confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
حضرت عبدالعظیم به صورت یک مسافر ناشناس، وارد رِی شد و در محله ی «ساربان» در کوی «سکةالحوالی» به منزل یکی از شیعیان رفت. مدتی در زیر زمین آن خانه به سر می برد و مردم از حضورش بی خبر بودند و تنها افراد انگشت شماری از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در آن محله، مطلع بودند که آنان هم می کوشیدند که این خبر، فاش نشود تا خطری جان ایشان را تهدید نکند. امّا با گذشت زمان، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم (ع) را می شناختند و به خانه اش رفت و آمد می کردند تا از علوم و روایاتش بهره گیرند وعطر خاندان عصمت را از او ببویند. <ref>امام زادگان ری، ج 1، ص 120</ref> | حضرت عبدالعظیم به صورت یک مسافر ناشناس، وارد رِی شد و در محله ی «ساربان» در کوی «سکةالحوالی» به منزل یکی از شیعیان رفت. مدتی در زیر زمین آن خانه به سر می برد و مردم از حضورش بی خبر بودند و تنها افراد انگشت شماری از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در آن محله، مطلع بودند که آنان هم می کوشیدند که این خبر، فاش نشود تا خطری جان ایشان را تهدید نکند. امّا با گذشت زمان، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم (ع) را می شناختند و به خانه اش رفت و آمد می کردند تا از علوم و روایاتش بهره گیرند وعطر خاندان عصمت را از او ببویند. <ref>امام زادگان ری، ج 1، ص 120</ref> | ||
آری! شیعیان آن خطّه، حضرت عبدالعظیم را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار به گرد شمع وجودش طواف می کردند و بر موقعیت علمی و دینی او ارج می نهادند و مسائل شرعی و مشکلات دینی خویش، را بوسیله او حل می نمودند. | آری! شیعیان آن خطّه، حضرت عبدالعظیم را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار به گرد شمع وجودش طواف می کردند و بر موقعیت علمی و دینی او ارج می نهادند و مسائل شرعی و مشکلات دینی خویش، را بوسیله او حل می نمودند. | ||
=غروب خورشید= | |||
روزهای پایانی عمر پر برکت حضرت عبدالعظیم (ع) با بیماری همراه بود. آن قامت بلند [[ایمان]] و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت (ع) در آستانه محرومیت از وجود پر خیر و برکت این سیّد کریم قرار گرفته بودند. عبدالعظیم حسنی (ع) علاوه بر رنجی که از بیماری و غربت و دوری از خویشاوندان می برد، اندوه مصیبت های پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیت عباسیان، برایش جانکاه بود. او با ذکر پیوسته خدا و [[عبادت]] به روح خود آرامش می بخشید و بار غربت و بیماری را بردوش می کشید. | |||
بنابر قول مشهور، خورشید فروزان ری، حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در پانزدهم [[شوال]] 252هجری، غروب کرد <ref> همان منبع، ص 122</ref> و در پی آن شعله دیرپای حق و ایمان در آن دیار، فرو خوابید. خبر درگذشت آن بزرگوار، دهان به دهان گشت و مردم شهر، جملگی سیاه پوش شدند و بر در خانه آن حضرت صدا به گریه و شیون بلند کردند و پس از آن که پیکر مطهّر حضرت عبدالعظیم (ع) در میان خیل عظیم مردم تشییع شهر، در آن شهر به خاک سپرده شد. | |||
قرن هاست که حرم با شکوه حضرت عبدالعظیم (ع)، با جلوه ای ملکوتی و معنوی که داشته، کهربای جانهای مشتاق و دلهای پاک بوده است و همواره قلوب اهل معرفت، کبوتر وار برگرد حرمش طواف کرده است. | |||
=پانویس= | =پانویس= |