confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
پس از ماجرای بیعت [[عقبهی دوم]]، مصعب بن عمیر مدتی در مکه ماند. کم کم زمینه ی مهاجرت پیامبر و مسلمانان به یثرب فراهم می شد. مصعب در فراهم شدن این فرصت، نقش بسیار مهمی داشت. می گویند او پیش از آنکه پیامبر از مکه خارج شود، به همراه دوازده نفر به سوی یثرب حرکت کرد. از «براء بن عازب» در این باره نقل کرده اند: نخستین کسی که از مهاجران بر ما وارد شد، مصعب بن عمیر بود. از او پرسیدیم: «رسول خدا(ص) را چه کردید؟ چرا او را با خود نیاوردید؟» وی گفت: «آن حضرت و اصحابش از پی من می آیند». مردم یثرب آماده شدند تا از رسول خدا (ص) و مهاجران مکه استقبال کنند. | پس از ماجرای بیعت [[عقبهی دوم]]، مصعب بن عمیر مدتی در مکه ماند. کم کم زمینه ی مهاجرت پیامبر و مسلمانان به یثرب فراهم می شد. مصعب در فراهم شدن این فرصت، نقش بسیار مهمی داشت. می گویند او پیش از آنکه پیامبر از مکه خارج شود، به همراه دوازده نفر به سوی یثرب حرکت کرد. از «براء بن عازب» در این باره نقل کرده اند: نخستین کسی که از مهاجران بر ما وارد شد، مصعب بن عمیر بود. از او پرسیدیم: «رسول خدا(ص) را چه کردید؟ چرا او را با خود نیاوردید؟» وی گفت: «آن حضرت و اصحابش از پی من می آیند». مردم یثرب آماده شدند تا از رسول خدا (ص) و مهاجران مکه استقبال کنند. | ||
می گویند وقتی پیامبر اکرم(ص) به یثرب وارد شد، مردم دسته دسته به دیدن پیامبر آمدند و سوره هایی از قرآن را که در سایه ی آموزش های مصعب آموخته بودند، با لحنی جذاب برای آن حضرت می خواندند. پیامبر نیز آنان را می ستود. مصعب بن عمیر مانند گذشته به ترویج معارف دینی و آموزش [[قرآن کریم]] به مردم یثرب پرداخت و این کار را تا نزول تکلیف [[جهاد]] با مشرکان ادامه داد. پس از آن، وی نیز همانند دیگر مسلمانان لباس رزم پوشید و در میدان جهاد حضور یافت. | می گویند وقتی پیامبر اکرم(ص) به یثرب وارد شد، مردم دسته دسته به دیدن پیامبر آمدند و سوره هایی از قرآن را که در سایه ی آموزش های مصعب آموخته بودند، با لحنی جذاب برای آن حضرت می خواندند. پیامبر نیز آنان را می ستود. مصعب بن عمیر مانند گذشته به ترویج معارف دینی و آموزش [[قرآن کریم]] به مردم یثرب پرداخت و این کار را تا نزول تکلیف [[جهاد]] با مشرکان ادامه داد. پس از آن، وی نیز همانند دیگر مسلمانان لباس رزم پوشید و در میدان جهاد حضور یافت. | ||
=شرکت مصعب در جهاد= | |||
وقتی در سال دوم هجری، خداوند به پیامبرش بر جهاد دستور داد، نخستین جنگی که میان مسلمانان و کفار در گرفت، جنگ بدر بود. مصعب بن عمیر در این جنگ شرکت داشت و پرچم مسلمانان در جناح راست به دست او بود. | |||
می گویند روزی رسول خدا(ص) به مصعب فرمود: «اگر یکی از افراد خانواده ات در دست تو اسیر شوند، چه خواهی کرد؟ آیا گرفتار احساسات خواهی شد و بر او ترحم خواهی کرد؟» عرض کرد: «ای رسول خدا، در راه خدا هرگز اسیر احساسات نخواهم شد؛ حتی اگر با پدر و مادرم روبه رو شوم». | |||
وقتی رسول اکرم(ص) برای جنگ بدر فرمان بسیج داد، مسلمانان گرد آمدند و به راه افتادند. دو سپاه در برابر هم ایستادند و جنگ آغاز شد. در میانه ی جنگ، زراره، پسر عمیر و برادر مصعب که پرچم دار مشرکان بود، به دست مسلمانان اسیر شد. پس از پایان جنگ، گروهی نزد مصعب آمدند و از او خواستند واسطه شود تا مسلمانان برادرش را آزاد سازند. آنان به او گفتند: «ای مصعب، زراره برادر توست. با او مدارا کن و به وی سخت نگیر. به خاطر مادرت او را آزاد کن». مصعب در پاسخ گفت: «دستور داده ام دست های او را محکم ببندند تا از مادرش که زن ثروتمندی است، در مقابل آزادی اش فدیه بگیرند». خویشاوندان زراره به ناچار چهل هزار درهم [[فدیه]] به مسلمانان پرداختند و زراره را آزاد کردند. وقتی رسول خدا(ص) از ماجرا با خبر شد، بر شانه ی وی دست گذاشت و از خداوند برایش موفقیت آرزو کرد. برخی راویان گفته اند وقتی مصعب به هم رزمانش دستور داد دستان برادرش را محکم ببندند، زراره به وی گفت: «ای برادر، این سفارش توست که مرا محکم ببندند و از من فدیه بگیرند؟» مصعب به او پاسخ داد: «برادر من، این مرد انصاری است که تو را اسیر کرده است، نه من». | |||
=پانویس= | =پانویس= |