۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
سهروردی به مراتب موجودات قائل است. در رأس این سلسله واجبالوجود قرار دارد که طبق ادبیات سهروردی نورالانوار است. سایر موجودات از فیض او صادر میشوند. نخستین افاضۀ او نورالاقرب یا بهمن است و همینطور سلسله تا نازلترین مراتب پایین میآید.[۲۶] <ref>پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱۷</ref> | سهروردی به مراتب موجودات قائل است. در رأس این سلسله واجبالوجود قرار دارد که طبق ادبیات سهروردی نورالانوار است. سایر موجودات از فیض او صادر میشوند. نخستین افاضۀ او نورالاقرب یا بهمن است و همینطور سلسله تا نازلترین مراتب پایین میآید.[۲۶] <ref>پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱۷</ref> | ||
او براساس انوار صادره از نورالانوار به چهار مرتبه برای عالم قائل است: مرتبۀ اول عالم عقول (جبروت)، مرتبۀ دوم عالم انوار مدبره (ملکوت)، مرتبۀ سوم عالم ملک و مرتبۀ چهارم عالم مثال که واسط میان عالم محسوس و عالم معقول انوار است.[۲۷] <ref>سهروردی، حکمةالاشراق، ص۲۳۴-۲۳۲ نقل شده در پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱۸</ref> | |||
عالم مثال در نظریۀ نبوت و ولایت سهروردی کاربرد ویژه دارد. عالم مثال عالم صور معلقی است که حالّ در جوهر مادی نیستند. این عالم واجد اجسام لطیف است و تمامی تنوع جهان را داراست. تجارب معنوی و رموز انبیاء از طریق این عالم محقق میشود و دادههای وحیانی را تنها از طریق این عالم میشود تأویل کرد.[۲۸] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱</ref>۸ | عالم مثال در نظریۀ نبوت و ولایت سهروردی کاربرد ویژه دارد. عالم مثال عالم صور معلقی است که حالّ در جوهر مادی نیستند. این عالم واجد اجسام لطیف است و تمامی تنوع جهان را داراست. تجارب معنوی و رموز انبیاء از طریق این عالم محقق میشود و دادههای وحیانی را تنها از طریق این عالم میشود تأویل کرد.[۲۸] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱</ref>۸ | ||
او در آثار خود تفاوت زیادی میان نبی، امام متأله، ولی و قطب قائل نیست و آنها را تقریباً به یک معنا به کار میبرد. فقط یک ویژگی مختص نبی است که سایرین آن را ندارند. آن ویژگی اصلاح خلق و ابلاغ رسالت است. در مابقی خصائل نبی و امام مشترکاند.[۲۹] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱۹</ref> | او در آثار خود تفاوت زیادی میان نبی، امام متأله، ولی و قطب قائل نیست و آنها را تقریباً به یک معنا به کار میبرد. فقط یک ویژگی مختص نبی است که سایرین آن را ندارند. آن ویژگی اصلاح خلق و ابلاغ رسالت است. در مابقی خصائل نبی و امام مشترکاند.[۲۹] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۱۹</ref> | ||
در نظر سهروردی نبی کسی است که در سلسله مراتب موجودات کاملترین و برترین انسان است. او کسی است که به مرتبۀ عقل بالفعل رسیده و معقولات را به نحو یقینی تعقل میکند و به عقول مفارق متصل است. او اخلاقی صالحه دارد و واجد فضایل پسندیده است.[۳۰] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۲۰</ref> | |||
چرا به نبی نیاز داریم؟ سهروردی در پاسخ به این پرسش همان استدلال فارابی و ابن سینا را میآورد: انسان برای رفع نیازهای خود به دیگران و زندگی اجتماعی محتاج است. زندگی اجتماعی هم برای اجتناب از نزاع و برقراری عدالت، به قانون نیاز دارد. نبی در حکم قانونگذار یا شارع اجتماع است. همچنین نبی مردم را انذار و تبشیر میکند و راه معرفت الهی را به آنها نشان میدهد.[۳۱] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۲۱</ref> | چرا به نبی نیاز داریم؟ سهروردی در پاسخ به این پرسش همان استدلال فارابی و ابن سینا را میآورد: انسان برای رفع نیازهای خود به دیگران و زندگی اجتماعی محتاج است. زندگی اجتماعی هم برای اجتناب از نزاع و برقراری عدالت، به قانون نیاز دارد. نبی در حکم قانونگذار یا شارع اجتماع است. همچنین نبی مردم را انذار و تبشیر میکند و راه معرفت الهی را به آنها نشان میدهد.[۳۱] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۲۱</ref> | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
ضمن اینکه طبق گفتۀ شارحان سهروردی انبیاء حافظان عالماند. نظام و صلاح عالم به واسطۀ آنها برقرار میشود. لذا زمانه نمیتواند از وجود آنها خالی باشد که اگر چنین شد، نظام جهان فرومیپاشد و مردم هلاک خواهند شد.[۳۴] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۲۶</ref> | ضمن اینکه طبق گفتۀ شارحان سهروردی انبیاء حافظان عالماند. نظام و صلاح عالم به واسطۀ آنها برقرار میشود. لذا زمانه نمیتواند از وجود آنها خالی باشد که اگر چنین شد، نظام جهان فرومیپاشد و مردم هلاک خواهند شد.[۳۴] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها، ص۱۲۶</ref> | ||
به نظر شیخ لزومی ندارد ریاست حکیم متأله علنی و ظاهری باشد. این ریاست میتواند پنهانی باشد. نظر سهروردی از خلال این سخن تا حد زیادی به دیدگاه تشیع نزدیک میشود.[۳۵] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمانها،</ref> ص۱۲۷ | |||
ملاصدرا نیز مثل سهروردی به اختلاف اساسی میان نبی و امام و ولی قائل نیست. در نظر او نبی کسی است که علم بیواسطه و عظیم دارد. او به عقل کلی یا عقل فعال متصل میشود و معارف الهی از این طریق به او افاضه میشوند. قوۀ خیال نبی هم در کمال شدت و قوت است. به طوری که او میتواند در حالت بیداری، عالم غیب و عالم خیال را با چشم باطنی خود ببیند. نفس نبی از جهت قوای عملی هم به کمال رسیده. توانایی نبی بر اعجاز، از این خصیصۀ او برمیخیزد.[۳۶] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۳</ref> | ملاصدرا نیز مثل سهروردی به اختلاف اساسی میان نبی و امام و ولی قائل نیست. در نظر او نبی کسی است که علم بیواسطه و عظیم دارد. او به عقل کلی یا عقل فعال متصل میشود و معارف الهی از این طریق به او افاضه میشوند. قوۀ خیال نبی هم در کمال شدت و قوت است. به طوری که او میتواند در حالت بیداری، عالم غیب و عالم خیال را با چشم باطنی خود ببیند. نفس نبی از جهت قوای عملی هم به کمال رسیده. توانایی نبی بر اعجاز، از این خصیصۀ او برمیخیزد.[۳۶] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۳</ref> | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
ضمن اینکه او در استدلالی بر اساس قاعدۀ امکان اشرف میگوید اگر ما برای موجودات به مراتب قائل باشیم، این مراتب از اشرف و اعلی شروع میشود تا به مراتب اخس میرسد. بر این اساس مرتبۀ اشرف مقدم بر مرتبۀ اخس است و چون رابطۀ مراتب مبتنی بر رابطۀ علیت و سببیت است، وجود مرتبۀ نازل و اخس به عنوان معلول، وابسته به وجود مرتبۀ اشرف به عنوان علت است. لذا انسان کامل بر همۀ موجودات تقدم رتبهای و وجودی دارد. پس اگر زمانی امام (نبی یا ولی) نباشد، همۀ عالم که معلول او هستند، نخواهند بود.[۴۰] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۳</ref> | ضمن اینکه او در استدلالی بر اساس قاعدۀ امکان اشرف میگوید اگر ما برای موجودات به مراتب قائل باشیم، این مراتب از اشرف و اعلی شروع میشود تا به مراتب اخس میرسد. بر این اساس مرتبۀ اشرف مقدم بر مرتبۀ اخس است و چون رابطۀ مراتب مبتنی بر رابطۀ علیت و سببیت است، وجود مرتبۀ نازل و اخس به عنوان معلول، وابسته به وجود مرتبۀ اشرف به عنوان علت است. لذا انسان کامل بر همۀ موجودات تقدم رتبهای و وجودی دارد. پس اگر زمانی امام (نبی یا ولی) نباشد، همۀ عالم که معلول او هستند، نخواهند بود.[۴۰] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۳</ref> | ||
ملاصدرا علاوه بر این دلایل عقلی، به شواهد نقلی هم متوسل شده و از طریق ذکر احادیث متواتر در این زمینه، وجود حضرت حجت را اثبات میکند. به نظر او انبیاء حاملان سنت الهیاند. این سنت از آدم تا نوح و آل ابراهیم تا زمان پیامبر اکرم جاری بوده و پس از او هم از طریق ولایت که همان باطن نبوت است تا قیامت ادامه خواهد داشت. عالم از ولی خالی نخواهد ماند. خواه مردم از او اطاعت کنند، خواه اطاعت نکنند. خواه ولایت او آشکار باشد، خواه پنهان. به هر روی در هر زمانی کسی باید باشد که این سنت را حفظ کند.[۴۱] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۸ | ملاصدرا علاوه بر این دلایل عقلی، به شواهد نقلی هم متوسل شده و از طریق ذکر احادیث متواتر در این زمینه، وجود حضرت حجت را اثبات میکند. به نظر او انبیاء حاملان سنت الهیاند. این سنت از آدم تا نوح و آل ابراهیم تا زمان پیامبر اکرم جاری بوده و پس از او هم از طریق ولایت که همان باطن نبوت است تا قیامت ادامه خواهد داشت. عالم از ولی خالی نخواهد ماند. خواه مردم از او اطاعت کنند، خواه اطاعت نکنند. خواه ولایت او آشکار باشد، خواه پنهان. به هر روی در هر زمانی کسی باید باشد که این سنت را حفظ کند.[۴۱] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۸</ref> | ||
میتوان گفت موضع ملاصدرا جامع تمامی آراء فلاسفۀ پیشین در باب مهدویت است. | میتوان گفت موضع ملاصدرا جامع تمامی آراء فلاسفۀ پیشین در باب مهدویت است. | ||
باور به مهدویت؛ نتایج و تأثیرات | |||
== باور به مهدویت؛ نتایج و تأثیرات == | |||
برای باور به مهدویت نتایج و آثار متعددی برشمردهاند. برخی از این آثار چنین است: | برای باور به مهدویت نتایج و آثار متعددی برشمردهاند. برخی از این آثار چنین است: | ||
امیدواری به آیندهای روشن | |||
از جمله آثاری که برای باور به مهدیت بیان شده، امیدواری به آیندهای روشن است. در توضیح این تأثیر آمده است، انسانها به دنبال تحقق ارزشها هستند؛ اما غالب آنان خود را در این راه شکستخورده میبینند. در این میان، باور به مهدویت و مهدی موعود، روحیهٔ امیدواری به آیندهای روشن را در انسان زنده میکند. باور به مهدویت به انسانِ سرخورده امید میبخشد و میگوید روزی مردی الهی آنچه را آرزوی توست، برآورده میکند. این امیدواری ممکن است در بُعد ذهنی یعنی مجموعه تفکرات، تمایلات، انگیزهها، عادات، خویهای مثبت و در بُعد عینی یعنی مجموعه اعمال، رفتارها، کنشها و واکنشها باشد.<ref>عبدی پور، «تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه شناسی»، ص۲۳۶</ref> | |||
بسیج ارادههای عمومی و ایجاد نوعی انتظار فعال | |||
دیگر نتیجهای که برای باور به مهدویت برشمردهاند این است که اعتقاد به مهدی و انتظار موعود، فرد [و جامعه] را به این اعتقاد میرساند که به واقعیتهای موجود اکتفا نکند و به واقعیتی متعالی ایمان داشته باشد و برای رسیدن به این واقعیت متعالی و آینده روشن، در تکاپو باشد و به جستجوی ابزارِ تحقق این فرجام بپردازد.<ref>رجوع کنید به: عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۲۷.</ref> | |||
اندیشه مهدویت با بشارت پیروزی صالحان و پرهیزکاران در آینده و ظهور امام حاضر، انگیزه درونی مضاعفی برای تلاش و استقامت به انسان میبخشد.<ref>رجوع کنید به: عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۳۱.</ref> | |||
غایتمندی و معناداری زندگی | |||
یکی دیگر از نتایج باور به مهدیت را غایتمندی و معناداری زندگی ذکر کردهاند. در این نظر آمده است یکی از عناصر فرجامشناسانه در ادیان، موعودباوری است. موعودگرایی نهایتی برای حرکت جوامع ترسیم میکند و این نهایت در باور شیعه، تجلی والاترین و برترین نمونهٔ عدالت، شفقت، رحمت، برادری، مساوات، زیبایی و خردورزی است. اندیشهٔ مهدویت میتواند به انسان بیاموزد برای رسیدن به «جامعهٔ آرمانی به محوریت امام مهدی(عج)» همواره باید به این کانون فکر کرد و فعالیتهای خود را بدان سو معطوف ساخت.<ref>عبدی پور، «تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه شناسی»، ص۲۳۷-۲۳۹</ref> | |||
برخی محققان زندگی معنادار را زندگی غایتمند و هدفدار تعریف کردهاند.<ref>صادقی، «و اینک زیستن با خدا»، ص۶۸. به نقل از: الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۹۷.</ref> | |||
در این نگاه معنای زندگی در امیدداشتن برای دستیابی به هدف نهایی آن است. از سوی دیگر انتظار یا همان باور به مهدویت، به معنای داشتن هدف و امیدوار بودن برای رسیدن به هدف است. پس انتظار به زندگی انسان معنا میدهد.<ref>رجوع کنید به: الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۱۰۱.</ref> | |||
شواهدی تاریخی برای این ادعا وجود دارد. یکی از این شواهد، قیامهایی با ایدهٔ مهدویت است، قیامهای چون قیام مختار، قیام نفس زکیه، قیام سربداران، انقلاب اسلامی ایران.<ref>الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۱۰۲-۱۰۴. | |||
</ref> | |||
الگوگیری برای پیشرفت جامعه | |||
در دیگر آثاری که برای باور به مهدی و اعتقاد به حکومت جهانی آن حضرت ذکر شده آمده است حکومت جهانی مهدی موعود(عج)، فقط پیشبینی و الگوسازی برای آینده نیست، بلکه مدل و الگوی زندگی امروزین نیز است. این ایده، هم نظر به حال دارد و هم نظر به آینده. میتوانیم از الگوهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اقتصادی آن برای رفع کاستیهای و نابسامانیهای اخلاقی و معنوی استفاده کنیم و در تربیت افراد جامعه از آن بهره بگیریم. با مراجعه به آیات و روایات بهروشنی میتوان به این الگوگیری دست یافت.[۴۹]<ref>عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۲۳.</ref> | |||
== مهدویت در نگاه دیگران == | == مهدویت در نگاه دیگران == | ||
== مهدویت از منظر فرق شیعه == | == مهدویت از منظر فرق شیعه == | ||
زیدیه مانند دیگر فرق اسلامی به اصل مهدویت اعتقاد دارند. آنان، متولد شدن امام مهدی در گذشته و غیبت آن را نمیپذیرند و تنها معتقد به موعود بودن و ظهور امام مهدی در آخرالزمان هستند. از نگاه زیدیه، غیبت امام با شرط خروج امام و دعوت به امامت خود منافات دارد. | ==مهدویت از دیدگاه زیدیه == | ||
زیدیه مانند دیگر فرق اسلامی به اصل مهدویت اعتقاد دارند. آنان، متولد شدن امام مهدی در گذشته و غیبت آن را نمیپذیرند و تنها معتقد به موعود بودن و ظهور امام مهدی در آخرالزمان هستند. از نگاه زیدیه، غیبت امام با شرط خروج امام و دعوت به امامت خود منافات دارد.<ref>سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۲۹۱</ref> | |||
از این رو انطباق مصداق امام موعود و منتظر در امام دوازدهم شیعیان اثناعشری، را رد کرده یا حداقل تأیید نمیکنند. آنان تنها معتقدند امام منتظَر در آخرالزمان به دنیا آمده و قیام خواهد کرد. | از این رو انطباق مصداق امام موعود و منتظر در امام دوازدهم شیعیان اثناعشری، را رد کرده یا حداقل تأیید نمیکنند. آنان تنها معتقدند امام منتظَر در آخرالزمان به دنیا آمده و قیام خواهد کرد. | ||
به طور کلی مهدویت در زیدیه، مهدویت نوعیه است. آنها آخرین امام از سلسله ائمه را که جهان را پراز عدل و داد کند مهدی موعود میدانند و معتقدند باید از هر سیدی که دعوت به خود کند پیروی کرد چه بسا او همان مهدی موعود باشد[ | به طور کلی مهدویت در زیدیه، مهدویت نوعیه است. آنها آخرین امام از سلسله ائمه را که جهان را پراز عدل و داد کند مهدی موعود میدانند و معتقدند باید از هر سیدی که دعوت به خود کند پیروی کرد چه بسا او همان مهدی موعود باشد<ref>عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت</ref> | ||
اگر جهان را پر از عدل و داد کرد و کار را به اتمام رساند، مهدی موعود بودن او معلوم میشود، در غیر این صورت منتظر سید دیگری میمانند.[۵۲] <ref>عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت</ref> | |||
با این حال در طول تاریخ گروههایی از زیدیه، ادعای مهدویت امامانی که در قیامها کشته شده را مطرح میکردند و معتقد بودند آنان روزی بازخواهند گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. آنان در مورد زید بن علی،<ref>مجموع کتب ورسائل امام زید بن علی، ص۳۶۰؛ مروج الذهب، ج۳،ص۲۳۰؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۱۹۷</ref> | |||
نفس زکیه،<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۰۷ و ص۲۱۰۲۱۹؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۲؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷</ref> | |||
محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(م۲۱۹ق)،[۵۵] <ref>مروج الذهب، ج۴، ص۶۱؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ الشافی، ج۱، ص۲۷۲و ص۲۷۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷</ref> | |||
یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین(م۲۵۰ق)[۵۶] رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ الشافی، ج۱ ص۲۸۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷. | یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین(م۲۵۰ق)[۵۶] رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ الشافی، ج۱ ص۲۸۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷. | ||
و حسین بن قاسم عیانی (م۴۰۴ق) ادعای مهدویت کردهاند. | و حسین بن قاسم عیانی (م۴۰۴ق) ادعای مهدویت کردهاند. <ref>رجوع کنید به: سید علی موسوی نژاد، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان،ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۴ش، ص۱۲۷ ۱۶۲.</ref> | ||
== مهدویت از دیدگاه اسماعیلیه == | == مهدویت از دیدگاه اسماعیلیه == | ||
مسئله مهدویت به عنوان یک آموزه اصیل در اسماعیلیه شمرده میشود. مهدویت گرایی در این فرقه، اندیشه ثابت نبوده بلکه به موازات انشعابات در این فرقه نظریات متعددی درباره مهدویت ارائه شده است. بر این اساس اسماعیلیه خالصه نخستین گروهی در این فرقه بودند کهاندیشه مهدویت را مطرح کردند. آنان پس از مرگ اسماعیل فرزند امام صادق(ع) معتقد شدند وی نمرده و نخواهد مرد زیرا او مهدی قائم است. بر این اساس آنها از واژگانی نظیر قائم، حی، غائب، ستره، منتظر و مهدی که در روایات به عنوان ویژگی منجی آخرالزمان عنوان شده بود، استفاده میکردند. | مسئله مهدویت به عنوان یک آموزه اصیل در اسماعیلیه شمرده میشود. مهدویت گرایی در این فرقه، اندیشه ثابت نبوده بلکه به موازات انشعابات در این فرقه نظریات متعددی درباره مهدویت ارائه شده است. بر این اساس اسماعیلیه خالصه نخستین گروهی در این فرقه بودند کهاندیشه مهدویت را مطرح کردند. آنان پس از مرگ اسماعیل فرزند امام صادق(ع) معتقد شدند وی نمرده و نخواهد مرد زیرا او مهدی قائم است. بر این اساس آنها از واژگانی نظیر قائم، حی، غائب، ستره، منتظر و مهدی که در روایات به عنوان ویژگی منجی آخرالزمان عنوان شده بود، استفاده میکردند. <ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۱، بیروت، درالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.</ref> | ||
<ref>فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۵۶.</ref> | |||
<ref>المقالات و الفرق، ص۸۴، مرکز اننشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.</ref> | |||
گروه دیگر به نام مبارکیه با پذیرش مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را به عنوان امام پس از او دانستند. بیشتر مبارکیه که بعدها قرامطه خوانده شدند پس از مرگ محمد، معتقد شدند او نمرده بلکه در غیبت به سر میبرد و در آینده به عنوان قائم ظهور خواهد کرد. | گروه دیگر به نام مبارکیه با پذیرش مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را به عنوان امام پس از او دانستند. بیشتر مبارکیه که بعدها قرامطه خوانده شدند پس از مرگ محمد، معتقد شدند او نمرده بلکه در غیبت به سر میبرد و در آینده به عنوان قائم ظهور خواهد کرد. <ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۲.</ref> | ||
برخی از خلفای فاطمی نیز از مسأله مهدویت برای خود بهره برداری نموده و ادعای مهدویت کردند که از آن جمله میتوان به عبیدالله مهدی بنیانگذار دولت فاطمیان و فرزندش محمد بن عبیدالله ملقب به قائم اشاره کرد. | برخی از خلفای فاطمی نیز از مسأله مهدویت برای خود بهره برداری نموده و ادعای مهدویت کردند که از آن جمله میتوان به عبیدالله مهدی بنیانگذار دولت فاطمیان و فرزندش محمد بن عبیدالله ملقب به قائم اشاره کرد.<ref>جامع التواریخ، ص۲۳.</ref> | ||
اسماعیلیه همانند امامیه در پذیرفتن اصل غیبت با امامیه هم نظرند اما با توجه به تفاوت مصداق امام منتظر قائم با امامیه، برخی آنان معتقد به غیبت اسماعیل بن جعفر(ع) و برخی دیگر معتقد به غیبت محمد بن اسماعیل شدند. | اسماعیلیه همانند امامیه در پذیرفتن اصل غیبت با امامیه هم نظرند اما با توجه به تفاوت مصداق امام منتظر قائم با امامیه، برخی آنان معتقد به غیبت اسماعیل بن جعفر(ع) و برخی دیگر معتقد به غیبت محمد بن اسماعیل شدند. <ref>سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش، ص۸۱.</ref> | ||
دیدگاه شیخیه | دیدگاه شیخیه | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۸۶: | ||
== مهدویت از دیدگاه صوفیه == | == مهدویت از دیدگاه صوفیه == | ||
اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آنکه باوری دینی باشد، آموزهای عرفانی است؛ با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی. | اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آنکه باوری دینی باشد، آموزهای عرفانی است؛ با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.<ref>نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.</ref> | ||
ازآنجاکه مهدویت بهصورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد. | ازآنجاکه مهدویت بهصورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.<ref>گونهشناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.</ref> | ||
در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و... زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا مییابد. | در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و... زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا مییابد.<ref>نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.</ref> | ||
حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۶۷] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳. | حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۶۷] <ref>نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.</ref> | ||
ابنعربی نیز مباحث مهدویت و خاتمالأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسشهای حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن میگوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارۀ خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمیبرد و نمیتوان گفت «مهدی»ای که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۶۸] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳. | ابنعربی نیز مباحث مهدویت و خاتمالأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسشهای حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن میگوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارۀ خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمیبرد و نمیتوان گفت «مهدی»ای که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۶۸] <ref>نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.</ref> | ||
ابنعربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(ص) و هو من أهل البیت» نامگذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی میداند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر میکند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی میکند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابنعربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) میداند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(ص) است.[۶۹] الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷. | ابنعربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(ص) و هو من أهل البیت» نامگذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی میداند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر میکند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی میکند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابنعربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) میداند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(ص) است.[۶۹] <ref>الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷.</ref> | ||
در مورد اینکه ابنعربی، حضرت مهدی(عج) را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته است دو نکته میتوان گفت: | در مورد اینکه ابنعربی، | ||
# | |||
# مورد فهرست شمارهای | |||
* مورد فهرست گلولهای | |||
حضرت مهدی(عج) را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته است دو نکته میتوان گفت: | |||
طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابنعربی نقل کردهاند، نهتنها جد حضرت مهدی را امام حسین(ع) دانسته است، بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه میشمارد؛ | طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابنعربی نقل کردهاند، نهتنها جد حضرت مهدی را امام حسین(ع) دانسته است، بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه میشمارد؛ | ||
حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی(عج) را امام حسن(ع) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «... مهدی از فرزندان حسین و حسن است.» | حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی(عج) را امام حسن(ع) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «... مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»<ref>المهدی(عج)،ص ۷۴. قابلحل است <ref>آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.</ref> | ||
سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح میکند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمیمرتبت(ص) است. مظهر آن از نظر ابنعربی، حضرت عیسی(ع) و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(ع) است. مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابنعربی، خود ابنعربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی(عج). سید حیدر نظرات ابنعربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف میداند.<ref>نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقة و اطوار الطریق و اسرار الشریعة، ص۳۰۴.</ref> | |||
نظرات صوفیه در جزئیات آموزۀ مهدویت به موضع امامیه نزدیک است. شخصیتهای مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجمالدین کبری<ref>همان، ص۸. شاه نعمتالله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهد</ref>یه، | |||
آ<ref>شنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.</ref> | |||
<ref>ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،</ref> | |||
[۷۵] <ref>گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.</ref>عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۷۶] همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237. شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۷۷] مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کردهاند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه، سابقه ادعای مهدویت هم دیده میشود. سید محمد نوربخش که از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است، در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت میکند و بر ادعای خود ادلهای نیز میچیند.[۷۸] من مهدی هستم، ص۷۰۳.جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی، فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند. ازآنجاکه جهانبینی صوفیانه، معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، شخصیت تاریخی مهدی را نیز به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل میکند. بر این اساس تمام ویژگیها و علائمی را که دربارۀ ظهور حضرت مهدی(عج) تاریخی در روایات شیعی مطرح شده است، بیشتر به ابعاد انفسی احاله میکند تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این موضوع را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی میتوان دید.[۷۹] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴. | |||
== دیدگاه اسلامشناسان و شرقشناسان == | == دیدگاه اسلامشناسان و شرقشناسان == | ||
ویرایش