فارابی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'برنامه ریزی' به 'برنامه‌ریزی')
بدون خلاصۀ ویرایش
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:فارابی.jpg |جایگزین= فارابی|فارابی]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| عنوان = فارابی
!نام
| تصویر = فارابی.jpg
!ابونصر فارابی
| نام = محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی
|-
| نام‌های دیگر = ابونصر فارابی، معلم ثانی، فارابی
|نام کامل
| سال تولد = 258 [[سال قمری|قمری]]
|محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی
| تاریخ تولد =
|-
| محل تولد = شهر فاراب دهکده وسیج از ناحیه فاراب خراسان
|لقب
| سال درگذشت =
|معلم ثانی • فارابی
| تاریخ درگذشت = ۳۳۹.ق
|-
| محل درگذشت = [[دمشق]]
|زادگاه
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |یوحنا بن حیلان |ابوبشر متی بن یونس }}
|شهر فاراب دهکده وسیج از ناحیه فاراب خراسان
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |یحیی بن عدی |ابوسلیمان سجستانی |ابوالحسن محمد بن یوسف عامری }}
|-
| دین = [[اسلام]]
|زادروز
| مذهب = [[شیعه]]
|258 قمری
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |فصول الحکم |السیاسه المدنیه |تحصیل السعاده |موسیقی کبیر |آراء اهل المدینة الفاضله |احصاءالعلوم |الاحصاء و الایقاعات }}
|-
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه افقی |متافیزیک |فلسفه سیاسی |حقوق |منطق |موسیقی |علم فلسفه اخلاق |عرفان |معرفت‌شناسی }}
|[[دین]]
| وبگاه =
|[[اسلام]]
}}
|-
'''محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی''' معروف به <big>معلم ثانی</big>، [[فیلسوف]]، دانشمند، ریاضی‌دان و [[منجم|مُنجّم]] قرن سوم و چهارم [[هجری]] است که در زمان [[عباسیان]] می‌زیست. وی نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در [[جهان اسلام]] داشت و برخی او را بزگترین [[مفسر]] و شارح فلسفه [[ارسطو]] دانسته‌اند.
|[[مذهب]]
[[معلم ثانی]]، موسس [[فلسفه اسلامی]] و انتقال‌دهنده منطق صوری یونانی به [[جهان اسلام]] نیز یاد می‌شود.
|[[شیعه]]
وی در جوانی برای تحصیل به [[بغداد]] رفت و نزد متی بن یونس به فراگرفتن [[منطق]] و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی [[یوحنا بن حیلان]] درآمد.
|-
از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می‌شد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به [[بغداد]] بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که یحیی بن عدی فیلسوف [[مسیحی]] یکی از آنان بود.
|عقیده
ابونصر در سال 330 [[هجری قمری]] به [[دمشق]] رفت و به [[سیف الدوله حمدانی]] حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال 338 هجری قمری در سن هشتاد سالگی در [[دمشق]] وفات یافت.
|فلسفه نوافلاطونی
|-
|اساتید
|یوحنا بن حیلان ابوبشر متی بن یونس • ...
|-
|شاگردان
|یحیی بن عدی ابوسلیمان سجستانی ابوالحسن محمد بن یوسف عامری،...
|-
|آثار
|فصول الحکم السیاسه المدنیه تحصیل السعاده موسیقی کبیر آراء اهل المدینة الفاضله احصاءالعلوم الاحصاء و الایقاعات
|-
|زمینه‌های علمی
|متافیزیک • فلسفه سیاسی • حقوق، منطق موسیقی علم فلسفه اخلاق عرفان معرفت‌شناسی
|-
|وفات
|339 قمری
|-
|مدفن
|دمشق
|-
|}
</div>


'''محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی''' (258-339 ق)، معروف به <big>معلم ثانی</big>، [[فیلسوف]]، دانشمند، ریاضیدان و [[منجم]] قرن سوم و چهارم [[هجری]] است که در زمان [[عباسیان]] می زیست. وی نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در [[جهان اسلام]] داشت و برخی او را بزگترین [[مفسر]] و شارح فلسفه [[ارسطو]] دانسته‌اند.  
== زندگی‌نامه فارابی ==
ابونصر محمد بن طرحان فارابی مشهور به <big>معلم ثانی</big> تقریبا در سال ۲۵۹هجری قمری در روستایی با نام وسیج در نزدیکی فاراب چشم به جهان گشود. فاراب نام شهر بزرگی در اطراف رود سیحون بوده است و چون وسیج در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به فارابی گردید<ref>حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۹۹</ref>.


[[معلم ثانی]]، موسس [[فلسفه اسلامی]] و انتقال دهنده منطق صوری یونانی به جهان اسلام نیز یاد می‌شود.
[[ابن ابی اصیبعه]] می‌گوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود<ref>عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143</ref>.»
[[ابن خلکان]] می‌گوید:«فاراب را در زمان وی اطراز می‌نامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن [[چین]] بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به [[اسلام]] گرویدند<ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ص 100</ref>.»


وی در جوانی برای تحصیل به [[بغداد]] رفت و نزد متی بن یونس به فراگرفتن [[منطق]] و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی یوحنا بن حیلان درآمد.
در دوران [[سامانیان]] و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، [[ماوراء النهر|ماوراء‌النهر]] و [[افغانستان]]، جزء ایران و خراسان آن روز بود<ref>معجم البلدان، ج 2، ص 350</ref>.


از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می‌شد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که یحیی بن عدی فیلسوف [[مسیحی]] یکی از آنان بود.
== تحصیلات فارابی ==
چگونگی تحصیلات فارابی در ایام جوانی اش تقریبا بر ما پوشیده است و مورخین گزارش مستندی در این مورد ضبط نکرده‌اند، اما همین قدر می‌دانیم که پدر و پدربززگش از نظامیان بلند‌مرتبه در [[حکومت سامانی]] بوده‌اند بنابراین می‌توان حدس زد که شرایط تحصیل در ایام جوانیش به خوبی برای او فراهم بوده است<ref>نعمه، عبدالله،، فلاسفه شیعه، سید جعفر غضبان، انتشارات سازمان آموزش و پرورش اسلامی، تهران، ۱۳۶۷، ص۴۰۰</ref>.


ابونصر در سال 330 [[هجری قمری]] به [[دمشق]] رفت و به [[سیف الدوله حمدانی]] حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال 338 هجری قمری در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت.
بعضی از محققین معاصر شروع مطالعات علمی و فلسفی او را از شهر [[مرو]] می‌دانند چه اینکه مرو در آن زمان مرکز درس و بحث دینی و فلسفی بوده و اساتید حاذقی در آنجا حضور داشته‌اند و نزدیکی فاصله میان این شهر و محل سکونت و رشد فارابی نیز دلیل خوبی برای حضور و تحصیل وی در این شهر پر قدمت است<ref>کتاب محسن مهدی</ref>.


=زندگی نامه فارابی=
بر این مدعی شواهد و قرائن دیگری نیز وجود دارد اما آنچه در اسناد و گزارش‌های تاریخی موجود است و به طور قطعی می‌توان به آن تکیه کرد: تحصیلات او در [[بغداد]] و حضور وی در حلقه درس [[یوحنا بن حیان]] است.


ابونصر محمد بن طرحان فارابی مشهور به <big>معلم ثانی</big> تقریبا در سال ۲۵۹هجری قمری در روستایی با نام وسیج در نزدیکی فاراب چشم به جهان گشود. فاراب نام شهر بزرگی در اطراف رود سیحون بوده است و چون وسیج در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به فارابی گردید. <ref>حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۹۹</ref>
برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته‌اند و اطلاق لقب معلم ثانی به او را از همین جهت دانسته‌اند<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref>.


ابن ابی اصیبعه می‌گوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود.» <ref>عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143</ref>
داوری اردکانی می‌گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه‌های علمی و دینی تدریس شده و می‌شود<ref> اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛ واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه‌ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>.
ابن خلکان می‌گوید:«فاراب را در زمان وی اطراز می‌نامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن [[چین]] بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به [[اسلام]] گرویدند». <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ص 100</ref>


در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، [[ماوراء النهر]] و [[افغانستان]]، جزء ایران و خراسان آن روز بود. <ref>معجم البلدان، ج 2، ص 350</ref>
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می‌کردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمی‌شد مگر این‌که به کتاب می‌نگریست یا رقعه هایی می‌نوشت<ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref>. فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانسته‌اند


=تحصیلات فارابی=
== فارابی در بغداد ==
 
فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و [[فقه]] و [[کلام]] را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس “یوحنا” شرکت جست<ref>غالب، مصطفی، فی سبیل موسوعه الفلسفه- الفارابی، انتشارات الهلال، بیروت،، ۱۹۹۸، ص۱۱</ref>.
چگونگی تحصیلات فارابی در ایام جوانی اش تقریبا بر ما پوشیده است و مورخین گزارش مستندی در این مورد ضبط نکرده‌اند، اما همین قدر می‌دانیم که پدر و پدربززگش از نظامیان بلند مرتبه در [[حکومت سامانی]] بوده‌اند بنابراین می‌توان حدس زد که شرایط تحصیل در ایام جوانیش به خوبی برای او فراهم بوده است. <ref>نعمه، عبدالله،، فلاسفه شیعه، سید جعفر غضبان، انتشارات سازمان آموزش و پرورش اسلامی، تهران، ۱۳۶۷، ص۴۰۰</ref>
 
بعضی از محققین معاصر شروع مطالعات علمی و فلسفی او را از شهر [[مرو]] می‌دانند چه اینکه مرو در آن زمان مرکز درس و بحث دینی و فلسفی بوده و اساتید حاذقی در آنجا حضور داشته‌اند و نزدیکی فاصله میان این شهر و محل سکونت و رشد فارابی نیز دلیل خوبی برای حضور و تحصیل وی در این شهر پر قدمت است. <ref>کتاب محسن مهدی</ref>
 
بر این مدعی شواهد و قرائن دیگری نیز وجود دارد اما آنچه در اسناد و گزارش‌های تاریخی موجود است و به طور قطعی می‌توان به آن تکیه کرد: تحصیلات او در بغداد و حضور وی در حلقه درس [[یوحنا بن حیان]] است.
 
برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته‌اند و اطلاق لقب معلم ثانی به او را از همین جهت دانسته‌اند. <ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref>
 
داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود. <ref> اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه‌ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>
 
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می‌کردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت. <ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref> فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانسته‌اند
 
=فارابی در بغداد=
 
فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و [[فقه]] و [[کلام]] را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس “یوحنا” شرکت جست. <ref>غالب، مصطفی، فی سبیل موسوعه الفلسفه- الفارابی، انتشارات الهلال، بیروت،، ۱۹۹۸، ص۱۱</ref>


فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. این فیلسوف جوان ظاهرا پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به حران و [[قسطنطیه]] داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد. او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانسته‌های خود را در تمام شاخه‌های علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد.
فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. این فیلسوف جوان ظاهرا پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به حران و [[قسطنطیه]] داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد. او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانسته‌های خود را در تمام شاخه‌های علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد.


فارابی جوان پس از سفر به [[یونان]] برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت [[حکومت اسلامی]] گذراند. در این مدت شاید اصلی‌ترین دوران زندگی علمی فارابی شروع می‌شود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با اینکه خود در منطق و فلسفه استاد بود اما طبق سنت درسی این شهر در درس بزرگترین استاد موجود در بغداد یعنی [[یونس بن متی]] حاضر شد. اما چندی نگذشت که آوازه شهرتش در بغداد و تمام [[بلاد مسلمین]] پیچید و به عنوان یک استاد مسلم در تمام علوم مطرح شد.
فارابی جوان پس از سفر به [[یونان]] برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت [[حکومت اسلامی]] گذراند. در این مدت شاید اصلی‌ترین دوران زندگی علمی فارابی شروع می‌شود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با این‌که خود در منطق و فلسفه استاد بود اما طبق سنت درسی این شهر در درس بزرگترین استاد موجود در بغداد یعنی [[یونس بن متی]] حاضر شد. اما چندی نگذشت که آوازه شهرتش در بغداد و تمام بلاد مسلمین پیچید و به عنوان یک استاد مسلم در تمام علوم مطرح شد.
 
=[[مذهب]] فارابی=


اگر چه در عصر فارابی، ماوراء النهر و [[ترکستان]] و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی مذهب]] و پیرو [[مذهب شافعی]] بودند، <ref> حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص 439</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد.  
== مذهب فارابی ==
برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:
اگر چه در عصر فارابی، [[ماوراء‌النهر]] و [[ترکستان]] و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی مذهب]] و پیرو [[مذهب شافعی]] بودند<ref> حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص 439</ref>، اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد. برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:


'''اول''': شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه.  
'''اول''': شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه.  
خط ۹۸: خط ۶۱:
'''سوم''': اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است.
'''سوم''': اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است.


بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکرده‌اند. صاحب [[اعیان الشیعه]] معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از [[شیعیان]]، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفته‌اند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمی‌یابد که او از [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] ائمه (ع) است. <ref> امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 43، ص 263</ref>
بسیاری از شرح‌ حال نویسان در شیعی [[مذهب]] بودن فارابی‌تردید نکرده‌اند. صاحب [[اعیان الشیعه]] معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از [[شیعیان]]، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفته‌اند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمی‌یابد که او از [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] [[ائمه|ائمه(علیه‌السلام)]] است<ref> امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 43، ص 263</ref>.
علامه شیخ [[آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت [[ائمه (ع)]] بوده است. <ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بیش‌تر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه</ref>
علامه شیخ [[محمدمحسن بن‌ علی ‌منزوی تهرانی|آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء [[مذهب شیعه|امامیه]] عدلیه قائلان به [[عصمت]] [[ائمه|ائمه(علیه‌السلام)]] بوده است<ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بیش‌تر، ر. ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه</ref>.


الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزه‌ای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص [[شیعه اثناعشری]] به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است. <ref>الفاخورى، حنا و الجر، خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401</ref>
الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزه‌ای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص [[شیعه اثنی عشری|شیعه اثناعشری]] به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است<ref>الفاخورى، حنا و الجر، خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401</ref>.


لاووست می‌گوید:«ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های شیعه در مورد [[امامان]] و مخصوصاً [[امام علی (ع)]] اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین [[شرعی]] او است سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و [[امام]]، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آن‌ها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است. <ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص 25</ref>
لاووست می‌گوید:«ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های شیعه در مورد [[امامان]] و مخصوصاً [[علی بن ابی‌طالب|امام علی(علیه‌السلام)]] اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین شرعی او است سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و [[امام]]، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است<ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص 25</ref>.


استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق می‌گوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(ع) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً می‌گوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده می‌شود<ref> نعمه، عبدالله ، فلاسفه شیعه، ص 403</ref>
استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق می‌گوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(علیه‌السلام) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً می‌گوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده می‌شود<ref> نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ص 403</ref>


بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در [[تحصیل السعاده]] و دیگرکتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است:<big>امام</big> و <big>واضع نوامیس</big>، <big>ملک مطلق</big>، <big>فیلسوف کامل</big> و <big>رئیس اول</big> معنای واحد دارند.
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در [[تحصیل السعاده]] و دیگرکتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است:<big>امام</big> و <big>واضع نوامیس</big>، <big>ملک مطلق</big>، <big>فیلسوف کامل</big> و <big>رئیس اول</big> معنای واحد دارند.
خط ۱۱۱: خط ۷۴:
ویژگی‌های رئیس اول را چنین بر می‌شمارد:
ویژگی‌های رئیس اول را چنین بر می‌شمارد:


1. [[ولایت مطلقه]] دارند.
# [[ولایت فقیه|ولایت مطلقه]] دارند.
 
# ولایت‌شان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعت‌شان است.
2. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آن‌ها و ماهیت صناعتشان است.
# عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت [[امامت]].
 
# عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت.
3. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت [[امامت]].
# فعلیت امامت.
 
# عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با [[خداوند]] از طریق عقل فعال.
4. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت.
# عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت<ref> تحصیل السعاده ص 92 ـ 97؛ السیاسة المدنیه، ص 79؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص 125</ref>.
 
5. فعلیت امامت.
 
6. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با [[خداوند]] از طریق عقل فعال.
 
7. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت. <ref> تحصیل السعاده ص 92 ـ 97؛ السیاسة المدنیه، ص 79 ؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص 125</ref>
 
=اندیشه فارابی=


فارابی نیز همچون کندی درصدد پیوند میان ‌اندیشه‌های ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود. دکتر ابراهیم مدکور در کتاب «فی الفلسفه الاسلامیه» خویش در توصیف جایگاه فارابی چنین می‌نویسد: «فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت و اصول و مبانی آن را تدوین کرد. ما منکر این موضوع نیستیم که کندی پیش از فارابی به مطالعه آثار افلاطون و ارسطو روی آورد و بعضی از دیدگاه‌هایشان را به طور مشروح یا مختصر بیان کرد اما به معنای دقیق کلمه از یک مکتب فلسفی کامل برخوردار نبود و درباره موضوعات گوناگون و بی‌ارتباط با هم نظریات پراکنده‌ای داشت. در حالی که فارابی بر این پراکندگی فائق آمد و پایه‌های یک مکتب فلسفی برخوردار از بخش‌های مرتبط به هم را استقرار بخشید». <ref>نجاتی، محمد عثمان، روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان، ترجمه سعید بهشتی، ص۶۴</ref>
== اندیشه فارابی ==
فارابی نیز همچون کندی درصدد پیوند میان ‌اندیشه‌های ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود. دکتر ابراهیم مدکور در کتاب «فی الفلسفه الاسلامیه» خویش در توصیف جایگاه فارابی چنین می‌نویسد: «فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت و اصول و مبانی آن را تدوین کرد. ما منکر این موضوع نیستیم که کندی پیش از فارابی به مطالعه آثار افلاطون و ارسطو روی آورد و بعضی از دیدگاه‌هایشان را به طور مشروح یا مختصر بیان کرد اما به معنای دقیق کلمه از یک مکتب فلسفی کامل برخوردار نبود و درباره موضوعات گوناگون و بی‌ارتباط با هم نظریات پراکنده‌ای داشت. در حالی که فارابی بر این پراکندگی فائق آمد و پایه‌های یک مکتب فلسفی برخوردار از بخش‌های مرتبط به هم را استقرار بخشید<ref>نجاتی، محمد عثمان، روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان، ترجمه سعید بهشتی، ص۶۴</ref>».


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|4}}
{{پانویس}}


[[رده:دانشمندان مسلمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:فیلسوفان اسلامی]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده: شخصیت‌های قرن]]
[[رده:فیلسوفان]]
[[رده:ریاضدان]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش