۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
محمد بن عبدالوهاب به مکه آمد و در کلاس سندی شرکت کرد و به مدینه رفت و از درس شیخ محمد الکردی در مدینه استفاده کرد و از هر دو نفر روایت نقل کرد، اما در واقع شاگرد آنها و شاگرد هیچ کس دیگری نبود و بعد از آن این دو استاد را رد کرد.<ref>https://www.hawzahnews.com/news/391290/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D9%88-%D8%BA%D9%85-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%B4-%D8%B4%DB%8C%D8%AE</ref> | محمد بن عبدالوهاب به مکه آمد و در کلاس سندی شرکت کرد و به مدینه رفت و از درس شیخ محمد الکردی در مدینه استفاده کرد و از هر دو نفر روایت نقل کرد، اما در واقع شاگرد آنها و شاگرد هیچ کس دیگری نبود و بعد از آن این دو استاد را رد کرد.<ref>https://www.hawzahnews.com/news/391290/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D9%88-%D8%BA%D9%85-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%B4-%D8%B4%DB%8C%D8%AE</ref> | ||
او بهره کمى از سواد و علوم اسلامى داشت و هیچ گاه در حوزه هاى مهمّ علمى اسلام و نزد بزرگان علماى پیشین درس زیادى نخوانده بود و به همین دلیل اشتباهات قابل ملاحظه اى داشت و متأسّفانه بر اشتباهات خود پافشارى مى کرد.<ref>https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246878&typeinfo=25&catid=23286</ref> | |||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۳: | ||
5- نفی تقلید یکی از عقاید محمد بن عبدالوهاب است. او مذاهب اربعه را مردود شمرده و تقلید از آنان را جایز نمی داند. محمد ابن عبدالوهاب بر خلاف دیگر مذاهب اهل سنت معتقداست که باب اجتهاد باز است و سخنان فقهای مذاهب اربعه که میگویند اجتهاد بعد از چهارمذهب محال است را باطل میداند. | 5- نفی تقلید یکی از عقاید محمد بن عبدالوهاب است. او مذاهب اربعه را مردود شمرده و تقلید از آنان را جایز نمی داند. محمد ابن عبدالوهاب بر خلاف دیگر مذاهب اهل سنت معتقداست که باب اجتهاد باز است و سخنان فقهای مذاهب اربعه که میگویند اجتهاد بعد از چهارمذهب محال است را باطل میداند. | ||
=علمای نجد معاصر با محمد بن عبدالوهاب و مخالف با عقاید او= | |||
از مطالبی که از علمای حنبلی معاصر محمد بن عبدالوهاب از درون منطقه نجد ذکر شده، اینگونه استفاده میشود که از آغاز دعوت محمد بن عبدالوهاب به تفکراتش، علمای حنبلی موجود در نجد، تفکرات او را مخالف سیره سلف و مذهب احمد بن حنبل یافتند و آن را نوعی انحراف در جامعه اسلامی تلقی کردند و بهشدت به مقابله با آن برخاستند که مخالفت آنان زمینهساز بیداری بسیار از مسلمانان گردید. | |||
برخی از علمای اهل نجد که معاصر با او بودند و او را از اشتباهاتش نهی می کردند و با دعوت به سلفیت مخالفت و مقابله نمودند عبارتند از: | |||
<ref>https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/1078/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D9%88/</ref> | |||
* عبدالوهاب بن سلیمان بن علی بن محمد بن احمد بن راشد | |||
نخستين كسى كه به محمد بن عبدالوهاب اعتراض كرد و با صراحت و صلابت در برابرش ايستاد و در مقابل او علم مخالفت برافراشت، پدرش عبدالوهاب (م1153ق) بود که از استادان برجسته فرزندش هم به شمار میرفت. | |||
عبدالوهاب در آن روزگار قاضى شهر عیینه، از توابع نجد، و عالم برجسته آن منطقه بود. ایشان فرزندش محمد را تکفیر کرد و افکار وی را انحراف در دین اسلام می دانست، حتي وي را گمراه میدانست و مردم را از اطاعت وي منع ميكرد. بههمین علت در زمان حيات او پسرش كارى از پيش نبرد و پس از درگذشت او، به تبليغ افكار انحرافى خود پرداخت. پدر محمد بن عبدالوهاب از همان دوران کودکی از آینده پسرش نگران بود؛ چرا که در رفتار و گفتار فرزندش، آثار گمراهی و انحراف را می دید. | |||
* شیخ سلیمان بن عبدالوهاب تمیمی نجدی | |||
نخستین کسى که در ردّ بر محمد بن عبدالوهاب کتاب نوشت، برادر تنی او شیخ سلیمان بن عبدالوهاب تمیمی نجدی است. | |||
* شیخ عبدالله بن احمد بن محمد بن سحیم | |||
* شیخ عبدالله بن عیسى المویس | |||
* عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن رزین بن عدوان | |||
* مِربَد بن أحمد بنعمر الوهیبي التمیمي | |||
* شیخ سلیمان بن محمد بن أحمد بن سحیم | |||
* صالح بن محمد بنعبدالله الصائغ | |||
* سیف بن احمد العتیقی | |||
* محمدبن عبدالله بن فیروزه | |||
سلیمان بن سحیم از طرق مختلف از جمله مناظره با علمای موافق دعوت، ترویج کتاب قبانی بصری در بین اهالی نجد، ارسال نامه به علما و سیاستمداران حرمین شریفین، بصره، احساء و شهرهای نجد برای مقابله با شیخ و یا به منظور آگاه سازی آنها به مقابله با او پرداخت. | |||
علت اهمیت نامه سلیمان بن سحیم در آشکار سازی گمراهی ها و بدعتهای محمد بن عبدالوهاب که در کتاب تاریخ نجد ابن غنام نیز آمده است، بدان اشاره میکنیم: | |||
سلیمان بن سحیم در ابتدای نامهاش هدف خود را نصرت دین رسول و مقابله با بدعت ها و گمراهی های محمد بن عبدالوهاب بیان میکند و در ادامه پانزده مورد از آنها را بر میشمرد. او در نهایت از علما می خواهد که وارد میدان شوند و شک و شبهه را از دل عوام بزدایند. برخی از این موارد پانزدهگانه عبارتاند از: | |||
خراب کردن گنبد و بارگاه اصحاب رسول خدا(ص) در جبیله بدون هیچ دلیل شرعی و فقط به سبب پیروی از هوای نفس؛ | |||
سوزاندن کتاب دلائل الخیرات به جهت قول مؤلفش که تعبیر سیدنا و مولانا به کار برده (و نشانه توسل است) و سوزاندن کتاب روض الریاحین؛ | |||
خراب کردن حجره پیامبر(ص) و کندن ناودان خانه خدا در صورت دسترسی به آنها؛ | |||
مسلمان ندانستن کسانی که ششصد سال قبل از او زیستهاند؛ | |||
تکفیر مخالفان خود و موحد شمردن موافقان خود؛ | |||
ادعای اینکه او حقیقت مفهوم لا اله الا الله را بدون درک استاد فهمیده، اما دیگران نفهمیدهاند؛ | |||
تکفیر ابن فارض و ابن عربی؛ | |||
تکفیر سادات و ذریه رسول خدا(ص) به دلیل اخذ نذر؛ | |||
قائل به بطلان و فساد وقف و تکذیب روایات مروی از رسول خدا(ص) درباره وقف؛ | |||
بدعت دانستن درود فرستادن بر پیامبر در روز و شب جمعه؛ | |||
رشوه دانستن حقالزحمه قضات حتی در صورت قضاوت کردن به حق. | |||
=پانویس= | =پانویس= |