جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سادات در جوامع اسلامی ومبانی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می دهد' به 'می‌دهد'
جز (جایگزینی متن - 'نمی شود' به 'نمی‌شود')
جز (جایگزینی متن - 'می دهد' به 'می‌دهد')
خط ۳۶: خط ۳۶:
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی ها نشان می دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی ها نشان می‌دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
در این دوران تلاش هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
==(ب) سوء استفاده از جایگاه سیادت در گذشته و معاصر==
==(ب) سوء استفاده از جایگاه سیادت در گذشته و معاصر==
خط ۶۸: خط ۶۸:
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
2. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إذا کان یوم القیامة نادى منادٍ: أیها الخلائق أنصتوا فانَّ محمدا (صلّى الله علیه وآله) یکلمکم، فتنصت الخلائق فیقوم النبیّ (صلّى الله علیه وآله) فیقول: یا معشر الخلائق من کانت له عندی ید أو منة أو معروف فلیقم حتى أکافئه، فیقولون: بآبائنا وأمهاتنا وأیّ ید أو أیّ منة وأیّ معروف لنا، بل الید والمنة والمعروف لله ولرسوله على جمیع الخلائق؛ فیقول لهم: بلى من آوى أحدا من أهل بیتی، أو برّهم، أو کساهم من عرى، أو أشبع جائعهم فلیقم حتى أکافئه؛ فیقوم أناس قد فعلوا ذلک فیأتی النداء من عند الله تعالى: یا محمد یا حبیبی قد جعلت مکافأتهم إلیک فأسکنهم من الجنة حیث شئت، قال: فیسکنهم فی الوسیلة حیث لا یحجبون عن محمد وأهل بیته (علیهم السلام)». هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند. <ref>شیخ حر عاملی، 1414 هـ ، ج 16، ص: 333</ref>.
2. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إذا کان یوم القیامة نادى منادٍ: أیها الخلائق أنصتوا فانَّ محمدا (صلّى الله علیه وآله) یکلمکم، فتنصت الخلائق فیقوم النبیّ (صلّى الله علیه وآله) فیقول: یا معشر الخلائق من کانت له عندی ید أو منة أو معروف فلیقم حتى أکافئه، فیقولون: بآبائنا وأمهاتنا وأیّ ید أو أیّ منة وأیّ معروف لنا، بل الید والمنة والمعروف لله ولرسوله على جمیع الخلائق؛ فیقول لهم: بلى من آوى أحدا من أهل بیتی، أو برّهم، أو کساهم من عرى، أو أشبع جائعهم فلیقم حتى أکافئه؛ فیقوم أناس قد فعلوا ذلک فیأتی النداء من عند الله تعالى: یا محمد یا حبیبی قد جعلت مکافأتهم إلیک فأسکنهم من الجنة حیث شئت، قال: فیسکنهم فی الوسیلة حیث لا یحجبون عن محمد وأهل بیته (علیهم السلام)». هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می‌دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند. <ref>شیخ حر عاملی، 1414 هـ ، ج 16، ص: 333</ref>.
3. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا یُؤمن عبدٌ حتی أََکون أحبَّ الیه من نفسه، و یکون عترتی أَحبَّ إلیه من عترته، و یکون أهلی أَحبّ إلیه من أَهله و یَکون ذاتی أحب الیه مِن ذاته». ایمان هیچ عبدی کامل نمی‌شود مگر آنکه من پیش او از خودش عزیزتر باشم، و خاندانم پیش او از خاندنش عزیزتر باشند، و ذریه ام پیش او از ذریه اش عزیزتر باشند، و جانم از جانش عزیزتر باشد. <ref>علامه مجلسی، 1403 – 1983م، ج 17، ص: 13</ref>.
3. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا یُؤمن عبدٌ حتی أََکون أحبَّ الیه من نفسه، و یکون عترتی أَحبَّ إلیه من عترته، و یکون أهلی أَحبّ إلیه من أَهله و یَکون ذاتی أحب الیه مِن ذاته». ایمان هیچ عبدی کامل نمی‌شود مگر آنکه من پیش او از خودش عزیزتر باشم، و خاندانم پیش او از خاندنش عزیزتر باشند، و ذریه ام پیش او از ذریه اش عزیزتر باشند، و جانم از جانش عزیزتر باشد. <ref>علامه مجلسی، 1403 – 1983م، ج 17، ص: 13</ref>.
==(ب) وجوب تعظیم و توقیر  پیامبر==
==(ب) وجوب تعظیم و توقیر  پیامبر==
===1. تعظیم و توقیر مباشر===
===1. تعظیم و توقیر مباشر===
خداوند در بیان وظیفه مردم راجع به پیامبرش می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا». تو را گواه و مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده ایم. تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و یاریش کنید و بزرگش دارید و خدا را صبحگاه و شامگاه تسبیح گویید. <ref>فتح: 8 ـ 9</ref>.
خداوند در بیان وظیفه مردم راجع به پیامبرش می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا». تو را گواه و مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده ایم. تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و یاریش کنید و بزرگش دارید و خدا را صبحگاه و شامگاه تسبیح گویید. <ref>فتح: 8 ـ 9</ref>.
بنابراینکه مرجع ضمیر در (وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ) پیامبر اسلام باشد، خداوند ما را به یاری رساندن و بزرگداشت وی دستور می دهد. <ref>قرطبی، 1384هـ ـ 1964 م، ج6 ص250؛ فخر رازی 1420 هـ ، ج28 ص72؛ طوسی، 1409 هـ ، ج9، ص318؛ طبرسی، 1415 هـ ـ 1995 م، ج9، ص187</ref>.   
بنابراینکه مرجع ضمیر در (وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ) پیامبر اسلام باشد، خداوند ما را به یاری رساندن و بزرگداشت وی دستور می‌دهد. <ref>قرطبی، 1384هـ ـ 1964 م، ج6 ص250؛ فخر رازی 1420 هـ ، ج28 ص72؛ طوسی، 1409 هـ ، ج9، ص318؛ طبرسی، 1415 هـ ـ 1995 م، ج9، ص187</ref>.   
شیخ طوسی می گوید: «ثم بین الغرض بالارسال، فقال: أرسلناک بهذه الصفة (لتؤمنوا) ومن قرأ ـ بالیاء ـ أی لیؤمنوا هؤلاء الکفار (بالله). ومن قرأ ـ بالتاء ـ وجه الخطاب إلى الخلق أی أرسلته إلیکم (لتؤمنوا بالله) فتوحدوه ورسوله (فتصدقوه وتغرروه) أی تنصروه، فالهاء راجعة إلى النبیّ (صلّى الله علیه وآله). وقال المبرد: معنى (تعزّروه) تعظّموه یقال: غرّرت الرجل إذا کبّرته بلسانک (وتوقّروه) أی تعظّموه. یعنی النبیّ (صلّى الله علیه وآله) فی قول قتادة وقال ابن عباس (تعزّروه) من الاجلال (وتوقّروه) من الإعظام». خداوند هدف از فرستادن پیامبرش را تعظیم و تکریم وی برشمرده است. <ref>شیخ طوسی، 1409 هـ، ج9، ص318</ref>.
شیخ طوسی می گوید: «ثم بین الغرض بالارسال، فقال: أرسلناک بهذه الصفة (لتؤمنوا) ومن قرأ ـ بالیاء ـ أی لیؤمنوا هؤلاء الکفار (بالله). ومن قرأ ـ بالتاء ـ وجه الخطاب إلى الخلق أی أرسلته إلیکم (لتؤمنوا بالله) فتوحدوه ورسوله (فتصدقوه وتغرروه) أی تنصروه، فالهاء راجعة إلى النبیّ (صلّى الله علیه وآله). وقال المبرد: معنى (تعزّروه) تعظّموه یقال: غرّرت الرجل إذا کبّرته بلسانک (وتوقّروه) أی تعظّموه. یعنی النبیّ (صلّى الله علیه وآله) فی قول قتادة وقال ابن عباس (تعزّروه) من الاجلال (وتوقّروه) من الإعظام». خداوند هدف از فرستادن پیامبرش را تعظیم و تکریم وی برشمرده است. <ref>شیخ طوسی، 1409 هـ، ج9، ص318</ref>.
===2. تعظیم و توقیر غیر مباشر===
===2. تعظیم و توقیر غیر مباشر===
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش