۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'برنامه ریزی' به 'برنامهریزی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = فارابی | |||
| تصویر = فارابی.jpg | |||
| نام = محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی | |||
| نامهای دیگر = ابونصر فارابی، معلم ثانی، فارابی | |||
|نام | | سال تولد = 258 [[سال قمری|قمری]] | ||
| تاریخ تولد = | |||
| | | محل تولد = شهر فاراب دهکده وسیج از ناحیه فاراب خراسان | ||
| سال درگذشت = | |||
| تاریخ درگذشت = ۳۳۹.ق | |||
| | | محل درگذشت = [[دمشق]] | ||
| | | استادان = {{فهرست جعبه عمودی |یوحنا بن حیلان |ابوبشر متی بن یونس }} | ||
|شهر فاراب دهکده وسیج از ناحیه فاراب خراسان | | شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |یحیی بن عدی |ابوسلیمان سجستانی |ابوالحسن محمد بن یوسف عامری }} | ||
| | | دین = [[اسلام]] | ||
| | | مذهب = [[شیعه]] | ||
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |فصول الحکم |السیاسه المدنیه |تحصیل السعاده |موسیقی کبیر |آراء اهل المدینة الفاضله |احصاءالعلوم |الاحصاء و الایقاعات }} | |||
| فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |متافیزیک |فلسفه سیاسی |حقوق |منطق |موسیقی |علم فلسفه اخلاق |عرفان |معرفتشناسی }} | |||
|[[ | | وبگاه = | ||
| | }} | ||
'''محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی''' معروف به <big>معلم ثانی</big>، [[فیلسوف]]، دانشمند، ریاضیدان و [[منجم|مُنجّم]] قرن سوم و چهارم [[هجری]] است که در زمان [[عباسیان]] میزیست. وی نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در [[جهان اسلام]] داشت و برخی او را بزگترین [[مفسر]] و شارح فلسفه [[ارسطو]] دانستهاند. | |||
[[معلم ثانی]]، موسس [[فلسفه اسلامی]] و انتقالدهنده منطق صوری یونانی به [[جهان اسلام]] نیز یاد میشود. | |||
وی در جوانی برای تحصیل به [[بغداد]] رفت و نزد متی بن یونس به فراگرفتن [[منطق]] و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی [[یوحنا بن حیلان]] درآمد. | |||
از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس میشد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به [[بغداد]] بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که یحیی بن عدی فیلسوف [[مسیحی]] یکی از آنان بود. | |||
ابونصر در سال 330 [[هجری قمری]] به [[دمشق]] رفت و به [[سیف الدوله حمدانی]] حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال 338 هجری قمری در سن هشتاد سالگی در [[دمشق]] وفات یافت. | |||
|یوحنا بن حیلان | |||
|شاگردان | |||
|یحیی بن عدی | |||
| | |||
|آثار | |||
|فصول الحکم | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
== زندگینامه فارابی == | |||
ابونصر محمد بن طرحان فارابی مشهور به <big>معلم ثانی</big> تقریبا در سال ۲۵۹هجری قمری در روستایی با نام وسیج در نزدیکی فاراب چشم به جهان گشود. فاراب نام شهر بزرگی در اطراف رود سیحون بوده است و چون وسیج در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به فارابی گردید<ref>حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۹۹</ref>. | |||
[[ | [[ابن ابی اصیبعه]] میگوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گستردهتر از خراسان فعلی بود<ref>عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143</ref>.» | ||
[[ابن خلکان]] میگوید:«فاراب را در زمان وی اطراز مینامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن [[چین]] بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به [[اسلام]] گرویدند<ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ص 100</ref>.» | |||
در دوران [[سامانیان]] و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، [[ماوراء النهر|ماوراءالنهر]] و [[افغانستان]]، جزء ایران و خراسان آن روز بود<ref>معجم البلدان، ج 2، ص 350</ref>. | |||
== تحصیلات فارابی == | |||
چگونگی تحصیلات فارابی در ایام جوانی اش تقریبا بر ما پوشیده است و مورخین گزارش مستندی در این مورد ضبط نکردهاند، اما همین قدر میدانیم که پدر و پدربززگش از نظامیان بلندمرتبه در [[حکومت سامانی]] بودهاند بنابراین میتوان حدس زد که شرایط تحصیل در ایام جوانیش به خوبی برای او فراهم بوده است<ref>نعمه، عبدالله،، فلاسفه شیعه، سید جعفر غضبان، انتشارات سازمان آموزش و پرورش اسلامی، تهران، ۱۳۶۷، ص۴۰۰</ref>. | |||
بعضی از محققین معاصر شروع مطالعات علمی و فلسفی او را از شهر [[مرو]] میدانند چه اینکه مرو در آن زمان مرکز درس و بحث دینی و فلسفی بوده و اساتید حاذقی در آنجا حضور داشتهاند و نزدیکی فاصله میان این شهر و محل سکونت و رشد فارابی نیز دلیل خوبی برای حضور و تحصیل وی در این شهر پر قدمت است<ref>کتاب محسن مهدی</ref>. | |||
بر این مدعی شواهد و قرائن دیگری نیز وجود دارد اما آنچه در اسناد و گزارشهای تاریخی موجود است و به طور قطعی میتوان به آن تکیه کرد: تحصیلات او در [[بغداد]] و حضور وی در حلقه درس [[یوحنا بن حیان]] است. | |||
برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانستهاند و اطلاق لقب معلم ثانی به او را از همین جهت دانستهاند<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref>. | |||
داوری اردکانی میگوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزههای علمی و دینی تدریس شده و میشود<ref> اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛ واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامهریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>. | |||
در | در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری میکردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمیشد مگر اینکه به کتاب مینگریست یا رقعه هایی مینوشت<ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref>. فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانستهاند | ||
= | == فارابی در بغداد == | ||
فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و [[فقه]] و [[کلام]] را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس “یوحنا” شرکت جست<ref>غالب، مصطفی، فی سبیل موسوعه الفلسفه- الفارابی، انتشارات الهلال، بیروت،، ۱۹۹۸، ص۱۱</ref>. | |||
= | |||
فارابی در بغداد علوم متداول زمان مانند علوم عربی و [[فقه]] و [[کلام]] را به خوبی فراگرفت و تنها به منظور فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه در حلقه درس “یوحنا” شرکت جست | |||
فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. این فیلسوف جوان ظاهرا پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به حران و [[قسطنطیه]] داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد. او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانستههای خود را در تمام شاخههای علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد. | فارابی پس از مدتی از شاگردان مخصوص وی گردید و تمام منطق و فلسفه را نزد او خواند. این فیلسوف جوان ظاهرا پس از تکمیل مطالعاتش به پیشنهاد استاد خود سفری به حران و [[قسطنطیه]] داشت و در حدود هشت سال آنجا اقامت کرد. او در این مدت علوم یونانی و باستانی را مستقیم و بدون واسطه از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت و دانستههای خود را در تمام شاخههای علوم از ریاضیات گرفته تا علوم ماوراء ااطبیعیه تکمیل کرد. | ||
فارابی جوان پس از سفر به [[یونان]] برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت [[حکومت اسلامی]] گذراند. در این مدت شاید اصلیترین دوران زندگی علمی فارابی شروع میشود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با | فارابی جوان پس از سفر به [[یونان]] برای بار دوم به بغداد باز گشت و حدود دو دهه از زندگی خود را در پایتخت [[حکومت اسلامی]] گذراند. در این مدت شاید اصلیترین دوران زندگی علمی فارابی شروع میشود و بیشترین آثار وی در این دو دهه تالیف شده است. فارابی در بغداد با اینکه خود در منطق و فلسفه استاد بود اما طبق سنت درسی این شهر در درس بزرگترین استاد موجود در بغداد یعنی [[یونس بن متی]] حاضر شد. اما چندی نگذشت که آوازه شهرتش در بغداد و تمام بلاد مسلمین پیچید و به عنوان یک استاد مسلم در تمام علوم مطرح شد. | ||
اگر چه در عصر فارابی، | == مذهب فارابی == | ||
برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد: | اگر چه در عصر فارابی، [[ماوراءالنهر]] و [[ترکستان]] و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی مذهب]] و پیرو [[مذهب شافعی]] بودند<ref> حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص 439</ref>، اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد. برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد: | ||
'''اول''': شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه. | '''اول''': شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه. | ||
خط ۹۸: | خط ۶۱: | ||
'''سوم''': اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است. | '''سوم''': اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است. | ||
بسیاری از | بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی [[مذهب]] بودن فارابیتردید نکردهاند. صاحب [[اعیان الشیعه]] معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفتهاند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از [[شیعیان]]، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفتهاند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمییابد که او از [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] [[ائمه|ائمه(علیهالسلام)]] است<ref> امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 43، ص 263</ref>. | ||
علامه شیخ [[آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت [[ائمه ( | علامه شیخ [[محمدمحسن بن علی منزوی تهرانی|آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء [[مذهب شیعه|امامیه]] عدلیه قائلان به [[عصمت]] [[ائمه|ائمه(علیهالسلام)]] بوده است<ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بیشتر، ر. ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه</ref>. | ||
الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص [[شیعه اثناعشری]] به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است | الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص [[شیعه اثنی عشری|شیعه اثناعشری]] به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است<ref>الفاخورى، حنا و الجر، خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401</ref>. | ||
لاووست میگوید:«ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای شیعه در مورد [[امامان]] و مخصوصاً [[امام علی ( | لاووست میگوید:«ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای شیعه در مورد [[امامان]] و مخصوصاً [[علی بن ابیطالب|امام علی(علیهالسلام)]] اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین شرعی او است سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و [[امام]]، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است<ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص 25</ref>. | ||
استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق میگوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه( | استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق میگوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(علیهالسلام) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً میگوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده میشود<ref> نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ص 403</ref>.» | ||
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در [[تحصیل السعاده]] و دیگرکتابهای سیاسیِ خود معتقد است:<big>امام</big> و <big>واضع نوامیس</big>، <big>ملک مطلق</big>، <big>فیلسوف کامل</big> و <big>رئیس اول</big> معنای واحد دارند. | بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در [[تحصیل السعاده]] و دیگرکتابهای سیاسیِ خود معتقد است:<big>امام</big> و <big>واضع نوامیس</big>، <big>ملک مطلق</big>، <big>فیلسوف کامل</big> و <big>رئیس اول</big> معنای واحد دارند. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۷۴: | ||
ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد: | ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد: | ||
# [[ولایت فقیه|ولایت مطلقه]] دارند. | |||
# ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است. | |||
# عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت [[امامت]]. | |||
# عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. | |||
# فعلیت امامت. | |||
# عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با [[خداوند]] از طریق عقل فعال. | |||
# عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت<ref> تحصیل السعاده ص 92 ـ 97؛ السیاسة المدنیه، ص 79؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص 125</ref>. | |||
فارابی نیز همچون کندی درصدد پیوند میان اندیشههای ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود. دکتر ابراهیم مدکور در کتاب «فی الفلسفه الاسلامیه» خویش در توصیف جایگاه فارابی چنین مینویسد: «فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت و اصول و مبانی آن را تدوین کرد. ما منکر این موضوع نیستیم که کندی پیش از فارابی به مطالعه آثار افلاطون و ارسطو روی آورد و بعضی از دیدگاههایشان را به طور مشروح یا مختصر بیان کرد اما به معنای دقیق کلمه از یک مکتب فلسفی کامل برخوردار نبود و درباره موضوعات گوناگون و بیارتباط با هم نظریات پراکندهای داشت. در حالی که فارابی بر این پراکندگی فائق آمد و پایههای یک مکتب فلسفی برخوردار از بخشهای مرتبط به هم را استقرار | == اندیشه فارابی == | ||
فارابی نیز همچون کندی درصدد پیوند میان اندیشههای ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود. دکتر ابراهیم مدکور در کتاب «فی الفلسفه الاسلامیه» خویش در توصیف جایگاه فارابی چنین مینویسد: «فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت و اصول و مبانی آن را تدوین کرد. ما منکر این موضوع نیستیم که کندی پیش از فارابی به مطالعه آثار افلاطون و ارسطو روی آورد و بعضی از دیدگاههایشان را به طور مشروح یا مختصر بیان کرد اما به معنای دقیق کلمه از یک مکتب فلسفی کامل برخوردار نبود و درباره موضوعات گوناگون و بیارتباط با هم نظریات پراکندهای داشت. در حالی که فارابی بر این پراکندگی فائق آمد و پایههای یک مکتب فلسفی برخوردار از بخشهای مرتبط به هم را استقرار بخشید<ref>نجاتی، محمد عثمان، روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان، ترجمه سعید بهشتی، ص۶۴</ref>». | |||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده: | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده: | [[رده:فیلسوفان]] | ||