اهل حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


==پیشینه==
==پیشینه==
[[نعمت الله جیحون آبادی]] که از سران اهل حق است، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی پیوند می‌زند. به اعتقاد وی، اهل حق پیرو شخصی به نام نصیر هستند که غلام حضرت علی ‌علیه‌السلام بوده است.<ref>محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چاپ اول، سال ۱۳۸۴ شمسی، ص۳۲.</ref> البته در منابع معتبر شیعه، شخصی به نام نصیر با عنوان غلام حضرت علی ‌علیه‌السلام معرفی نشده است، بلکه ا[[بن حجر عسقلانی]] نصیر را یکی از غلامان [[معاویه]] بر شمرده است. <ref>عسقلانی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، سال ۱۴۱۵ه ق، ج۶، ص۳۹۸.</ref> با این حال یکی از عالمان شیعه به نام [[حسن بن علی طبری]] ضمن اشاره به [[فرقه نصیریه]]، آنان را پیرو نصیر غلام حضرت علی ‌علیه‌السلام دانسته و یکی از روستاهای بصره را به عنوان محل زندگی وی معرفی کرده است. وی علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی ‌علیه‌السلام دانسته است.<ref> طبری حسن بن علی، اسرار الامامه، ص۲۵۰.</ref>در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی علی السلام قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آن ها خواست تا توبه کنند اما آن ها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند. در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد.<ref> سمعانی عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر آباد، مجلس دائر المعارف العثمانیه، ۱۹۶۲م، چاپ اول، ج۵، ص۴۹۸.</ref> نظیر این داستان، حکایت [[عبدالله بن سبا]] است که معتقد شد علی ‌علیه‌السلام خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابن عباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به [[بصره]] تبعید شد. او بعد از شهادت حضرت علی ‌علیه‌السلام، افکار باطل خود را ترویج کرد. <ref>نوبختی ابی محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، نشر مکتبه الفقیه، ص۴۱ .</ref> <ref>المعتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، نشر کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ج۵، ص۶.</ref> <ref>الحنفی ابن ابی العزّ، شرح العقیده الطحاویه، بیروت، نشر  مکتب الاسلامی، چاپ چهارم، سال ۱۳۹۱ هجری قمری، ص۴۹۰.</ref> البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان [[امام هادی]] و [[امام حسن عسگری]] علیها السلام بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو [[محمد بن نصیر نمیری]] اند که وی افکار غالیانه داشته و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود.<ref> محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، سال ۱۳۸۴، ص۳۳.</ref>  
[[نعمت الله جیحون آبادی]] که از سران اهل حق است، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی پیوند می‌زند. به اعتقاد وی، اهل حق پیرو شخصی به نام نصیر هستند که غلام حضرت علی ‌علیه‌السلام بوده است.<ref>محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چاپ اول، سال ۱۳۸۴ شمسی، ص۳۲.</ref> البته در منابع معتبر شیعه، شخصی به نام نصیر با عنوان غلام حضرت علی ‌علیه‌السلام معرفی نشده است، بلکه ا[[بن حجر عسقلانی]] نصیر را یکی از غلامان [[معاویه]] بر شمرده است. <ref>عسقلانی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، سال ۱۴۱۵ه ق، ج۶، ص۳۹۸.</ref> با این حال یکی از عالمان شیعه به نام [[حسن بن علی طبری]] ضمن اشاره به [[فرقه نصیریه]]، آنان را پیرو نصیر غلام حضرت علی ‌علیه‌السلام دانسته و یکی از روستاهای بصره را به عنوان محل زندگی وی معرفی کرده است. وی علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی ‌علیه‌السلام دانسته است.<ref> طبری حسن بن علی، اسرار الامامه، ص۲۵۰.</ref>در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی علی السلام قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آن‌ها خواست تا توبه کنند اما آن‌ها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند. در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد.<ref> سمعانی عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر آباد، مجلس دائر المعارف العثمانیه، ۱۹۶۲م، چاپ اول، ج۵، ص۴۹۸.</ref> نظیر این داستان، حکایت [[عبدالله بن سبا]] است که معتقد شد علی ‌علیه‌السلام خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابن عباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به [[بصره]] تبعید شد. او بعد از شهادت حضرت علی ‌علیه‌السلام، افکار باطل خود را ترویج کرد. <ref>نوبختی ابی محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، نشر مکتبه الفقیه، ص۴۱ .</ref> <ref>المعتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، نشر کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ج۵، ص۶.</ref> <ref>الحنفی ابن ابی العزّ، شرح العقیده الطحاویه، بیروت، نشر  مکتب الاسلامی، چاپ چهارم، سال ۱۳۹۱ هجری قمری، ص۴۹۰.</ref> البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان [[امام هادی|امام‌هادی]] و [[امام حسن عسگری]] علیها السلام بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو [[محمد بن نصیر نمیری]] اند که وی افکار غالیانه داشته و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود.<ref> محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، سال ۱۳۸۴، ص۳۳.</ref>  
   
   
==اساس مذهب اهل حق==
==اساس مذهب اهل حق==
اساس مذهب اهل حق، کوشش براى «وصول‏» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه نخست باید مرحله «شریعت‏» آداب و مراسم ظاهرى دین را انجام دهند و در مرحله «طریقت‏» رسوم عرفانى را درک کنند و در مرحله معرفت، ‏ شناخت‏ خداوند را طی کنند و در مرحله «حقیقت‏» وصول به خداوند را تجربه کنند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش.
اساس مذهب اهل حق، کوشش براى «وصول‏» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه نخست باید مرحله «شریعت‏» آداب و مراسم ظاهرى دین را انجام دهند و در مرحله «طریقت‏» رسوم عرفانى را درک کنند و در مرحله معرفت، ‏ شناخت‏ خداوند را طی کنند و در مرحله «حقیقت‏» وصول به خداوند را تجربه کنند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش.
</ref>
</ref>
==آداب و رسوم==
==آداب و رسوم==
خط ۱۲: خط ۱۲:


==دامنه جغرافیایی==
==دامنه جغرافیایی==
مرکز اصلى طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربى کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانى و اکثر طوایف سنجابى و شاخه ‏هایى از طایفه کلهر و زنگنه و ایلات عثمانه‏ وند و جلال ‏وند که در شهرهاى غربى ایران از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان ساکن اند، از اهل حق اند. علاوه، گروهی در لرستان و در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سک وند زندگی می‌کنند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیکى تبریز، مراغه هستند و بخشی در حوالى قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین سکونت دارند و عده دیگر در شمال و در منطقه کلاردشت مازندران بسر می برند. با این حال اهل حق در مناطق فارس و خراسان یافت مى‏ شوند. اما در بیرون از مرزهاى ایران گروه فراوانی از اهل حق، در شهرهاى‏ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحى کردنشین ترکیه و نیز [[قفقاز]] و [[آذربایجان شوروی]] و [[سوریه]] حضور دارند. پیروان اهل حق، غالبا چادرنشین و ده‏ نشین‏ اند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش و اصلاح گسترده عبارات</ref>
مرکز اصلى طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربى کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانى و اکثر طوایف سنجابى و شاخه ‏هایى از طایفه کلهر و زنگنه و ایلات عثمانه‏ وند و جلال ‏وند که در شهرهاى غربى ایران از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان ساکن اند، از اهل حق اند. علاوه، گروهی در لرستان و در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سک وند زندگی می‌کنند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیکى تبریز، مراغه هستند و بخشی در حوالى قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین سکونت دارند و عده دیگر در شمال و در منطقه کلاردشت مازندران بسر می‌برند. با این حال اهل حق در مناطق فارس و خراسان یافت مى‏ شوند. اما در بیرون از مرزهاى ایران گروه فراوانی از اهل حق، در شهرهاى‏ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحى کردنشین ترکیه و نیز [[قفقاز]] و [[آذربایجان شوروی]] و [[سوریه]] حضور دارند. پیروان اهل حق، غالبا چادرنشین و ده‏ نشین‏ اند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش و اصلاح گسترده عبارات</ref>


==اعتقادات==
==اعتقادات==
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنى ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفته‏ اند. این سخن که می‌گویند خداوند در ازل در «درّى» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوى]] است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آن ها از هندیان گرفته ‏اند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‌کنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته ‏اند.  
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنى ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفته‏ اند. این سخن که می‌گویند خداوند در ازل در «درّى» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوى]] است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آن‌ها از هندیان گرفته ‏اند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‌کنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته ‏اند.  
به عقیده این جماعت، اساس مذهب شان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم پیامبران است ختم می‌شود. از آن پس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (ص) به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[مهدى آل محمد]] (ص) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى‏ آیند، گفته مى ‏شود.مذهب ایشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى، یهودى، مسیحى، مهرپرستى، مانوى، هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زرتشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» می‌باشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى ‏گویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن هاى خاکى «حلول» مى‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می‌گویند و همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّى مى‏ زیست و سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
به عقیده این جماعت، اساس مذهب شان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم پیامبران است ختم می‌شود. از آن پس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (ص) به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[مهدى آل محمد]] (ص) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى‏ آیند، گفته مى ‏شود.مذهب ایشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى، یهودى، مسیحى، مهرپرستى، مانوى، هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زرتشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» می‌باشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می‌نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى ‏گویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن‌هاى خاکى «حلول» مى‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می‌گویند و همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّى مى‏ زیست و سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏ شود و در جاى دیگر سر بر مى‏ دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آن ها را چهار ملک می‌گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏ پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى می نمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است.
در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏ شود و در جاى دیگر سر بر مى‏ دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آن‌ها را چهار ملک می‌گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏ پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى می‌نمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است.
هر کودکى اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندى است و براى شکستن جوز، تشریفات خاصى در «جمخانه» برگزار مى ‏شود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جاى آورده شود. مراسم دیگر، قربانى کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار می خوانند. قربانى باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آن ها را براى این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پای بندند، ولى روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمی‌کند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید می گیرند. دشمنان ایشان براى تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ ‏کشان) و خروس ‏کشان خوانند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش.</ref>
هر کودکى اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندى است و براى شکستن جوز، تشریفات خاصى در «جمخانه» برگزار مى ‏شود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جاى آورده شود. مراسم دیگر، قربانى کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار می‌خوانند. قربانى باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آن‌ها را براى این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پای بندند، ولى روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمی‌کند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید می‌گیرند. دشمنان ایشان براى تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ ‏کشان) و خروس ‏کشان خوانند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش.</ref>


==منابع اهل حق==  
==منابع اهل حق==  
اهل حق دارای کتاب‌های مذهبی هستند. یکى از کتاب‌هاى مذهبى ایشان «[[فرقان الاخبار]]» است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جیحون ‏آبادى متخلص به مجرم است. وى پسر میرزا بهرام مکرى بود که در سال 1288 هجری قمری در دیه جیحون ‏آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 هجری قمری در جیحون ‏آباد در گذشت. حاج نعمت الله جیحون‏ آبادى کتابى دیگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقیقت» دارد که در اسرار مذهب اهل حق، به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتاب‌هاى اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را سرانجام یا کلام خزانه می‌گویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصى همراه با طنبور خوانده مى ‏شود. این کلام ها به گویش کردى گورانى است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش.</ref>
اهل حق دارای کتاب‌های مذهبی هستند. یکى از کتاب‌هاى مذهبى ایشان «[[فرقان الاخبار]]» است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جیحون ‏آبادى متخلص به مجرم است. وى پسر میرزا بهرام مکرى بود که در سال 1288 هجری قمری در دیه جیحون ‏آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 هجری قمری در جیحون ‏آباد در گذشت. حاج نعمت الله جیحون‏ آبادى کتابى دیگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقیقت» دارد که در اسرار مذهب اهل حق، به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتاب‌هاى اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را سرانجام یا کلام خزانه می‌گویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصى همراه با طنبور خوانده مى ‏شود. این کلام‌ها به گویش کردى گورانى است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 79 با ویرایش.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش