جنگ ایران و عراق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷٬۴۸۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:


پیروزی عراق می‌توانست از بازگشت هژمونی ایران به منطقه جلوگیری و عراق را به جایگاه برتر در منطقه و [[جهان عرب]] برساند، اما این موضوع به تنهایی توجیه کننده‌ی تصمیم صدام برای آغاز جنگ نبود. موضع اولیه‌ی بغداد در برابر دولت بازرگان ظاهراً دوستانه بود. در ‌واقع پس از این‌که سیاست کلی حکومت [امام] خمینی بر صدور بنیادگرایی اسلامی به دیگر کشورهای منطقه و به ویژه حمایت از تحرکات شیعیان عراقی تمرکز یافت، درخواست عراق برای حل ‌و ‌فصل اختلافات مرزی نیز آغاز شد.  حکومت بغداد اعلام کرد که دلیل اصلی الغای قرارداد 1975 الجزایر، بیش‌تر مداخله‌ی تهران در امور داخلی عراق است نه مسائل ارضی مورد مناقشه. اما صدام با وجود تأکید بر مسئله‌ی عدم مداخله‌ی ایران در امور داخلی کشورش، ادعا می‌کرد که مطالبات ارضی عراق زمینه‌ی پایان مخاصمات را فراهم می‌کند و این در حالی بود که نیروهایش در عمق خاک ایران در استان خوزستان مستقر شده بودند. به این ترتیب، مناقشات ارضی، از جمله موضوع کنترل بر شط‌العرب [اروندرود] بیش‌تر بهانه‌ی جنگ بود تا دلیل آغاز آن. بنابراین، برای درک کامل انگیزه‌های صدام از آغاز جنگ باید وجود یک تهدید فرضی برای ثبات سیاسی داخلی عراق و حکومت‌های میانه‌رو منطقه از جانب ایران انقلابی را نیز مدنظر قرار دهیم.
پیروزی عراق می‌توانست از بازگشت هژمونی ایران به منطقه جلوگیری و عراق را به جایگاه برتر در منطقه و [[جهان عرب]] برساند، اما این موضوع به تنهایی توجیه کننده‌ی تصمیم صدام برای آغاز جنگ نبود. موضع اولیه‌ی بغداد در برابر دولت بازرگان ظاهراً دوستانه بود. در ‌واقع پس از این‌که سیاست کلی حکومت [امام] خمینی بر صدور بنیادگرایی اسلامی به دیگر کشورهای منطقه و به ویژه حمایت از تحرکات شیعیان عراقی تمرکز یافت، درخواست عراق برای حل ‌و ‌فصل اختلافات مرزی نیز آغاز شد.  حکومت بغداد اعلام کرد که دلیل اصلی الغای قرارداد 1975 الجزایر، بیش‌تر مداخله‌ی تهران در امور داخلی عراق است نه مسائل ارضی مورد مناقشه. اما صدام با وجود تأکید بر مسئله‌ی عدم مداخله‌ی ایران در امور داخلی کشورش، ادعا می‌کرد که مطالبات ارضی عراق زمینه‌ی پایان مخاصمات را فراهم می‌کند و این در حالی بود که نیروهایش در عمق خاک ایران در استان خوزستان مستقر شده بودند. به این ترتیب، مناقشات ارضی، از جمله موضوع کنترل بر شط‌العرب [اروندرود] بیش‌تر بهانه‌ی جنگ بود تا دلیل آغاز آن. بنابراین، برای درک کامل انگیزه‌های صدام از آغاز جنگ باید وجود یک تهدید فرضی برای ثبات سیاسی داخلی عراق و حکومت‌های میانه‌رو منطقه از جانب ایران انقلابی را نیز مدنظر قرار دهیم.
==تهدید انقلابی برای عراق و خلیج‌فارس==
انقلاب ایران برای سران عرب کشورهای خلیج‌ فارس یک زنگ خطر بود، زیرا ماهیت مردمی و شیعی این انقلاب، حکومت‌های سُنّی حاکم بر این کشورها را تهدید می‌کرد. از نظر سران عرب، به ویژه سلاطین محافظه‌کاری که حکومت‌های خودکامه‌شان از بسیاری جهات شبیه حکومت شاه بود، انقلاب ایران به آسیب‌پذیری بالقوه‌ی حاکمیت آنان در برابر بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی اجتماعی دامن می‌زد. اسلام بنیادگرا در پیوند با تشیع مبارز، برای رهبران و سلاطین اهل تسنن و همچنین حکومت سکولار بعث در بغداد یک تهدید محسوب می‌شد.
وفاداری شیعیان به نظام حاکم در کشورهای عرب حوزه‌ی خلیج ‌فارس به ‌خودی ‌خود یک نگرانی به شمار می‌آمد.با توجه به حضور اکثریت شیعه در عراق و بحرین و اقلیت آن‌ها در قطر، ابوظبی، عمان و عربستان سعودی (در استان شرقی)<ref>For a recent assessment of the Shi’ite populations’ potentially destabilizing effects see Middle East Economic Digest (June II, 1982):30-32.</ref> عراق بیش‌ترین هراس را از انقلاب ایران داشت. شیعیان عراق مدت‌ها بود که از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی خود در هیئت حاکمه‌ی عراق که بیش‌تر سنی بودند – اظهار نارضایتی می‌کردند و همانند مخالفان شاه ایران گروه‌های ایدئولوژیک و فرقه‌یی- تشکیل داده بودند<ref>For an analysis of Iraqi Shi’ite organizations see Hanna Batatu, “Iraq’s Under-ground Shia Movements: Characteristics, Causes, and Prospects,” Middle East Journal 35 (Autumn 1981):578-94.</ref>. ده‌ها هزار نفر از شیعیان عراق در دهه‌ی 1970 از این کشور تبعید شده بودند. نظر بغداد در مورد ماهیت انقلاب ایران و مفهوم آن برای شیعیان عراق، بر همگان روشن بود، چنان‌که ای. اچ. اچ. عبیدی  در این مورد می‌گوید: «حکومت عراق به ‌رغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضد شاهنشاهی ایران را به مثابه یک خیزش شیعی می‌دانست که می‌تواند تأثیر عظیمی بر عراق داشته باشد»<ref>A.H.H Abidi, “Gulf States and Revolutionary Iran: A Study in Mutual Perceptions,” Foreign Affairs Reports (March 1980): 51.</ref>. در واقع، پیروزی انقلاب ایران به نوعی یک عامل شتاب دهنده به جنبش‌های معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نه‌تنها در عراق بلکه در کویت، بحرین و عربستان سعودی قلمداد می‌شد. پس از شکل‌گیری حکومت [امام] خمینی، هم‌دلی داخلی در ایران ابتدا مانع انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران می‌شد، گرچه آن‌ها در خفا هراس خود را ابراز می‌کردند<ref> Ibid., pp. 70, 145.</ref>. پس از شروع جنگ هم ترس از گسترش آن و به ویژه هراس حکومت‌های عرب میانه‌رو از حملات ایران به تأسیسات نفتی آن‌ها در خلیج فارس، مانع ابراز حمایت آشکار این کشورها از عراق می‌شد. اما ملک حسین شاه اردن که از جانب نیروی هوایی ایران احساس تهدید چندانی نمی‌کرد، با آزادی عمل بیش‌تری وارد میدان شد و اعلام کرد که این جنگ را منازعه‌یی بین حکومت تهران و همه‌ی کشورهای عرب خلیج‌ فارس می‌داند که عراقی‌ها در خط مقدم آن قرار دارند<ref>Interview with David Brinkley on “This Week” (ABC), February 28, 1982.</ref>.
ماهیت [به ‌اصطلاح] توسعه‌طلبانه‌ی حکومت ایران انقلابی، هراس اعراب را بیش‌تر کرد. طولی نکشید که از موضوع صدور انقلاب و تأسیس جمهوری‌های اسلامی جدید، به ویژه در عراق با ‌عنوان طرح‌های ایجاد آشوب تعبیر شد. پخش برنامه‌های رادیویی از [[اهواز]] و [[تهران]] از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 حکومت ایران آشکارا به صدور انقلاب پرداخت. همچین اقدامات تروریستی از جمله سوء‌ قصد به طارق عزیز معاون نخست‌وزیر عراق، حمله به مراکز پلیس، دفاتر احزاب و یگان‌های ارتش [عراق] بیش‌تر از جانب حزب‌الدعوه انجام می‌شد که مورد حمایت ایران بود.  حمادی وزیر خارجه‌ی وقت عراق در تلاش برای توجیه حمله‌ی عراق، در [[شورای امنیت سازمان ملل]] در 5 اکتبر 1980، با تأکید بر نقش جمهوری اسلامی در دامن ‌زدن به آشوب‌های شیعی و اشاره به نگرانی فراوان بغداد از این اقدامات اظهار کرد:
بازرگان از نخست‌وزیری استعفا داد و [[ابراهیم یزدی]] نیز همراه وی از وزارت خارجه رفت و این امر میدان را برای [امام] خمینی و هوادارانش خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه‌ی خلیج فارس از اهداف واقعی انقلاب اسلامی پرده برداشت. این تصمیم با اقدامات براندازی، خراب‌کاری و تروریسم توسط به اصطلاح جند‌الامام (سربازان امام) و مبارزان حزب الدعوه حتی به مرحله‌ی ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سر تا سر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خراب‌کارانه و تروریستی بودیم.
با توجه به سخنان دکتر حمادی انگیزه‌ی اولیه‌ی بغداد برای شروع جنگ، قطع حمایت‌های ایران از شیعیان ناراضی عراقی بود. اگرچه هیچ تحرک شیعی یا بنیادگرایانه‌یی نمی‌توانست به سرعت سبب سقوط [[حکومت بعثی]] شود، نگرانی عراق در این‌ باره، در بلندمدت درست بود، به ویژه پس از ناکامی اقدامات آشتی‌جویانه در تابستان 1979 و سلطه‌ی حزب جمهوری اسلامی بر ایران که، هیچ دلیلی مبنی بر کاهش تهدید براندازی از جانب این کشور وجود نداشت. عدید دویشه  در این مورد می‌گوید: «گرچه این گروه‌ها در حال حاضر تهدیدی برای صدام نیستند، ولی تشنج فزاینده در میان شیعیان به دنبال انقلاب امام خمینی، مشکل تهدید کننده‌ی درازمدتی را ایجاد خواهد کرد»<ref>Adeed 1. Dawisha, “Iraq: The West’s Opportunity,” Foreign Policy 41 (Winter 1980-81): 142. Further evidence that Saddam Hussein feared continuing efforts by the Khomeini regime to topple his own was suggested by Raymond Habiby at the conference on The Three Wars of 1982: Lessons to be Learned (Southern Methodist University, Dallas, Texas, April 15-16, 1983).</ref>.
