فصلنامه اندیشه تقریب شماره 2: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» <ref>(آل‌عمران (3): 110).</ref><br>
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» <ref>(آل‌عمران (3): 110).</ref><br>


آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و گفتنى ها بسيار. محمدامين(صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام با ره‌توشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق رهنمايى بشر را در پيش گرفت. با خرافه هاى جاهليت عرب به كارزار برخاست و نداى توحيد سر داد تا روح معنويت در دل تشنگان حقيقت دميد. با درايت خويش سكّان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و شكاف از ميان مسلمانان برداشت. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت از دل زدودند. ياد مهربانى هاى آن ايام، بارقه هاى اميد را بر دل هاى خسته از فتنه هاى زمانه مى تاباند.<br>
آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و گفتنى‌ها بسيار. محمدامين(صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام با ره‌توشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق رهنمايى بشر را در پيش گرفت. با خرافه‌هاى جاهليت عرب به كارزار برخاست و نداى توحيد سر داد تا روح معنويت در دل تشنگان حقيقت دميد. با درايت خويش سكّان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و شكاف از ميان مسلمانان برداشت. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت از دل زدودند. ياد مهربانى‌هاى آن ايام، بارقه‌هاى اميد را بر دل‌هاى خسته از فتنه هاى زمانه مى تاباند.<br>
ياد ايامى كه با هم آشنا بوديم ما***  هم خيال و هم صفير و هم نوا بوديم ما<br>
 
معنى يك بيت بوديم از طريق اتحاد *** چون دو مصرع، گر چه در ظاهر جدا بوديم ما<br>
{{شعر|نستعلیق}}
بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى *** گر چه پيش چشم ظاهر بين جدا بوديم ما<br>
{{ب|ياد ايامى كه با هم آشنا بوديم ما|هم خيال و هم صفير و هم نوا بوديم ما}}
دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود *** داشتيم از هم خبر در هر كجا بوديم ما<br>
{{ب|معنى يک بيت بوديم از طريق اتحاد|چون دو مصرع، گر چه در ظاهر جدا بوديم ما}}
چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر *** دردهاى كهنه هم را دوا بوديم ما <ref>(صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 265).</ref><br>
{{ب|بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى|گر چه پيش چشم ظاهر بين جدا بوديم ما}}
اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمه‌هاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.<ref>«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون (23):53).</ref> غفلت از آموزه هاى پيامبر و دورى از اهداف ايشان و در نتيجه از كف دادن اتحاد و يكپارچگى، زخمى بر پيكر جهان اسلام فرو نشاند كه هنوز هم روى بهبودى
{{ب|دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود|داشتيم از هم خبر در هر كجا بوديم ما}}
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يكپارچگى اين امت، دل بسته
{{ب|چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر|دردهاى كهنه هم را دوا بوديم ما <ref>(صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 265).</ref>}}
بود و مؤمنين را برادر هم مى دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از  دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند.
{{پایان شعر}}
اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمه‌هاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.<ref>«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون (23):53).</ref> غفلت از آموزه هاى پيامبر و دورى از اهداف ايشان و در نتيجه از كف دادن اتحاد و يک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پارچگى، زخمى بر پيكر جهان اسلام فرو نشاند كه هنوز هم روى بهبودى
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يک‌پارچگى اين امت، دل بسته
بود و مؤمنين را برادر هم مى‌دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از  دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند.
{{شعر|نستعلیق}}
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|ما دو برادر را بر هم زدند|آتشى از فتنه به عالم زدند}}
{{ب|ما دو برادر را بر هم زدند|آتشى از فتنه به عالم زدند|}}
{{ب|اى كاش اى كاش اگر اسلاميان|رسم دويى را ببرند از ميان}}
{{ب|اى كاش اى كاش اگر اسلاميان|رسم دويى را ببرند از ميان|}}
{{ب|اى همگى پيرو دين قويم|اى پسران پدران قديم}}
{{ب|اى همگى پيرو دين قويم|اى پسران پدران قديم|}}
{{ب|سنى و شيعه ز كه و كيستند؟|در پى آزار هم از چيستند؟}}
{{ب|سنى و شيعه ز كه و كيستند؟|در پى آزار هم از چيستند؟|}}
{{ب|دين يك و مقصد يك و مقصود يك |ره يك و معبد يك و معبود يك}}
{{ب|دين يک و مقصد يک و مقصود يک |ره يک و معبد يک و معبود يک|}}
{{ب|عيسويان كاين علم افراختند|متحدانه به جهان تاختند}}
{{ب|عيسويان كاين علم افراختند|متحدانه به جهان تاختند|}}
{{ب|ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟|قاعده اصل ز پا افكنيم}}
{{ب|ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟|قاعده اصل ز پا افكنيم|}}
{{ب|چاره ما نيست به جز اتحاد|اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد}}
{{ب|چاره ما نيست به جز اتحاد|اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد <ref>(ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، اندرز به شاه).</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يک‌ديگر دست برداشته و به دردهاى مشترک جهان اسلام بينديشيديم.<br>
بر اساس آموزه‌هاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژه‌اى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده <ref>شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.</ref> و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده<ref>سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»</ref> است.<br>
حضرت على(عليه‌السلام) در زمان جنگ با معاويه ياران خود را از اهانت و نفرين ياران معاويه نهى نمود. <ref>ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، ج 21، ص 306 : «نصر بن مزاحم في كتاب صفين : عن عمر بن سعد ، عن عبد الرحمن، عن الحارث بن حصيرة ، عن عبد الله بن شريك ، قال : خرج حجر بن عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة و اللعن من أهل الشام ، فأرسل اليهما علی عليه‌السلام : " ان كفا عما يبلغني عنكما  "فأتياه فقالا : يا أميرالمؤمنين ، السنا محقين ؟ قال : " بلى "قالا : أو ليسوا مبطلين ؟ قال :  "بلى " قالا : فلم منعتنا عن شمتهم ؟ قال :"كرهت لكم ان تكونوا لعانين شتّامين.»</ref>
طبق روايتى امام صادق(عليه‌السلام) يكى از ياران خود را كه در مسجد به دشمنان امام(عليه‌السلام) اهانت مى كرد، از اين كار نهى فرموده، او را به شدت سرزنش كرد. <ref>شيخ مفيد، الاعتقادات (چاپ دوم: دار المفيد، 1414)، ص 107: «قيل للصادق(عليه‌السلام) يا ابن رسول الله، انا نرى فى المسجد رجلا يعلن بسبّ اعدائكم و يسمّيهم. فقال: ما له ـ لعنه الله ـ يعرض بنا و قال الله تعالى: و لا تسبّوا اللذين يدعون من دون الله فيسبّوا الله عدوا بغير علم.»</ref>
بايد باور داشته باشيم كه بسيارى از اختلاف ها ناشى از عدم درک صحيح اهداف پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه ما را امت واحده مى دانست و تنوع رنگ و نژاد را بر نمى‌تابيد.


<ref>(ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، اندرز به شاه).</ref>
{{شعر|نستعلیق}}
وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يک‌ديگر دست برداشته و به دردهاى مشترك جهان اسلام بينديشيديم.<br>
{{ب|شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است|خانه چون تاريك شد، بينا و نابينا يكى است|}}
بر اساس آموزه‌هاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژه‌اى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده <ref>شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.</ref> و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده<ref>سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»</ref> است.<br>
{{ب|ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى|ورنه در می‌خانه وحدت، مِىِ حمرا يكى است|}}
حضرت على(عليه‌السلام) در زمان جنگ با معاويه ياران خود را از اهانت و نفرين ياران معاويه نهى نمود. <ref>ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، ج 21، ص 306 : «نصر بن مزاحم في كتاب صفين : عن عمر بن سعد ، عن عبد الرحمن، عن الحارث بن حصيرة ، عن عبد الله بن شريك ، قال : خرج حجر بن عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة و اللعن من أهل الشام ، فأرسل اليهما علي عليه السلام : " ان كفا عما يبلغني عنكما  "فأتياه فقالا : يا أمير المؤمنين ، السنا محقين ؟ قال : " بلى "قالا : أو ليسوا مبطلين ؟ قال :  "بلى " قالا : فلم منعتنا عن شمتهم ؟ قال :  "كرهت لكم ان تكونوا لعانين شتّامين.»</ref>
{{ب|اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد|با دو رنگى پيش يک‌رنگان گل رعنا يكى است|}}
طبق روايتى امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خود را كه در مسجد به دشمنان امام(عليه السلام) اهانت مى كرد، از اين كار نهى فرموده، او را به شدت سرزنش كرد. <ref>شيخ مفيد، الاعتقادات (چاپ دوم: دار المفيد، 1414)، ص 107: «قيل للصادق(عليه السلام) يا ابن رسول الله، انا نرى فى المسجد رجلا يعلن بسبّ اعدائكم و يسمّيهم. فقال: ما له ـ لعنه الله ـ يعرض بنا و قال الله تعالى: و لا تسبّوا اللذين يدعون من دون الله فيسبّوا الله عدوا بغير علم.»</ref>
{{ب|شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم|سر نمى پيچيم از توحيد حرف ما يكى است <ref>صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 393.</ref>}}
بايد باور داشته باشيم كه بسيارى از اختلاف ها ناشى از عدم درك صحيح اهداف پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه ما را امت واحده مى دانست و تنوع رنگ و نژاد را بر نمى تابيد.
{{پایان شعر}}
شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است *** خانه چون تاريك شد، بينا و نابينا يكى است
بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين تاريک‌خانه بيفروزند.
ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى *** ورنه در ميخانه وحدت، مِىِ حمرا يكى است
 
اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد *** با دو رنگى پيش يكرنگان گل رعنا يكى است
{{شعر|نستعلیق}}
شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم *** سر نمى پيچيم از توحيد حرف ما يكى است <ref>صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 393.</ref>
{{ب|چند گوييم اين يكى بر حق و آن يک بر خطاست؟|در ميان ما دو ملت اين خطاكارى چراست؟|}}
بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين تاريكخانه بيفروزند.
{{ب|خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم|تا بدين تدبيرِ عالى، مالک كيهان شويم| <ref>ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، آينه عبرت.</ref>}}
چند گوييم اين يكى بر حق و آن يك بر خطاست؟ *** در ميان ما دو ملت اين خطاكارى چراست؟
 
خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم *** تا بدين تدبيرِ عالى، مالك كيهان شويم <ref>ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، آينه عبرت.</ref>
{{پایان شعر}}
در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) و فرزند پاكش حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)، دومين شماره از مجله انديشه تقريب به رهپويان مردان خدا و طريقت حق ـ جلّ و على ـ تقديم مى گردد. اميد است خداى بزرگ اين اندك را از ما بپذيرد.
در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(صلى‌لله‌عليه‌وآله) و فرزند پاكش حضرت امام جعفر صادق(عليه‌السلام)، دومين شماره از مجله انديشه تقريب به رهپويان مردان خدا و طريقت حق ـ جلّ و على ـ تقديم مى گردد. اميد است خداى بزرگ اين اندک را از ما بپذيرد.


=مقالات اندیشه‌ای=
=مقالات اندیشه‌ای=
# [[ایده‌هایى درباره استراتژى تقريب (مقاله)]] / محمدعلى تسخيرى
# [[ایده‌هایى درباره استراتژى تقريب (مقاله)]]/ محمدعلى تسخيرى
# [[روند تقریب مذاهب اسلامى در سرزمين شام (مقاله)]]/ وهبه مصطفى الزحيلى
# [[روند تقریب مذاهب اسلامى در سرزمين شام (مقاله)]]/ وهبه مصطفى الزحيلى
# [[طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونه‌هاى فرهنگ دينى) (مقاله)]] / حيدر حب الله  
# [[طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى (قرائتى در منطق تقريب و گونه‌هاى فرهنگ دينى) (مقاله)]] / حيدر حب الله  
۱٬۷۴۱

ویرایش