۵٬۵۶۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می داشت' به 'میداشت') |
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقالهها') |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:اسلام گریان جهادی.jpg|بندانگشتی|چپ]] | [[پرونده:اسلام گریان جهادی.jpg|بندانگشتی|چپ]] | ||
''' | '''اسلامگرایان جهادی افغانستان''' مقالهای است درباره جنبشهای اسلامی [[افغانستان]] که راه و روش جهاد مسلحانه را برای احیای حکومت اسلامی در پیش گرفتند.<br> | ||
در این مقاله درصدد بررسی این طرز تفکر از ''' | در این مقاله درصدد بررسی این طرز تفکر از '''اسلامگرایان جهادی''' در افغانستان پرداخته ایم. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
افغانستان کشوری است که شاید بیش از تمام کشورهای خاورمیانه، سنتی است و این سنتگرایی در بیشتر اوقات تحت تأثیر اسلام بوده است.<br> | افغانستان کشوری است که شاید بیش از تمام کشورهای خاورمیانه، سنتی است و این سنتگرایی در بیشتر اوقات تحت تأثیر اسلام بوده است.<br> | ||
افغانستان در دو سه دهه اخیر از [[ایران]] انزوا یافت و در حالی که سده هجدهم را در نهایت آشفتگی به سر برد، در سده نوزدهم به سبب نزدیکی با [[هند]] در بازی بزرگ میان '''روسها و انگلیسیها''' برای [[بریتانیا]] اهمیت فراوان یافت و پس از چند سری نبرد، به دست این کشور افتاد و از تیررس [[ایران]] و نیز [[روسیه]] مدعی خارج شد.<br> | افغانستان در دو سه دهه اخیر از [[ایران]] انزوا یافت و در حالی که سده هجدهم را در نهایت آشفتگی به سر برد، در سده نوزدهم به سبب نزدیکی با [[هند]] در بازی بزرگ میان '''روسها و انگلیسیها''' برای [[بریتانیا]] اهمیت فراوان یافت و پس از چند سری نبرد، به دست این کشور افتاد و از تیررس [[ایران]] و نیز [[روسیه]] مدعی خارج شد.<br> | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
<ref>Rubin, Barnett (1995b) The Search for Peace in Afghanistan. New Haven: Yale University Press</ref><br> | <ref>Rubin, Barnett (1995b) The Search for Peace in Afghanistan. New Haven: Yale University Press</ref><br> | ||
==تهاجم شوروی به افغانستان== | == تهاجم شوروی به افغانستان == | ||
[[پرونده:تهاجم شوروی به افغانستان.jpg|بندانگشتی|چپ|حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 میلادی]] | [[پرونده:تهاجم شوروی به افغانستان.jpg|بندانگشتی|چپ|حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 میلادی]] | ||
اما قبیلهگرایی در روزگار اخیر در چارچوب یک رویداد مهم رو به سوی انسجام ملی نهاده است: تهاجم شوروی و خیزش اسلامی.<br> | اما قبیلهگرایی در روزگار اخیر در چارچوب یک رویداد مهم رو به سوی انسجام ملی نهاده است: تهاجم شوروی و خیزش اسلامی.<br> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
اما با فروپاشی [[طالبان]]، این شکست را باید نوعی تمرین برای تکامل به شمار آورد. از اینرو، دولت مدرن در [[افغانستان]] تا حد زیادی تحت تأثیر جنبشهای اسلامی در این کشور است و میتوان گفت که این جنبشها مسیری از نهضت تا تأسیس دولت را طی کردهاند.<br> | اما با فروپاشی [[طالبان]]، این شکست را باید نوعی تمرین برای تکامل به شمار آورد. از اینرو، دولت مدرن در [[افغانستان]] تا حد زیادی تحت تأثیر جنبشهای اسلامی در این کشور است و میتوان گفت که این جنبشها مسیری از نهضت تا تأسیس دولت را طی کردهاند.<br> | ||
بنابراین، در حالی که مهمترین مسئله این باشد که جنبشهای اسلامی چگونه مسیری از نهضت بودن تا دولت بودن را طی کردند و تکامل یافتند، پاسخ احتمالی یا فرضیه در سه مرحله خیزش، تجربه جهاد و بینالمللی شدن موضوع [[افغانستان]] نهفته است است که ما میتوانیم این سه را تحت عنوانی کلیتر قلمداد کنیم: «جهاد».<br> | بنابراین، در حالی که مهمترین مسئله این باشد که جنبشهای اسلامی چگونه مسیری از نهضت بودن تا دولت بودن را طی کردند و تکامل یافتند، پاسخ احتمالی یا فرضیه در سه مرحله خیزش، تجربه جهاد و بینالمللی شدن موضوع [[افغانستان]] نهفته است است که ما میتوانیم این سه را تحت عنوانی کلیتر قلمداد کنیم: «جهاد».<br> | ||
برای بررسی موضوع جهاد و یا تکامل جنبشهای اسلامی در | برای بررسی موضوع جهاد و یا تکامل جنبشهای اسلامی در افغانستان، ابتدا زمینههای خیزش اسلامی بررسی میشود که طی آن به نخستین حرکتها و نیز معضلات و پیچیدگیهای جامعه افغانستان که بستر این خیزش بوده پرداخته میشود. سپس، شکلگیری اولیه جنبشهای اسلامی و تشکلیافتگی آنها در قالب احزاب اسلامی بررسی میشود.<br> | ||
== | == زمینههای خیزش اسلامی در افغانستان == | ||
[[پرونده:برهان الدین ربانی 2.jpg|بندانگشتی|چپ|برهان الدین ربانی از فعالان اسلامی افغانستان درنیمه دوم سال 1970 ]] | [[پرونده:برهان الدین ربانی 2.jpg|بندانگشتی|چپ|برهان الدین ربانی از فعالان اسلامی افغانستان درنیمه دوم سال 1970]] | ||
تا پیش از اوج گرفتن فعالیتهای مارکسیستی در دهه 1970 و به ویژه آنچه ما به طور روشن از آن به عنوان فعالیت احزاب خلق و پرچم یاد میکنیم، تقریباً هیچ نشانه مهمی برای فعالیتهای اسلامی وجود نداشت.<br> | تا پیش از اوج گرفتن فعالیتهای مارکسیستی در دهه 1970 و به ویژه آنچه ما به طور روشن از آن به عنوان فعالیت احزاب خلق و پرچم یاد میکنیم، تقریباً هیچ نشانه مهمی برای فعالیتهای اسلامی وجود نداشت.<br> | ||
گفته شده که بنیانهای جنبش اسلامگرایی در اواخر دهه 1950 از سوی '''غلاممحمد نیازی'''، رئیس دانشکده علوم دینی کابل مطرح شد که پس از بازگشت از [[مصر]] و تحتتأثیر [[اخوانالمسلمین]]، روندهای اسلامگرایی را در سطح دانشگاه '''کابل''' و در میان استادان آن گسترش داد.<br> | گفته شده که بنیانهای جنبش اسلامگرایی در اواخر دهه 1950 از سوی '''غلاممحمد نیازی'''، رئیس دانشکده علوم دینی کابل مطرح شد که پس از بازگشت از [[مصر]] و تحتتأثیر [[اخوانالمسلمین]]، روندهای اسلامگرایی را در سطح دانشگاه '''کابل''' و در میان استادان آن گسترش داد.<br> | ||
ضمن اینکه باید تأکید کرد که فعالیتهای اسلامی مختصری تحت تأثیر تشدید ستمگری رژیم سلطنتی و خوانین محلی از سوی استادان علوم اسلامی دانشگاه کابل یا برخی رهبران محلی صورت میگرفت که نمیتوان آنها را با فعالیتهای دهه 1980 به بعد که بسیار قوی و جدی بود، قابل مقایسه دانست.<br> | ضمن اینکه باید تأکید کرد که فعالیتهای اسلامی مختصری تحت تأثیر تشدید ستمگری رژیم سلطنتی و خوانین محلی از سوی استادان علوم اسلامی دانشگاه کابل یا برخی رهبران محلی صورت میگرفت که نمیتوان آنها را با فعالیتهای دهه 1980 به بعد که بسیار قوی و جدی بود، قابل مقایسه دانست.<br> | ||
این استادان عمدتاً در دانشگاه کابل و دانشگاه الهیات و حقوق اسلامی آن اشتغال داشتند و بیشتر آنها از آنجا که [[سنی]] | این استادان عمدتاً در دانشگاه کابل و دانشگاه الهیات و حقوق اسلامی آن اشتغال داشتند و بیشتر آنها از آنجا که [[سنی]] بودند، یا دانشآموختگان [[الازهر]] به شمار میآمدند و یا تحت تأثیر [[اخوانالمسلمین]] قرار داشتند.<br> | ||
رهبران محلی [[شیعی]] نیز بودند که عمدتاً روحانی بودند و با حوزههای علمیه [[ایران]] و [[عراق]] ارتباط داشتند.<br> | رهبران محلی [[شیعی]] نیز بودند که عمدتاً روحانی بودند و با حوزههای علمیه [[ایران]] و [[عراق]] ارتباط داشتند.<br> | ||
با این حال، این رخوت و ضعف اجتماعی و تشکل یافتگی در جامعه [[افغانستان]] وجود داشت و شاید علت مهم این وضع، نبود انسجام کافی اجتماعی به دلیل عقب ماندگی اجتماعی جامعه [[افغانستان]] باشد.<br> | با این حال، این رخوت و ضعف اجتماعی و تشکل یافتگی در جامعه [[افغانستان]] وجود داشت و شاید علت مهم این وضع، نبود انسجام کافی اجتماعی به دلیل عقب ماندگی اجتماعی جامعه [[افغانستان]] باشد.<br> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
<ref>Olesen, Asta (1995) Islam and Politics in Afghanistan. Richmond: Curzon Press</ref><br> | <ref>Olesen, Asta (1995) Islam and Politics in Afghanistan. Richmond: Curzon Press</ref><br> | ||
'''ویلیام میلی''' بر آن است که جامعه [[افغانستان]] اگرچه در فاصله سالهای 1929 تا 1978 یکی از باثباتترین جوامع آسیایی بوده، اما به شدت از بینظمی و | '''ویلیام میلی''' بر آن است که جامعه [[افغانستان]] اگرچه در فاصله سالهای 1929 تا 1978 یکی از باثباتترین جوامع آسیایی بوده، اما به شدت از بینظمی و خونریزی محلی که گاه و بیگاه از سوی حکومت و عمدتاً از سوی خوانین محلی صورت میگرفته، در رنج بوده است. | ||
<ref>Maley, William (2002) The Afghanistan Wars. New York: Palgrave. 1</ref><br> | <ref>Maley, William (2002) The Afghanistan Wars. New York: Palgrave. 1</ref><br> | ||
در دهه 1970، رفتهرفته مبارزه با نفوذ و شیوع عقاید مارکسیستی هم به این فعالیتها افزوده شد. اما در یک جمعبندی، باید گفت فعالیتهای اسلامی بسیار ضعیف بود: گروههای اسلامی در نبود نخبههایی که جذب گروههای مارکسیست شده بودند، از فقر سازماندهی و فکری رنج میبردند؛ تشکلیافتگی نیاز به منابع مالی داشت و این گروهها در فضای فقیر جامعه [[افغانستان]] و نبود ارتباطات با جوامع ثروتمند اسلامی، از عهده تأمین آن برنمیآمدند؛ و نهایتاً اینکه سرکوبهای حکومتی و بینظمیهای اخلالگرانه محلی به زبان این نوع تشکلیافتگی رقم میخورد. | در دهه 1970، رفتهرفته مبارزه با نفوذ و شیوع عقاید مارکسیستی هم به این فعالیتها افزوده شد. اما در یک جمعبندی، باید گفت فعالیتهای اسلامی بسیار ضعیف بود: گروههای اسلامی در نبود نخبههایی که جذب گروههای مارکسیست شده بودند، از فقر سازماندهی و فکری رنج میبردند؛ تشکلیافتگی نیاز به منابع مالی داشت و این گروهها در فضای فقیر جامعه [[افغانستان]] و نبود ارتباطات با جوامع ثروتمند اسلامی، از عهده تأمین آن برنمیآمدند؛ و نهایتاً اینکه سرکوبهای حکومتی و بینظمیهای اخلالگرانه محلی به زبان این نوع تشکلیافتگی رقم میخورد. | ||
==بهار جنبشهای مختلف در افغانستان== | == بهار جنبشهای مختلف در افغانستان == | ||
[[پرونده:محمد ظاهر شاه.jpg|بندانگشتی|چپ|محمد ظاهر شاه آخرین پادشاه افغانستان]] | [[پرونده:محمد ظاهر شاه.jpg|بندانگشتی|چپ|محمد ظاهر شاه آخرین پادشاه افغانستان]] | ||
همه چیز تقریباً از دهه 73 – 1963 آغاز شد که میتوانیم آن را بهار جنبشهای مختلف ملی، اسلامی و مارکسیست افغان بنامیم.<br> | همه چیز تقریباً از دهه 73 – 1963 آغاز شد که میتوانیم آن را بهار جنبشهای مختلف ملی، اسلامی و مارکسیست افغان بنامیم.<br> | ||
در این مدت، '''داود، برادرزاده ظاهرشاه'''، به عنوان نخستوزیر [[افغانستان]] بر سر قدرت بود. داود در پی یافتن مشروعیت بیشتری برای رژیم ناکارآمد سلطنتی بود.<br> | در این مدت، '''داود، برادرزاده ظاهرشاه'''، به عنوان نخستوزیر [[افغانستان]] بر سر قدرت بود. داود در پی یافتن مشروعیت بیشتری برای رژیم ناکارآمد سلطنتی بود.<br> | ||
و از اینرو، دوره تازهای را با عنوان «'''دموکراسی تازه'''» اعلام کرد که طی آن، یک قانون اساسی تنظیم و چندین دور انتخابات آزاد برگزار شد. در خلال این دهه، فعالیت احزاب تا حدودی آزاد بود.<br> | و از اینرو، دوره تازهای را با عنوان «'''دموکراسی تازه'''» اعلام کرد که طی آن، یک قانون اساسی تنظیم و چندین دور انتخابات آزاد برگزار شد. در خلال این دهه، فعالیت احزاب تا حدودی آزاد بود.<br> | ||
این شرایط تحت تأثیر اوضاع نابسامان [[افغانستان]]، فساد اداری و مالی، ظلم و ستم پشتونها و ... نمیتوانست چندان نویدبخش باشد، بلکه تنها میتوانست به مثابه یک دوره گذار تلقی شود و یا آن طور که میلی در توصیف این دموکراسی تازه [[افغانستان]] میگوید، شکل پذیرفته شدهای از هرج و مرج و آشفتگی بود که احزاب و گروهها تنها امیدوار بودند با گذار از آن به دوره بهتر و سرنوشت بهتری دست یابند. | این شرایط تحت تأثیر اوضاع نابسامان [[افغانستان]]، فساد اداری و مالی، ظلم و ستم پشتونها و... نمیتوانست چندان نویدبخش باشد، بلکه تنها میتوانست به مثابه یک دوره گذار تلقی شود و یا آن طور که میلی در توصیف این دموکراسی تازه [[افغانستان]] میگوید، شکل پذیرفته شدهای از هرج و مرج و آشفتگی بود که احزاب و گروهها تنها امیدوار بودند با گذار از آن به دوره بهتر و سرنوشت بهتری دست یابند. | ||
<ref>Ibid, 15</ref> <br> | <ref>Ibid, 15</ref> <br> | ||
قحطی سال 1972، ضربه شدیدی به حکومت [[افغانستان]] وارد کرد و ناکارآمدی آن را بیش از پیش نشان داد. داود برای کسب مشروعیت بیشتر از طریق یک تغییر مهم و بزرگ، در جولای 1973 دست به کودتا علیه '''ظاهرشاه''' زد و خود جانشین وی شد.<br> | قحطی سال 1972، ضربه شدیدی به حکومت [[افغانستان]] وارد کرد و ناکارآمدی آن را بیش از پیش نشان داد. داود برای کسب مشروعیت بیشتر از طریق یک تغییر مهم و بزرگ، در جولای 1973 دست به کودتا علیه '''ظاهرشاه''' زد و خود جانشین وی شد.<br> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
درگیریهای داخلی که میتوان آنها را در این مرحله جنگ داخلی دانست میان جناحهای حکومتی – که اکنون گرایشهای مارکسیست یافته بود – و اسلامگرایان بالا گرفت.<br> | درگیریهای داخلی که میتوان آنها را در این مرحله جنگ داخلی دانست میان جناحهای حکومتی – که اکنون گرایشهای مارکسیست یافته بود – و اسلامگرایان بالا گرفت.<br> | ||
دولت کمونیستی در درون خود نیز از آشفتگی و دودستگی ناشی از درگیری و رقابت میان جناحهای خلق و پرچم رنج میبرد.<br> | دولت کمونیستی در درون خود نیز از آشفتگی و دودستگی ناشی از درگیری و رقابت میان جناحهای خلق و پرچم رنج میبرد.<br> | ||
درگیریهای | درگیریهای اسلامگرایان اگرچه عمدتاً پراکنده بود، اما در هرات، نیروهای لشکر هفدهم ارتش پاکستان تحت فرماندهی ژنرال اسماعیلخان نبردی منسجم در 15 مارس 1979 صورت دادند و نیروهای دولتی و عوامل شوروی را تارومار کردند و مورد حمله قرار دادند.<br> | ||
در حالی که اسلامگرایان در این نقطه پیروز شده بودند، نیروهای دولتی از قندهار برای سرکوب '''اسماعیلخان''' فراخوانده شدند و اوضاع را به دست گرفتند. این شرایط سبب شد که شوروی از احتمال سقوط نیروهای مارکسیست نگران شود و در 24 دسامبر 1979 به درخواست تَرَکی، رئیس دولت کودتا، به افغانستان لشکرکشی نمایند. | در حالی که اسلامگرایان در این نقطه پیروز شده بودند، نیروهای دولتی از قندهار برای سرکوب '''اسماعیلخان''' فراخوانده شدند و اوضاع را به دست گرفتند. این شرایط سبب شد که شوروی از احتمال سقوط نیروهای مارکسیست نگران شود و در 24 دسامبر 1979 به درخواست تَرَکی، رئیس دولت کودتا، به افغانستان لشکرکشی نمایند. | ||
با ورود '''شوروی'''، اندک مقاومت نیروهای اسلامگرا که بعد از این به «'''مجاهدین'''» معروف شدند، از میان رفت و این نیروهای برای نجات مردم و سازمان یافتن به [[ایران]] و [[پاکستان]] گریختند.<br> | با ورود '''شوروی'''، اندک مقاومت نیروهای اسلامگرا که بعد از این به «'''مجاهدین'''» معروف شدند، از میان رفت و این نیروهای برای نجات مردم و سازمان یافتن به [[ایران]] و [[پاکستان]] گریختند.<br> | ||
اکثر گروهها و سازمانهای اسلامی [[سنی]] به [[پاکستان]] گریختند و این به دو دلیل بود:<br> | اکثر گروهها و سازمانهای اسلامی [[سنی]] به [[پاکستان]] گریختند و این به دو دلیل بود:<br> | ||
'''نخست''' | '''نخست''' آنکه تمرکز درگیریها در این زمان در جنوب [[افغانستان]] بود و این گروهها از مرز [[پاکستان]] که نزدیکتر بود بهره گرفتند.<br> | ||
'''موضوع دوم'''، وجود یک نوع تقسیم [[شیعی]] – [[سنی]] بود که سبب شد سازمانها و گروههای [[شیعی]] عمدتاً در [[ایران]] تجمع یابند و گروههای [[سنی]] عمدتاً در [[پاکستان]] و به ویژه در اردوگاههای آوارگان پیشاور.<br> | '''موضوع دوم'''، وجود یک نوع تقسیم [[شیعی]] – [[سنی]] بود که سبب شد سازمانها و گروههای [[شیعی]] عمدتاً در [[ایران]] تجمع یابند و گروههای [[سنی]] عمدتاً در [[پاکستان]] و به ویژه در اردوگاههای آوارگان پیشاور.<br> | ||
[[پرونده: | [[پرونده:جلالالدین حقانی.jpg|بندانگشتی|چپ|مولوی جلالالدین حقانی|پیوند=Special:FilePath/جلالالدین_حقانی.jpg]] | ||
با این حال، مجاهدین یا نیروهای عمدهای که به نبرد '''شوروی''' رفتند، عمدتاً کسانی بودند که در اردوگاههای پیشاور بودند. حضور این نیروها در [[پاکستان]] به دولت این کشور انگیزه بخشید که افغانان را برای مبارزه علیه شوروی سازمان دهد.<br> | با این حال، مجاهدین یا نیروهای عمدهای که به نبرد '''شوروی''' رفتند، عمدتاً کسانی بودند که در اردوگاههای پیشاور بودند. حضور این نیروها در [[پاکستان]] به دولت این کشور انگیزه بخشید که افغانان را برای مبارزه علیه شوروی سازمان دهد.<br> | ||
در حقیقت، دولت [[پاکستان]] خود را در معرض تهاجم شوروی حس میکرد و این موضوع سبب میشد فعلاً حتی بدون هر سیاست پشتیبانی منطقهای و بینالمللی، از افغانان برای سدبندی شوروی بهره گیرد.<br> | در حقیقت، دولت [[پاکستان]] خود را در معرض تهاجم شوروی حس میکرد و این موضوع سبب میشد فعلاً حتی بدون هر سیاست پشتیبانی منطقهای و بینالمللی، از افغانان برای سدبندی شوروی بهره گیرد.<br> | ||
این موضوع حتی از حیث اینکه سبب خشنودی نیروهای بنیادگرای داخل میشد برای دولت [[پاکستان]] اهمیت داشت. از اینرو، نیروهای جهادی افغان خیلی زود زیر عنوان مفهوم مقدس و اسلامی «[[جهاد]]» سازمان یافتند و در یک نوار باریک در مرزهای جنوبی، جنوب غربی و نقاطی در شمال شرقی [[افغانستان]] شامل قندهار، پکتیا، خوست، جلالآباد، هرات، پنجشیر، و ... با نیروهای دولت مارکسیست و شوروی درگیر شدند.<br> | این موضوع حتی از حیث اینکه سبب خشنودی نیروهای بنیادگرای داخل میشد برای دولت [[پاکستان]] اهمیت داشت. از اینرو، نیروهای جهادی افغان خیلی زود زیر عنوان مفهوم مقدس و اسلامی «[[جهاد]]» سازمان یافتند و در یک نوار باریک در مرزهای جنوبی، جنوب غربی و نقاطی در شمال شرقی [[افغانستان]] شامل قندهار، پکتیا، خوست، جلالآباد، هرات، پنجشیر، و... با نیروهای دولت مارکسیست و شوروی درگیر شدند.<br> | ||
با این حال، حرکتهای جهادی به دلیل سازماننیافتگی و مشکلات تسلیحاتی چندان توفیقی نداشت.<br> | با این حال، حرکتهای جهادی به دلیل سازماننیافتگی و مشکلات تسلیحاتی چندان توفیقی نداشت.<br> | ||
علاوه بر این مقاوت اسلامی، مقاومتهایی هم در میان دیگر اقشار جامعه [[افغانستان]] صورت گرفت که بعدها در همین جنبشهای اسلامی ادغام شدند و وارد احزاب اسلامی تشکیل شده از سوی این جنبشها شدند. بخشی از این مقاومتها از سوی فرماندهان نظامی افغانی صورت گرفت.<br> | علاوه بر این مقاوت اسلامی، مقاومتهایی هم در میان دیگر اقشار جامعه [[افغانستان]] صورت گرفت که بعدها در همین جنبشهای اسلامی ادغام شدند و وارد احزاب اسلامی تشکیل شده از سوی این جنبشها شدند. بخشی از این مقاومتها از سوی فرماندهان نظامی افغانی صورت گرفت.<br> | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
عمده این مقاومتها تا سال 1980 بود و پس از آن به دلیل تمرکز جدی قوای شوروی و نیز کنترل سرسختانه اطلاعاتی سازمان اطلاعات [[افغانستان]] (خاد)، رها شد.<br> | عمده این مقاومتها تا سال 1980 بود و پس از آن به دلیل تمرکز جدی قوای شوروی و نیز کنترل سرسختانه اطلاعاتی سازمان اطلاعات [[افغانستان]] (خاد)، رها شد.<br> | ||
چندین دانشآموز در زمان ورود نیروهای شوروی به مقاومت پرداخته و کشته شدند و مرگ آنها دستاویز حرکتهای مهمتری از سوی دانشجویان شد که مهمترین آنها جریان مقاومت 22 فوریه 1980 در کابل است که با پخش شبنامه شروع شد.<br> | چندین دانشآموز در زمان ورود نیروهای شوروی به مقاومت پرداخته و کشته شدند و مرگ آنها دستاویز حرکتهای مهمتری از سوی دانشجویان شد که مهمترین آنها جریان مقاومت 22 فوریه 1980 در کابل است که با پخش شبنامه شروع شد.<br> | ||
این جریان مقاومت به حدی گسترده بوده که برخورد سخت نیروهای '''شوروی''' | این جریان مقاومت به حدی گسترده بوده که برخورد سخت نیروهای '''شوروی''' را در پی داشت و بیش از 800 نفر بر اثر تیراندازی این نیروها و نیز شلیکهای هلیکوپترها به پشتبامها کشته شدند. | ||
<ref>Ibid, 66</ref><br> | <ref>Ibid, 66</ref><br> | ||
این جریانها سپس با اعتراض نمادین و سخنرانیهای متعدد استادان دانشگاه کابل دنبال شد. اما خیلی زود با کنترلی که صورت گرفت، فرو نشست.<br> | این جریانها سپس با اعتراض نمادین و سخنرانیهای متعدد استادان دانشگاه کابل دنبال شد. اما خیلی زود با کنترلی که صورت گرفت، فرو نشست.<br> | ||
اما دانشجویان سرسختتر، مقاومتشان را با پیوستن به احزاب و گروههای جهادی دنبال کردند. به این ترتیب، تقریباً همه گروهها و افراد پراکنده نهایتاً پس از تهاجم شوروی به این نتیجه رسیدند که به احزاب اسلامی روی آوردند و احزاب به منبع مهم مبارزه و مقاومت بدل شدند. | اما دانشجویان سرسختتر، مقاومتشان را با پیوستن به احزاب و گروههای جهادی دنبال کردند. به این ترتیب، تقریباً همه گروهها و افراد پراکنده نهایتاً پس از تهاجم شوروی به این نتیجه رسیدند که به احزاب اسلامی روی آوردند و احزاب به منبع مهم مبارزه و مقاومت بدل شدند. | ||
== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] | ||
[[رده: افغانستان]] | [[رده:افغانستان]] |