نقش عقل در استنباط احکام الهی از دیدگاه اخباریین و اصولیین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می رسد' به 'می‌رسد'
جز (جایگزینی متن - 'می دانند' به 'می‌دانند')
جز (جایگزینی متن - 'می رسد' به 'می‌رسد')
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:




اقول:‌بنظر می رسد بیان مرحوم شیخ از چند جهت تمام نیست:‌
اقول:‌بنظر می‌رسد بیان مرحوم شیخ از چند جهت تمام نیست:‌




خط ۳۱۴: خط ۳۱۴:




.اقول:‌ بنظر می رسد این دلیل اخباریین در مستقلات عقلیه تمام است به این معنا که عقل قدرت درک مناطات و علل احکام را بنحو تام ندارد اما در غیر مستقلات عقلیه در مواردی که بین لازم و ملزوم تلازم قطعی و بین وجود داردشکی نیست که عقل در آنجا حکم شرعی را کشف می کند قطعا اما در مواردی که تلازم قطعی نیست و احتمال وجود مانع است در اینجا عقل قدرت درک حکم شرعی را نخواهد داشت مثلا در انکه امر بشئی ایا ملازم با نهی از ضد خاص است یا خیر نمی تواند بنحو قطع حکم به ثبوت این لازم کردچون این تلازم قطعی نیست و بنظر می رسد در غیر مستقلات هم بحسب استقراء‌در موارد فروعات فقهی عقل به نحو تلازم قطعی بین لازم و ملزوم حکم نخواهد کرد مثلا در مورد صلاه اگرملاحظه کنیم هیچگاه عقل به وجوب مقدمه اش شرعا حکم نمی کند. فتامل  
.اقول:‌ بنظر می‌رسد این دلیل اخباریین در مستقلات عقلیه تمام است به این معنا که عقل قدرت درک مناطات و علل احکام را بنحو تام ندارد اما در غیر مستقلات عقلیه در مواردی که بین لازم و ملزوم تلازم قطعی و بین وجود داردشکی نیست که عقل در آنجا حکم شرعی را کشف می کند قطعا اما در مواردی که تلازم قطعی نیست و احتمال وجود مانع است در اینجا عقل قدرت درک حکم شرعی را نخواهد داشت مثلا در انکه امر بشئی ایا ملازم با نهی از ضد خاص است یا خیر نمی تواند بنحو قطع حکم به ثبوت این لازم کردچون این تلازم قطعی نیست و بنظر می‌رسد در غیر مستقلات هم بحسب استقراء‌در موارد فروعات فقهی عقل به نحو تلازم قطعی بین لازم و ملزوم حکم نخواهد کرد مثلا در مورد صلاه اگرملاحظه کنیم هیچگاه عقل به وجوب مقدمه اش شرعا حکم نمی کند. فتامل  
==بیان شهیدصدر در رابطه با اصل ادعای اخباریین و مقانون ملازمه==  
==بیان شهیدصدر در رابطه با اصل ادعای اخباریین و مقانون ملازمه==  


خط ۵۲۱: خط ۵۲۱:
روایات امره به اتباع ازعقل را حمل می کنیم به عقلی که در چهارچوب ادله سمعیه به حکم واقعی برسد و روایات ناهیه را حمل می کنیم به عقلی که بخواهد مستقیما و بدون ادله سمعیه به حکم الهی برسد.       
روایات امره به اتباع ازعقل را حمل می کنیم به عقلی که در چهارچوب ادله سمعیه به حکم واقعی برسد و روایات ناهیه را حمل می کنیم به عقلی که بخواهد مستقیما و بدون ادله سمعیه به حکم الهی برسد.       


مثلا روایاتی که می گوید:‌ ان دین الله لایصاب بالعقول معنایش این است که بوسله عقل ممکن نیست به حکم واقع  الهی رسید مثلا از طریق قیاس و استحسان و..و روایاتی که امر به تبعیت از عقل می کند عقلی است که اصول را از شریعت گرفته و در راستای ان به احکام الهی می رسد.  
مثلا روایاتی که می گوید:‌ ان دین الله لایصاب بالعقول معنایش این است که بوسله عقل ممکن نیست به حکم واقع  الهی رسید مثلا از طریق قیاس و استحسان و..و روایاتی که امر به تبعیت از عقل می کند عقلی است که اصول را از شریعت گرفته و در راستای ان به احکام الهی می‌رسد.  
در اینصورت بین روایات امره و ناهیه از اتباع عقل با این روایات طائفه سوم تعارضی نخواهدبود و همینطور بین آنها و ایاتی که امر به تدبر در ایات الهی می کنند.  
در اینصورت بین روایات امره و ناهیه از اتباع عقل با این روایات طائفه سوم تعارضی نخواهدبود و همینطور بین آنها و ایاتی که امر به تدبر در ایات الهی می کنند.  
قال فی الاصول الاصیله:‌ ان الشرع لن یتبین الا بالعقل، والعقل لن یهتدى الا بالشرع، والعقل کالأس
قال فی الاصول الاصیله:‌ ان الشرع لن یتبین الا بالعقل، والعقل لن یهتدى الا بالشرع، والعقل کالأس
خط ۶۰۰: خط ۶۰۰:
2-عقل حسن و قبح چیزی را درک نموده و بتبع ان حکم شرع را هم بران بار کند – قانون ملازمه – مثل حسن اطاعت و قبح معصیت  
2-عقل حسن و قبح چیزی را درک نموده و بتبع ان حکم شرع را هم بران بار کند – قانون ملازمه – مثل حسن اطاعت و قبح معصیت  
3-عقل با قطع نظر از شرع واقعیتی را درک کند و آن‌گاه حکم شرعی دیگری به ان ضمیمه شد که با ترکیب ایندو عقل حکم به وجوب یا حرمت چیزی نماید.  
3-عقل با قطع نظر از شرع واقعیتی را درک کند و آن‌گاه حکم شرعی دیگری به ان ضمیمه شد که با ترکیب ایندو عقل حکم به وجوب یا حرمت چیزی نماید.  
نسبت به تصویر اول تقریبا اصولیین متحدند که چنین کاریاز عقل ساخته نیست و قطع به حکم از این طریق حاصل نمی‌شود و درتصویر دوم نیز از محل بحث خارج است چون حسن و قبح چیزی در مرتبه معلول حکم شرعی است و آن‌گاه عقل به چنین ادراکی می رسد و چنین حکم عقلی در طول حکم شرعی است نه درعرض ان اما در مرتبه سوم اصولیین معتقدند که عقل چنین کارائی را دارد.                   
نسبت به تصویر اول تقریبا اصولیین متحدند که چنین کاریاز عقل ساخته نیست و قطع به حکم از این طریق حاصل نمی‌شود و درتصویر دوم نیز از محل بحث خارج است چون حسن و قبح چیزی در مرتبه معلول حکم شرعی است و آن‌گاه عقل به چنین ادراکی می‌رسد و چنین حکم عقلی در طول حکم شرعی است نه درعرض ان اما در مرتبه سوم اصولیین معتقدند که عقل چنین کارائی را دارد.                   


===مساله حجیت قطع حاصله از دلیل عقلی===  
===مساله حجیت قطع حاصله از دلیل عقلی===  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش