۲۱٬۸۹۸
ویرایش
(افزودن تصویر) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
|- | |- | ||
|زاده | |زاده | ||
| | |1921 م / [[قاهره]] | ||
|- | |- | ||
|درگذشت | |درگذشت | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
وی مجاهد بزرگ، تیپ پلیس پروفسور صلاح شادی است، در سال 1921 میلادی در شهر قاهره به دنیا آمد، در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد، پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، تحصیلات نظامی خود را ادامه داد. فارغ التحصیل یک افسر پلیس بود و در هر جایی که حل می شد می توانست مشکلات آنها را حل کند و بین افراد و خانواده ها آشتی دهد و درجه سربازی او برای متمایز کردن او از سایر مردم نبود بلکه دارای اخلاق بالا و حیا بود. ، روح خوب و دست سخاوتمند. او در سال 1942 میلادی به | وی مجاهد بزرگ، تیپ پلیس پروفسور صلاح شادی است، در سال 1921 میلادی در شهر [[قاهره]] به دنیا آمد، در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد، پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، تحصیلات نظامی خود را ادامه داد. فارغ التحصیل یک افسر پلیس بود و در هر جایی که حل می شد می توانست مشکلات آنها را حل کند و بین افراد و خانواده ها آشتی دهد و درجه سربازی او برای متمایز کردن او از سایر مردم نبود بلکه دارای اخلاق بالا و حیا بود. ، روح خوب و دست سخاوتمند. او در سال 1942 میلادی به [[اخوانالمسلمین]] پیوست و توسط اولین راهنمای آن، شهید امام حسن البناء تربیت شد و به عنوان افسر پلیس به کار خود در صفوف آن ادامه داد و مردم را به نیکی دعوت کرد و دل هایشان را آشتی داد. عزم را در آنها بیدار می کند و آنها را به تلاش برای دین خدا و جلب رضایت او ترغیب می کند. در مصیبت سال 1948 میلادی، او با اخوان که دستگیر شدند دستگیر نشد، بلکه مقامات راضی شدند که او را به عنوان افسر کارخانه قند در «نج حمادی» از قاهره به دوردستهای مصر علیا تبعید کنند. و این امر او را از ادامه دعوت به سوی خدا باز نداشت و در سال 1954 میلادی در پی واقعه ساختگی منشیه دستگیر شد و مورد عذاب شدید قرار گرفت و صبر کرد و عزم خود را از دست نداد و کانالش نرم نشد. و به جرم سرنگونی رژیم به زور به اعدام محکوم شد، بنابراین نامه ای برای همسرش فرستاد تا او را بپوشاند، ضربه شوک را کاهش دهد و خوابی را به او اعلام کند که در آن احساس می کند که او را پرتاب کرده اند. در چاهی تاریک گسترش یافت دستی داشت که او را برد، بعد از بیدار شدن فهمید که حکم اعدام به حبس ابد تبدیل شده است، گریه کرد و گفت: ناصر می خواست مرا بکشد و خدا حق تعالی غیر از این می خواست. | ||
=تحصیلات= | =تحصیلات= | ||
زمانی که برای تحصیل به مصر رفتم، او را می شناختم، جایی که او با گروهی از برادرانش بود: حسن عشماوی، عبدالله حلمی، منیرالدلا، صالح ابورقاق و دیگران که گروهی از برادران مسئول را تشکیل می دهند که با آنها در ارتباط هستند. افسران انقلاب قبل از وقوع آن و پس از موفقیت آن به سفارش راهنمای عمومی پروفسور حسن الهدیبی، سپس پس از فارغ التحصیلی و خروج من از مصر ارتباط قطع شد، جایی که عبدالناصر ظالم لشکر کشی خود را علیه مردم به راه انداخت. اخوان المسلمین، و هزاران نفر از آنها را به رهبری رهبران اخوان، از جمله برادر صلاح شادی، مسئول اداره یگان ها و پلیس دستگیر کرد. | ایشان چنین نقل میکند: زمانی که برای تحصیل به [[مصر]] رفتم، او را می شناختم، جایی که او با گروهی از برادرانش بود: حسن عشماوی، عبدالله حلمی، منیرالدلا، صالح ابورقاق و دیگران که گروهی از برادران مسئول را تشکیل می دهند که با آنها در ارتباط هستند. افسران انقلاب قبل از وقوع آن و پس از موفقیت آن به سفارش راهنمای عمومی پروفسور حسن الهدیبی، سپس پس از فارغ التحصیلی و خروج من از مصر ارتباط قطع شد، جایی که عبدالناصر ظالم لشکر کشی خود را علیه مردم به راه انداخت. اخوان المسلمین، و هزاران نفر از آنها را به رهبری رهبران اخوان، از جمله برادر صلاح شادی، مسئول اداره یگان ها و پلیس دستگیر کرد. | ||
پس از مرگ ظالم به مصر رفتم و پس از آزادی از زندان با برادران و معلمانم از جمله برادر صلاح شادی آشنا شدم که بارها در دفتر راهنمای عمومی سوم عمر تلمیسانی و خانه های اخوان المسلمین ملاقات کردم. در مصر، برادران، و من در او برادر صبور، واعظ فعالی را یافتم که در هر کجا که باشد و هر کجا که باشد، خدا را نمی خواند. | پس از مرگ ظالم به مصر رفتم و پس از آزادی از زندان با برادران و معلمانم از جمله برادر صلاح شادی آشنا شدم که بارها در دفتر راهنمای عمومی سوم عمر تلمیسانی و خانه های اخوان المسلمین ملاقات کردم. در مصر، برادران، و من در او برادر صبور، واعظ فعالی را یافتم که در هر کجا که باشد و هر کجا که باشد، خدا را نمی خواند. |