۸۷٬۷۷۵
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ابو ال' به 'ابوال') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==معرفی اجمالی ابو منصور ماتریدی== | ==معرفی اجمالی ابو منصور ماتریدی== | ||
تاریخ دقیق ولادت ابو منصور ما تریدی ( موسس مکتب ماتریدیه) که در روستای ماترید یا ماترید از توابع [[سمرقند]] متولد شد، معلوم نیست، اما همگان بر تاریخ وفات وی که مربوط به سال 333 هجری قمری است، اتفاق نظر دارند.<ref>ر ک، [[حسینی زبیدی]]، محمد مرتضی، [[تاج العروس من جواهر القاموس]]،[[بیروت]]، دار الهدایة، بی تا، ج۷، ص۴۵۶.</ref> محل دفن ماتریدی در شهر سمرقند می باشد.در باره او نوشته اند که از متکلمان بزرگ زمان خویش بوده و در فن [[تفسیر قرآن]] و علم کلام تبحر داشته است.<ref>[[تمیمی]]، [[الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه]]، بیروت، دار النشر النعمانیه، ۱۴۱۲، ج۱، ص۲۷۷.</ref>جایگاه ماتریدی در میان اهل سنت در حدی است که او را در [[کنار | تاریخ دقیق ولادت ابو منصور ما تریدی ( موسس مکتب ماتریدیه) که در روستای ماترید یا ماترید از توابع [[سمرقند]] متولد شد، معلوم نیست، اما همگان بر تاریخ وفات وی که مربوط به سال 333 هجری قمری است، اتفاق نظر دارند.<ref>ر ک، [[حسینی زبیدی]]، محمد مرتضی، [[تاج العروس من جواهر القاموس]]،[[بیروت]]، دار الهدایة، بی تا، ج۷، ص۴۵۶.</ref> محل دفن ماتریدی در شهر سمرقند می باشد.در باره او نوشته اند که از متکلمان بزرگ زمان خویش بوده و در فن [[تفسیر قرآن]] و علم کلام تبحر داشته است.<ref>[[تمیمی]]، [[الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه]]، بیروت، دار النشر النعمانیه، ۱۴۱۲، ج۱، ص۲۷۷.</ref>جایگاه ماتریدی در میان اهل سنت در حدی است که او را در [[کنار ابوالحسن اشعری]]، یکی از دو شخصیت برتر در حوزه کلام می دانند همچنین گروه های گسترده ای از اهل سنت در عقاید کلامی از وی تبعیت می کنند.<ref> [[طاش کبری زاده]]، احمد بن مصطفی، [[مفتاح السعادة و مصباح السیادی فی موضوعات العلوم]]، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا، ج۲، ص۱۳۳.</ref> | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
قـرن دوم و سوم هجری قمری بستر مجادلات مذاهب کلامی خصوصا [[معتزله]] و [[اهل حدیث]] بود. این مسئله موجب شد تا فضای فکری جامعه اسلامی آن روز تیره و تار شود. یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که توجه موجهی به فهم عقل داشتند و این مشی آن ها را از دیگران جدا می کرد و در طرف دیگر اهل حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه ای داشتند.نتیجه این مناقشات جامعه اسلامی را با دو خطر بزرگ مواجه کرد.1:ادامه این وضع موجب منازعات و درگیری ها و حتی کشتار میان طرفداران این دو مذهب می شد و نتیجه آن به شکست اتحاد مسلمانان می انجامید. 2: ترویج هر کدام از این دو تفکر افراطی و تفریطی، به شکست بنیان عقیدتی مردم می انجامید، زیرا نتیجه گرایش اهل حدیث و جمود آن ها بر ظواهر نصوص، مسایلی چون تجسییم، تشبیه و نیز جعلیات را وارد عرصه اندیشه دینی می کرد و نتیجه تفکر اعتزالی که پایه آن اعتماد کامل به فهم عقل بود تالی فاسد های خود راداشت. به همین جهت ضرورت نهضتی اصلاحی در بستر اندیشه اهل سنت و جماعت احساس می شد.بنا بر این، سه نفر از متفکران اهل سنت و جماعت برای رسیدن به این هدف تلاض خود را آغاز کردند تا به نوعی شکاف میان تفکر معتزلی و تعصب نص گرایی اهل حدیث را ترمیم کنند 1. | قـرن دوم و سوم هجری قمری بستر مجادلات مذاهب کلامی خصوصا [[معتزله]] و [[اهل حدیث]] بود. این مسئله موجب شد تا فضای فکری جامعه اسلامی آن روز تیره و تار شود. یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که توجه موجهی به فهم عقل داشتند و این مشی آن ها را از دیگران جدا می کرد و در طرف دیگر اهل حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه ای داشتند.نتیجه این مناقشات جامعه اسلامی را با دو خطر بزرگ مواجه کرد.1:ادامه این وضع موجب منازعات و درگیری ها و حتی کشتار میان طرفداران این دو مذهب می شد و نتیجه آن به شکست اتحاد مسلمانان می انجامید. 2: ترویج هر کدام از این دو تفکر افراطی و تفریطی، به شکست بنیان عقیدتی مردم می انجامید، زیرا نتیجه گرایش اهل حدیث و جمود آن ها بر ظواهر نصوص، مسایلی چون تجسییم، تشبیه و نیز جعلیات را وارد عرصه اندیشه دینی می کرد و نتیجه تفکر اعتزالی که پایه آن اعتماد کامل به فهم عقل بود تالی فاسد های خود راداشت. به همین جهت ضرورت نهضتی اصلاحی در بستر اندیشه اهل سنت و جماعت احساس می شد.بنا بر این، سه نفر از متفکران اهل سنت و جماعت برای رسیدن به این هدف تلاض خود را آغاز کردند تا به نوعی شکاف میان تفکر معتزلی و تعصب نص گرایی اهل حدیث را ترمیم کنند 1. ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری متوفای 324 قمری 2. ابو منصور ماتریدی متوفای 333 قمری 3. ابو جعفر طحاوی در مصر. البته نقش طحاوی بیشتر تبیین آرای کلامی ابو حنیفه بود، در حالی که ابوالحسن اشعری و ابو منصور ماتریدی، هر کدام به تنهایی موسس مکتب کلامی جدیدی شدند که امروزه به نام مکتب اشاعره و ماتریدیه شناخته می شوند. | ||
==مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری== | ==مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری== | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
نکته ای که لازم است قبل از اشاره به خلاص آرای ماتریدیه در حوزه عقاید کلامی بیان شود این است که به طور کلی متکلمان اهل سنت و جماعت | نکته ای که لازم است قبل از اشاره به خلاص آرای ماتریدیه در حوزه عقاید کلامی بیان شود این است که به طور کلی متکلمان اهل سنت و جماعت | ||
در مسایل کلامی خصوصا آن جا که به توحید مربوط می شود تعصب خاصی دارند و در این حوزه تنها خدا را خالق و فاعل هستی می دانند و برای انسان هیچ شانی مگر به اندازه کسب یا تنها انتساب فعل به فاعل قایل نیستند که البته برخی چون | در مسایل کلامی خصوصا آن جا که به توحید مربوط می شود تعصب خاصی دارند و در این حوزه تنها خدا را خالق و فاعل هستی می دانند و برای انسان هیچ شانی مگر به اندازه کسب یا تنها انتساب فعل به فاعل قایل نیستند که البته برخی چون ابوالحسن اشعری برای فاعل انسانی در افعال ارادی به اختیاری حد اقلی قایل اند و در فرض اثبات قدرت برای انسان آن را بدون هیچ تاثیری می پذیرند. و اما دیگر اشاعره و خصوصا ماتریدیه برای انسان نسبت به افعالش انتسابی حقیقی قایل اند. | ||
و اما ماتریدیه برای اثبات خدا و بحث توحید عموماً بر براهینی که دیگر متکلمان نیز به آن اشاره دارند مانند برهان حدوث، برهان وجوب و امکان و برهان نظم تکیه می کنند. یکی از براهین جالب توجهی که ماتریدی به چالش میکشد، برهان شر است. او از این برهان که بهطور معمول برای انکار خداوند به کار میرود برای اثبات وجود صانع بهره میجوید: «اگر عالم خود به خود به وجود آمده بود میبایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدیدمیآورد و در این صورت شرور و زشتیها وجود نمیداشت و وجود اینها دلیل بر این است که جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه به واسطه غیر از خود پدید آمدهاست»<ref>.ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: فتحالله خلیف، ص 17، مصر، اسکندریه، دارالجامعات، بیتا.</ref> | و اما ماتریدیه برای اثبات خدا و بحث توحید عموماً بر براهینی که دیگر متکلمان نیز به آن اشاره دارند مانند برهان حدوث، برهان وجوب و امکان و برهان نظم تکیه می کنند. یکی از براهین جالب توجهی که ماتریدی به چالش میکشد، برهان شر است. او از این برهان که بهطور معمول برای انکار خداوند به کار میرود برای اثبات وجود صانع بهره میجوید: «اگر عالم خود به خود به وجود آمده بود میبایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدیدمیآورد و در این صورت شرور و زشتیها وجود نمیداشت و وجود اینها دلیل بر این است که جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه به واسطه غیر از خود پدید آمدهاست»<ref>.ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: فتحالله خلیف، ص 17، مصر، اسکندریه، دارالجامعات، بیتا.</ref> | ||