۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'گروهها' به 'گروهها') |
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
در شهرهایی چون فراشبند، درویشخانههایی بهمنظور اسکان شبانهروزی درویشان، گدایان و غریبان ساخته شده بود و اهالی محل خود را موظف به تهیۀ غذا و آب مورد نیاز ساکنان این مکانها میدانستند. به نظر میرسد که درویشخانهها بقایای خانقاههایی باشند که در هر شهر و دیاری وجود داشتهاند<ref>امیری، 110</ref>. این سنت پذیرایی از مهمانان، مسافران و درویشان چنان مشهور و گسترده بود که فردی چون ابنبطوطه در سفرنامۀ خویش بسیار از آن یاد میکند. | در شهرهایی چون فراشبند، درویشخانههایی بهمنظور اسکان شبانهروزی درویشان، گدایان و غریبان ساخته شده بود و اهالی محل خود را موظف به تهیۀ غذا و آب مورد نیاز ساکنان این مکانها میدانستند. به نظر میرسد که درویشخانهها بقایای خانقاههایی باشند که در هر شهر و دیاری وجود داشتهاند<ref>امیری، 110</ref>. این سنت پذیرایی از مهمانان، مسافران و درویشان چنان مشهور و گسترده بود که فردی چون ابنبطوطه در سفرنامۀ خویش بسیار از آن یاد میکند. | ||
از مراکز معادل خانقاه، میتوان از لنگر به معنای مرکز تغذیۀ خانقاه<ref>آنندراج، ذیل لنگر؛ نیز نک : افلاکی، ۲ / ۵۹۶</ref>، آستانه، تکیه<ref>همو، ۲ / ۸۴۰؛ افشاری، بیستونه</ref>، دویره<ref>ابنبطوطه، ۲ / ۱۸۴، ۲۵۴؛ قشیری، ۲۱</ref>، زاویه<ref>افلاکی، ۲ / ۹۴۵</ref> و رباط نام برد. واژۀ رباط در معنای خانقاه بیشتر در عراق عرب و منطقۀ فارس رواج داشته است<ref>آلوسی، ۱۱۳؛ جنید، ۱۹۶، ۳۹۵</ref>. | از مراکز معادل خانقاه، میتوان از لنگر به معنای مرکز تغذیۀ خانقاه<ref>آنندراج، ذیل لنگر؛ نیز نک: افلاکی، ۲ / ۵۹۶</ref>، آستانه، تکیه<ref>همو، ۲ / ۸۴۰؛ افشاری، بیستونه</ref>، دویره<ref>ابنبطوطه، ۲ / ۱۸۴، ۲۵۴؛ قشیری، ۲۱</ref>، زاویه<ref>افلاکی، ۲ / ۹۴۵</ref> و رباط نام برد. واژۀ رباط در معنای خانقاه بیشتر در عراق عرب و منطقۀ فارس رواج داشته است<ref>آلوسی، ۱۱۳؛ جنید، ۱۹۶، ۳۹۵</ref>. | ||
=تاریخچه= | =تاریخچه= | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
بنابر اظهارات سعید نفیسی، خانقاه و آیین و رسوم آن از ابتکارات متصوفۀ ایران بوده است و تردیدی نیست که صوفیۀ ایران مراسم و آیین خانقاه را از مانویان گرفتهاند. [[سماع]]، رقص، دستافشانی و پایکوبی صوفیان نیز اختصاص به خانقاه های تصوف ایران داشته و پیروان فرق دیگر آن را نداشتهاند، چنانکه در میان متصوفۀ [[عراق]] و جزیره معمول نبود و فرقههای دیار [[مغرب]] آن را [[حرام]] میشمردند<ref>نفیسی: ص ۱۰۳-۱۰۴</ref>. | بنابر اظهارات سعید نفیسی، خانقاه و آیین و رسوم آن از ابتکارات متصوفۀ ایران بوده است و تردیدی نیست که صوفیۀ ایران مراسم و آیین خانقاه را از مانویان گرفتهاند. [[سماع]]، رقص، دستافشانی و پایکوبی صوفیان نیز اختصاص به خانقاه های تصوف ایران داشته و پیروان فرق دیگر آن را نداشتهاند، چنانکه در میان متصوفۀ [[عراق]] و جزیره معمول نبود و فرقههای دیار [[مغرب]] آن را [[حرام]] میشمردند<ref>نفیسی: ص ۱۰۳-۱۰۴</ref>. | ||
سعید نفیسی یکیدیگر از جنبههای مخصوص تصوف [[ایران]] را آیین جوانمردی و فتوت معرفی میکند. متصوفۀ ایران تصوف را که محتاج به تعلیمات دقیق، ریاضت ها، مراقبهها و عبادتهای خاص بوده است، مخصوص خواص و آموختگان طریقت میدانستند و عوام را به اصول فتوت و جوانمردی دعوت میکردند (ص ۱۰۴-۱۰۵). از این مرحله به بعد، میبینیم که شکل عامتری از تصوف در قالب فتوت و جوانمردی در میان عامۀ مردم رواج پیدا میکند و پابهپای آثاری در باب و توصیف تصوف و متصوفه، آثاری به نظم و نثر در فتوت و جوانمردی تدوین میشود (نک : ه د، فتوت). | سعید نفیسی یکیدیگر از جنبههای مخصوص تصوف [[ایران]] را آیین جوانمردی و فتوت معرفی میکند. متصوفۀ ایران تصوف را که محتاج به تعلیمات دقیق، ریاضت ها، مراقبهها و عبادتهای خاص بوده است، مخصوص خواص و آموختگان طریقت میدانستند و عوام را به اصول فتوت و جوانمردی دعوت میکردند (ص ۱۰۴-۱۰۵). از این مرحله به بعد، میبینیم که شکل عامتری از تصوف در قالب فتوت و جوانمردی در میان عامۀ مردم رواج پیدا میکند و پابهپای آثاری در باب و توصیف تصوف و متصوفه، آثاری به نظم و نثر در فتوت و جوانمردی تدوین میشود (نک: ه د، فتوت). | ||
در اعتقاد و تصور عامۀ مردم، بسیاری از این خانقاه ها بهعنوان مکانی [[مقدس]] مورد توجه بودهاند، چنانکه صاحب کتاب مقامات ژندهپیل از مراجعۀ مردم به خانقاه [[شیخ عبدالله انصاری]] برای شفا یاد میکند. در همین خانقاه، شیخالاسلام احمد جام کودکی نابینا را به اذن خداوند شفا میدهد<ref>غزنوی، ۸۱-۸۲</ref>. | در اعتقاد و تصور عامۀ مردم، بسیاری از این خانقاه ها بهعنوان مکانی [[مقدس]] مورد توجه بودهاند، چنانکه صاحب کتاب مقامات ژندهپیل از مراجعۀ مردم به خانقاه [[شیخ عبدالله انصاری]] برای شفا یاد میکند. در همین خانقاه، شیخالاسلام احمد جام کودکی نابینا را به اذن خداوند شفا میدهد<ref>غزنوی، ۸۱-۸۲</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
این رفتارها در دورههای متأخر بیشتر به چشم میخورده، چنانکه ویلز آورده است: در شیراز شایع است که این درویشان شبها در خانقاههای خود برنامههای مختلفی دارند که سرانجام آن به هرزگی و کارهای ناشایست منجر میگردد و اکثر آنان جز منحرفکردن مردم و بهصورت انگل زندگیکردن، کار دیگری ندارند<ref>شهری: ص ۸۴</ref>؛ یا به گفتۀ نوردن، درویشان منتسب به خانقاه از کارکردن و زحمتکشیدن پرهیز میکنند و ضمن گدایی، دینداری و تقوای خود را به رخ مردم میکشند. بعضیها هم نقش یک دلقک را ایفا، و یا داستانسرایی میکنند<ref>ش</ref> (ص ۷۰). | این رفتارها در دورههای متأخر بیشتر به چشم میخورده، چنانکه ویلز آورده است: در شیراز شایع است که این درویشان شبها در خانقاههای خود برنامههای مختلفی دارند که سرانجام آن به هرزگی و کارهای ناشایست منجر میگردد و اکثر آنان جز منحرفکردن مردم و بهصورت انگل زندگیکردن، کار دیگری ندارند<ref>شهری: ص ۸۴</ref>؛ یا به گفتۀ نوردن، درویشان منتسب به خانقاه از کارکردن و زحمتکشیدن پرهیز میکنند و ضمن گدایی، دینداری و تقوای خود را به رخ مردم میکشند. بعضیها هم نقش یک دلقک را ایفا، و یا داستانسرایی میکنند<ref>ش</ref> (ص ۷۰). | ||
اوحدی مراغهای (سدۀ ۷- ۸ ق) نیز در مثنوی جام جم خود، نظر خوشی به رسوم خانقاهی و سماع روزگار ایلخانی ندارد و آن را بهسختی مورد انتقاد قرار میدهد؛ اشعار وی دراینباره حاکی از تداول و رواج کامل سماع صوفیانه و توجه مفرط اهل خانقاه و صوفیان به ظاهر رسوم و دوری و بیبهرگی آنان از حقیقت تصوف است (نک : مرتضوی، ۳۲۱، ۳۲۳، ۳۲۹، ۳۳۷). البته، صوفیگریهای دروغین و خانقاهنشینی ظاهری تنها برای بهدستآوردن مسکن و طعام رایگان، ادعای شیخی، جریان مرید و مرادی، و انتقاد از این امور، از دیرباز در متون نظم و نثر فارسی بازتاب داشته، چنانکه مولوی داستانی از این صوفیان را نقل کرده است؛ براساس این داستان، مسافری به خانقاهی وارد میشود و اهل خانقاه خر مسافر را میفروشند و پول آن را صرف عیشونوش خود میکنند<ref>دفتر ۲ / ۱۷۲- ۱۷۵</ref>. از این داستان، روایتی در ادب شفاهی نیز وجود دارد که مَثَل «خر برفت و خر برفت» از آن گرفته شده است<ref>نک : وکیلیان، ۲ / ۹۹-۱۰۲</ref>. | اوحدی مراغهای (سدۀ ۷- ۸ ق) نیز در مثنوی جام جم خود، نظر خوشی به رسوم خانقاهی و سماع روزگار ایلخانی ندارد و آن را بهسختی مورد انتقاد قرار میدهد؛ اشعار وی دراینباره حاکی از تداول و رواج کامل سماع صوفیانه و توجه مفرط اهل خانقاه و صوفیان به ظاهر رسوم و دوری و بیبهرگی آنان از حقیقت تصوف است (نک: مرتضوی، ۳۲۱، ۳۲۳، ۳۲۹، ۳۳۷). البته، صوفیگریهای دروغین و خانقاهنشینی ظاهری تنها برای بهدستآوردن مسکن و طعام رایگان، ادعای شیخی، جریان مرید و مرادی، و انتقاد از این امور، از دیرباز در متون نظم و نثر فارسی بازتاب داشته، چنانکه مولوی داستانی از این صوفیان را نقل کرده است؛ براساس این داستان، مسافری به خانقاهی وارد میشود و اهل خانقاه خر مسافر را میفروشند و پول آن را صرف عیشونوش خود میکنند<ref>دفتر ۲ / ۱۷۲- ۱۷۵</ref>. از این داستان، روایتی در ادب شفاهی نیز وجود دارد که مَثَل «خر برفت و خر برفت» از آن گرفته شده است<ref>نک: وکیلیان، ۲ / ۹۹-۱۰۲</ref>. | ||
در دورۀ صفوی نیز صوفی و خانقاه مورد انتقادهای شدید قرار میگرفت. در این انتقادها، خانقاه شیخ صفی یک استثنا به شمار میآمد و حتى ضدصوفیترین عالمان بر خود لازم میدیدند تا از شیخ صفیالدین اردبیلی دفاع کنند<ref>جعفریان،۲/ ۵۲۵</ref>. | در دورۀ صفوی نیز صوفی و خانقاه مورد انتقادهای شدید قرار میگرفت. در این انتقادها، خانقاه شیخ صفی یک استثنا به شمار میآمد و حتى ضدصوفیترین عالمان بر خود لازم میدیدند تا از شیخ صفیالدین اردبیلی دفاع کنند<ref>جعفریان،۲/ ۵۲۵</ref>. |