افزایش ناآرامی‌ها و تحرکات در عراق که شبیه حرکت‌های عمومی مردم ایران علیه حکومت شاه بود، نظر عراقی‌ها در مورد خطرهای ناشی از [[انقلاب ایران]] را بیش‌تر تأیید می‌کرد. سخنان آیت‌الله روحانی در مورد الحاق [[بحرین]] و صدور انقلاب به سر تا سر کشورهای خلیج‌ فارس، وزیر دفاع عراق را بر آن داشت که بلافاصله به این کشورها سفر کند و در مورد حمایت عراق به آنان اطمینان دهد.  در ماه اکتبر و پس از تظاهرات [[شیعیان]] در [[عربستان سعودی]]، [[کویت]] و بحرین، صدام برای اولین بار در هشداری جدی خطاب به [[تهران]] گفت: «عراق از همه‌ی توان خود علیه کسانی که بخواهند حاکمیت کویت یا بحرین را نقض کرده و یا به مردم یا سرزمین این کشورها ضربه بزنند، استفاده خواهد کرد. این مسئله کل خلیج‌[فارس] را در بر می‌گیرد<ref>Quoted in Claudia Wright, “Implications of the Iraq-Iran War,” Foreign Affair: 59 (Winter 1980-81 ):278.</ref>.» پس از حمله به کنسول‌گری‌ها و سفارت‌خانه‌ی عراق، صدام روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع و صدور انقلاب را دلیل این امر معرفی کرد و سرانجام پس از درگیری‌های متعدد مرزی، [[خوزستان]] را هدف تهاجم قرار داد.
بنابراین، عراق از حمله‌ی نظامی خود به ایران دو هدف عمده داشت: اول، کنترل کامل بر شط‌العرب [اروندرود] و دست‌یابی به موقعیت برتر در خلیج ‌فارس و جوامع عربی. دوم، پایان دادن به اقدامات تحریک آمیز ایران درباره‌ی [[جنبش‌های شیعی]] در عراق و دیگر کشورهای عربی منطقه. این دو هدف در یک جهت بودند. در صورتی که ایران به تهدید حکومت [[حزب بعث]] در عراق و ثبات داخلی آن ادامه می‌داد، حکومت عراق نمی‌توانست بر قدرت و وجهه‌ی خود بیفزاید. در ‌عین ‌حال، موفقیت عراق در جلوگیری از صدور انقلاب ایران و شاید حتی سرنگون کردن حکومت [امام] خمینی، بی‌تردید عراق را به جایگاه برتر جهان عرب و شاید هم به قدرت مسلط خلیج‌ فارس تبدیل می‌کرد.
با وجود سنخیت کامل هر دو هدف ، این تحلیل ما را به این نتیجه رهنمون می‌کند که پایان دادن به آشوب شیعیان و تثبیت حکومت بعث، اولویت اصلی بغداد بود، چنان‌که عدید دویشه معتقد است که «خشم سردمداران عراق از اقدامات مستمر ایران برای برانگیختن شیعیان عراق علیه حکومت بعثی، علت اولیه‌ی جنگ بود<ref>Dawisha, p. 146.</ref>.»
اوضاع سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه‌ی خلیج‌ فارس، به گونه‌یی بود که راه را برای رسیدن صدام به اهدافش تسهیل می‌کرد. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران می‌ترسیدند ولی ابزارهای لازم برای مقابله با آن را نداشتند. اما عراق این توانایی را داشت و با تعدیل افراطی‌گری خود، از انزوای سیاسی خارج شده بود. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و گسترش میانه‌روی در منطقه به عراق نیاز داشتند. عراق نیز متقابلاً برای اجرای اقدامات خود علیه ایران و پیش‌برد اهدافش مبنی بر دست‌یابی به رهبری منطقه، به حمایت دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیاز داشت. بنابراین، صدام از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت و همراه با سعودی‌ها در جهت مقابله با تهدیدهای بنیادگرایانه‌ی حکومت انقلابی تهران،  نقش برجسته‌یی در سازمان‌دهی حکام کشورهای خلیج‌ فارس و فراهم کردن مقدمات امنیت جمعی برای آن‌ها ایفا کرد. در ‌حالی ‌که نظام‌های پادشاهی کشورهای عرب خلیج‌ فارس در تابستان 1979 مشغول تدوین توافقات امنیتی متقابلی بودند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای ایجاد روابط امنیتی عراق با دیگر کشور‌های خلیج ‌فارس هموار کرد. عراق و عربستان به ‌سرعت منازعه‌ی مرزی خود را که مانع روابط نزدیک‌تر آن‌ها می‌شد، حل‌ و ‌فصل کردند و به دنبال آن، عراقی‌ها موافقت‌نامه‌یی برای پیگرد تروریست‌ها در خلیج ‌فارس تهیه کردند و مقامات ارتش این کشور در تابستان و پاییز 1979 برای تدوین توافقات امنیتی تفصیلی دو جانبه وارد عربستان شدند<ref>Wright, “Iraq-New Power,” p. 259.</ref>.
عراق در بهار 1980 به دنبال وخیم‌تر شدن روابطش با ایران، روابط امنیتی‌ خود را با دیگر کشورهای عربی مستحکم‌تر کرد. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت و [[حسین شاه اردن]] به بغداد سفر کردند و به دنبال آنان، امیر رأس‌الخیمه و فرستاده‌ی ویژه‌ی [[امارات متحده‌ی عربی]] وارد عراق شدند. فرستاده‌های ویژه‌ی بغداد نیز توافقات امنیتی عراق با کشورهای عربی منطقه را تثبیت کردند. در ماه اوت صدام در سمت رئیس‌جمهور عراق  برای اولین بار به [[عربستان]] رفت و در بیانیه‌ی رسمی این سفر بر “وضعیت حاکم بر جهان اسلام” تأکید کرد. آشکارا ایران را یک خطر معرفی می‌کرد.
در ادامه، اقدامات سیاسی گسترش یافت. با وجود سکوت ظاهری برخی کشور‌های عربی خلیج‌ فارس، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این کشورها پیشاپیش از طرح‌های نظامی عراق باخبر شده و آن‌ها را تأیید کرده بودند. [[کلودیا رایت]] در این مورد می‌گوید: « دیپلماسی عراق در سال 1980 نوعی توافق عربی را ایجاد کرد که حمایت عربستان سعودی، اردن و کشورهای کوچک‌تر عربی منطقه از اقدام نظامی عراق علیه ایران را به دنبال داشت<ref>Claudia Wright, “Implications of the Iraq-Iran War,” p. 285. An explicit admission by a senior Jordanian official of prior notification by Iraq is given in the Christian Science Monitor (October 17, 1980). Further evidence of cooperation and encouragement by certain Arab states has been suggested by James A. Bill (private conversations). More complete evidence regarding the precise degree of collaboration among Arab states in the decision for war is not yet available. Nevertheless, the parallel with the rise of the First Coalition in a counterrevolutionary war against France in 1792 i, quite striking. For further parallels between the Iranian and French revolutions see James A. Bill, “The Unfinished Revolution in Iran,” International Insight 2 (November‌December 1981)6-9.</ref>.» پس از شروع جنگ، سایر کشورهای عربی نیز آمادگی خود را برای ارائه‌ی کمک‌های سیاسی، اقتصادی و لجستیک به عراق اعلام کردند.
وعده‌های این کشورها یا دست‌کم انتظارات صدام از حمایت سیاسی و اقتصادی ائتلاف عربی، نقش مهمی در تصمیم عراق برای آغاز جنگ داشت. اگر این حمایت‌ها نبود، دورنمای پیروزی عراق و اِعمال فشار بر ایران، تا حد بسیاری کم‌رنگ و آرزوی برتری صدام در جهان عرب نیز صرفاً به یک توهم تبدیل می‌شد و دقیقاً به همین دلیل بود که صدام برای تشکیل یک ائتلاف سیاسی بسیار کوشید. بنابراین، چشم امید عراق به حمایت کشورهای ثالث شاید یکی از دلایل مهم آغاز جنگ بود.


=منبع=
=منبع=
=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس|2}}
{{پانویس|3}}


[[رده:تاریخ معاصر]]
[[رده:تاریخ معاصر]]
[[رده:تجاوزها به ایران]]
[[رده:تجاوزها به ایران]]
[[رده:تجاوزهای عراق]]
[[رده:تجاوزهای عراق]]
confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴

ویرایش