۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بوده اند' به 'بودهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'می آید' به 'میآید') |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود. هنگامىکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده هاى غیب، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود. | نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود. هنگامىکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده هاى غیب، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود. | ||
لذا او را <big>عباس (دژم: شیربیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده. روزی ام البنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستینهای کودک را بالا زده و بازوانش را می بوسد و به شدت می گیرید. ام البنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان | لذا او را <big>عباس (دژم: شیربیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده. روزی ام البنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستینهای کودک را بالا زده و بازوانش را می بوسد و به شدت می گیرید. ام البنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان میآید، به یاد می آوردم. تعجب ام البنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلى؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمی داد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) میشود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می بخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریفقرشى، زندگانی حضرت ابوالفضلالعباس</ref> | ||
=سخنان بزرگان در بیان فضایل ام البنین (ع)= | =سخنان بزرگان در بیان فضایل ام البنین (ع)= |