احادیث تقریبی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ك' به 'ک'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
خط ۸۵: خط ۸۵:
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند :‌  
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند :‌  


در «كافى» كتاب الحجة، برخى روایات نقل مى‏ كند مبنى بر اینكه:  
در «کافى» کتاب الحجة، برخى روایات نقل مى‏ کند مبنى بر اینکه:  


كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )</ref>
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )</ref>
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برایش معیّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».  
«هر که خدا را با عبادتى اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامى که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».  


و یا اینكه:  
و یا اینکه:  


لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى ‏پذیرد».  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمى ‏پذیرد».  


ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند:‌  
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند:‌  


در عین حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه:  
در عین حال در همان کتاب الحجة کافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کند که:  


من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم یعرفنا و لم ینكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء  
من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء  


«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  
«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانى است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  




[[محمد بن مسلم]] مى‏گوید:  
[[محمد بن مسلم]] مى‏گوید:  
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مى‏گویى درباره كسى كه در خدا شك كند؟
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مى‏گویى درباره کسى که در خدا شک کند؟


امام فرمود: - كافر است.  
امام فرمود: - کافر است.  




- چه مى‏گویى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ - كافر است.  
- چه مى‏گویى درباره کسى که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.  
‌  
‌  
در این وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: «همانا چنین كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد».  
در این وقت امام به سوى زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسى آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد».  




و هم در كافى نقل مى‏كند كه هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:  
و هم در کافى نقل مى‏کند که هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:  


من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یك جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من كافر است.  
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسى که امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من کافر است.  


[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است.  
[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.  


محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد كافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم.  
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده مى‏شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم.  


موقع حج رسید، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم.  
موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم.  


جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.
جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.


امام فرمود:  
امام فرمود:  
هنگامى میان شما قضاوت مى‏كنم و به این سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏ گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیك جمره وسطى.  
هنگامى میان شما قضاوت مى‏کنم و به این سؤال پاسخ مى‏دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏ گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیک جمره وسطى.  




شب كه شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى كه بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: - چه مى‏گویید درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمى‏دهند؟  
شب که شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى که بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه مى‏گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمى‏دهند؟  
من گفتم: چرا.
من گفتم: چرا.
   
   
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مى‏شناسند؟ - نه.
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مى‏شناسند؟ - نه.
   
   
- پس تكلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.  
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.  
- سبحان اللّه! آیا مردم كوچه و بازار را ندیده‏اى، سقّاها را ندیده‏اى؟ - چرا، دیده و مى‏بینم.  
- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده‏اى، سقّاها را ندیده‏اى؟ - چرا، دیده و مى‏بینم.  
- آیا اینها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گیرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمى‏دهند؟ - چرا.  
- آیا اینها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گیرند؟ حج نمى‏کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمى‏دهند؟ - چرا.  
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‏شناسند؟ - نه.  
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‏شناسند؟ - نه.  




- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر كه امام را نشناسد كافر است.  
- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- سبحان اللّه! آیا وضع كعبه و طواف این مردم را نمى‏بینى؟ هیچ نمى‏بینى كه اهل یمن چگونه به پرده‏ هاى كعبه مى ‏چسبند؟  
- سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمى‏بینى؟ هیچ نمى‏بینى که اهل یمن چگونه به پرده‏ هاى کعبه مى ‏چسبند؟  
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گیرند؟ حج نمى‏كنند؟
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گیرند؟ حج نمى‏کنند؟
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‏شناسند؟ - نه.  
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‏شناسند؟ - نه.  




- عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر كه امام را نشناسد كافر است.  
- عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید كه حقیقت را بگویم؟  
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟  




هاشم كه به قول مرحوم فیض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  
هاشم که به قول مرحوم فیض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  




امام فرمود: بسیار بد است براى شما كه چیزى را كه از ما نشنیده‏ اید از پیش خود بگویید.  
امام فرمود: بسیار بد است براى شما که چیزى را که از ما نشنیده‏ اید از پیش خود بگویید.  




هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند  <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 327-320)</ref>  
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مى‏کند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند  <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 327-320)</ref>  


همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند  
همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند  
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد:‌  
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد:‌  


در «كافى» آخر «كتاب الایمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمى‏رساند و با كفر، هیچ عملى سود نمى‏بخشد.»  
در «کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمى‏رساند و با کفر، هیچ عملى سود نمى‏بخشد.»  
ولى روایاتى كه در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمى‏كند؛ از آن جمله‏ این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:  
ولى روایاتى که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمى‏کند؛ از آن جمله‏ این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:  


هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا  
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا  
«آیا جز مؤمنین كسى دیگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«كافى» آخر «كتاب الایمان و الكفر»</ref>
«آیا جز مؤمنین کسى دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر»</ref>
امام فرمود: نه».
امام فرمود: نه».
   
   
شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید:‌
شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید:‌


مقصود این روایت این است كه خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد یا ندهد.  
مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏کند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.  
امام با این بیان مى‏خواهد بفهماند كه غیر اهل ایمان از نظر اینكه خدا پاداش مى‏دهد یا نمى‏دهد در حكم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ باید گفت كار اینها با خداست كه پاداش بدهد یا ندهد.  
امام با این بیان مى‏خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش مى‏دهد یا نمى‏دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد.  


شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید :  
شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید :  


البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل كردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است كه گفتیم. اگر كسى جز این استنباط مى‏كند و نظر ما را تأیید نمى‏كند ممكن است نظر خود را مستدل بیان كند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref>
البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسى جز این استنباط مى‏کند و نظر ما را تأیید نمى‏کند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref>




خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:


دراین سفر با کسانی مواجه شدیم که از آنها بجهت اینکه اعتقاداتشان در مساله امامت نظیر اعتقادات ما نبود برائت جستیم  
دراین سفر با کسانی مواجه شدیم که از آنها بجهت اینکه اعتقاداتشان در مساله امامت نظیر اعتقادات ما نبود برائت جستیم  
...: جعلت فداك إنا نبرأ منهم ، إنهم لا يقولون ما نقول .  
...: جعلت فداک إنا نبرأ منهم ، إنهم لا يقولون ما نقول .  


امام فرمود : آیا به رغم اینکه نسبت به ما محبت ورزیده اما همانند شما در مساله امامت نمی اندیشند از آنها برائت جستید؟  
امام فرمود : آیا به رغم اینکه نسبت به ما محبت ورزیده اما همانند شما در مساله امامت نمی اندیشند از آنها برائت جستید؟  
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
امام علیه السلام فرمود:در اینصورت از آنجا که مراتب اعتقاد و التزام شما در سطح اعتقاد و التزام ما نیست بنابر این ما هم باید از شما تبری جوئیم  
امام علیه السلام فرمود:در اینصورت از آنجا که مراتب اعتقاد و التزام شما در سطح اعتقاد و التزام ما نیست بنابر این ما هم باید از شما تبری جوئیم  


: فهوذا عندنا ما ليس عندكم فينبغي لنا أن نبرأ منكم ؟  
: فهوذا عندنا ما ليس عندکم فينبغي لنا أن نبرأ منکم ؟  


به امام عرض کردم :
به امام عرض کردم :
: لا - جعلت فداك –  
: لا - جعلت فداک –  


امام علیه السلام در این هنگام به نکته مهمی اشاره نموده و فرمود:  
امام علیه السلام در این هنگام به نکته مهمی اشاره نموده و فرمود:  
خط ۲۲۳: خط ۲۲۳:


گفتم  :
گفتم  :
لا والله جعلت فداك ما نفعل ؟  
لا والله جعلت فداک ما نفعل ؟  


آنگاه امام فرمود :
آنگاه امام فرمود :
خط ۲۶۷: خط ۲۶۷:
    
    
عن سماعة قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : أخبرني عن الاسلام والايمان أهما مختلفان ؟
عن سماعة قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : أخبرني عن الاسلام والايمان أهما مختلفان ؟
فقال : إن الايمان يشارك الاسلام والاسلام لا يشارك الايمان ،  
فقال : إن الايمان يشارک الاسلام والاسلام لا يشارک الايمان ،  
فقلت : فصفهما لي ،
فقلت : فصفهما لي ،
فقال : الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصديق برسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، به حقنت الدماء وعليه جرت المناكح والمواريث وعلى ظاهره جماعة الناس ، والايمان الهدى وما يثبت في القلوب من صفة الاسلام وما ظهر من العمل به والايمان أرفع من الاسلام بدرجة ، إن الايمان يشارك الاسلام في الظاهر والاسلام لا يشارك الايمان في الباطن وإن اجتمعا في القول والصفة .<ref>کافی ج ص25</ref>   
فقال : الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصديق برسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، به حقنت الدماء وعليه جرت المناکح والمواريث وعلى ظاهره جماعة الناس ، والايمان الهدى وما يثبت في القلوب من صفة الاسلام وما ظهر من العمل به والايمان أرفع من الاسلام بدرجة ، إن الايمان يشارک الاسلام في الظاهر والاسلام لا يشارک الايمان في الباطن وإن اجتمعا في القول والصفة .<ref>کافی ج ص25</ref>   




خط ۲۸۶: خط ۲۸۶:
روایتی دیگر:
روایتی دیگر:


عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : سمعته يقول : الايمان ما استقر في القلب وأفضى به إلى الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسليم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذي عليه جماعة الناس من الفرق كلها و به حقنت الدماء وعليه جرت المواريث وجاز النكاح واجتمعوا على
عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : سمعته يقول : الايمان ما استقر في القلب وأفضى به إلى الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسليم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذي عليه جماعة الناس من الفرق کلها و به حقنت الدماء وعليه جرت المواريث وجاز النکاح واجتمعوا على
الصلاة والزكاة والصوم والحج ، فخرجوا بذلك من الكفر وأضيفوا إلى الايمان ، والاسلام لا يشرك الايمان والايمان يشرك الاسلام وهما في القول والفعل يجتمعان ،كما صارت الكعبة في المسجد والمسجد ليس في الكعبة وكذلك الايمان يشرك الاسلام والاسلام لا يشرك الايمان وقد قال الله عز وجل : " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا أسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبكم فقول الله عز وجل أصدق القول
الصلاة والزکاة والصوم والحج ، فخرجوا بذلک من الکفر وأضيفوا إلى الايمان ، والاسلام لا يشرک الايمان والايمان يشرک الاسلام وهما في القول والفعل يجتمعان ،کما صارت الکعبة في المسجد والمسجد ليس في الکعبة وکذلک الايمان يشرک الاسلام والاسلام لا يشرک الايمان وقد قال الله عز وجل : " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبکم فقول الله عز وجل أصدق القول




قلت : فهل للمؤمن فضل على المسلم في شئ من الفضائل والأحكام والحدود وغير ذلك ؟
قلت : فهل للمؤمن فضل على المسلم في شئ من الفضائل والأحکام والحدود وغير ذلک ؟
فقال : لا ، هما يجريان في ذلك مجرى واحد ولكن للمؤمن فضل على المسلم في أعمالهما وما يتقربان به إلى الله عز وجل ، قلت : أليس الله عز وجل يقول : " من جاءبالحسنة فله عشر أمثالها " وزعمت أنهم مجتمعون على الصلاة والزكاة والصوم والحج مع المؤمن ؟ قال : أليس قد قال الله عز وجل : " يضاعفه له أضعافا كثيرة فالمؤمنون هم الذين يضاعف الله عز وجل لهم حسناتهم لكل حسنة سبعون ضعفا ، فهذا فضل المؤمن ويزيده الله في حسناته على قدر صحة إيمانه أضعافا كثيرة ويفعل الله بالمؤمنين ما يشاء من الخير ، قلت : أرأيت من دخل في الاسلام أليس هو داخلا في الايمان ؟
فقال : لا ، هما يجريان في ذلک مجرى واحد ولکن للمؤمن فضل على المسلم في أعمالهما وما يتقربان به إلى الله عز وجل ، قلت : أليس الله عز وجل يقول : " من جاءبالحسنة فله عشر أمثالها " وزعمت أنهم مجتمعون على الصلاة والزکاة والصوم والحج مع المؤمن ؟ قال : أليس قد قال الله عز وجل : " يضاعفه له أضعافا کثيرة فالمؤمنون هم الذين يضاعف الله عز وجل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعون ضعفا ، فهذا فضل المؤمن ويزيده الله في حسناته على قدر صحة إيمانه أضعافا کثيرة ويفعل الله بالمؤمنين ما يشاء من الخير ، قلت : أرأيت من دخل في الاسلام أليس هو داخلا في الايمان ؟
فقال : لا ولكنه قد أضيف إلى الايمان وخرج من الكفر وسأضرب لك مثلا تعقل به فضل الايمان على الاسلام ، أرأيت لو بصرت رجلا في المسجد أكنت تشهد أنك رأيته في الكعبة ؟
فقال : لا ولکنه قد أضيف إلى الايمان وخرج من الکفر وسأضرب لک مثلا تعقل به فضل الايمان على الاسلام ، أرأيت لو بصرت رجلا في المسجد أکنت تشهد أنک رأيته في الکعبة ؟
قلت : لا يجوز لي ذلك ، قال : فلو بصرت رجلا في الكعبة أكنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام ، قلت : نعم ، قال : وكيف ذلك ؟ قلت : إنه لا يصل إلى دخول الكعبة حتى يدخل المسجد ، فقال : قد أصبت وأحسنت ، ثم قال : كذلك الايمان والاسلام <ref>کافی ج 2ص27</ref>  
قلت : لا يجوز لي ذلک ، قال : فلو بصرت رجلا في الکعبة أکنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام ، قلت : نعم ، قال : وکيف ذلک ؟ قلت : إنه لا يصل إلى دخول الکعبة حتى يدخل المسجد ، فقال : قد أصبت وأحسنت ، ثم قال : کذلک الايمان والاسلام <ref>کافی ج 2ص27</ref>  




تبیین  
تبیین  


1- فقره  "والاسلام ما ظهر من قول أو فعل و هو الذي عليه جماعة الناس من الفرق كلها" نص بر این است که شاخصه ورود در حوزه اسلام همان شهادت ظاهری به آن بوده که همه فرق اسلامی آنرا واجد می باشند بنابر این ایمان و اعتقاد راسخ به دین از جمله اعتقاد به امامت معصومین علیهم السلام شرط ورود در زمره مسلمین نخواهد بود. بدیهی است لازمه این فقره از روایت مذکور نفی تکفیر بین مسلمانان می باشد   
1- فقره  "والاسلام ما ظهر من قول أو فعل و هو الذي عليه جماعة الناس من الفرق کلها" نص بر این است که شاخصه ورود در حوزه اسلام همان شهادت ظاهری به آن بوده که همه فرق اسلامی آنرا واجد می باشند بنابر این ایمان و اعتقاد راسخ به دین از جمله اعتقاد به امامت معصومین علیهم السلام شرط ورود در زمره مسلمین نخواهد بود. بدیهی است لازمه این فقره از روایت مذکور نفی تکفیر بین مسلمانان می باشد   


2- در این روایت نیز همانند روایت قبل از مسلمانان خواسته شده که تمام احکام عمومی اسلام از معاملات و... نسبت به همه کسانی که شاخصه مذکور را دارند – به اصطلاح اسلام حداقلی را دارا هستند- اجرا نمایند.
2- در این روایت نیز همانند روایت قبل از مسلمانان خواسته شده که تمام احکام عمومی اسلام از معاملات و... نسبت به همه کسانی که شاخصه مذکور را دارند – به اصطلاح اسلام حداقلی را دارا هستند- اجرا نمایند.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۸۰

ویرایش