تأملی در ناهمسازگاری‌ها و پیشینه تلاش‌های همسازگرایانه در جهان اسلام (از آغاز اسلام تا پایان عصر عباسی) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
با اين حال، اعراب به رغم پيدا کردن رقيبى تازه نفس، که در طبقه حاکم جهان اسلام عرصه را به شدّت بر ايشان تنگ مى‌نمود، اختلافات داخلى خود را فراموش نکرده، رقابت و ستيز قبيله‌اى ايشان تا آن زمان که به کلى از حاکميّت حذف شدند، تداوم يافت <ref>حسن ابراهيم حسن، همان، ج 2، ص 32 و محمد بن جرير طبرى، همان، ص 4960 ـ 4961.</ref>؛  اختلافاتى که ميراث عهد جاهليت بود و در عصر پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)و خلفاى راشدين متروک و در عصر اموى مجدداً احيا شده بود. اين ستيزهاى بى پايان قومى مانند ويروسى مقاوم و واگير همواره ايشان را همراهى مى‌نمود و تکثير مى‌شد.<ref>همان، ص 324.</ref><br>
با اين حال، اعراب به رغم پيدا کردن رقيبى تازه نفس، که در طبقه حاکم جهان اسلام عرصه را به شدّت بر ايشان تنگ مى‌نمود، اختلافات داخلى خود را فراموش نکرده، رقابت و ستيز قبيله‌اى ايشان تا آن زمان که به کلى از حاکميّت حذف شدند، تداوم يافت <ref>حسن ابراهيم حسن، همان، ج 2، ص 32 و محمد بن جرير طبرى، همان، ص 4960 ـ 4961.</ref>؛  اختلافاتى که ميراث عهد جاهليت بود و در عصر پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)و خلفاى راشدين متروک و در عصر اموى مجدداً احيا شده بود. اين ستيزهاى بى پايان قومى مانند ويروسى مقاوم و واگير همواره ايشان را همراهى مى‌نمود و تکثير مى‌شد.<ref>همان، ص 324.</ref><br>
معتصم (هشتمين خليفه عباسى) در صدد برآمد تا با وارد کردن عنصر جديدى به دستگاه خلافت (ميدان دادن به غلامان ترک) جان تازه‌اى به دولت عباسى ببخشد، امّا ديرى نپاييد که ترکان بر گرده خلافت عبّاسى سوار گرديدند. با قتل متوکّل (دهمين خليفه عباسى) به دست ترکان در سال 247ق، زوال اقتدار عبّاسيان آشکار گرديد<ref>حسن ابراهيم حسن، همان، ج 3، ص 365.</ref>  و از آن زمان تا استيلاى بوئيان بر بغداد، که نقطه عطفى در روند تجزيه سياسى و تقسيم حاکميّت در جهان اسلام به شمار مى‌رود، خلفاى عبّاسى از صولت غلامان ترک حتّى درون سراى خويش نيز آرامش نيافتند، به طورى که از اين دوره مى‌توان به عنوان بدترين روزگار خلافت بغداد ياد کرد.<ref>آدام متز، الحضارة الاسلامية فى القرن الرابع الهجرى أو عصر النهضة فى الاسلام، ترجمه محمد عبدالهادى ابوريده، (چاپ چهارم، بيروت، مكتبة الخاشيحى، دار الكتب العربى، 1387 ق / 1967 م)، ج 1، ص 30.</ref><br>
معتصم (هشتمين خليفه عباسى) در صدد برآمد تا با وارد کردن عنصر جديدى به دستگاه خلافت (ميدان دادن به غلامان ترک) جان تازه‌اى به دولت عباسى ببخشد، امّا ديرى نپاييد که ترکان بر گرده خلافت عبّاسى سوار گرديدند. با قتل متوکّل (دهمين خليفه عباسى) به دست ترکان در سال 247ق، زوال اقتدار عبّاسيان آشکار گرديد<ref>حسن ابراهيم حسن، همان، ج 3، ص 365.</ref>  و از آن زمان تا استيلاى بوئيان بر بغداد، که نقطه عطفى در روند تجزيه سياسى و تقسيم حاکميّت در جهان اسلام به شمار مى‌رود، خلفاى عبّاسى از صولت غلامان ترک حتّى درون سراى خويش نيز آرامش نيافتند، به طورى که از اين دوره مى‌توان به عنوان بدترين روزگار خلافت بغداد ياد کرد.<ref>آدام متز، الحضارة الاسلامية فى القرن الرابع الهجرى أو عصر النهضة فى الاسلام، ترجمه محمد عبدالهادى ابوريده، (چاپ چهارم، بيروت، مكتبة الخاشيحى، دار الكتب العربى، 1387 ق / 1967 م)، ج 1، ص 30.</ref><br>
وقايع اين دوران گوياى دوران جديدى از ناهمسازگرى‌ها در جهان اسلام است. بنى عبّاس تا حدود صد سال پس از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در پندار خلافت نبودند <ref>مسعودى، همان، ص 304 ـ 305 و حسن ابراهيم حسن، همان، ج 2، ص 148.</ref> و کما بيش در پشت سر تيره مقدّم هاشميان، يعنى علويان قرار داشتند. آنان پس از آغاز دعوت مردم به سوى خود، مشروعيت دعوت خود را بر اساس تفويض امامت از ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفيّه به محمد بن على بن عبدالله بن عبّاس قرار دادند؛ هر چند بعدها منصور (خليفه دوم عباسى) مشروعيت خلافت عباسى را از توارث خلافت از على(عليه‌السلام) به توارث خلافت از عباس بن عبدالمطلب، عموى پيامبر، تبديل نمود. <br>
وقايع اين دوران گوياى دوران جديدى از ناهمسازگرى‌ها در جهان اسلام است. بنى عبّاس تا حدود صد سال پس از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در پندار خلافت نبودند <ref>مسعودى، همان، ص 304 ـ 305 و حسن ابراهيم حسن، همان، ج 2، ص 148.</ref> و کما بيش در پشت سر تيره مقدّم هاشميان، يعنى علويان قرار داشتند. آنان پس از آغاز دعوت مردم به سوى خود، مشروعيت دعوت خود را بر اساس تفويض امامت از ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفيّه به محمد بن على بن عبدالله بن عبّاس قرار دادند<ref>ر.ک.: حسن بن موسى نوبختى، فرق الشيعة، ترجمه و تعليق محمد جواد مشكور، (چاپ دوم: تهران، انتشارات علمى فرهنگى تهران، 1361)، ص 34ـ35</ref>؛ هر چند بعدها منصور (خليفه دوم عباسى) مشروعيت خلافت عباسى را از توارث خلافت از على(عليه‌السلام) به توارث خلافت از عباس بن عبدالمطلب، عموى پيامبر، تبديل نمود. <br>
يکى از فصول مهم و برجسته ناهمسازگرى در عرصه تاريخ اسلام، رقابت و ستيز علويان با عبّاسيان است که نه تنها محدود به حوزه سياسى نشد، بلکه بر تمام عرصه‌هاى فرهنگى جهان اسلام، به ويژه حيات معنوى مسلمين، تأثيرى ژرف نهاد، به گونه‌اى که در فرايندى پيچيده، عباسيان از فرقه‌اى شيعى منشعب از کيسانيه، که گروهى از آنان به غلو گراييدند،   به نماد مذهبى توده اکثر مسلمانان، يعنى اهل سنّت و جماعت، که شالوده عقيدتى و مرزبندى مذهبى آن در اين عصر قوام يافت ، گرويدند و در مقابل بزرگ ترين اقليّت، يعنى شيعيان امامى قرار گرفتند. عباسيان از دوران خلافت منصور، که در واقع معمار اصلى دولت عباسى است، پس از اطمينان از عدم تأييد خلافت به وسيله عموزادگانشان، يعنى علويان از باورهاى شيعى فاصله گرفته، توجّه خود را به علمايى خارج از حوزه نفوذ آموزه‌هاى شيعى معطوف داشتند. عملکرد عباسيان به گونه‌اى بود که غالباً علمايى که در کانون توجّه مردم قرار داشتند، به ايشان بدبين شده بودند. <br>
يکى از فصول مهم و برجسته ناهمسازگرى در عرصه تاريخ اسلام، رقابت و ستيز علويان با عبّاسيان است که نه تنها محدود به حوزه سياسى نشد، بلکه بر تمام عرصه‌هاى فرهنگى جهان اسلام، به ويژه حيات معنوى مسلمين، تأثيرى ژرف نهاد<ref>ر.ک.: حسن ابراهيم حسن، همان، ص 144.</ref> ، به گونه‌اى که در فرايندى پيچيده، عباسيان از فرقه‌اى شيعى منشعب از کيسانيه، که گروهى از آنان به غلو گراييدند،<ref>حسن بن موسى نوبختى، همان.</ref> به نماد مذهبى توده اکثر مسلمانان، يعنى اهل سنّت و جماعت، که شالوده عقيدتى و مرزبندى مذهبى آن در اين عصر قوام يافت<ref>حسن ابراهيم حسن، همان، ص 154 ـ 155.</ref>، گرويدند و در مقابل بزرگ ترين اقليّت، يعنى شيعيان امامى قرار گرفتند. عباسيان از دوران خلافت منصور، که در واقع معمار اصلى دولت عباسى است، پس از اطمينان از عدم تأييد خلافت به وسيله عموزادگانشان، يعنى علويان از باورهاى شيعى فاصله گرفته، توجّه خود را به علمايى خارج از حوزه نفوذ آموزه‌هاى شيعى معطوف داشتند. عملکرد عباسيان به گونه‌اى بود که غالباً علمايى که در کانون توجّه مردم قرار داشتند، به ايشان بدبين شده بودند. <br>
موضع گيرى‌هاى منفى علماى برجسته‌اى که شالوده مذاهب فقهى اهل سنّت بعدها بر اساس آراى مذهبى ايشان شکل گرفت، نسبت به خلفاى عبّاسى بيان گر روابط سرد اين گروه با عباسيان و حتّى جانب دارى ايشان از علويان است. مسلّماً علماى دين، که شاهد بودند به رغم هزينه سنگينى که جامعه اسلامى براى تغيير حاکميت از امويان به عباسيان پرداخته، فاصله حکومت جديد با حاکميّت آرمانى اسلام از گذشته کمتر نشده‌است، نمى‌توانستند از وضعيت جديد خشنود باشند. در اين دوران ابوحنيفه نعمان بن ثابت بن زوطى، که در عهد امويان مغضوب خلافت وقت بود، در عصر عباسى نيز به دليل عدم پذيرش منصب قضاوت، بى اعتبار شمردن خلافت خليفه دوم عباسى و حمايت از قيام بنى حسن، مغضوب حکومت عباسى گرديد، شکنجه و زندانى شد و نهايتاً جان خود را بر سر اين ناسازگارى نهاد. مالک بن انس نيز به دليل حمايت از قيام محمد نفس زکيه، فتواى جواز نقض بيعت منصور و عدم تأييد خلافت بنى عبّاس خشم ايشان را برانگيخت. هم چنين امام اوزاعى (متوفاى 157 ق)، که از کردار عباسيان رويگردان بود، از تأييد حق ايشان برخلافت سر باز زد،  جانب دارى‌هاى آشکار محمد بن ادريس شافعى (متوفاى 204 ق) از علويان او را به شيعه بودن مشهور کرد  و محمد بن جرير طبرى (متوفاى 310 هـ.ق) به دليل ابراز پاره‌اى از همين تمايلات به شيعى گرى متّهم گرديد.  
موضع گيرى‌هاى منفى علماى برجسته‌اى که شالوده مذاهب فقهى اهل سنّت بعدها بر اساس آراى مذهبى ايشان شکل گرفت، نسبت به خلفاى عبّاسى بيان گر روابط سرد اين گروه با عباسيان و حتّى جانب دارى ايشان از علويان است.<ref>كامل مصطفى الشيبى، ص 16.</ref> مسلّماً علماى دين، که شاهد بودند به رغم هزينه سنگينى که جامعه اسلامى براى تغيير حاکميت از امويان به عباسيان پرداخته، فاصله حکومت جديد با حاکميّت آرمانى اسلام از گذشته کمتر نشده‌است، نمى‌توانستند از وضعيت جديد خشنود باشند. در اين دوران ابوحنيفه نعمان بن ثابت بن زوطى، که در عهد امويان مغضوب خلافت وقت بود، در عصر عباسى نيز به دليل عدم پذيرش منصب قضاوت، بى اعتبار شمردن خلافت خليفه دوم عباسى و حمايت از قيام بنى حسن، مغضوب حکومت عباسى گرديد، شکنجه و زندانى شد و نهايتاً جان خود را بر سر اين ناسازگارى نهاد.<ref>سيوطى، همان، ص 261 ـ حسن ابراهيم حسن، همان، ص 155</ref> مالک بن انس نيز به دليل حمايت از قيام محمد نفس زکيه، فتواى جواز نقض بيعت منصور<ref>محمد بن جرير طبرى، همان، ص 4796 و سيوطى، همان.</ref> و عدم تأييد خلافت بنى عبّاس خشم ايشان را برانگيخت.<ref>مسعودى، همان، ص 344.</ref> هم چنين امام اوزاعى (متوفاى 157 ق)، که از کردار عباسيان رويگردان بود، از تأييد حق ايشان برخلافت سر باز زد،  جانب دارى‌هاى آشکار محمد بن ادريس شافعى (متوفاى 204 ق) از علويان او را به شيعه بودن مشهور کرد  و محمد بن جرير طبرى (متوفاى 310 هـ.ق) به دليل ابراز پاره‌اى از همين تمايلات به شيعى گرى متّهم گرديد.  
خلفاى عبّاسى به دليل گرايش‌هاى مذهبى مختلف و گاه متناقض و تحولات سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى جهان اسلام در طى شش قرن (عصر عبّاسى) به طور طبيعى نمى‌توانستند سياست مذهبى واحدى داشته باشند. <br>
خلفاى عبّاسى به دليل گرايش‌هاى مذهبى مختلف و گاه متناقض و تحولات سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى جهان اسلام در طى شش قرن (عصر عبّاسى) به طور طبيعى نمى‌توانستند سياست مذهبى واحدى داشته باشند. <br>
در اثر تجزيه اقتدار سياسى خلافت عبّاسى ، تقسيم خلافت اسلامى (عباسى، فاطمى و اموى) و تبليغات وسيع گروه‌هاى سياسى ـ فرهنگى زير زمينى، بر ميزان و تنوع ماهيت دخالت حاکميّت در حوزه‌هاى اعتقادى افزوده شد. بديهى است که اين گونه دخالت ها در کاهش يا افزايش‌همسازگرى‌ها در جهان اسلام تأثيرى جدّى داشته است. بغداد، پايتخت بلند آوازه خلافت عبّاسى، که پيروان تمام مذاهب اسلامى در آن جاى داشتند ، سيماى روشنى از ناهمسازگرى‌هاى قومى و مذهبى و تلاش‌هاى همسازگرايانه جهان اسلام در دوران طولانى حکومت عباسيان ارائه مى‌دهد.  
در اثر تجزيه اقتدار سياسى خلافت عبّاسى ، تقسيم خلافت اسلامى (عباسى، فاطمى و اموى) و تبليغات وسيع گروه‌هاى سياسى ـ فرهنگى زير زمينى، بر ميزان و تنوع ماهيت دخالت حاکميّت در حوزه‌هاى اعتقادى افزوده شد. بديهى است که اين گونه دخالت ها در کاهش يا افزايش‌همسازگرى‌ها در جهان اسلام تأثيرى جدّى داشته است. بغداد، پايتخت بلند آوازه خلافت عبّاسى، که پيروان تمام مذاهب اسلامى در آن جاى داشتند ، سيماى روشنى از ناهمسازگرى‌هاى قومى و مذهبى و تلاش‌هاى همسازگرايانه جهان اسلام در دوران طولانى حکومت عباسيان ارائه مى‌دهد.  
۱٬۷۴۱

ویرایش