confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
هشام در اوایل قرن دوم هجرى در [[کوفه]] دیده به جهان گشود و در شهر واسط رشد کرد و به عرصه اجتماع گام نهاد. او بعدها براى تجارت به [[بغداد]] آمد و در محله کرخ به بزازى مشغول شد. دانشمندان [[علم رجال]] مینویسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حکم، [[متکلم]] بود و در [[بصره]] میزیست. دخترش، فاطمه، یکى از زنان با [[ایمان]] روزگار بود. هشام همچنین برادرى به نام محمدبن حکم داشت که از راویان [[حدیث]] بود و [[محمدبن ابیعمیر]]، راوى معروف [[شیعه]]، از او روایت نقل میکند<ref>معجم رجال الحدیث، ج 10، ص273. </ref>. | هشام در اوایل قرن دوم هجرى در [[کوفه]] دیده به جهان گشود و در شهر واسط رشد کرد و به عرصه اجتماع گام نهاد. او بعدها براى تجارت به [[بغداد]] آمد و در محله کرخ به بزازى مشغول شد. دانشمندان [[علم رجال]] مینویسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حکم، [[متکلم]] بود و در [[بصره]] میزیست. دخترش، فاطمه، یکى از زنان با [[ایمان]] روزگار بود. هشام همچنین برادرى به نام محمدبن حکم داشت که از راویان [[حدیث]] بود و [[محمدبن ابیعمیر]]، راوى معروف [[شیعه]]، از او روایت نقل میکند<ref>معجم رجال الحدیث، ج 10، ص273. </ref>. | ||
هشام از همان آغاز جوانى سرى پرشور داشت و شیفته علم و معرفت بود. او، براى رسیدن به این هدف، علوم عصر خویش را آموخت، کتب فلسفى دانشمندان [[یونان]] را فرا گرفت و کتابى در رد یکى از [[فلاسفه]] یونان نگاشت<ref>هشام | هشام از همان آغاز جوانى سرى پرشور داشت و شیفته علم و معرفت بود. او، براى رسیدن به این هدف، علوم عصر خویش را آموخت، کتب فلسفى دانشمندان [[یونان]] را فرا گرفت و کتابى در رد یکى از [[فلاسفه]] یونان نگاشت<ref>هشام بن حکم، صفایى، ص 14. </ref>. | ||
هشام، در مسیر تکامل اندیشهاش، به مکتبهاى گوناگون علمى عصر خویش پیوست; ولى هیچ مکتبى عطش حقیقت جوییاش را فرو ننشاند. او سرانجام به وسیله عمویش، [[عمیر بن یزید کوفى]]، با [[امام صادق(ع)]] آشنا شد و در شمار پیروان آن حضرت قرار گرفت<ref>رجال نجاشى، ص433. </ref>. سیر تکاملى اندیشه هشام نشان میدهد که آگاهانه و بر اساس برهان عقلى [[تشیع]] را پذیرفته است. او به منظور کسب علم، تامین معاش، مناظره، تبلیغ معارف [[اهل بیت(ع)]] و انجام [[مناسک حج]]، به شهرهاى بغداد، بصره، [[مدائن]]، [[حجاز]] و کوفه سفر کرد و با برهانهاى دقیق و منطقیاش در گسترش فرهنگ اهل بیت(ع) کوشید. | هشام، در مسیر تکامل اندیشهاش، به مکتبهاى گوناگون علمى عصر خویش پیوست; ولى هیچ مکتبى عطش حقیقت جوییاش را فرو ننشاند. او سرانجام به وسیله عمویش، [[عمیر بن یزید کوفى]]، با [[امام صادق(ع)]] آشنا شد و در شمار پیروان آن حضرت قرار گرفت<ref>رجال نجاشى، ص433. </ref>. سیر تکاملى اندیشه هشام نشان میدهد که آگاهانه و بر اساس برهان عقلى [[تشیع]] را پذیرفته است. او به منظور کسب علم، تامین معاش، مناظره، تبلیغ معارف [[اهل بیت(ع)]] و انجام [[مناسک حج]]، به شهرهاى بغداد، بصره، [[مدائن]]، [[حجاز]] و کوفه سفر کرد و با برهانهاى دقیق و منطقیاش در گسترش فرهنگ اهل بیت(ع) کوشید. | ||
=سفر براى تحصیل دانش= | |||
هشام، به عنوان یک پژوهشگر شیعى، سعى میکرد پرسشهاى خود را با امام صادق(ع) در میان نهد و از آن حضرت پاسخ دریافت کند. داستان زیر بر درستى این سخن گواهى میدهد: | |||
روزى، [[ابن ابی العوجاء]] یکى از دانشمندان مخالف [[اسلام]]، پرسشى در باره تعدد زوجات مطرح کرد و گفت: [[قرآن]] از سویى در آیه سوم [[سوره نساء]] میگوید: «فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة; با زنان پاک [[مسلمان]] [[ازدواج]] کنید، با دو یا سه یا چهار زن; و اگر میترسید میان آنها به [[عدالت]] رفتار نکنید، پس به یک همسر بسنده کنید.» | |||
از سوى دیگر در آیه129 همین سوره میفرماید: «و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم; هرگز نمیتوانید میان زنان به عدالت رفتار کنید، هر چند کوشش کنید.» با ضمیمه کردن آیه دوم به آیه اول درمییابیم که تعدد زوجات در اسلام ممنوع است; زیرا تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم ممکن نیست. پس تعدد زوجات در اسلام [[حرام]] است. | |||
هشام از پاسخ باز ماند. پس از ابن ابی العوجاء فرصت خواست و براى گرفتن پاسخ به [[مدینه]] شتافت. هشام سخن ابن ابی العوجاء را براى حضرت باز گفت. امام فرمود: منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء، عدالت در [[نفقه]] و رعایت حقوق همسرى و طرز رفتار و کردار است; و مراد از عدالت در آیه129 این سوره عدالت در تمایلات قلبى است. بنابراین تعدد زوجات در اسلام حرام نیست و با شرایطى جایز است. | |||
هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختیار ابن ابی العوجاء قرار داد. او [[سوگند]] یاد کرد که این پاسخ از (هشام) تو نیست<ref>منتهى الآمال، ج 2، ص 251. </ref>. | |||
هشام این گونه براى کسب علم و معارف اسلام تلاش میکرد. امام صادق(ع) نیز متقابلا هشام را از کوثر زلال ولایت سیراب میساخت. امام در برابر پرسشهاى هشام، با بردبارى پاسخ میداد و قانعش میساخت. نمونههایى از این پرسش و پاسخها در کتابهاى توحید [[شیخ صدوق]] و علل الشرایع دیده میشود. | |||
=پانویس= | =پانویس= |