۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==صائنالدین هبة الله بن حسن بن هبة الله== | ==صائنالدین هبة الله بن حسن بن هبة الله== | ||
متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم على که | متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم على که کنیهاش را ابوالحسن <ref>اسنوی، 2/215</ref> و ابوالحسین <ref>نعیمى، 1/416</ref> نوشته اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش اندوزی پرداخت. | ||
وجوه قرائات را از ابوالحوش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسى، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائى و ابوالحسن موازینى و فقه را از جمال الاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصّیصى فراگرفت <ref>اسنوی، همانجا؛ نعیمى، 1/416-417</ref>. در 510ق <ref>ابن خلکان 3/311؛ 520ق </ref> به [[بغداد]] رفت و از گروهى محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابن المهتدی بالله، ابوطالب زینبى و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از اسعد میهنى، فقه، از ابوالفتح ابن برهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابن کدَیه اصول دین و کلام آموخت <ref>ابن خلکان اسنوی، نعیمى، همانجاها</ref>. صائن در 511ق به حج رفت و در مکه و کوفه حدیث شنید و در دانش به پایگاهى بلند دست یافت <ref>یاقوت، ادبا، 13/84</ref>. | وجوه قرائات را از ابوالحوش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسى، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائى و ابوالحسن موازینى و فقه را از جمال الاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصّیصى فراگرفت <ref>اسنوی، همانجا؛ نعیمى، 1/416-417</ref>. در 510ق <ref>ابن خلکان 3/311؛ 520ق </ref> به [[بغداد]] رفت و از گروهى محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابن المهتدی بالله، ابوطالب زینبى و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از اسعد میهنى، فقه، از ابوالفتح ابن برهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابن کدَیه اصول دین و کلام آموخت <ref>ابن خلکان اسنوی، نعیمى، همانجاها</ref>. صائن در 511ق به حج رفت و در مکه و کوفه حدیث شنید و در دانش به پایگاهى بلند دست یافت <ref>یاقوت، ادبا، 13/84</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
از عنوان ابنعساکر که به صورت شهرت خانوادگى او درآمد، در نسب نامه پدرانش نشانى نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضى ابوالفضل یحیى بن على قرشى گرفته شده باشد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا</ref>. | از عنوان ابنعساکر که به صورت شهرت خانوادگى او درآمد، در نسب نامه پدرانش نشانى نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضى ابوالفضل یحیى بن على قرشى گرفته شده باشد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا</ref>. | ||
دوران زندگى ابنعساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (د 569ق /1174م) و صلاحالدین ایوبى (د 589ق /1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعى مذهب و حمایت از مذاهب [[اهل سنت]] و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابنعساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به | دوران زندگى ابنعساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (د 569ق /1174م) و صلاحالدین ایوبى (د 589ق /1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعى مذهب و حمایت از مذاهب [[اهل سنت]] و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابنعساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهرهایدرخشان بدل گشت. | ||
تحصیلات ابتدایى ابنعساکر از 6 سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند <ref>یاقوت، همان، 13/74</ref>. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمال الاسلام ابوالحسن على سلمى، ابوالبرکات ابن عبدحارثى و دیگران قرآن حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. | تحصیلات ابتدایى ابنعساکر از 6 سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند <ref>یاقوت، همان، 13/74</ref>. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمال الاسلام ابوالحسن على سلمى، ابوالبرکات ابن عبدحارثى و دیگران قرآن حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
شاگردان و راویان ابنعساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بودهاند <ref>در این باره، نک: ذهبى، المختصر، همانجا، تذکره، 4/1328، 1329؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ نعیمى، 1/101، 167، 182، 221، 283، 473، 2/154، 302، 441-442</ref>. | شاگردان و راویان ابنعساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بودهاند <ref>در این باره، نک: ذهبى، المختصر، همانجا، تذکره، 4/1328، 1329؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ نعیمى، 1/101، 167، 182، 221، 283، 473، 2/154، 302، 441-442</ref>. | ||
با وجود بى اعتنایى ابنعساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگى حکمران شام همواره او را بزرگ مى داشت و علاوه بر تشویق و حمایتى که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مرکز تخصصى در آموزش حدیث بوده است <ref>غنیمه، 147- 148</ref>، برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت <ref>نعیمى، 1/100</ref>. پس از درگذشت نورالدین (569ق)، صلاحالدین ایوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابنعساکر ارج نهادند و چون درگذشت، قطبالدین نیشابوری قاضى دمشق با حضور صلاحالدین بر | با وجود بى اعتنایى ابنعساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگى حکمران شام همواره او را بزرگ مى داشت و علاوه بر تشویق و حمایتى که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مرکز تخصصى در آموزش حدیث بوده است <ref>غنیمه، 147- 148</ref>، برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت <ref>نعیمى، 1/100</ref>. پس از درگذشت نورالدین (569ق)، صلاحالدین ایوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابنعساکر ارج نهادند و چون درگذشت، قطبالدین نیشابوری قاضى دمشق با حضور صلاحالدین بر جنازهاش نماز خواند <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، همانجا</ref>. | ||
===آثار=== | ===آثار=== | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
*تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگى نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانى (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامى نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابى، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخى دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگى نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانى که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کردهاند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حمید بن ابى العجائز بهره برده است. زندگى نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانى دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسیده است <ref> بستانى، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشى شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقى مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایى از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابى، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانى، همانجا</ref>. | *تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگى نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانى (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامى نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابى، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخى دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگى نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانى که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کردهاند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حمید بن ابى العجائز بهره برده است. زندگى نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانى دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسیده است <ref> بستانى، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشى شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقى مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایى از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابى، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانى، همانجا</ref>. | ||
پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابنعساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابنعساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمسالدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]]، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخههای خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانهها موجود است از جمله: | پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابنعساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابنعساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمسالدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]]، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخههای خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانهها موجود است از جمله: نسخهایدر کتابخانه [[جامع الازهر|الازهر]] قاهره به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابنعساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستى از کهنترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخهایدر ظاهریه دمشق به شمارههای 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخههایى در کتابخانههای عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست <ref>منجد، همان، 44-49</ref>. | ||
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة، تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>. | بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة، تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>. | ||
*تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری <ref>بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق /1984م </ref>، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعری تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند. یافعى کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت <ref>3/395-396</ref>. | *تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری <ref>بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق /1984م </ref>، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعری تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند. یافعى کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت <ref>3/395-396</ref>. خلاصهایاز تبیین توسط مرن 1 در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است GAL,)؛ I/603 سرکیس، 182). | ||
*الاربعون فى الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت. | *الاربعون فى الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت. | ||
*کشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، 1954م. | *کشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، 1954م. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
*جزء فى اخبار والده الحافظ ابنعساکر، تنها اثر چاپ شده او به تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1980م | *جزء فى اخبار والده الحافظ ابنعساکر، تنها اثر چاپ شده او به تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1980م | ||
*الجامع المستقصى فى فضائل المسجد الاقصى <ref>اسنوی، 2/218؛ حاجى خلیفه، 1/574</ref> یا فضائل القدس <ref>ذهبى، سیر، 21/407</ref> یا فضائل بیتالمقدس و یا فضل المسجد الاقصى <ref>سبکى، 8/352؛ سیوطى، 487</ref>، که ابن فرکاح برهانالدین ابراهیم فزاری (د 729ق) آن را با عنوان باعث النفوس الى زیارة القدس المحروس <ref>ازهریه، 5/556؛ نولدکه، 311؛ ریو، شم 1250 I/567-568,II/161;؛ GAL,S, منجد، «المورخون »، 28، معجم المورخین، 71</ref> تلخیص کرده است | *الجامع المستقصى فى فضائل المسجد الاقصى <ref>اسنوی، 2/218؛ حاجى خلیفه، 1/574</ref> یا فضائل القدس <ref>ذهبى، سیر، 21/407</ref> یا فضائل بیتالمقدس و یا فضل المسجد الاقصى <ref>سبکى، 8/352؛ سیوطى، 487</ref>، که ابن فرکاح برهانالدین ابراهیم فزاری (د 729ق) آن را با عنوان باعث النفوس الى زیارة القدس المحروس <ref>ازهریه، 5/556؛ نولدکه، 311؛ ریو، شم 1250 I/567-568,II/161;؛ GAL,S, منجد، «المورخون »، 28، معجم المورخین، 71</ref> تلخیص کرده است | ||
*منتخب من تاریخ دمشق، | *منتخب من تاریخ دمشق، گزیدهایاست از تاریخ بزرگ دمشق در 8 مجلد <ref>ظاهریه، عش، 129؛ همان، ریان، 2/694؛ منجد، معجم المورخین، همانجا</ref> | ||
*الجهاد <ref>اسنوی، 2/218</ref> یا فضائل الجهاد <ref>زرکلى، 5/178</ref>. کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبى و دفاع از سرزمینهای اسلامى نوشته شده است. مؤلف تمامى کتاب را در 576ق برای [[صلاح الدین ایوبی|صلاحالدین ایوبى]] خواند و آنگونه که ذهبى از قول وی آورده است <ref> سیر، 21/411</ref>، دعایى که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد [[بیتالمقدس]] کرده بود، سرانجام در 26 رجب 583 در حضور او برآورده شد | *الجهاد <ref>اسنوی، 2/218</ref> یا فضائل الجهاد <ref>زرکلى، 5/178</ref>. کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبى و دفاع از سرزمینهای اسلامى نوشته شده است. مؤلف تمامى کتاب را در 576ق برای [[صلاح الدین ایوبی|صلاحالدین ایوبى]] خواند و آنگونه که ذهبى از قول وی آورده است <ref> سیر، 21/411</ref>، دعایى که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد [[بیتالمقدس]] کرده بود، سرانجام در 26 رجب 583 در حضور او برآورده شد | ||
*ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند <ref>حاجى خلیفه، 1/294</ref> | *ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند <ref>حاجى خلیفه، 1/294</ref> |