confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
همچنین از نامهاى قرآن مجید ذکر است: "انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون»<ref> حجر، 9.</ref>؛ ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم و آن را حفظ خواهیم کرد. | همچنین از نامهاى قرآن مجید ذکر است: "انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون»<ref> حجر، 9.</ref>؛ ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم و آن را حفظ خواهیم کرد. | ||
وجه نام گذارى پیامبر(ص) و قرآن به ذکر این است که موجب یادآورى [[خداوند]] متعال هستند؛ زیرا یادآورى منوط به دانش قبلى است و این پیامبران و کتابهاى آسمانى هستند که پرده غفلت و فراموشى را از روى دل کنار زده و نور الاهى را بدان میتابانند. بنابراین، یاد خدا انسان را از حضیض مادیت به اوج معنویت مى رساند و امید را در انسان زنده میکند و یأس و ناامیدى را که از تنگناهاى زندگى مادى و معادلات بشرى ناشى میگردد، برطرف میکند. | وجه نام گذارى پیامبر(ص) و قرآن به ذکر این است که موجب یادآورى [[خداوند]] متعال هستند؛ زیرا یادآورى منوط به دانش قبلى است و این پیامبران و کتابهاى آسمانى هستند که پرده غفلت و فراموشى را از روى دل کنار زده و نور الاهى را بدان میتابانند. بنابراین، یاد خدا انسان را از حضیض مادیت به اوج معنویت مى رساند و امید را در انسان زنده میکند و یأس و ناامیدى را که از تنگناهاى زندگى مادى و معادلات بشرى ناشى میگردد، برطرف میکند. | ||
=اقسام و درجات= | |||
از آن جا که ذکر از جمله عبادت های خداوند است؛ مانند دیگر عبادت ها به اقسام متعددی تقسیم می شود؛ نظیر ذکر عام و ذکر خاص؛ ذکر عام اختصاص به موجود معینی ندارد، بلکه در هر چیزی یافت می شود؛ یعنی تمام اشیا با یاد خدا به سر می برند. ذکر خاص، ویژۀ نوع معین از مخلوق ها است؛ مانند ذکر خاص فرشته یا خاص انسان. ذکر گاهی قلبی و گاهی زبانی است، البته این چنین تقسیمی مختص انسان نیست؛ زیرا موجودهای دارای شعور دیگر هم گاهی به یاد خدا هستند که همان ذکر قلب آنها است و گاهی به زبان مخصوص خود به نام و یاد خدا به ذکرند که همان ذکر زبانی آنها است. | |||
[[امام محمد غزالی]] در [[کیمیای سعادت]] می گوید: ذکر را چهار درجه است: | |||
# آن که به زبان باشد و دل از آن غافل باشد؛ اثر این نوع از ذکر ضعیف است، لکن از اثر خالی نیست؛ چراکه زبانی که به خدمت مشغول است، از زبانی که به بیهوده مشغول باشد یا معطل باشد برتری دارد. | |||
# آن که در دل بود لکن متمکن نبود و قرار نگرفته باشد. | |||
# آن که ذکر در دل قرار گرفته باشد به گونه ای که به زحمت وی را بکار دیگری باید برد. | |||
# آن که مستولی بر دل مذکور بود و آن حق تعالی است، نه ذکر<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ج1، ص254، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ هفتم، 1375.</ref>. | |||
[[امام خمینی(ره)]] درباره ذکر زبانی معتقد است: "گرچه ذکر حق از صفات قلبیه است و اگر قلب متذکر شد تمام فوایدی که برای ذکر است بر آن مترتب می شود، ولی بهتر آن است که ذکر قلبی متعقب به ذکر لسانی نیز گردد. اکمل و افضل تمام مراتب ذکر آن است که ذکر در نشئات مراتب انسانیه ساری باشد و حکمش به ظاهر و باطن و سر و علن جاری شود ... ذکر لسانی نیز محبوب و مطلوب است و انسان را بالاخره به حقیقت می رساند؛ از این رو است که در اخبار و آثار از ذکر لسانی مدح عظیم شده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 292- 293، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ بیست و هشتم، 1387.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |