بررسی نظریه قرائات سبعه در قرآن از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می گردد' به 'می‌گردد'
جز (جایگزینی متن - 'أبی بکر' به 'أبی‌بکر')
جز (جایگزینی متن - 'می گردد' به 'می‌گردد')
خط ۲۸: خط ۲۸:
بدان قرآن و قرائات دو حقیقت متغایر از هم می باشند ؛ قرآن همان وحی است که بر پیامبر ص بعنوان بیان و اعجاز نازل گریده است اما قرائات  اختلاف الفاظ وحی در کتابت حروف  و کیفیت ان است .<ref>البرهان زرکشی ج 1ص 318واعلم أن القرآن والقراءات حقیقتان متغایرتان ، فالقرآن هو الوحی المنزل على محمد صلى الله علیه وسلم للبیان والإعجاز ،  والقراءات هی اختلاف ألفاظ الوحی المذکور فی کتبة الحروف أو کیفیتها ; من تخفیف وتثقیل وغیرهما</ref>  
بدان قرآن و قرائات دو حقیقت متغایر از هم می باشند ؛ قرآن همان وحی است که بر پیامبر ص بعنوان بیان و اعجاز نازل گریده است اما قرائات  اختلاف الفاظ وحی در کتابت حروف  و کیفیت ان است .<ref>البرهان زرکشی ج 1ص 318واعلم أن القرآن والقراءات حقیقتان متغایرتان ، فالقرآن هو الوحی المنزل على محمد صلى الله علیه وسلم للبیان والإعجاز ،  والقراءات هی اختلاف ألفاظ الوحی المذکور فی کتبة الحروف أو کیفیتها ; من تخفیف وتثقیل وغیرهما</ref>  


نکته مهم دیگر انکه اختلاف قرائات هر چند در برخی موارد سبب اختلاف در معنا  می گردد اما شکی نیست که این امر به شیوه قرائت قراء مرتبط بوده بنابر این  مستلزم هیچ نوع تزلزلی دراصالت قرآن نخواهد بود  . ایه الله خوئی در این زمینه می نویسد :  
نکته مهم دیگر انکه اختلاف قرائات هر چند در برخی موارد سبب اختلاف در معنا  می‌گردد اما شکی نیست که این امر به شیوه قرائت قراء مرتبط بوده بنابر این  مستلزم هیچ نوع تزلزلی دراصالت قرآن نخواهد بود  . ایه الله خوئی در این زمینه می نویسد :  




خط ۳۵: خط ۳۵:
==3-1- مراد از قرائات سبعه :==
==3-1- مراد از قرائات سبعه :==
   
   
مراد از  قرائات سبعه ان است  که در بین قرائتهای گوناگونی که از صدر اسلام تاکنون نسبت به برخی از الفاظ قرآن  نقل شده است  قرائات هفت تن از قاریان برجسته محور و مبنا  قرار گرفته است بگونه ای که از منظر معتقدان  به این قرائتها  ، همه انها متواتر بوده و قرآنیت انها اثبات گردیده است  از این رو لازم است در تفسیر و استتباط مسائل از قرآن این قرائتها مورد عنایت قرار گیرد <ref>توضیح این امر و بیان اقوال فریقین در ادامه مباحث ذکر می گردد .</ref>     
مراد از  قرائات سبعه ان است  که در بین قرائتهای گوناگونی که از صدر اسلام تاکنون نسبت به برخی از الفاظ قرآن  نقل شده است  قرائات هفت تن از قاریان برجسته محور و مبنا  قرار گرفته است بگونه ای که از منظر معتقدان  به این قرائتها  ، همه انها متواتر بوده و قرآنیت انها اثبات گردیده است  از این رو لازم است در تفسیر و استتباط مسائل از قرآن این قرائتها مورد عنایت قرار گیرد <ref>توضیح این امر و بیان اقوال فریقین در ادامه مباحث ذکر می‌گردد .</ref>     


==4-1-قراءسبعه چه کسانی هستند ؟==  
==4-1-قراءسبعه چه کسانی هستند ؟==  




قراء سبعه به کسانی اطلاق می گردد که قرائت انها مبنا و میزان تمام قرائتها قرار گرفته و غیر از انها پذیرفته نمی شود  .  
قراء سبعه به کسانی اطلاق می‌گردد که قرائت انها مبنا و میزان تمام قرائتها قرار گرفته و غیر از انها پذیرفته نمی شود  .  




خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
==2- تواتر سور و ایات قرآن  :==  
==2- تواتر سور و ایات قرآن  :==  


تمامی علمای فریقین  در این مساله که " تواتر شرط اصلی اثبات  قرآن بوده و بدون ان نمی توان هیچ ایه و سوره ای را بعنوان قرآن تلقی نمود " اتفاق نظر داشته و اختلافشان به کیفیت قرائت برخی از کلمات ان  برمی گردد .بدین معنا که برخی از عالمان  دینی قائل به متواتر بودن این قرائات بوده و در نتیجه همه انها را نازل شده از ناحیه خداوند می دانند در حالی که بیشتر انان  متواتر بودن این قرائات را منکر بوده و معتقدند  قرآن نازل شده  تنها با یک قرائت بوده و قرائتهای دیگر  را نمی توان بعنوان قرآن و کلام الهی دانست  .
تمامی علمای فریقین  در این مساله که " تواتر شرط اصلی اثبات  قرآن بوده و بدون ان نمی توان هیچ ایه و سوره ای را بعنوان قرآن تلقی نمود " اتفاق نظر داشته و اختلافشان به کیفیت قرائت برخی از کلمات ان  برمی‌گردد .بدین معنا که برخی از عالمان  دینی قائل به متواتر بودن این قرائات بوده و در نتیجه همه انها را نازل شده از ناحیه خداوند می دانند در حالی که بیشتر انان  متواتر بودن این قرائات را منکر بوده و معتقدند  قرآن نازل شده  تنها با یک قرائت بوده و قرائتهای دیگر  را نمی توان بعنوان قرآن و کلام الهی دانست  .


   
   
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
ایه الله خوئی در این زمینه می نویسد :   
ایه الله خوئی در این زمینه می نویسد :   


شکی نیست که به اجماع مسلمین  و عالمان فریقین – جز عده قلیلی از انان - همه سور و ایات قرآنی از طریق تواتر ثابت شده است بنابر این تواتر یا عدم تواتر قرائات که به کیفیت  اداء قاریان و کتابت کاتبان بر می گردد به تواتر اصل قرآن خدشه ای وارد نخواهد کرد چنانچه ادله نفی تواتر قرائات خدشه ای به تواتر قرآن وارد نمی کند <ref>البیان  فی تفسیر القران ص 124.... وعلى کل حال فلم یختلف المسلمون فی أن القرآن ینحصر طریق ثبوته والحکم بأنه کلام إلهی بالخبر المتواتر .وبهذا یتضح أنه لیست بین تواتر القرآن ، وبین عدم تواتر القراءات أیة ملازمة ، لان أدلة تواتر القرآن وضرورته لا تثبت - بحال من الأحوال – تواتر قراءاته ، کما أن أدلة نفی تواتر القراءات لا تتسرب إلى تواتر القرآن بأی وجه</ref>
شکی نیست که به اجماع مسلمین  و عالمان فریقین – جز عده قلیلی از انان - همه سور و ایات قرآنی از طریق تواتر ثابت شده است بنابر این تواتر یا عدم تواتر قرائات که به کیفیت  اداء قاریان و کتابت کاتبان بر می‌گردد به تواتر اصل قرآن خدشه ای وارد نخواهد کرد چنانچه ادله نفی تواتر قرائات خدشه ای به تواتر قرآن وارد نمی کند <ref>البیان  فی تفسیر القران ص 124.... وعلى کل حال فلم یختلف المسلمون فی أن القرآن ینحصر طریق ثبوته والحکم بأنه کلام إلهی بالخبر المتواتر .وبهذا یتضح أنه لیست بین تواتر القرآن ، وبین عدم تواتر القراءات أیة ملازمة ، لان أدلة تواتر القرآن وضرورته لا تثبت - بحال من الأحوال – تواتر قراءاته ، کما أن أدلة نفی تواتر القراءات لا تتسرب إلى تواتر القرآن بأی وجه</ref>


   
   
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
سیوطی در الاتقان :
سیوطی در الاتقان :


ایشان به نقل ازقاضی جلال الدین البلقینی می گوید : قرائات به سه قسم متواتر احاد و شاذ تقسیم می گردد . بخش متواتر ان قرائات سبعه می باشد و بخش احاد ان ، قرائت قراء ثلاثه – که به قراء سبعه ضمیمه می گردد - و بخش شاذ ان قرائت تابعین می باشد . <ref>الاتقان ج 1ص 240" اعلم أن القاضی جلال الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلى متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیى بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>
ایشان به نقل ازقاضی جلال الدین البلقینی می گوید : قرائات به سه قسم متواتر احاد و شاذ تقسیم می‌گردد . بخش متواتر ان قرائات سبعه می باشد و بخش احاد ان ، قرائت قراء ثلاثه – که به قراء سبعه ضمیمه می‌گردد - و بخش شاذ ان قرائت تابعین می باشد . <ref>الاتقان ج 1ص 240" اعلم أن القاضی جلال الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلى متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیى بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>




خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:




ایشان در ادامه از ابوشامه نقل می کند که نباید به هیچیک از قرائات قراء سبعه مغرور شده و انها را  براحتی پذیرفت  و مهر صحت بر ان گذاشت . از طرفی قرائات سبعه به دو نوع مجمع علیه و شاذ تقسیم می گردد هر چند این قرائات بدلیل شهرت مجمع علیه بوده و سبب اعتماد و اطمینان نفس خواهد بود .  <ref>الاتقان ج 1ص 240  قال أبو شامة فی المرشد الوجیز : لا ینبغی أن یغتر بکل قراءة تعزى إلى أحد السبعة ویطلق علیها لفظ الصحة وأنها أنزلت هکذا إلا إذا دخلت فی ذلک الضابط وحینئذ لا ینفرد بنقلها مصنف عن غیره ولا یختص ذلک بنقلها عنهم بل إن نقلت عن غیرهم من القراء فذلک لا یخرجها عن الصحة فإن الاعتماد على استجماع تلک الأوصاف لا على من تنسب إلیه فإن القراءة المنسوبة إلى کل قارئ من السبعة وغیرهم منقسمة إلى المجمع علیه والشاذ غیر أن هؤلاء السبعة لشهرتهم وکثرة الصحیح المجمع علیه فی قراءتهم ترکن النفس إلى ما نقل عنهم فوق ما ینقل عن غیرهم</ref>
ایشان در ادامه از ابوشامه نقل می کند که نباید به هیچیک از قرائات قراء سبعه مغرور شده و انها را  براحتی پذیرفت  و مهر صحت بر ان گذاشت . از طرفی قرائات سبعه به دو نوع مجمع علیه و شاذ تقسیم می‌گردد هر چند این قرائات بدلیل شهرت مجمع علیه بوده و سبب اعتماد و اطمینان نفس خواهد بود .  <ref>الاتقان ج 1ص 240  قال أبو شامة فی المرشد الوجیز : لا ینبغی أن یغتر بکل قراءة تعزى إلى أحد السبعة ویطلق علیها لفظ الصحة وأنها أنزلت هکذا إلا إذا دخلت فی ذلک الضابط وحینئذ لا ینفرد بنقلها مصنف عن غیره ولا یختص ذلک بنقلها عنهم بل إن نقلت عن غیرهم من القراء فذلک لا یخرجها عن الصحة فإن الاعتماد على استجماع تلک الأوصاف لا على من تنسب إلیه فإن القراءة المنسوبة إلى کل قارئ من السبعة وغیرهم منقسمة إلى المجمع علیه والشاذ غیر أن هؤلاء السبعة لشهرتهم وکثرة الصحیح المجمع علیه فی قراءتهم ترکن النفس إلى ما نقل عنهم فوق ما ینقل عن غیرهم</ref>




خط ۲۵۶: خط ۲۵۶:
    
    
ایه الله خوئی درتبیین  دلیل سوم بر اثبات تواتر قرائات سبعه  می فرماید :  
ایه الله خوئی درتبیین  دلیل سوم بر اثبات تواتر قرائات سبعه  می فرماید :  
هر گاه قرائات سبعه را متواتر ندانیم قرآن نیز از تواتر خارج می گردد و از انجا که تالی باطل است مقدم نیز همانند ان باطل خواهد بود . توضیح انکه قرآن از طریق حفاظ و قراء معروف بما رسیده است بنابر این اگر قرائات اینان را متواتر ندانیم تواتر قرآن نیز مخدوش می گردد .  
هر گاه قرائات سبعه را متواتر ندانیم قرآن نیز از تواتر خارج می‌گردد و از انجا که تالی باطل است مقدم نیز همانند ان باطل خواهد بود . توضیح انکه قرآن از طریق حفاظ و قراء معروف بما رسیده است بنابر این اگر قرائات اینان را متواتر ندانیم تواتر قرآن نیز مخدوش می‌گردد .  




خط ۲۷۵: خط ۲۷۵:
نقد ایه الله خوئی به دلیل چهارم  :  
نقد ایه الله خوئی به دلیل چهارم  :  
اولا : لازمه این دلیل ، متواتر دانستن همه قرائات می باشد چون برخی از قراء اوثق و اعظم از قراء سبعه می باشند .در نتیجه اختصاص ان به قرائات سبع ترجیح بلامرجح  خواهد بود .
اولا : لازمه این دلیل ، متواتر دانستن همه قرائات می باشد چون برخی از قراء اوثق و اعظم از قراء سبعه می باشند .در نتیجه اختصاص ان به قرائات سبع ترجیح بلامرجح  خواهد بود .
ثانیا اختلاف قرائت سبب  اختلاف در اصل قرآن و مواداصلی کلمات نخواهد بود بلکه فقط سبب اختلاف در هیئت و اعراب می گردد.<ref>البیان فی تفسیر القران ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
ثانیا اختلاف قرائت سبب  اختلاف در اصل قرآن و مواداصلی کلمات نخواهد بود بلکه فقط سبب اختلاف در هیئت و اعراب می‌گردد.<ref>البیان فی تفسیر القران ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
   
   
نتیجه : ازمباحثی که در نقد  ادله قائلین به تواتر قرائات مطرح گردید  معلوم شد :  
نتیجه : ازمباحثی که در نقد  ادله قائلین به تواتر قرائات مطرح گردید  معلوم شد :  
خط ۳۴۹: خط ۳۴۹:


   
   
از طرفی قرائات مذکور بدلیل انکه روایت از معصومین ع  نیستند ادله حجیت خبر واحد هم شامل انها نمی گردد بعلاوه اینکه محتمل است قرائات مذکور ناشی از اجتهاد شخصی شان باشد چنانکه گفتار برخی از اعلام موید احتمال مذکور می باشد بویژه انکه مصاحف ارسال شده  به شهرهای مختلف فاقد نقطه و اعراب بوده است .  
از طرفی قرائات مذکور بدلیل انکه روایت از معصومین ع  نیستند ادله حجیت خبر واحد هم شامل انها نمی‌گردد بعلاوه اینکه محتمل است قرائات مذکور ناشی از اجتهاد شخصی شان باشد چنانکه گفتار برخی از اعلام موید احتمال مذکور می باشد بویژه انکه مصاحف ارسال شده  به شهرهای مختلف فاقد نقطه و اعراب بوده است .  




خط ۵۷۱: خط ۵۷۱:


   
   
2- وجه اول ، سبب نابودی اساس  قرآن می گردد :  
2- وجه اول ، سبب نابودی اساس  قرآن می‌گردد :  


ایشان در بیان ایراد مذکور می فرماید :  
ایشان در بیان ایراد مذکور می فرماید :  
هر گاه براساس این روایات مردم را در قرائت قرآن مجاز بدانیم که الفاظ قرآن را به کلماتی مشابه ان تغییر دهند قطعا  این امر بتدریج سبب هدم قرآن می گردد . بعنوان نمونه : ایا هیچ عاقلی خود را مجاز می داند سوره یس را بدینگونه قرائت کند : یس ، والذکر العظیم ، إنک لمن الأنبیاء ، على طریق سوی ، إنزال الحمید الکریم ، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون "
هر گاه براساس این روایات مردم را در قرائت قرآن مجاز بدانیم که الفاظ قرآن را به کلماتی مشابه ان تغییر دهند قطعا  این امر بتدریج سبب هدم قرآن می‌گردد . بعنوان نمونه : ایا هیچ عاقلی خود را مجاز می داند سوره یس را بدینگونه قرائت کند : یس ، والذکر العظیم ، إنک لمن الأنبیاء ، على طریق سوی ، إنزال الحمید الکریم ، لتخوف قوما ما خوف أسلافهم فهم ساهون "




خط ۵۸۸: خط ۵۸۸:
هر گاه مراد از وجه نخست – المعانی المتقاربه – این است که پیامبر ص قرآن را به حروف هفتگانه قرائت می نمود در اینصورت بر گوینده این سخن لازم است بر اثبات گفتارش دلیل  اورد بجهت انکه خداوند بر اساس ایه حفظ وعده به محافظت از قرآن را داده است .<ref>همان ص 181  وإن کان المراد من الوجه المتقدم أن النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - قرأ على الحروف السبعة - ویشهد لهذا کثیر من الروایات المتقدمة - فلا بد للقائل بهذا أن یدل على هذه الحروف السبعة التی قرأ بها النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - لان الله سبحانه قد وعد بحفظ ما أنزله : " إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون 9 : 15 " .</ref>
هر گاه مراد از وجه نخست – المعانی المتقاربه – این است که پیامبر ص قرآن را به حروف هفتگانه قرائت می نمود در اینصورت بر گوینده این سخن لازم است بر اثبات گفتارش دلیل  اورد بجهت انکه خداوند بر اساس ایه حفظ وعده به محافظت از قرآن را داده است .<ref>همان ص 181  وإن کان المراد من الوجه المتقدم أن النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - قرأ على الحروف السبعة - ویشهد لهذا کثیر من الروایات المتقدمة - فلا بد للقائل بهذا أن یدل على هذه الحروف السبعة التی قرأ بها النبی - صلى الله علیه وآله وسلم - لان الله سبحانه قد وعد بحفظ ما أنزله : " إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون 9 : 15 " .</ref>
    
    
3- توسعه قرائات بمعنای مذکور سبب بروز نقمت و منازعات بین مسلمین می گردد :  
3- توسعه قرائات بمعنای مذکور سبب بروز نقمت و منازعات بین مسلمین می‌گردد :  




خط ۶۲۹: خط ۶۲۹:




ثانیا تقسیم مباحث قرآن به ابواب سبعه جامع نیست بجهت اینکه  برخی از اموری که در قرآن کریم وجود دارد ابواب سبعه انرا شامل نمی گردد نظیر مباحث مربوط به مبدا ، معاد  و قصص قرآنی و اگر این موضوعات را بتوان در محکم و متشابه قرار داد پس می توان تمام مباحث قرآن را بجای ابواب سبعه در ذیل  دو عنوان محکم و متشابه قرار دهیم .  <ref>همأن ص 184 الروایة مضطربة فی مفادها ، فإن الزجر والحرام بمعنى واحد ، فلا تکون الأبواب سبعة ، على أن فی القرآن أشیاء أخرى لا تدخل فی هذه الأبواب السبعة ، کذکر المبدأ والمعاد ، والقصص ، والاحتجاجات والمعارف ، وغیر ذلک . وإذا أراد هذا القائل أن یدرج جمیع هذه الأشیاء فی المحکم والمتشابه کان علیه أن یدرج الأبواب المذکورة فی الروایة فیهما أیضا ، ویحصر القرآن فی حرفین " المحکم والمتشابه " فإن جمیع ما فی القرآن لا یخلو من أحدهما .</ref>
ثانیا تقسیم مباحث قرآن به ابواب سبعه جامع نیست بجهت اینکه  برخی از اموری که در قرآن کریم وجود دارد ابواب سبعه انرا شامل نمی‌گردد نظیر مباحث مربوط به مبدا ، معاد  و قصص قرآنی و اگر این موضوعات را بتوان در محکم و متشابه قرار داد پس می توان تمام مباحث قرآن را بجای ابواب سبعه در ذیل  دو عنوان محکم و متشابه قرار دهیم .  <ref>همأن ص 184 الروایة مضطربة فی مفادها ، فإن الزجر والحرام بمعنى واحد ، فلا تکون الأبواب سبعة ، على أن فی القرآن أشیاء أخرى لا تدخل فی هذه الأبواب السبعة ، کذکر المبدأ والمعاد ، والقصص ، والاحتجاجات والمعارف ، وغیر ذلک . وإذا أراد هذا القائل أن یدرج جمیع هذه الأشیاء فی المحکم والمتشابه کان علیه أن یدرج الأبواب المذکورة فی الروایة فیهما أیضا ، ویحصر القرآن فی حرفین " المحکم والمتشابه " فإن جمیع ما فی القرآن لا یخلو من أحدهما .</ref>




خط ۷۰۴: خط ۷۰۴:




ایراد سوم : بقاء صورت لفظ و عدم بقاء ان ، سبب انقسام قرائت به دو وجه نمی گردد :  
ایراد سوم : بقاء صورت لفظ و عدم بقاء ان ، سبب انقسام قرائت به دو وجه نمی‌گردد :  




ثالثا : یکی از وجوه ذکر شده در اختلاف قرائات بقاء صورت و عدم بقاء صورت لفظ بود باید گفت این نوع اختلاف نیز سبب اختلاف در قرائت نمی گردد چون بقاء صورت، مربوط به مکتوب می باشددر حالی که قرآن نازل شده از ناحیه خداوند بصورت مقروء – خوانده شده – بر پیامبر ص می باشد -
ثالثا : یکی از وجوه ذکر شده در اختلاف قرائات بقاء صورت و عدم بقاء صورت لفظ بود باید گفت این نوع اختلاف نیز سبب اختلاف در قرائت نمی‌گردد چون بقاء صورت، مربوط به مکتوب می باشددر حالی که قرآن نازل شده از ناحیه خداوند بصورت مقروء – خوانده شده – بر پیامبر ص می باشد -
.بعبارت دیگر سنخ قرآن از سنخ مقروء است نه مکتوب ؛ از اینرو بقاء و عدم بقاء صورت در ان تاثیری نخواهد داشت .  <ref>همان ص188 3 - أن من وجوه الاختلاف المذکور بقاء الصورة للفظ ، وعدم بقائها ، ومن الواضح أیضا أن ذلک لا یکون سببا للانقسام ، لان بقاء الصورة إنما هو فی المکتوب لا فی المقروء ، والقرآن اسم للمقروء لا للمکتوب والمنزل من السماء إنما کان لفظا لا کتابة . وعلى هذا یکون الاختلاف فی " وطلح  " و "ننشزها " وجها واحدا لا وجهین</ref> -  
.بعبارت دیگر سنخ قرآن از سنخ مقروء است نه مکتوب ؛ از اینرو بقاء و عدم بقاء صورت در ان تاثیری نخواهد داشت .  <ref>همان ص188 3 - أن من وجوه الاختلاف المذکور بقاء الصورة للفظ ، وعدم بقائها ، ومن الواضح أیضا أن ذلک لا یکون سببا للانقسام ، لان بقاء الصورة إنما هو فی المکتوب لا فی المقروء ، والقرآن اسم للمقروء لا للمکتوب والمنزل من السماء إنما کان لفظا لا کتابة . وعلى هذا یکون الاختلاف فی " وطلح  " و "ننشزها " وجها واحدا لا وجهین</ref> -  


خط ۷۳۷: خط ۷۳۷:


ایشان در نقد وجه هفتم می فرماید:  
ایشان در نقد وجه هفتم می فرماید:  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می گردد. مضافا به اینکه : اختلاف در اسماء  و افعال سبب انقسام اختلاف به دو قسم نمی گردد بجهت انکه  قدر جامع هر دو انها اختلاف در هیئت می باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و....اقسام مستقلی خواهند بود.  <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا : أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه : اختلاف در اسماء  و افعال سبب انقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت انکه  قدر جامع هر دو انها اختلاف در هیئت می باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و....اقسام مستقلی خواهند بود.  <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا : أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  




خط ۸۰۵: خط ۸۰۵:


   
   
3- تمامی علمای فریقین  در این مساله که " تواتر شرط اصلی اثبات  قرآن بوده و بدون ان نمی توان هیچ ایه و سوره ای را بعنوان قرآن تلقی نمود " اتفاق نظر داشته و اختلافشان به کیفیت قرائت برخی از کلمات ان  برمی گردد.
3- تمامی علمای فریقین  در این مساله که " تواتر شرط اصلی اثبات  قرآن بوده و بدون ان نمی توان هیچ ایه و سوره ای را بعنوان قرآن تلقی نمود " اتفاق نظر داشته و اختلافشان به کیفیت قرائت برخی از کلمات ان  برمی‌گردد.




Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش