۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کتاب ها' به 'کتابها') |
جز (جایگزینی متن - 'بیت المقدس' به 'بیتالمقدس') |
||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
در اثر تجزيه اقتدار سياسى خلافت عبّاسى <ref>حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، 3 ج، (چاپ چهارم: تهران، انتشارات جاويدان، 1360)، ج 2، ص 183.</ref>، تقسيم خلافت اسلامى (عباسى، فاطمى و اموى)<ref>ايرام لاپيدوس ، پيشين، ص 196 .</ref> و تبليغات وسيع گروههاى سياسى ـ فرهنگى زير زمينى، بر ميزان و تنوع ماهيت دخالت حاکميّت در حوزههاى اعتقادى افزوده شد. بديهى است که اين گونه دخالتها در کاهش يا افزايشهمسازگرىها در جهان اسلام تأثيرى جدّى داشته است. بغداد، پايتخت بلند آوازه خلافت عبّاسى، که پيروان تمام مذاهب اسلامى در آن جاى داشتند<ref>آدام متز، همان، ص 133.</ref>، سيماى روشنى از ناهمسازگرىهاى قومى و مذهبى و تلاشهاى همسازگرايانه جهان اسلام در دوران طولانى حکومت عباسيان ارائه مىدهد. | در اثر تجزيه اقتدار سياسى خلافت عبّاسى <ref>حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، 3 ج، (چاپ چهارم: تهران، انتشارات جاويدان، 1360)، ج 2، ص 183.</ref>، تقسيم خلافت اسلامى (عباسى، فاطمى و اموى)<ref>ايرام لاپيدوس ، پيشين، ص 196 .</ref> و تبليغات وسيع گروههاى سياسى ـ فرهنگى زير زمينى، بر ميزان و تنوع ماهيت دخالت حاکميّت در حوزههاى اعتقادى افزوده شد. بديهى است که اين گونه دخالتها در کاهش يا افزايشهمسازگرىها در جهان اسلام تأثيرى جدّى داشته است. بغداد، پايتخت بلند آوازه خلافت عبّاسى، که پيروان تمام مذاهب اسلامى در آن جاى داشتند<ref>آدام متز، همان، ص 133.</ref>، سيماى روشنى از ناهمسازگرىهاى قومى و مذهبى و تلاشهاى همسازگرايانه جهان اسلام در دوران طولانى حکومت عباسيان ارائه مىدهد. | ||
وضعيّت مناسبات مذهبى در ديگر شهرهاى بزرگ نيز کما بيش متأثّر از شرايط مذهبى و اجتماعى پايتخت عبّاسيان بود. تصفيههاى مذهبى امير [[محمود غزنوى]]، انگشت در کردن و بر دار کشيدنهايش در تمام جهان،<ref>محمد بن حسين بيهقى، تاريخ بيهقى، 2 جلد، (تهران، انتشارت هيرمند، 1376)، ج 1، ص 282 و حسن ابراهيم حسن، همان، ج3، ص 453ـ454.</ref>اطلاعيههاى مذهبى خلافت در دوران استيلاى [[آلبويه]] بر بغداد، تظاهرات تحريک کننده اماميان و حنابله در بغداد، برهههاى سنّى ستيزى خلافت فاطمى، تشّيع زدايىهاى دوران سلاجقه، تأسيس مدارس نظاميّه <ref>ر.ک: ايراام لاپيدوس، همان، ص 248 ـ 249.</ref>، جهتگيرىهاى شيعى الناصر و تلاش وى در تعميم [[طريقت فتوّت]]، نمونههايى از ورود حاکميّتهاى عصر عبّاسى به حوزههاى اعتقادى است و گرچه پارهاى از آنها به انگيزه تقويت وحدت اسلامى صورت گرفت، امّا به نتيجهاى مطلوب دست نيافت، زيرا گذشته از آلودگى انگيزههاى وحدت طلبانه به منافع سياسى، اين دست تلاشها بيش از آن که آهنگ همسازگرى داشته باشد، درصدد حذف انديشهاى به سود انديشهاى ديگر بود. البته بايد گفت که تلاشهاى وحدت طلبانه، چه از سوى حاکميّت و چه از سوى علمايى که دغدغه وحدت اسلامى داشتند، خالى از فايده نيز نبودهاست و شايد بتوان همسازگرى نسبى را، که پس از دههها رقابت و ستيز ميان مسلمانان پديد آمد، مهم ترين دستاورد آن دانست.<ref>ر.ک: همان، ص 248.</ref> | وضعيّت مناسبات مذهبى در ديگر شهرهاى بزرگ نيز کما بيش متأثّر از شرايط مذهبى و اجتماعى پايتخت عبّاسيان بود. تصفيههاى مذهبى امير [[محمود غزنوى]]، انگشت در کردن و بر دار کشيدنهايش در تمام جهان،<ref>محمد بن حسين بيهقى، تاريخ بيهقى، 2 جلد، (تهران، انتشارت هيرمند، 1376)، ج 1، ص 282 و حسن ابراهيم حسن، همان، ج3، ص 453ـ454.</ref>اطلاعيههاى مذهبى خلافت در دوران استيلاى [[آلبويه]] بر بغداد، تظاهرات تحريک کننده اماميان و حنابله در بغداد، برهههاى سنّى ستيزى خلافت فاطمى، تشّيع زدايىهاى دوران سلاجقه، تأسيس مدارس نظاميّه <ref>ر.ک: ايراام لاپيدوس، همان، ص 248 ـ 249.</ref>، جهتگيرىهاى شيعى الناصر و تلاش وى در تعميم [[طريقت فتوّت]]، نمونههايى از ورود حاکميّتهاى عصر عبّاسى به حوزههاى اعتقادى است و گرچه پارهاى از آنها به انگيزه تقويت وحدت اسلامى صورت گرفت، امّا به نتيجهاى مطلوب دست نيافت، زيرا گذشته از آلودگى انگيزههاى وحدت طلبانه به منافع سياسى، اين دست تلاشها بيش از آن که آهنگ همسازگرى داشته باشد، درصدد حذف انديشهاى به سود انديشهاى ديگر بود. البته بايد گفت که تلاشهاى وحدت طلبانه، چه از سوى حاکميّت و چه از سوى علمايى که دغدغه وحدت اسلامى داشتند، خالى از فايده نيز نبودهاست و شايد بتوان همسازگرى نسبى را، که پس از دههها رقابت و ستيز ميان مسلمانان پديد آمد، مهم ترين دستاورد آن دانست.<ref>ر.ک: همان، ص 248.</ref> | ||
همانگونه که اشاره گرديد، خلافت عبّاسى همراه با تجزيه سياسى جهان اسلام بود، امّا اقتدار خلافت عبّاسى، به جز در نواحى دور باخترى سرزمين اسلامى، کما بيش تا دوران خلافت متوکّل حفظ گرديد.<ref>ر.ک: حسن ابراهيم حسن، همان، ج 2، ص 93 و ج 3، ص 365.</ref> اگر چه عباسيان پس از شتاب روند تجزيه سياسى ديگر هيچ گاه اقتدار پيشين خود را باز نيافتند<ref>ر.ک: ابن طقطقا، ص 38 ـ 39.</ref> و تلاشهاى صورت گرفته در اواخر عصر عباسى نهايتاً حاکميّت خليفه را تنها از سراى خلافت تا مناطقى از بين النهرين توسعه داد، امّا با انقراض خلافت آنها، امويان اندلس (422 ق) و خلفاى فاطمى (567 ق) کما بيش در مقام معنوى خلافت بى انباز گشتند.<ref>سيوطى، همان، ص 450 ـ 453.</ref> تجزيه سياسى جهان اسلام در اقتدار و نوع روابط مسلمين با ديگر ممالک جهان تأثيرى سوء نهاد؛ ادبارى که گريبان بلاد اسلام را در نتيجه رقابت ها و ستيزهاى بى امان امارت هاى کوچک و بزرگ گرفت تا جايى که گاه بغداد نيز از ترس دستاندازىهاى روم شرقى در وحشت فرو مىرفت<ref>كرمر، جوئل.ل، احياى فرهنگى در عهد آل بويه، انسان گرايى در عصر رنسانس اسلامى، ترجمه محمد سعيد حقايى كاشانى، (تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1375)، ص 170.</ref> و خشمى يأس آلود پايتخت نشينان را به شور و شورش وا مىداشت.<ref>ابن اثير، همان، ج 8، ص 618 ـ 620، آدام متز، همان، ص 26 ـ 27.</ref> اوج اين نابسامانى در تسلّط سپاهيان صليبى بر [[ | همانگونه که اشاره گرديد، خلافت عبّاسى همراه با تجزيه سياسى جهان اسلام بود، امّا اقتدار خلافت عبّاسى، به جز در نواحى دور باخترى سرزمين اسلامى، کما بيش تا دوران خلافت متوکّل حفظ گرديد.<ref>ر.ک: حسن ابراهيم حسن، همان، ج 2، ص 93 و ج 3، ص 365.</ref> اگر چه عباسيان پس از شتاب روند تجزيه سياسى ديگر هيچ گاه اقتدار پيشين خود را باز نيافتند<ref>ر.ک: ابن طقطقا، ص 38 ـ 39.</ref> و تلاشهاى صورت گرفته در اواخر عصر عباسى نهايتاً حاکميّت خليفه را تنها از سراى خلافت تا مناطقى از بين النهرين توسعه داد، امّا با انقراض خلافت آنها، امويان اندلس (422 ق) و خلفاى فاطمى (567 ق) کما بيش در مقام معنوى خلافت بى انباز گشتند.<ref>سيوطى، همان، ص 450 ـ 453.</ref> تجزيه سياسى جهان اسلام در اقتدار و نوع روابط مسلمين با ديگر ممالک جهان تأثيرى سوء نهاد؛ ادبارى که گريبان بلاد اسلام را در نتيجه رقابت ها و ستيزهاى بى امان امارت هاى کوچک و بزرگ گرفت تا جايى که گاه بغداد نيز از ترس دستاندازىهاى روم شرقى در وحشت فرو مىرفت<ref>كرمر، جوئل.ل، احياى فرهنگى در عهد آل بويه، انسان گرايى در عصر رنسانس اسلامى، ترجمه محمد سعيد حقايى كاشانى، (تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1375)، ص 170.</ref> و خشمى يأس آلود پايتخت نشينان را به شور و شورش وا مىداشت.<ref>ابن اثير، همان، ج 8، ص 618 ـ 620، آدام متز، همان، ص 26 ـ 27.</ref> اوج اين نابسامانى در تسلّط سپاهيان صليبى بر [[بیتالمقدس|بيت المقدس]] و بخشى از شامات مشاهده مىگردد. <br> | ||
در عرصه ستيز و رقابت مراکز قدرت با يک ديگر در عصر عبّاسى، بدعتى ناميمون در سياست خارجى جهان اسلام پديد آمد که تا دوران معاصر نيز ادامه دارد؛ يعنى تبانى يکى از اطراف منازعه با قدرتى بيگانه (خارج از جهان اسلام) عليه رقيب داخلى. روابط منصور، مهدى و [[هارون الرّشيد]] با پپين، شارل مارتل و شارلمانى با جهت گيرى عليه امويان اندلس، مناسبات عبدالرّحمن دوم (حکومت از 206ـ238ق) و روم شرقى با تکيه بر اشتراک در عداوت با خلافت عبّاسى <ref>ر.ک: حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ج 2، ص 206، 210 و 213.</ref>، حمايت روم شرقى از شورشيان خرّمى و تلاش آن دولت براى برقرارى ارتباط مستقيم با اخشيديان (امارت از 323ـ358ق)، درخواست مساعدت حمدانيان (امارت از 293ـ394 ق) از روم شرقى براى جنگ با [[فاطميان]] و هم داستانى عمر المتوکّل، آخرين امير افطسى اسپانيا، (امارت از 460ـ487ق) با آلفونسوى ششم، شاه لئون و کاستيل عليه مرابطون، نمونههايى از اين بدعت ناميمون است.<br> | در عرصه ستيز و رقابت مراکز قدرت با يک ديگر در عصر عبّاسى، بدعتى ناميمون در سياست خارجى جهان اسلام پديد آمد که تا دوران معاصر نيز ادامه دارد؛ يعنى تبانى يکى از اطراف منازعه با قدرتى بيگانه (خارج از جهان اسلام) عليه رقيب داخلى. روابط منصور، مهدى و [[هارون الرّشيد]] با پپين، شارل مارتل و شارلمانى با جهت گيرى عليه امويان اندلس، مناسبات عبدالرّحمن دوم (حکومت از 206ـ238ق) و روم شرقى با تکيه بر اشتراک در عداوت با خلافت عبّاسى <ref>ر.ک: حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ج 2، ص 206، 210 و 213.</ref>، حمايت روم شرقى از شورشيان خرّمى و تلاش آن دولت براى برقرارى ارتباط مستقيم با اخشيديان (امارت از 323ـ358ق)، درخواست مساعدت حمدانيان (امارت از 293ـ394 ق) از روم شرقى براى جنگ با [[فاطميان]] و هم داستانى عمر المتوکّل، آخرين امير افطسى اسپانيا، (امارت از 460ـ487ق) با آلفونسوى ششم، شاه لئون و کاستيل عليه مرابطون، نمونههايى از اين بدعت ناميمون است.<br> | ||
اوج اين سياست اقدامى است که به «[[الناصر]]»، آخرين خليفه مقتدر عبّاسى، در تبانى با [[چنگيزخان]] مغول عليه سلطان محمد خوارزمشاه نسبت داده شدهاست.<ref>ر.ک.: محمدبن خاوندشاه بلخى، روضة الصّفا، تهذيب و تلخيص دكتر عباس زرياب، (تهران، انتشارات علمى، 1373)، ص 841ـ842 و عباس اقبال آشتيانى، زندگانى عجيب يكى از خلفاى عباسى ناصر لدين الله، گردآورى دبير سياقى، (تهران، دنياى كتاب، 1369)، ص 355ـ361.</ref> در صحت چنين نسبتى ترديدهايى ابراز شدهاست <ref>ر.ک.: برتولد اشپولر، جهان اسلام، ص 155.</ref> و به فرض آن که بپذيريم تحريکهاى النّاصر در هجوم مغول به سرزمين اسلام مؤثر بودهاست، وى با اقدام خود، علاوه بر از ميان برداشتن رقيب، نابودى خلافت [[بغداد]] را نيز رقم زدهاست. بههر رو جهان اسلام در عصر خلافت عباسى، به رغم تجزيه سياسى و حتّى معنوى نظام حاکم، کما بيش وحدت هويت خود را حفظ کرده، تعدّد امراى مؤمنان منجر به محدوديّت اسلام يا سرزمين اسلامى به مرزى خاص نگرديد، بلکه از ترکيب تمام اين اقاليم مملکت يگانهاى تحت عنوان مملکت اسلام پديد آمد و وحدت اسلامى در آن عصر خود را به مرزهاى جديد سياسى مقيّد ننمود<ref>آدام متز، همان، ص 21.</ref> و مسلمانان، بدون توجّه به زادگاه و قوميّت خود، از حقّ شهروندى در تمام مملکت اسلامى برخوردار بودند.<br> | اوج اين سياست اقدامى است که به «[[الناصر]]»، آخرين خليفه مقتدر عبّاسى، در تبانى با [[چنگيزخان]] مغول عليه سلطان محمد خوارزمشاه نسبت داده شدهاست.<ref>ر.ک.: محمدبن خاوندشاه بلخى، روضة الصّفا، تهذيب و تلخيص دكتر عباس زرياب، (تهران، انتشارات علمى، 1373)، ص 841ـ842 و عباس اقبال آشتيانى، زندگانى عجيب يكى از خلفاى عباسى ناصر لدين الله، گردآورى دبير سياقى، (تهران، دنياى كتاب، 1369)، ص 355ـ361.</ref> در صحت چنين نسبتى ترديدهايى ابراز شدهاست <ref>ر.ک.: برتولد اشپولر، جهان اسلام، ص 155.</ref> و به فرض آن که بپذيريم تحريکهاى النّاصر در هجوم مغول به سرزمين اسلام مؤثر بودهاست، وى با اقدام خود، علاوه بر از ميان برداشتن رقيب، نابودى خلافت [[بغداد]] را نيز رقم زدهاست. بههر رو جهان اسلام در عصر خلافت عباسى، به رغم تجزيه سياسى و حتّى معنوى نظام حاکم، کما بيش وحدت هويت خود را حفظ کرده، تعدّد امراى مؤمنان منجر به محدوديّت اسلام يا سرزمين اسلامى به مرزى خاص نگرديد، بلکه از ترکيب تمام اين اقاليم مملکت يگانهاى تحت عنوان مملکت اسلام پديد آمد و وحدت اسلامى در آن عصر خود را به مرزهاى جديد سياسى مقيّد ننمود<ref>آدام متز، همان، ص 21.</ref> و مسلمانان، بدون توجّه به زادگاه و قوميّت خود، از حقّ شهروندى در تمام مملکت اسلامى برخوردار بودند.<br> |