مىآمدند. مادر او أم ولد(کنیز) بود که به نام عالیه(عافیه) خوانده میشد. مرقد محمد دیباج که به شیوهای وحشیانه توسط منصور شهید شد در هاشمیه است. | ||
==5. داود بن حسن مثنی== | ==5. داود بن حسن مثنی== | ||
ابو سلیمان داود بن حسن مثنی برادر رضاعی (شیری) امام صادق(ع) محدثی امامی و معظم و ممدوح وبود | ابو سلیمان داود بن حسن مثنی برادر رضاعی (شیری) امام صادق(ع) محدثی امامی و معظم و ممدوح وبود | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
محمد ازرق(که به دانش و تقوا مشهور بود) و علی بن محمدیه (که در زندان مهدی عباسی از دنیا رفت از فرزندان عبدالله بن داودند مادرشان از دختران محمد حنفیه بود . آل جماس و آل سرواط از خاندان هایی هستند که به وی نسب میبرند. | محمد ازرق(که به دانش و تقوا مشهور بود) و علی بن محمدیه (که در زندان مهدی عباسی از دنیا رفت از فرزندان عبدالله بن داودند مادرشان از دختران محمد حنفیه بود . آل جماس و آل سرواط از خاندان هایی هستند که به وی نسب میبرند. | ||
در میان فرزندان سلیمان محمد مشهور به بربری بود و در قیام ابو السرایا بر مدینه برای مدت کوتاهی مسلط شد و در جوانی از دنیا رفت. | در میان فرزندان سلیمان محمد مشهور به بربری بود و در قیام ابو السرایا بر مدینه برای مدت کوتاهی مسلط شد و در جوانی از دنیا رفت. | ||
این دو در زندان به همراه پدر و عموها و عموزادگانشان بودند و سلیمان خاطره هایی از زندانیان از جمله موارد نادر گریه و شیون | این دو در زندان به همراه پدر و عموها و عموزادگانشان بودند و سلیمان خاطره هایی از زندانیان از جمله موارد نادر گریه و شیون عبدالله محض ارایه داده است. | ||
ابن عنبه درباره فرزندان داود میگوید: | ابن عنبه درباره فرزندان داود میگوید: | ||
فرزندان داود از سلیمان بن داود باقیماند و نسل سلیمان از پسرش محمد بن سلیمان ملقب به بربری ادامه یافت که در مدینه درایام ابوسرایا قیام کرد و به نقلی کشته شد و چهار پسر به نامهای موسی و داود و اسحاق و حسن داشت. در نسل حسن بن محمد بن سلیمان بسیار گسترده شد و از دو مرد به نامهای اسحاق و ابراهیم باقیماند. | فرزندان داود از سلیمان بن داود باقیماند و نسل سلیمان از پسرش محمد بن سلیمان ملقب به بربری ادامه یافت که در مدینه درایام ابوسرایا قیام کرد و به نقلی کشته شد و چهار پسر به نامهای موسی و داود و اسحاق و حسن داشت. در نسل حسن بن محمد بن سلیمان بسیار گسترده شد و از دو مرد به نامهای اسحاق و ابراهیم باقیماند. |