۸۷٬۸۹۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نمی شود' به 'نمیشود') |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
=نسب= | =نسب= | ||
اسمش به اتفاق تمامی منابع قابل اعتماد عبدالعزیز بن عبدالسلام بن أبی القاسم بن حسن بن محمد بن مُهَذَّب بوده است<ref>طبقات الشافعیة | اسمش به اتفاق تمامی منابع قابل اعتماد عبدالعزیز بن عبدالسلام بن أبی القاسم بن حسن بن محمد بن مُهَذَّب بوده است<ref>طبقات الشافعیة الکبرى، تاج الدین السبکی، هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة، 1413هـ، ج8 ص209</ref>. | ||
نسبش نیزالسُّلَمی المغربی الدمشقی المصری الشافعی بود. او"السُّلَمی" بود زیرا به بنی سلیم، یکی از قبایل معروف مضر منتسب بود که بسیاری به آنها نسبت داده می شود. | نسبش نیزالسُّلَمی المغربی الدمشقی المصری الشافعی بود. او"السُّلَمی" بود زیرا به بنی سلیم، یکی از قبایل معروف مضر منتسب بود که بسیاری به آنها نسبت داده می شود. | ||
مغربی؛ زیرا اصالت او به مغرب عربی بر می گردد. شاید یکی از اجداد او از مغرب آمده و در شام اقامت کرده است. | مغربی؛ زیرا اصالت او به مغرب عربی بر می گردد. شاید یکی از اجداد او از مغرب آمده و در شام اقامت کرده است. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
از شیخ امام شنیدم که میفرمود: شیخ عزالدین در آغاز بسیار فقیر بود و فقط در امر علم آموزی اشتغال داشت و علت آن این بود که در الکلّاسة(گوشه درب شمالی ساختمان و مدرسه مسجد اموی در دمشق است)مىخوابید. | از شیخ امام شنیدم که میفرمود: شیخ عزالدین در آغاز بسیار فقیر بود و فقط در امر علم آموزی اشتغال داشت و علت آن این بود که در الکلّاسة(گوشه درب شمالی ساختمان و مدرسه مسجد اموی در دمشق است)مىخوابید. | ||
شبی در مسجد این ندا را شنید: «ای پسر عبدالسلام! دانش می خواهی یا تجارت؟» شیخ عزالدین فرمود: «علم; زیرا منجر به به ثروت می شود.» | شبی در مسجد این ندا را شنید: «ای پسر عبدالسلام! دانش می خواهی یا تجارت؟» شیخ عزالدین فرمود: «علم; زیرا منجر به به ثروت می شود.» | ||
پس بامدادان «التنبیه» نوشته أبی إسحاق الشیرازی که از فقهای شافعی است را گرفت و در مدت کوتاهی حفظ کرد و به راه علم قدم نهاد، پس داناترین مردم زمان خود و از عابدترین خلق خدا بود<ref>طبقات الشافعیة | پس بامدادان «التنبیه» نوشته أبی إسحاق الشیرازی که از فقهای شافعی است را گرفت و در مدت کوتاهی حفظ کرد و به راه علم قدم نهاد، پس داناترین مردم زمان خود و از عابدترین خلق خدا بود<ref>طبقات الشافعیة الکبرى، ج8 ص212</ref>. " | ||
العز با همتی بلند به دنبال کسب علم بود. او برای جبران دوران کودکی که زمان هایی را از دست داده بود نزد علما رفت و در محافل آنان شرکت کرد و از علوم آنان استفاده نمود و در مطالعه و حفظ و فهم و درک سرآمد شد تا اینکه این کتاب "التنبیه" را حفظ کرد. علوم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت.می گفت: سی سال نخوابیدنم تا اینکه ابواب احکام بر من باز شد. | العز با همتی بلند به دنبال کسب علم بود. او برای جبران دوران کودکی که زمان هایی را از دست داده بود نزد علما رفت و در محافل آنان شرکت کرد و از علوم آنان استفاده نمود و در مطالعه و حفظ و فهم و درک سرآمد شد تا اینکه این کتاب "التنبیه" را حفظ کرد. علوم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت.می گفت: سی سال نخوابیدنم تا اینکه ابواب احکام بر من باز شد. | ||
العز در تحصیل علوم شرعی و عربی را در هم آمیخت و تفسیر و علوم [[قرآن]]، [[فقه]] و مبانی آن، حدیث، ادبیات و تصوف، نحو و بلاغت را فرا گرفت. العز به تحصیل این علوم بسنده نکرد، بلکه در تألیف در آن ها سرآمد شد و به همین دلیل ابن عماد حنبلی می گوید: «در فقه و اصول و عربی سرآمد، بر امثال و همتایان خود بود <ref>مقدمة | العز در تحصیل علوم شرعی و عربی را در هم آمیخت و تفسیر و علوم [[قرآن]]، [[فقه]] و مبانی آن، حدیث، ادبیات و تصوف، نحو و بلاغت را فرا گرفت. العز به تحصیل این علوم بسنده نکرد، بلکه در تألیف در آن ها سرآمد شد و به همین دلیل ابن عماد حنبلی می گوید: «در فقه و اصول و عربی سرآمد، بر امثال و همتایان خود بود <ref>مقدمة کتاب: تفسیر القرآن العظیم، العز بن عبدالسلام، ص95</ref>. | ||
=عزیمت به بغداد= | =عزیمت به بغداد= | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
در اینجا سلطان گفت: ما از خداوند برای آنچه پیش آمد طلب مغفرت می کنیم.و تأخیر حق او را جبران کنیم و به خدا قسم او را ثروتمندترین عالمان قرار دهم».نزد شیخ فرستاد و از او دلجویی و حلالیت کرد و از طرفین خواست که از سخن گفتن در باب کلام خودداری کنند.و هیچ کس نباید در این مورد فتوایی صادر کند. | در اینجا سلطان گفت: ما از خداوند برای آنچه پیش آمد طلب مغفرت می کنیم.و تأخیر حق او را جبران کنیم و به خدا قسم او را ثروتمندترین عالمان قرار دهم».نزد شیخ فرستاد و از او دلجویی و حلالیت کرد و از طرفین خواست که از سخن گفتن در باب کلام خودداری کنند.و هیچ کس نباید در این مورد فتوایی صادر کند. | ||
و چون ملک الکامل از سرزمین مصر رسید، و آنچه را که در دمشق اتفاق افتاد شنید، تصمیم گرفت با شیخ العز ملاقات کند و از او عذرخواهی کرد و دستور داد که آنچه در این مورد اتفاق افتاده را بنویسد تا بررسی شود. و شیخ به او گفت: «آیا برابر است با پسر اهل حق و باطل؟و اهل حق را از امر به معروف و نهی از منکر باز می دارد... راه این بود که اهل سنت حجت خود را انشاء کنند، و دین خدا را تجلی دهند...».موضوع برای سلطان مالک اشرف روشن شد و حیای خود را از شیخ اعلام کرد و گفت: ما در برابر ابن عبدالسلام اشتباه بزرگی کرده ایم<ref>طبقات الشافعیة | و چون ملک الکامل از سرزمین مصر رسید، و آنچه را که در دمشق اتفاق افتاد شنید، تصمیم گرفت با شیخ العز ملاقات کند و از او عذرخواهی کرد و دستور داد که آنچه در این مورد اتفاق افتاده را بنویسد تا بررسی شود. و شیخ به او گفت: «آیا برابر است با پسر اهل حق و باطل؟و اهل حق را از امر به معروف و نهی از منکر باز می دارد... راه این بود که اهل سنت حجت خود را انشاء کنند، و دین خدا را تجلی دهند...».موضوع برای سلطان مالک اشرف روشن شد و حیای خود را از شیخ اعلام کرد و گفت: ما در برابر ابن عبدالسلام اشتباه بزرگی کرده ایم<ref>طبقات الشافعیة الکبرى، ج8 ص218-241</ref>. | ||
=موضع او در مورد اتحاد الصالح اسماعیل با صلیبیون= | =موضع او در مورد اتحاد الصالح اسماعیل با صلیبیون= | ||