جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سادات در جوامع اسلامی ومبانی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال'
جز (جایگزینی متن - 'ابو ' به 'ابو')
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال')
خط ۴۴: خط ۴۴:
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر گذاری برخوردار می باشد، و به طبع می تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبدالقادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار می گیرد.
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر گذاری برخوردار می باشد، و به طبع می تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبدالقادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار می گیرد.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبد الْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبدالله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبدالله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبدالله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبدالله بن عبد الرَّحمن بن أبی بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبدالله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبدالْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبدالله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبدالله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبدالله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبدالله بن عبدالرَّحمن بن أبی بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبدالله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة آمده است: «محیى الدین أبو محمد عبدالقادر بن أبى صالح موسى بن عبدالله بن یحیى الزاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله ابن موسى الجون بن عبدالله المحض بن الحسن أبى محمد المثنّى بن الحسن بن علىّ ابن أبى طالب الهاشمىّ القرشىّ العلوىّ الجیلىّ الحنبلىّ السید الشریف الصالح المشهور المعروف بسبط أبى عبدالله الصّومعىّ الزاهد. وأمّه أمّ الخیر أمة الجبّار فاطمة بنت أبى عبدالله الصّومعىّ». <ref>أبو المحاسن جمال الدین، ج5، ص371</ref>.
در النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة آمده است: «محیى الدین أبو محمد عبدالقادر بن أبى صالح موسى بن عبدالله بن یحیى الزاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله ابن موسى الجون بن عبدالله المحض بن الحسن أبى محمد المثنّى بن الحسن بن علىّ ابن أبى طالب الهاشمىّ القرشىّ العلوىّ الجیلىّ الحنبلىّ السید الشریف الصالح المشهور المعروف بسبط أبى عبدالله الصّومعىّ الزاهد. وأمّه أمّ الخیر أمة الجبّار فاطمة بنت أبى عبدالله الصّومعىّ». <ref>أبو المحاسن جمال الدین، ج5، ص371</ref>.
از مجموع آنچه گفته شده است نتیجه‌گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و از جانب مادر به امام رضا (علیه السلام) و از طریق آن حضرت به امام حسین (علیه السلام) می‌رسد.  
از مجموع آنچه گفته شده است نتیجه‌گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و از جانب مادر به امام رضا (علیه السلام) و از طریق آن حضرت به امام حسین (علیه السلام) می‌رسد.  
خط ۵۴: خط ۵۴:
مذهب عمده مردم ماوراء النهر به خصوص در قرن ششم هجری قمری، سنی حنفی بود. البته به منزلت اهل‌بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز اقرار داشتند. فخر رازی در کتاب انساب خود از حضور گروه عظیمی از سادات علوی در این منطقه را گزارش می‌کند؛ برخی دیگر با استناد به روایت حدیث در فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) در مجالس نقل حدیث ماوراء النهر و عزاداری در روز عاشورا، معتقدند که می‌توان به حضور گسترده شیعیان در این منطقه پی برد؛ همانطور که می‌توان به اشعاری که در مدح اهل‌‌بیت (علیهم السلام) که در آن دیار توسط شاعران معروفی چون سوزنی سمرقندی و صابونی کشی و... سروده شده و در متون ادبی آن زمان باقی مانده، استناد کرد.
مذهب عمده مردم ماوراء النهر به خصوص در قرن ششم هجری قمری، سنی حنفی بود. البته به منزلت اهل‌بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز اقرار داشتند. فخر رازی در کتاب انساب خود از حضور گروه عظیمی از سادات علوی در این منطقه را گزارش می‌کند؛ برخی دیگر با استناد به روایت حدیث در فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) در مجالس نقل حدیث ماوراء النهر و عزاداری در روز عاشورا، معتقدند که می‌توان به حضور گسترده شیعیان در این منطقه پی برد؛ همانطور که می‌توان به اشعاری که در مدح اهل‌‌بیت (علیهم السلام) که در آن دیار توسط شاعران معروفی چون سوزنی سمرقندی و صابونی کشی و... سروده شده و در متون ادبی آن زمان باقی مانده، استناد کرد.
