۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می داشت' به 'میداشت') |
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت') |
||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
ـ برخورد با افراد ناآگاه و عالمنما که به اسم محبت به اهلبیت (علیهم السلام) و اظهار نفرت از دشمنانشان، قصد اختلافافکنی میان شیعه و سنی را داشتند. <ref>جمعی از پژوهشگران، ج1، 1379ـ1382، ص389</ref> | ـ برخورد با افراد ناآگاه و عالمنما که به اسم محبت به اهلبیت (علیهم السلام) و اظهار نفرت از دشمنانشان، قصد اختلافافکنی میان شیعه و سنی را داشتند. <ref>جمعی از پژوهشگران، ج1، 1379ـ1382، ص389</ref> | ||
<br>ـ سکونت در روستایی که هیچ کس از شیعیان در آنجا زندگی نمیکرد؛ به عبارت دیگر، یکی از دلایل این هجرت، ایجاد وحدت و اخوت میان شیعیان و سنیان بود؛ ـ خاموش نمودن آتش فتنه بین مرجعیت شیعیان و سنیان که در آن روز حربة استعمارگران به حساب میآمد. توضیح آن که: یکی از فتنههایی که عوامل و مأموران دولت بریتانیا در پی اجرای آن بودند، تلاش برای ایجاد درگیری بین میرزا و اهل سنت عراق بود که پیامد آن از بین رفتن اقتدار دولت عثمانی بود؛ اما تقوا و تدبیر میرزای شیرازی بر مکرهای شیطانی آنان پیروز شد. در سال 1311 ق، حسن پاشا والی دولت عثمانی به دیدار مرجع تقلید شیعیان عراق رفت، ولی ایشان به او توجهی نکرد. این رفتار، کینة والی را علیه میرزا برانگیخت و او عدهای را علیه شیعه تحریک کرد که به دنبال آن فتنهای پدید آمد و دامنة آن تا بغداد را | <br>ـ سکونت در روستایی که هیچ کس از شیعیان در آنجا زندگی نمیکرد؛ به عبارت دیگر، یکی از دلایل این هجرت، ایجاد وحدت و اخوت میان شیعیان و سنیان بود؛ ـ خاموش نمودن آتش فتنه بین مرجعیت شیعیان و سنیان که در آن روز حربة استعمارگران به حساب میآمد. توضیح آن که: یکی از فتنههایی که عوامل و مأموران دولت بریتانیا در پی اجرای آن بودند، تلاش برای ایجاد درگیری بین میرزا و اهل سنت عراق بود که پیامد آن از بین رفتن اقتدار دولت عثمانی بود؛ اما تقوا و تدبیر میرزای شیرازی بر مکرهای شیطانی آنان پیروز شد. در سال 1311 ق، حسن پاشا والی دولت عثمانی به دیدار مرجع تقلید شیعیان عراق رفت، ولی ایشان به او توجهی نکرد. این رفتار، کینة والی را علیه میرزا برانگیخت و او عدهای را علیه شیعه تحریک کرد که به دنبال آن فتنهای پدید آمد و دامنة آن تا بغداد را فراگرفت. سفیر انگلیس به طرفداری از میرزای شیرازی و اطرافیان او تظاهر کرد و به سامرا رفته و از میرزا اجازه ملاقات خواست، ولی میرزا به او اعتنایی نکرد و البته ماجرا ختم به خیر شده و امنیت به سامرا برگشت. <ref>معارف الرجال، ج2، ص235</ref> | ||
<br> | <br> |