موسی بن جعفر (کاظم): تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۴۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵: خط ۷۵:


در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری<ref>ابن عنبه، عمده الطالب، ص۱۷۷..79
در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری<ref>ابن عنبه، عمده الطالب، ص۱۷۷..79
</ref><ref>بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.80</ref> و سخاوت امام کاظم(ع) وجود دارد.<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲.81</ref><ref>ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.82</ref>[[شیخ مفید]] او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌برد.[۸۶] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.[۸۷] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد.[۸۸] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۸۹]
</ref><ref>بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.80</ref> و سخاوت امام کاظم(ع) وجود دارد.<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲.81</ref><ref>ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۴.82</ref>[[شیخ مفید]] او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌برد.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.83</ref> ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۳.84</ref> همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد.<ref>قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۰.85</ref>همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.<ref>بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰.86</ref>


دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.[۹۰][۹۱] گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد.[۹۲][۹۳] از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–۱۲۴] [۹۴]
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.<ref>حاج حسن، باب الحوائج، ص۲۸۱.87</ref><ref>حلی، منهاج الکرامه، ص۵۹.88</ref>گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد.<ref>جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۴۰۶.89</ref><ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.90</ref>از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–۱۲۴] <ref>شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.91</ref>


بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۵][۹۶]
 
بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۹.92</ref><ref>قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ص۴۷۲.93</ref>


==سیره سیاسی==
==سیره سیاسی==


برخی منابع گفته‌اند امام کاظم به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۹۷] موارد زیر را می‌توان از نمونه‌های تلاش او برای بی‌اعتبار کردن عباسیان برشمرد:
برخی منابع گفته‌اند امام کاظم به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.<ref>کشّی، رجال، ص۴۴۱.94</ref>
 
موارد زیر را می‌توان از نمونه‌های تلاش او برای بی‌اعتبار کردن عباسیان برشمرد:


او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به [[پیامبر]](ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در
او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به [[پیامبر]](ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در


گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش [[حضرت زهرا]](س) اثبات کرد.[۹۸][۹۹]
گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش [[حضرت زهرا]](س) اثبات کرد.<ref>کشّی، رجال، ص۴۳۳.95</ref><ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۴.96</ref>


هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.[۱۰۰] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.[۱۰۱]
هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۷۷.97</ref> مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.98</ref>امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.<ref>الله‌اکبری، رابطه علویان و عباسیان، ص۲۲-۲۳.99</ref> در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵-۳۸۴.100</ref>
امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۲] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۳]
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.<ref>کلینی، الکافى، ج۱، ص۳۶۷.101</ref> بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶.102</ref> حتی امام کاظم(ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۲۲، ص۲۸۵.103</ref>
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۰۴] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.[۱۰۵] حتی امام کاظم(ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۰۶]


=امام کاظم(ع) و قیام‌های علویان=
=امام کاظم(ع) و قیام‌های علویان=


دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌های متعدد از سوی [[علویان]] علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۰۷] سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۸] امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۰۹] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌های متعدد از سوی [[علویان]] علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.<ref>ر. ک. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۹.104</ref> سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰.105</ref> امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.<ref>قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.106</ref>در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:
 
عده‌ای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند.»<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۳.107</ref><ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.108</ref>
عده‌ای دیگر گفته‌اند این قیام‌ها مورد تایید امام نبوده است.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۸۶.109</ref>


عده‌ای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند.»[۱۱۰][۱۱۱]
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.110</ref>هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم(ع) نسبت می‌داد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.<ref>قمی، الانوار البهیه، ص۱۹۲–۱۹۶.111</ref>
عده‌ای دیگر گفته‌اند این قیام‌ها مورد تایید امام نبوده است.[۱۱۲]
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.[۱۱۳] هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم(ع) نسبت می‌داد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۱۱۴]


=زندان=
=زندان=


امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۱۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۱۶] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۱۷] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۱۸] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.[۱۱۹] در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۲۰]
امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.112</ref>هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸.113</ref> و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۶۰ِ.114</ref> بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۵-۴۱۴.115</ref>امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۰۱.116</ref>در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.<ref>صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۳.117</ref>


درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.[۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود.[۱۲۴] همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند.[۱۲۵][۱۲۶] این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.[۱۲۷][۱۲۸]
درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۹۸-۴۰۰.118</ref><ref>کشّی، ص۲۷۰ـ ۲۷۱.119</ref><ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۹۸.120</ref> گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود.[۱۲۴] همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند.[۱۲۵][۱۲۶] این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.[۱۲۷][۱۲۸]


=شهادت=
=شهادت=
confirmed
۳٬۹۰۲

ویرایش