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبد الملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی ها نشان می دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی ها نشان می دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
خط ۶۵: خط ۶۵:
نگاه مثبت به جایگاه مرجعیت علمی و دینی اهل بیت، و بالاتر از همه  اندیشه اعتقاد به مهدویت از مهم‌ترین عناصر پایداری و همبستگی مسلمانان بویژه ملت ایران به شمار می‌رود. دشمنان نیز این عنصر امیدبخش را شناخته‌اند و برای از میان برداشتن آن و رسیدن به اهداف مادی و اسلام برانداز خود، ترفندها و حیله‌های گوناگونی را پی‌گرفته‌اند. آنان از تمام زمینه های اختلاف ‌افکنی و فرقه ‌سازی در جهان اسلام؛ خصوصاً در ایران، حمایت پنهان و آشکار نموده‌اند تا بدین وسیله هم اصل امامت و ولایت را دچار خدشه سازند و هم مهدویت را اندیشه‌ای موهوم جلوه دهند. آنان در این راه از فرقه‌ها و افراد مدعی مهدویت حمایت کردند، از جمله زمینه‌های پیدایش بابیت را به وجود آوردند و سید علی محمد باب را در دوره قاجار علم نمودند. دولت استعماری روس از این فرد و فرقة نو تأسیس، حمایت مادی و فکری و سیاسی کرد. و دولت استعمار گر انگلیس نیز به صورت پنهانی و در استتار کامل از آن حمایت نمود؛ و سپس از ثمره آن (بهائیت) به آشکار حمایت کرد. آنان در کشورهای اسلامی دیگر نیز همواره از این گونه فرقه‌ها حمایت نموده‌اند.
نگاه مثبت به جایگاه مرجعیت علمی و دینی اهل بیت، و بالاتر از همه  اندیشه اعتقاد به مهدویت از مهم‌ترین عناصر پایداری و همبستگی مسلمانان بویژه ملت ایران به شمار می‌رود. دشمنان نیز این عنصر امیدبخش را شناخته‌اند و برای از میان برداشتن آن و رسیدن به اهداف مادی و اسلام برانداز خود، ترفندها و حیله‌های گوناگونی را پی‌گرفته‌اند. آنان از تمام زمینه های اختلاف ‌افکنی و فرقه ‌سازی در جهان اسلام؛ خصوصاً در ایران، حمایت پنهان و آشکار نموده‌اند تا بدین وسیله هم اصل امامت و ولایت را دچار خدشه سازند و هم مهدویت را اندیشه‌ای موهوم جلوه دهند. آنان در این راه از فرقه‌ها و افراد مدعی مهدویت حمایت کردند، از جمله زمینه‌های پیدایش بابیت را به وجود آوردند و سید علی محمد باب را در دوره قاجار علم نمودند. دولت استعماری روس از این فرد و فرقة نو تأسیس، حمایت مادی و فکری و سیاسی کرد. و دولت استعمار گر انگلیس نیز به صورت پنهانی و در استتار کامل از آن حمایت نمود؛ و سپس از ثمره آن (بهائیت) به آشکار حمایت کرد. آنان در کشورهای اسلامی دیگر نیز همواره از این گونه فرقه‌ها حمایت نموده‌اند.
سید علی ‌محمد شیرازی ملقب به باب، یک روحانی و از خاندان سادات و نظریه ‌پرداز و شارع آئین بابیه بود. وی در اول محرم سال 1235 در شیراز به دنیا آمد و در 27 شعبان 1266 در سن 31 سالگی به دار آویخته شد. وی مطابق اسناد و قرائن معتبر از ایام نوجوانی و جوانی دارای عادات غیرمتعارف بوده به طوری که در اوان جوانی خود را از لذّات زندگی محروم نموده و مانند مرتاضان مصائب زیادی را به خود روا داشته و مطابق اصول علم روانکاوی همین مرارتها در آتیه همانند دمل چرکین سرگشود و او را وادار نمود تا دست به کارهای عجیب و ضداجتماعی و متضاد با منطق عقلانی زده و ادعاهای شگفتی بنماید. با اتمام هزاره اول پس از آغاز غیبت امام دوازدهم شیعیان، وی جنبش باب را در ایران بنیان گذاشت و پیروانی از تمامی اقشار و اصناف جامعه و از مناطق مختلف ایران را به خود جذب کرد.
سید علی ‌محمد شیرازی ملقب به باب، یک روحانی و از خاندان سادات و نظریه ‌پرداز و شارع آئین بابیه بود. وی در اول محرم سال 1235 در شیراز به دنیا آمد و در 27 شعبان 1266 در سن 31 سالگی به دار آویخته شد. وی مطابق اسناد و قرائن معتبر از ایام نوجوانی و جوانی دارای عادات غیرمتعارف بوده به طوری که در اوان جوانی خود را از لذّات زندگی محروم نموده و مانند مرتاضان مصائب زیادی را به خود روا داشته و مطابق اصول علم روانکاوی همین مرارتها در آتیه همانند دمل چرکین سرگشود و او را وادار نمود تا دست به کارهای عجیب و ضداجتماعی و متضاد با منطق عقلانی زده و ادعاهای شگفتی بنماید. با اتمام هزاره اول پس از آغاز غیبت امام دوازدهم شیعیان، وی جنبش باب را در ایران بنیان گذاشت و پیروانی از تمامی اقشار و اصناف جامعه و از مناطق مختلف ایران را به خود جذب کرد.
به گفته برخی او ادعای نیابت امام زمان، و در ادامه ادعای ظهور را داشت. بهائیان او را مبشر آیین بهائیت می‌دانند؛ او نیز خود را بشارت دهنده دینی دیگر که قرار بوده پس از وی از طرف خداوند توسط «من یظهره ‌الله» فرستاده شود معرفی کرد، و در آثار خود به ظهور «من یظهره ‌الله» اشاره می‌کند. پس از او افراد بسیاری ادعا کردند من یظهره الله‌اند؛ هرچند به اعتقاد بهاییان، من یظهره ‌الله همان میرزا حسینعلی نوری است که او را بهاء الله می‌خوانند. در هر صورت جنبش بابیت در نقطه عطف خود بر گرده سیادت مثل سید محمد علی شروع شد، و اگر چه خود باب شش سال بعد از آغاز جنبشش، در تبریز به فرمان امیرکبیر تیر باران شد، ولی تفکر بابی تا به امروز همچنان تاخت و تاز می کند. <ref>الحدیدی، 2006م، 13 ـ 65؛ عبد الرحمن الوکیل، 1407 هـ ، 1986م، 3 ـ5؛ حسینی طباطبائی، 1380 هـ ، 45 ـ 50</ref>.
به گفته برخی او ادعای نیابت امام زمان، و در ادامه ادعای ظهور را داشت. بهائیان او را مبشر آیین بهائیت می‌دانند؛ او نیز خود را بشارت دهنده دینی دیگر که قرار بوده پس از وی از طرف خداوند توسط «من یظهره ‌الله» فرستاده شود معرفی کرد، و در آثار خود به ظهور «من یظهره ‌الله» اشاره می‌کند. پس از او افراد بسیاری ادعا کردند من یظهره الله‌اند؛ هرچند به اعتقاد بهاییان، من یظهره ‌الله همان میرزا حسینعلی نوری است که او را بهاء الله می‌خوانند. در هر صورت جنبش بابیت در نقطه عطف خود بر گرده سیادت مثل سید محمد علی شروع شد، و اگر چه خود باب شش سال بعد از آغاز جنبشش، در تبریز به فرمان امیرکبیر تیر باران شد، ولی تفکر بابی تا به امروز همچنان تاخت و تاز می کند. <ref>الحدیدی، 2006م، 13 ـ 65؛ عبدالرحمن الوکیل، 1407 هـ ، 1986م، 3 ـ5؛ حسینی طباطبائی، 1380 هـ ، 45 ـ 50</ref>.


خط ۸۴: خط ۸۴:
===2. محبت غیر مباشر===
===2. محبت غیر مباشر===
اسلام دین تکریم به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان است؛ اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر (صلی الله علیه و آله) سفارش ویژه کرده است. ریشه اصلی احترام به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازگشتش آیه شریفه مودّت است؛ زیرا عده ای در بیان مصادیق قربی به بیشتر از امامان معصوم (علیهم السلام) اشاره کرده اند.
اسلام دین تکریم به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان است؛ اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر (صلی الله علیه و آله) سفارش ویژه کرده است. ریشه اصلی احترام به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازگشتش آیه شریفه مودّت است؛ زیرا عده ای در بیان مصادیق قربی به بیشتر از امامان معصوم (علیهم السلام) اشاره کرده اند.
مفسرین از اهل سنت این مطلب را اینگونه نقل می کند: «إخْتلفُوا فِی ذَوی الْقُرْبَى من هم؟ قَالَ مُجَاهِد. هم بَنو هَاشم خَاصَّة؛ وَرُوِیَ عَن ابْن عَبَّاس أَنه قَالَ: جَمِیع قُرَیْش؛ وَالْقَوْل الثَّالِث: أَن ذَوی الْقُرْبَى هم بَنو هَاشم وَبَنُو الْمطلب، وَهَذَا قَول الشَّافِعِی وَقد دلّ عَلَیْهِ الْخَبَر الْمَرْوِیّ بطرِیق جُبَیر بن مطعم». در ذوی القربی اختلاف شده است که چه کسانی اند؛ مجاهد می گوید: فقط بنی هاشم مراد است، روایتی هم می گوید: تمام قریش مراد است. شافعی هم می گوید: بنا بر روایت جبیر بن مطعم، بنی هاشم و بنی عبد المطلب مرادند. <ref>سمعانی، 1418 هـ ـ 1997م، ج2، ص 266 ـ 267؛ قرطبی، 1384 هـ ـ 1964 م، ج8، ص12</ref>.
مفسرین از اهل سنت این مطلب را اینگونه نقل می کند: «إخْتلفُوا فِی ذَوی الْقُرْبَى من هم؟ قَالَ مُجَاهِد. هم بَنو هَاشم خَاصَّة؛ وَرُوِیَ عَن ابْن عَبَّاس أَنه قَالَ: جَمِیع قُرَیْش؛ وَالْقَوْل الثَّالِث: أَن ذَوی الْقُرْبَى هم بَنو هَاشم وَبَنُو الْمطلب، وَهَذَا قَول الشَّافِعِی وَقد دلّ عَلَیْهِ الْخَبَر الْمَرْوِیّ بطرِیق جُبَیر بن مطعم». در ذوی القربی اختلاف شده است که چه کسانی اند؛ مجاهد می گوید: فقط بنی هاشم مراد است، روایتی هم می گوید: تمام قریش مراد است. شافعی هم می گوید: بنا بر روایت جبیر بن مطعم، بنی هاشم و بنی عبدالمطلب مرادند. <ref>سمعانی، 1418 هـ ـ 1997م، ج2، ص 266 ـ 267؛ قرطبی، 1384 هـ ـ 1964 م، ج8، ص12</ref>.
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
چنانکه گذشت اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) منحصر در شان نزول آیه نیست، و از جمله مصادیق اذیت آن حضرت که در روایات آمده است اذیت کردن اهل بیت و ذریه اوست؛ ابن عباس از آن حضرت نقل می کند که در پاسخ کسی که پدر عمویش عباس را دشنام می داد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ؟» قَالُوا: أَنْتَ، قَالَ: «فَإِنَّ الْعَبَّاسَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، فَلَا تَسُبُّوا أَمْوَاتَنَا، فَتُؤْذُوا أَحْیَاءَنَا» فَجَاءَ الْقَوْمُ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِکَ». ای مردم از اهل زمین چه کسی در پیشگاه خداوند با کرامت تر است؟ گفتند: شما. سپس فرمود: عباس هم از من است و من از وی، پس مردگان ما را دشنام ندهید که موجب اذیت زندها می شود. همگی گفتند: به خدا پناه می بریم از غضب پیامبرش.<ref>احمد بن حنبل، 1403هـ – 1983م، ج2، ص925؛ ترمذی، 1998 م، ج6، ص111؛ نسائی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج6، ص345 و ج7، ص319؛ طبرانی، 1415 هـ ـ 1994 م، ج12، ص36</ref>.
چنانکه گذشت اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) منحصر در شان نزول آیه نیست، و از جمله مصادیق اذیت آن حضرت که در روایات آمده است اذیت کردن اهل بیت و ذریه اوست؛ ابن عباس از آن حضرت نقل می کند که در پاسخ کسی که پدر عمویش عباس را دشنام می داد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ؟» قَالُوا: أَنْتَ، قَالَ: «فَإِنَّ الْعَبَّاسَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، فَلَا تَسُبُّوا أَمْوَاتَنَا، فَتُؤْذُوا أَحْیَاءَنَا» فَجَاءَ الْقَوْمُ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِکَ». ای مردم از اهل زمین چه کسی در پیشگاه خداوند با کرامت تر است؟ گفتند: شما. سپس فرمود: عباس هم از من است و من از وی، پس مردگان ما را دشنام ندهید که موجب اذیت زندها می شود. همگی گفتند: به خدا پناه می بریم از غضب پیامبرش.<ref>احمد بن حنبل، 1403هـ – 1983م، ج2، ص925؛ ترمذی، 1998 م، ج6، ص111؛ نسائی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج6، ص345 و ج7، ص319؛ طبرانی، 1415 هـ ـ 1994 م، ج12، ص36</ref>.
ذکر مصادیقی مثل عباس بن عبد المطلب گویای این نکته است که اذیت کردن بقیه ذریه از خاندانش نیز می توانند مصداق حرمت اذیت کردن باشند، چنانکه همین حکم را نسبت به اذیت نمودن مومنین فرمودند. أنس بن مالک می گوید: «بَیْنَمَا النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) یَخْطُبُ إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ یَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ حَتَّى جَلَسَ قَرِیبًا مِنَ النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) صَلَاتَهُ قَالَ: «مَا مَنَعَکَ یَا فُلَانُ أَنْ تُجَمِّعَ مَعَنَا؟» قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ حَرَصْتُ أَنْ أَضَعَ نَفْسِی بِالْمَکَانِ الَّذِی تُرَى قَالَ: «قَدْ رَأَیْتُکَ تَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ وَتُؤْذِیهِمْ، مَنْ آذَى مُسْلِمًا فَقَدْ آذَانِی وَمَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ (عَزَّ وَجَلَّ)». مردی از میان جمعیت برخواست و با لگد کردن بقیه خود را به پیامبر رساند، آن حضرت وی را توبیخ کرده و فرمود: هر کس مسلمانی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. <ref>هیثمی، 1414 هـ ـ 1994 م، ج2، ص179، ح3092.</ref>
ذکر مصادیقی مثل عباس بن عبدالمطلب گویای این نکته است که اذیت کردن بقیه ذریه از خاندانش نیز می توانند مصداق حرمت اذیت کردن باشند، چنانکه همین حکم را نسبت به اذیت نمودن مومنین فرمودند. أنس بن مالک می گوید: «بَیْنَمَا النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) یَخْطُبُ إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ یَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ حَتَّى جَلَسَ قَرِیبًا مِنَ النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) صَلَاتَهُ قَالَ: «مَا مَنَعَکَ یَا فُلَانُ أَنْ تُجَمِّعَ مَعَنَا؟» قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ حَرَصْتُ أَنْ أَضَعَ نَفْسِی بِالْمَکَانِ الَّذِی تُرَى قَالَ: «قَدْ رَأَیْتُکَ تَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ وَتُؤْذِیهِمْ، مَنْ آذَى مُسْلِمًا فَقَدْ آذَانِی وَمَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ (عَزَّ وَجَلَّ)». مردی از میان جمعیت برخواست و با لگد کردن بقیه خود را به پیامبر رساند، آن حضرت وی را توبیخ کرده و فرمود: هر کس مسلمانی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. <ref>هیثمی، 1414 هـ ـ 1994 م، ج2، ص179، ح3092.</ref>
در جوامع روایی شیعه نیز آمده است: «من آذى مؤمنا فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى الله ومن آذى الله فهو ملعون فی التوراة والإنجیل والزبور والفرقان»؛ وفی خبر آخر: «فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین». هر کس مومنی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. و هر کس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است. در روایت دیگر آمده: لعنت خدا و ملائکه و همگی مردم بر او. <ref>بروجردی، 1410 هـ ـ 1368 ش، ج16، ص305</ref>.
در جوامع روایی شیعه نیز آمده است: «من آذى مؤمنا فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى الله ومن آذى الله فهو ملعون فی التوراة والإنجیل والزبور والفرقان»؛ وفی خبر آخر: «فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین». هر کس مومنی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. و هر کس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است. در روایت دیگر آمده: لعنت خدا و ملائکه و همگی مردم بر او. <ref>بروجردی، 1410 هـ ـ 1368 ش، ج16، ص305</ref>.
=نتیجه گیری=
=نتیجه گیری=
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
14. البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى، شعب الإیمان، الناشر: مکتبة الرشد بالریاض بالتعاون مع الدار السلفیة ببومبای بالهند، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1423 هـ ـ2003 م.<br>
14. البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى، شعب الإیمان، الناشر: مکتبة الرشد بالریاض بالتعاون مع الدار السلفیة ببومبای بالهند، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1423 هـ ـ2003 م.<br>
15. الجواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، چاپ: دوم، سال چاپ: چاپخانه: خورشید، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، طهران، 1367 ش.<br>
15. الجواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، چاپ: دوم، سال چاپ: چاپخانه: خورشید، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، طهران، 1367 ش.<br>
16. الحسنی الطالبی، عبد الحی بن فخر الدین بن عبد العلی، الإعلام بمن فی تاریخ الهند من الأعلام المسمى بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، دار النشر: دار ابن حزم، بیروت، الطبعة: الأولى، 1420 هـ، 1999م. <br>
16. الحسنی الطالبی، عبدالحی بن فخر الدین بن عبدالعلی، الإعلام بمن فی تاریخ الهند من الأعلام المسمى بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، دار النشر: دار ابن حزم، بیروت، الطبعة: الأولى، 1420 هـ، 1999م. <br>
17. الحدیدی، مصطفی محمد، ماجرای باب و بهاء، انتشارات: روزنه، چاپ: سوم، سال نشر: 1380هـ .<br>
17. الحدیدی، مصطفی محمد، ماجرای باب و بهاء، انتشارات: روزنه، چاپ: سوم، سال نشر: 1380هـ .<br>
18. الحدیدی، مصطفی محمد، القول الحق فی البابیة والبهائیة والقادیانیة والمهدیة، الناشر: الدار المصریة اللبنانیة، القاهرة، عام النشر: 2009م.<br>
18. الحدیدی، مصطفی محمد، القول الحق فی البابیة والبهائیة والقادیانیة والمهدیة، الناشر: الدار المصریة اللبنانیة، القاهرة، عام النشر: 2009م.<br>
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
22. الرازی، أبو عبدالله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین، مفاتیح الغیب = التفسیر الکبیر، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة: الثالثة، عام النشر: 1420 هـ .<br>
22. الرازی، أبو عبدالله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین، مفاتیح الغیب = التفسیر الکبیر، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة: الثالثة، عام النشر: 1420 هـ .<br>
23. الزیلعی، جمال الدین أبو محمد عبدالله بن یوسف، نصب الرایة، الناشر: مؤسسة الریان، بیروت/ دار القبلة للثقافة الإسلامیة، جدة، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1418هـ ـ 1997م.<br>
23. الزیلعی، جمال الدین أبو محمد عبدالله بن یوسف، نصب الرایة، الناشر: مؤسسة الریان، بیروت/ دار القبلة للثقافة الإسلامیة، جدة، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1418هـ ـ 1997م.<br>
24. السلامی البغدادی، زین الدین عبد الرحمن بن أحمد، جامع العلوم والحکم فی شرح خمسین حدیثا من جوامع الکلم، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: السابعة، 1422هـ .<br>
