confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
ضعف نظامی ایران و در پی آن خلأ قدرت در خلیج فارس، این فرصت را در اختیار عراق میگذاشت تا با حل و فصل کشمکشهای ارضی و توقف تحرکات شیعیان، جایگاه برتر را در منطقه به دست آورد. وسوسهی جنگ نیز هر لحظه بیشتر میشد، زیرا صدام مطمئن نبود که این فرصت همیشه برایش فراهم باشد. با به قدرت رسیدن روحانیون در [[حزب جمهوری اسلامی]] و تحکیم قدرت آنها در تهران، صدام و دیگر سران عرب خلیج فارس چندان امیدوار نبودند که با روی کار آمدن افراد میانهروتر در ایران، تحریک شیعیان خاتمه یابد. در جولای 1980 به دنبال ناکامی یک کودتای نظامی در ایران، مشکل جدی چندماههی حکومت انقلابی این کشور پایان یافت. این امر عراق و دیگر سران عربی خلیج فارس را مجاب کرد که مخالفان داخلی بدون مداخلهی خارجی، توان سرنگونی حکومت [امام] خمینی را ندارند. از طرفی، روند فرسایش بنیانهای ملی و نظامی ایران که از کشمکشهای داخلی این کشور ناشی میشد نیز در حال فروکش بود. بنابراین، هر نوع تأخیر در اقدام نظامی علیه ایران تنها میتوانست هزینه و خطر آن را افزایش دهد. اما از بدشانسی صدام و حکومت عراق همهی این محاسبات به ظاهر منطقی تحت تأثیر برخی برداشتهای نادرست، نتیجه معکوس داد و به آغاز یک جنگ ویرانگر انجامید که فقط بیثباتی بیشتر منطقه در طول سالهای بعدی را به دنبال داشت. | ضعف نظامی ایران و در پی آن خلأ قدرت در خلیج فارس، این فرصت را در اختیار عراق میگذاشت تا با حل و فصل کشمکشهای ارضی و توقف تحرکات شیعیان، جایگاه برتر را در منطقه به دست آورد. وسوسهی جنگ نیز هر لحظه بیشتر میشد، زیرا صدام مطمئن نبود که این فرصت همیشه برایش فراهم باشد. با به قدرت رسیدن روحانیون در [[حزب جمهوری اسلامی]] و تحکیم قدرت آنها در تهران، صدام و دیگر سران عرب خلیج فارس چندان امیدوار نبودند که با روی کار آمدن افراد میانهروتر در ایران، تحریک شیعیان خاتمه یابد. در جولای 1980 به دنبال ناکامی یک کودتای نظامی در ایران، مشکل جدی چندماههی حکومت انقلابی این کشور پایان یافت. این امر عراق و دیگر سران عربی خلیج فارس را مجاب کرد که مخالفان داخلی بدون مداخلهی خارجی، توان سرنگونی حکومت [امام] خمینی را ندارند. از طرفی، روند فرسایش بنیانهای ملی و نظامی ایران که از کشمکشهای داخلی این کشور ناشی میشد نیز در حال فروکش بود. بنابراین، هر نوع تأخیر در اقدام نظامی علیه ایران تنها میتوانست هزینه و خطر آن را افزایش دهد. اما از بدشانسی صدام و حکومت عراق همهی این محاسبات به ظاهر منطقی تحت تأثیر برخی برداشتهای نادرست، نتیجه معکوس داد و به آغاز یک جنگ ویرانگر انجامید که فقط بیثباتی بیشتر منطقه در طول سالهای بعدی را به دنبال داشت. | ||
=برداشتهای نادرست= | |||
عراق از قدرت نظامی ایران و توان بالقوهی نظامی خود در مقایسه با آن، تصمیم حکومت [امام] خمینی برای ادامهی جنگ با وجود شکستهای اولیه و تأثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران، برداشت نادرستی داشت. این برداشت نادرست نقش بسیار مهمی در تصمیمگیری صدام داشت و اگر برآوردها دقیق و درست انجام میشد، احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام جنگ را آغاز کند. | |||
عراق از همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی رنج میبرد که بسیاری از کشورهای در آستانهی جنگ در طول تاریخ به آن دچار بودند. عراقیها قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم عراق را بسیار محدود میدانستند. علاوه بر این، صدام ارتش ایران، روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود<ref>For an excellent analysis of Iraqi rnisperceptions of relative military capabilities see Anthony H. Cordesrnan, “Lessons of the Iran-Iraq War: The First Round,” Armed Forces Journal International 119 (April 1982):32-47.</ref>. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز بسیار مهم بود. عراقیها پیشبینی میکردند با آغاز جنگ، جامعهی متفرق ایران از هم بگسلد، روحیهی ارتش آن تضعیف شود و احتمالاً حکومت [امام] خمینی نیز سرنگون گردد، اما جنگ عملاً تأثیر معکوسی بر جای گذاشت و ضمن یکپارچه کردن جامعهی ایران، روحیهی انقلابی مردمی را که [امام] خمینی را به قدرت رسانده بودند، دوباره تقویت کرد. عراق نیز همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، با ارتش بیداری رو به رو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آمادهی نبرد بود. علاوه بر این، اعراب خوزستان نیز برخلاف انتظار عراقیها هیچ استقبالی از آنها نکردند و دست یاری به آنها ندادند. همچنین فشارهای سیاسی که عراق پیشبینی میکرد ایرانیها را به تسلیم و امتیازدهی وادارد، اراده و عزم ملی آنان را نهتنها برای بیرون راندن مهاجمان، بلکه تا حد سرنگون کردن حکومت عراق تقویت کرد. | |||
برآورد بیش از حد عراق از توان نظامیاش نیز عامل مهمی در وقوع جنگ به شمار میرفت و این در حالی بود که نیروهای عراقی عملاً تجربهی نظامی محدودی داشتند و آموزشهای ضعیفی دیده بودند<ref> Ibid.</ref>. فرمانبری نیروهای شیعهی از فرماندهان و افسران سُنّی برای نبرد در خاک یک کشور شیعی و علیه یک انقلاب شیعی نیز جای تردید داشت. تاکتیکهایی که عراق برای مقابله با کردها در نظر گرفته شده بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران کارایی بسیار نداشت و دولت و ارتش سیاستزده و به شدت تمرکزگرای عراق این نقایص و محدودیتها را نادیده گرفته بود. آنتونی کردِزمن در این باره میگوید: « عراق با حریفی وارد جنگ شد که به واسطهی ضعف سیاسی فلج کنندهی خود، آن را زمینگیر میپنداشت<ref> Ibid, p. 42.</ref>.» | |||
=منبع= | =منبع= |