24. السلامی البغدادی، زین الدین عبدالرحمن بن أحمد، جامع العلوم والحکم فی شرح خمسین حدیثا من جوامع الکلم، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: السابعة، 1422هـ .<br>
25. الشیبانی، أبو عبدالله أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1403 هـ – 1983م. <br>
25. الشیبانی، أبو عبدالله أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1403 هـ – 1983م. <br>
26. الشیبانی العصفری البصری، أبو عمرو خلیفة بن خیاط بن خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، الناشر: دار القلم , مؤسسة الرسالة، دمشق ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1397م.<br>
26. الشیبانی العصفری البصری، أبو عمرو خلیفة بن خیاط بن خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، الناشر: دار القلم , مؤسسة الرسالة، دمشق ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1397م.<br>
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
36. القرشی البصری الدمشقی، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1408، هـ ـ 1988 م.<br>
36. القرشی البصری الدمشقی، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1408، هـ ـ 1988 م.<br>
37. المجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار،  ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ: الثالثة، سال چاپ: 1403 هـ ـ 1983 م.<br>
37. المجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار،  ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ: الثالثة، سال چاپ: 1403 هـ ـ 1983 م.<br>
38. المروزى السمعانی، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار ابن أحمد، تفسیر القرآن، الناشر: دار الوطن، الریاض، الطبعة: الأولى، عام النشر:  1418هــ 1997م.<br>
38. المروزى السمعانی، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبدالجبار ابن أحمد، تفسیر القرآن، الناشر: دار الوطن، الریاض، الطبعة: الأولى، عام النشر:  1418هــ 1997م.<br>
39. المعری الکندی، عمر بن مظفر بن عمر، تاریخ ابن الوردی، الناشر: دار الکتب العلمیة، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ ـ 1996م.<br>
39. المعری الکندی، عمر بن مظفر بن عمر، تاریخ ابن الوردی، الناشر: دار الکتب العلمیة، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ ـ 1996م.<br>
40. النسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی الخراسانی،  السنن الکبرى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1421هـ ـ 2001م. <br>
40. النسائی، أبو عبدالرحمن أحمد بن شعیب بن علی الخراسانی،  السنن الکبرى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1421هـ ـ 2001م. <br>
41. الوکیل، عبد الرحمن، البهائیة؛ تاریخها وعقیدتها وصلتها الباطنیة والصهیونیة، الناشر: دار المدنی، جدَّة، الطبعة الثانیة، عام النشر: 1407 هـ ـ 1986م.<br>
41. الوکیل، عبدالرحمن، البهائیة؛ تاریخها وعقیدتها وصلتها الباطنیة والصهیونیة، الناشر: دار المدنی، جدَّة، الطبعة الثانیة، عام النشر: 1407 هـ ـ 1986م.<br>
42. الهلالی الکوفی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، چاپ: الأولى، ناشر: دلیل ما، سال چاپ: 1422 هـ ـ 1380 ش.<br>
42. الهلالی الکوفی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، چاپ: الأولى، ناشر: دلیل ما، سال چاپ: 1422 هـ ـ 1380 ش.<br>
43. الهیثمی، أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الناشر: مکتبة القدسی، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ ـ 1994 م. <br>
43. الهیثمی، أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الناشر: مکتبة القدسی، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ ـ 1994 م. <br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش