۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'دراینباره') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
یوسف در سال 864 ق به همراه عمادالدین تاجر به هند رفت و پس از مدتی به احمد آباد بیدر وارد شد. در این ایام خواجه محمد گاوان که تازه به مقام وزارت رسیده بود به درخواست خواجه عمادالدین یوسف را در سلک غلامان ترک دربار وارد کرد. <ref>هندوشاه، پیشین، ص2؛ هاشمخان، پیشین، ص270-271؛ مقیم هروی، بیتا ، ج3، ص277؛ نهاوندی، 1925م ،ج2، 406</ref>.<br> | یوسف در سال 864 ق به همراه عمادالدین تاجر به هند رفت و پس از مدتی به احمد آباد بیدر وارد شد. در این ایام خواجه محمد گاوان که تازه به مقام وزارت رسیده بود به درخواست خواجه عمادالدین یوسف را در سلک غلامان ترک دربار وارد کرد. <ref>هندوشاه، پیشین، ص2؛ هاشمخان، پیشین، ص270-271؛ مقیم هروی، بیتا ، ج3، ص277؛ نهاوندی، 1925م ،ج2، 406</ref>.<br> | ||
خواجه عمادالدین محمود گیلانی مشهور به محمود گاوان، ملکالتجار و خواجه جهان از بزرگزاده های گیلانی بود که اجداد او در گیلان وزیران سلاطین این منطقه بودند و خانواده وی از خانواده های اشرافی گیلان به شمار میرفت که برخی از آنها دارای مشاغل و مناصب مهم حکومتی در گیلان بودند. <ref>هندوشاه، پیشین، ج 1، ص358</ref>. خواجه عمادالدین با شغل تجارت، بسیاری از بلاد عراق و خراسان را دید و با عده زیادی از علما و مشایخ عصر همنشینی داشت. <ref>گاوان، 1381ش، ص 13؛ هندوشاه، پیشین، ص352</ref>. | خواجه عمادالدین محمود گیلانی مشهور به محمود گاوان، ملکالتجار و خواجه جهان از بزرگزاده های گیلانی بود که اجداد او در گیلان وزیران سلاطین این منطقه بودند و خانواده وی از خانواده های اشرافی گیلان به شمار میرفت که برخی از آنها دارای مشاغل و مناصب مهم حکومتی در گیلان بودند. <ref>هندوشاه، پیشین، ج 1، ص358</ref>. خواجه عمادالدین با شغل تجارت، بسیاری از بلاد عراق و خراسان را دید و با عده زیادی از علما و مشایخ عصر همنشینی داشت. <ref>گاوان، 1381ش، ص 13؛ هندوشاه، پیشین، ص352</ref>. او در ادامه همین تجارت به دکن آمده مورد توجه سلاطین بهمنی قرار گرفت. در سال 856ق و در زمان حکومت احمد شاه دوم بهمنی (837-861ق) به دربار بهمنیان راه یافت. <ref>هندوشاه، پیشین، ص358؛ طباطبا، 1355ق ، ص 89</ref>. در زمان حکومت همایون شاه بهمنی خواجه همچنان در دستگاه حکومت بهمنیان رشد کرد. در این دوره به سبب خدماتی که داشت از شاه لقب ملکالتجار گرفت که از القاب مهم حکومت بهمنیان بود و به حکومت بیجاپور <ref>هندوشاه، پیشین؛ طباطبا، پیشین</ref> منصوب شد. <ref>گاوان، پیشین، ص 14؛ طباطبا، پیشین، ص 92؛ هاشمخان، پیشین، ج3، ص 112؛ وثوقی، شماره 51 و 52، دی و بهمن 1380، ص6</ref>.<br> | ||
خواجه عمادالدین مدارج ترقی را در دربار بهمنیان طی میکرد تا اینکه همایون شاه بهمنی در اواخر عمر خود خواجه را به وزارت برگزید <ref>گاوان، پیشین؛ هاشمخان، پیشین، طریحی، 1427ق، ص61</ref>. اوج قدرت محمود گاوان در دربار بهمنیان در زمان حکومت محمد شاه سوم بود. او در این دوره با بهکارگیری وسیع ایرانیان در دستگاه حکومت به اداره قلمرو بهمنیان میپرداخت. <br> | خواجه عمادالدین مدارج ترقی را در دربار بهمنیان طی میکرد تا اینکه همایون شاه بهمنی در اواخر عمر خود خواجه را به وزارت برگزید <ref>گاوان، پیشین؛ هاشمخان، پیشین، طریحی، 1427ق، ص61</ref>. اوج قدرت محمود گاوان در دربار بهمنیان در زمان حکومت محمد شاه سوم بود. او در این دوره با بهکارگیری وسیع ایرانیان در دستگاه حکومت به اداره قلمرو بهمنیان میپرداخت. <br> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
این سیستم اداری باعث شد تا پس از مرگ خواجه محمود گاوان و به دنبال آن مرگ سلطان محمد شاه سوم بهمنی (حک 867-887ق) و ایجاد هرج و مرج و نابسامانی در حکومت بهمنیان و سیر نزول بیوقفه قدرت آنها، زمینه استقلال حکام تابع در ایالات را فراهم کند. یوسف نیز که خود از امرای آفاقی<ref>- از همان سالهای اولیه شکلگیری پادشاهی بهمنیان ارتش آنها از دستههای مختلفی تشکیل میشد که پیوسته با یکدیگر رقابت داشتند . یکی از این دستهها، بیشتر شیعه و از ایرانیها و نیز ترکها ومغولان آسیای مرکزی بودند، دسته دیگر سنی بودند و مسلمانان جنوب هند و مزدوران حبشی را شامل میشدند. در آن دوران گروه اول را غریبهها، آفاقیها یا خارجیها و گروه دوم را دکنیها مینامیدند؛ برای تفصیل بیشتر ر.ک: معصومی، 1383ش، ص 68-74.</ref> <br> | این سیستم اداری باعث شد تا پس از مرگ خواجه محمود گاوان و به دنبال آن مرگ سلطان محمد شاه سوم بهمنی (حک 867-887ق) و ایجاد هرج و مرج و نابسامانی در حکومت بهمنیان و سیر نزول بیوقفه قدرت آنها، زمینه استقلال حکام تابع در ایالات را فراهم کند. یوسف نیز که خود از امرای آفاقی<ref>- از همان سالهای اولیه شکلگیری پادشاهی بهمنیان ارتش آنها از دستههای مختلفی تشکیل میشد که پیوسته با یکدیگر رقابت داشتند . یکی از این دستهها، بیشتر شیعه و از ایرانیها و نیز ترکها ومغولان آسیای مرکزی بودند، دسته دیگر سنی بودند و مسلمانان جنوب هند و مزدوران حبشی را شامل میشدند. در آن دوران گروه اول را غریبهها، آفاقیها یا خارجیها و گروه دوم را دکنیها مینامیدند؛ برای تفصیل بیشتر ر.ک: معصومی، 1383ش، ص 68-74.</ref> <br> | ||
دربار بهمنی بود گروهی از امرای ترک را با وعده مقام و منصب با خود همراه کرد و ـ به اختلاف ـ در بین سالهای 895ق تا 897ق در بیجاپور، علَم استقلال برافراشت | دربار بهمنی بود گروهی از امرای ترک را با وعده مقام و منصب با خود همراه کرد و ـ به اختلاف ـ در بین سالهای 895ق تا 897ق در بیجاپور، علَم استقلال برافراشت و به نام خود خطبه خواند. <ref>هندوشاه، پیشین، ج2، ص4؛ هاشمخان، پیشین، ص271؛ قاضی نورالله، پیشین، ص4؛ سبحان رای بهنداری، 1961م، ص430؛ طریحی، پیشین، ص64</ref>. | ||
حکومت عادلشاهیان به عنوان یکی از حکومتهای محلی و شیعه مذهب جایگزین حکومت بهمنیان توانست چندین سال در دکن فرمانروایی کند.<br> | حکومت عادلشاهیان به عنوان یکی از حکومتهای محلی و شیعه مذهب جایگزین حکومت بهمنیان توانست چندین سال در دکن فرمانروایی کند.<br> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
عادلشاه در ترویج مذهب شیعه سیاست خاصی به کار برد. او در کنار رسمیت بخشیدن به این مذهب، بدگویی به خلفا را نیز ممنوع کرد و به این صورت شیعیان و اهل سنت به خوبی در کنار یکدیگر زندگی میکردند. عادلشاه در ادامه این سیاست خود گروهی را نیز به دلیل طعن بر مذهب اهل سنت مجازات کرد و جاسوسانی نیز برای گزارش اینگونه اخبار منصوب کرد. <ref>هاشمخان، پیشین، ص278</ref>. وی همچنین اهل سنت را مجبور به ترک مذهب خود نکرد و اجازه داد هر کسی به مذهب خود باقی بماند و در مناطقی که امرای اهل سنت حکومت میکردند اجازه داد تا اذان به شیوه اهل سنت گفته شود. <ref>هندوشاه، پیشین؛ هاشمخان، پیشین، ص275-277؛ میر ابوالقاسم رضیالدین بن نورالدین، پیشین، ص45؛ Hollister. P 113.</ref><br> | عادلشاه در ترویج مذهب شیعه سیاست خاصی به کار برد. او در کنار رسمیت بخشیدن به این مذهب، بدگویی به خلفا را نیز ممنوع کرد و به این صورت شیعیان و اهل سنت به خوبی در کنار یکدیگر زندگی میکردند. عادلشاه در ادامه این سیاست خود گروهی را نیز به دلیل طعن بر مذهب اهل سنت مجازات کرد و جاسوسانی نیز برای گزارش اینگونه اخبار منصوب کرد. <ref>هاشمخان، پیشین، ص278</ref>. وی همچنین اهل سنت را مجبور به ترک مذهب خود نکرد و اجازه داد هر کسی به مذهب خود باقی بماند و در مناطقی که امرای اهل سنت حکومت میکردند اجازه داد تا اذان به شیوه اهل سنت گفته شود. <ref>هندوشاه، پیشین؛ هاشمخان، پیشین، ص275-277؛ میر ابوالقاسم رضیالدین بن نورالدین، پیشین، ص45؛ Hollister. P 113.</ref><br> | ||
رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع باعث شد برخی از علما و فضلای اهل سنت رنجیدهخاطر شده و در مسجد نماز نخوانند. سلطان آنها را طلبیده و از آنها دلجویی کرد . او به پیروان ابوحنیفه و امام شافعی اقطاع جداگانه داد | رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع باعث شد برخی از علما و فضلای اهل سنت رنجیدهخاطر شده و در مسجد نماز نخوانند. سلطان آنها را طلبیده و از آنها دلجویی کرد . او به پیروان ابوحنیفه و امام شافعی اقطاع جداگانه داد و گفت به اقطاع خود بروند و در آن محلات و قصبهها خطبه و نماز به دستور مذهب خود بخوانند و هرگاه مشکلی رخ داد به نزد سلطان بیایند. عادلشاه همچنین دستور داد در شهر منادی ندا دهد که هیچ کسی نسبت به اصحاب کبار و مذاهب اربعه حرف لغو نگوید. او این دستور را به صورت نامهای برای حکام دیگر ولایات هم نوشت. <ref>هاشمخان، پیشین، ص277</ref>. به رغم در پیش گرفتن این سیاستهای تساهلآمیز در برابر اهل سنت، باز برخی امرای اهل سنت مثل دلاورخان حبشی، عینالملک و محمد خان سیستانی با عادلشاه مخالفت کردند. <ref>هندوشاه، پیشین؛ هاشمخان، پیشین، ص278</ref>.<br> | ||
امیر برید و نظامالملک بحری که حامی مذهب اهل سنت بودند با سلطان محمود شاه بهمنی عازم جنگ با عادلشاه شدند. اگرچه عادلشاه پیش از این استقلال خود را اعلام کرده بود اما هنوز قدرت چندانی نداشت و سلطان بهمنی قلمرو او را جزئی از قلمرو خود میدانست و امیر برید نیز که زمام امور حکومت بهمنیان را در این دوره در اختیار داشت در پی آن بود تا با این بهانه قلمرو عادلشاه را ضمیمه قلمرو خود کرده و بر قدرت خویش بیفزاید.<br> | امیر برید و نظامالملک بحری که حامی مذهب اهل سنت بودند با سلطان محمود شاه بهمنی عازم جنگ با عادلشاه شدند. اگرچه عادلشاه پیش از این استقلال خود را اعلام کرده بود اما هنوز قدرت چندانی نداشت و سلطان بهمنی قلمرو او را جزئی از قلمرو خود میدانست و امیر برید نیز که زمام امور حکومت بهمنیان را در این دوره در اختیار داشت در پی آن بود تا با این بهانه قلمرو عادلشاه را ضمیمه قلمرو خود کرده و بر قدرت خویش بیفزاید.<br> | ||
فعالیتهای امرای مخالف عادلشاه نیز در شروع این جنگ بیتأثیر نبود. سلطانقلی و برخی از حکام تابع دیگر در سال 911 ق به جنگ علیه یوسف عادلشاه (895-916ق) حاکم بیجاپور (پایتخت حکومت عادلشاهیان (895-1097ق) فراخوانده شدند، به این بهانه که او برخلاف حکام بهمنی خطبه را به نام مذهب شیعه کرده | فعالیتهای امرای مخالف عادلشاه نیز در شروع این جنگ بیتأثیر نبود. سلطانقلی و برخی از حکام تابع دیگر در سال 911 ق به جنگ علیه یوسف عادلشاه (895-916ق) حاکم بیجاپور (پایتخت حکومت عادلشاهیان (895-1097ق) فراخوانده شدند، به این بهانه که او برخلاف حکام بهمنی خطبه را به نام مذهب شیعه کرده و به جای اسم خلفا، اسم ائمه اطهار را در خطبه وارد کرده بود.<br> | ||
عادلشاه که توان مقابله با مهاجمان را نداشت نزد عمادالملک رفت. سلطانقلی با سپاه خود عازم جنگ شد، اما او و حاکم احمدنگر(Ahmadnagar) ( پایتخت حکومت نظامشاهیان (895-1046ق) | عادلشاه که توان مقابله با مهاجمان را نداشت نزد عمادالملک رفت. سلطانقلی با سپاه خود عازم جنگ شد، اما او و حاکم احمدنگر(Ahmadnagar) ( پایتخت حکومت نظامشاهیان (895-1046ق) در غرب دکن مرکزی) در میانه راه از عمادالملک (890-939ق) حاکم برار Berar)) (پایتخت حکومت عمادشاهیان (896-982ق) در شمال دکن مرکزی) نامهای دریافت کردند که آنان را از جنگ علیه عادلشاهیان و قتل و خونریزی مسلمانان برحذر میداشت و به علاوه از ضعف مفرط حکومت بهمنیان و تسلط بیش از حد امیر برید بر سلطان محمود بهمنی خبر میداد که با جنگ علیه عادلشاه میخواست نفوذ و قدرت بیشتری در دستگاه حکومت بهمنی پیدا کند، از این رو آن دو از ادامه عملیات خودداری کردند. همچنین با تدبیر عمادالملک برای مدتی در بیجاپور دوباره خطبه به نام خلفا خوانده شد. با خوانده شدن خطبه به مذهب اهل سنت و انصراف حکام تابع (نظامشاه و سلطان قلی )، این جنگ هرگز وقوع نیافت و حکومت بهمنی، به خصوص امیر برید که محرک اصلی این جنگ بود به ناچار با عادلشاه صلح کرد. عادلشاه نیز دوباره به بیجاپور بازگشت و پس از مدتی بار دیگر به نام ائمه اثنیعشری خطبه خواند. <ref>ناشناس، نسخه خطی شمارۀ 3885؛ هاشمخان، پیشین، ص 128و 278؛ هندوشاه، پیشین، ص12</ref>.<br> | ||
میتوان تصور کرد که سلطانقلی به دلیل اعتقاد به مذهب شیعه در باطن به شرکت در این جنگ مایل نبوده است. با این حال باید ملاحظات سیاسی در اقدامات سلطانقلی مؤثرتر بوده باشد. او با اطلاع از ضعف و نابسامانی اوضاع دربار بهمنی مصلحت نمیدانست که نیرو و منابع خود را در جنگی بدون هدف به خطر بیندازد. سلطانقلی نیز چندی پس از یوسف عادلشاه، یعنی در سال 918 ق، در گلکنده( Golkonda اولین پایتخت حکومت قطب شاهیان) اعلام استقلال کرد و حکومت شیعی قطب شاهیان را بنیانگذاری نمود. | میتوان تصور کرد که سلطانقلی به دلیل اعتقاد به مذهب شیعه در باطن به شرکت در این جنگ مایل نبوده است. با این حال باید ملاحظات سیاسی در اقدامات سلطانقلی مؤثرتر بوده باشد. او با اطلاع از ضعف و نابسامانی اوضاع دربار بهمنی مصلحت نمیدانست که نیرو و منابع خود را در جنگی بدون هدف به خطر بیندازد. سلطانقلی نیز چندی پس از یوسف عادلشاه، یعنی در سال 918 ق، در گلکنده( Golkonda اولین پایتخت حکومت قطب شاهیان) اعلام استقلال کرد و حکومت شیعی قطب شاهیان را بنیانگذاری نمود. | ||
عادلشاه پس از تثبیت امور داخلی حکومتش سید احمد هروی را با تحفهها و هدایا و پیام تبریک و | عادلشاه پس از تثبیت امور داخلی حکومتش سید احمد هروی را با تحفهها و هدایا و پیام تبریک و نامهای مبنی بر رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع نزد شاه اسماعیل صفوی فرستاد. <ref>هندوشاه، پیشین؛ اطهر رضوی، پیشین، ص420؛ پارسادوست، پیشین، ص 657؛ devare, p 69</ref>. | ||
=مقایسه سیاستهای مذهبی عادلشاه و شاه اسماعیل صفوی= | =مقایسه سیاستهای مذهبی عادلشاه و شاه اسماعیل صفوی= | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
شاه اسماعیل صفوی و یوسف عادلشاه این مذهب را در قلمرو خود رسمیکردند اما شیوه برخورد آنها با پیروان دیگر مذاهب اسلامی به طور کلی متفاوت بوده است. شاه اسماعیل به شدت با پیروان دیگر مذاهب برخورد میکرد. او حتی در بسیاری از موارد افراد سنیمذهب را که دارای مسئولیتهای سیاسی بودند مجبور به ترک مذهب یا ترک منصب کرد. اما در حکومت یوسف عادلشاه چنین نبود، به طوری که حتی بسیاری از صاحبمنصبان، اهل سنت یا حتی هندو مذهب بودند. در حکوت عادلشاهیان شیعیان و اهل سنت ذیل تقسیمبندی آفاقی و دکنی در تصاحب قدرت با یکدیگر رقابت میکردند و مسئله مذهب در درجه دوم یا سوم اهمیت قرار داشت. شاید علت این امر شرایط خاص مذهبی دکن و وجود فرقههای مختلف مذهبی در آنجا بوده باشد. همچنین محلی بودن حکومت عادلشاهیان و رواج گسترده مذهب تسنن در دکن مانع از آن میشد که یوسف عادلشاه همچون صفویان در کنار ترویج مذهب تشیع به شدت با پیروان مذهب اهل سنت برخورد کند.<br> | شاه اسماعیل صفوی و یوسف عادلشاه این مذهب را در قلمرو خود رسمیکردند اما شیوه برخورد آنها با پیروان دیگر مذاهب اسلامی به طور کلی متفاوت بوده است. شاه اسماعیل به شدت با پیروان دیگر مذاهب برخورد میکرد. او حتی در بسیاری از موارد افراد سنیمذهب را که دارای مسئولیتهای سیاسی بودند مجبور به ترک مذهب یا ترک منصب کرد. اما در حکومت یوسف عادلشاه چنین نبود، به طوری که حتی بسیاری از صاحبمنصبان، اهل سنت یا حتی هندو مذهب بودند. در حکوت عادلشاهیان شیعیان و اهل سنت ذیل تقسیمبندی آفاقی و دکنی در تصاحب قدرت با یکدیگر رقابت میکردند و مسئله مذهب در درجه دوم یا سوم اهمیت قرار داشت. شاید علت این امر شرایط خاص مذهبی دکن و وجود فرقههای مختلف مذهبی در آنجا بوده باشد. همچنین محلی بودن حکومت عادلشاهیان و رواج گسترده مذهب تسنن در دکن مانع از آن میشد که یوسف عادلشاه همچون صفویان در کنار ترویج مذهب تشیع به شدت با پیروان مذهب اهل سنت برخورد کند.<br> | ||
شاه اسماعیل پس از آنکه آخرین امیر آق قو یونلو را | شاه اسماعیل پس از آنکه آخرین امیر آق قو یونلو را شکست داد، در سال 907ق در مسجد جمعه تبریز تشکیل دولت صفوی و رسمی شدن مذهب اثنیعشری را اعلام کرد. <ref>روملو، 1357ش، ص86؛ عالم آرای شاه اسماعیل، 1349ش، ص 60؛ عالم آرای صفوی، 1363ش، ص 64</ref>. اگرچه دراینباره مخالفتهایی با او شد و به او گفتند که چون بیشتر مردم پیرو مذهب اهل سنت هستند، اعلام رسمیت مذهب تشیع با مخالفت آنها روبهرو خواهد شد، اما شاه اسماعیل با استناد به خوابی که به گفته خودش دیده بود در بهرسمیت بخشیدن به این مذهب بسیار مصر بود. او همچنین با استناد به همین خواب، در روزی که میخواست مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی اعلام کند، دستور داد تا قزلباشها با شمشیر در بین مردم بایستند تا هنگام اعلام این خبر کسی جرأت مخالفت با آن را نداشته باشد، و هر کس مخالفت کرد به شدت مجازات شود. <ref>روملو، پیشین؛ عالم آرای شاه اسماعیل، پیشین، عالم آرای صفوی، پیشین</ref>. <br> | ||
این اجبار در پذیرش مذهب شیعه تنها مربوط به مردم عامی نبود بلکه به صورت ویژه سردمداران سیاسی را نیز دربر میگرفت. شاه اسماعیل پس از اعلام رسمیت مذهب تشیع به نقاط مختلف حکومت خود نامه نوشت و دستور داد تمام امرای حکومت از این فرمان اطاعت کنند و هر کس اطاعت کند در منصب خود باقی خواهد ماند و هرکس اطاعت نکند کشته خواهد شد. وقتی این نامه به ایالات رسید گروهی اطاعت کرده و گروهی نیز | این اجبار در پذیرش مذهب شیعه تنها مربوط به مردم عامی نبود بلکه به صورت ویژه سردمداران سیاسی را نیز دربر میگرفت. شاه اسماعیل پس از اعلام رسمیت مذهب تشیع به نقاط مختلف حکومت خود نامه نوشت و دستور داد تمام امرای حکومت از این فرمان اطاعت کنند و هر کس اطاعت کند در منصب خود باقی خواهد ماند و هرکس اطاعت نکند کشته خواهد شد. وقتی این نامه به ایالات رسید گروهی اطاعت کرده و گروهی نیز که در اعتقاد خود راسختر بودند فرار کردند. <ref>روملو، پیشین؛ عالم آرای صفوی، پیشین</ref>. نمونهای از این موارد را میتوان در سلطانمراد دید که خاله شاه اسماعیل جهت شفاعت او نزد شاه آمده بود و شاه یکی از شروط بخشش و ابقای او در منصبش را تولی و تبری قرار داد. <ref>عالم آرای شاه اسماعیل، ص 103-104</ref>.<br> | ||
در فتح نقاط مختلف نیز شاه اسماعیل یکی از شروط اصلی بخشش یا ابقای حاکمان سابق مناطق مفتوحه را تولی و تبری قرار میداد و در صورت عدم پذیرش این شرط به شدت با آنها میجنگید. برای نمونه، در فتح منطقه فیروزکوه، دو نفر به نامهای حسین کیا و علی کیا که قلعههایی در اختیار داشتند و حاضر به پذیرش این شرط از سوی شاه اسماعیل نشدند، در جنگ کشته شدند. <ref>پیشین، ص124-125</ref>. در دوره صفوی هر تحول سیاسی تأثیری ژرف بر ساختار دینی میگذاشت، چون دودمان صفوی خاستگاهی دینی داشته و در عین حال داعیه دینی نیز در عرصه ساختار سیاسی مطرح میکرد. بنابراین در این دوران تحولات دینی و سیاسی مستقل از یکدیگر عمل نمیکرد. <ref>صفتگل، 1381ش، ص129</ref>.<br> | در فتح نقاط مختلف نیز شاه اسماعیل یکی از شروط اصلی بخشش یا ابقای حاکمان سابق مناطق مفتوحه را تولی و تبری قرار میداد و در صورت عدم پذیرش این شرط به شدت با آنها میجنگید. برای نمونه، در فتح منطقه فیروزکوه، دو نفر به نامهای حسین کیا و علی کیا که قلعههایی در اختیار داشتند و حاضر به پذیرش این شرط از سوی شاه اسماعیل نشدند، در جنگ کشته شدند. <ref>پیشین، ص124-125</ref>. در دوره صفوی هر تحول سیاسی تأثیری ژرف بر ساختار دینی میگذاشت، چون دودمان صفوی خاستگاهی دینی داشته و در عین حال داعیه دینی نیز در عرصه ساختار سیاسی مطرح میکرد. بنابراین در این دوران تحولات دینی و سیاسی مستقل از یکدیگر عمل نمیکرد. <ref>صفتگل، 1381ش، ص129</ref>.<br> | ||
شاهان صفوی در تغییر مذهب خود تنها به تأیید مذهب جدید و سعی در ترویج آن بسنده نکردند بلکه به هرصورتی که میتوانستند، به مذهب سابق، یعنی مذهب اهل سنت، حمله نموده و سعی میکردند آن را از بین ببرند. این امر از همان روز اول رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع آغاز شد. شاه اسماعیل پس از اعلام مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، دستور داد همه مردم به اجبار تبری کرده و به سه خلیفه بد بگویند. <ref>عالم آرای شاه اسماعیل، ص 60؛ عالم آرای صفوی، پیشین</ref>. وی همچنین فرمان داد که در بازارها زبان به طعن خلفا بگشایند و هر کسی خلاف این امر عمل کند سر از تنش جدا کنند. <ref>روملو، پیشین؛ خواندمیر، بیتا، ج4، ص442</ref>. همچنین به گزارش خواندمیر، شاه اسماعیل دستور داد مساجد و محراب های اهل سنت را تغییر دهند و عبارات <ref>حی علی خیرالعمل و اشهد ان علیا ولی الله</ref> را در اذان وارد کنند | شاهان صفوی در تغییر مذهب خود تنها به تأیید مذهب جدید و سعی در ترویج آن بسنده نکردند بلکه به هرصورتی که میتوانستند، به مذهب سابق، یعنی مذهب اهل سنت، حمله نموده و سعی میکردند آن را از بین ببرند. این امر از همان روز اول رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع آغاز شد. شاه اسماعیل پس از اعلام مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، دستور داد همه مردم به اجبار تبری کرده و به سه خلیفه بد بگویند. <ref>عالم آرای شاه اسماعیل، ص 60؛ عالم آرای صفوی، پیشین</ref>. وی همچنین فرمان داد که در بازارها زبان به طعن خلفا بگشایند و هر کسی خلاف این امر عمل کند سر از تنش جدا کنند. <ref>روملو، پیشین؛ خواندمیر، بیتا، ج4، ص442</ref>. همچنین به گزارش خواندمیر، شاه اسماعیل دستور داد مساجد و محراب های اهل سنت را تغییر دهند و عبارات <ref>حی علی خیرالعمل و اشهد ان علیا ولی الله</ref> را در اذان وارد کنند و هر کس به شیوه اهل سنت نماز بخواند سر از تنش جدا کنند و کسانی را که پیش از این شیعیان را آزار میرسانیدهاند عقوبت کنند. <ref>خواندمیر، 1370ش، ص65-66</ref>. در بعد سیاسی نیز، چنان که پیشتر ذکر شد، یکی از شروط ابقای حاکمان پیشین مناطق مختلف را تولی و تبری قرار داده بودند. <ref>عالم آرای شاه اسماعیل، ص 64</ref>.<br> | ||
برقراری مذهب تشیع توسط صفویان در ایران باعث ناملایمات بسیاری نسبت به اهل سنت شد که تنها دامنگیر عوام و سیاسیون نبود بلکه شعلههای آن دامنگیر | برقراری مذهب تشیع توسط صفویان در ایران باعث ناملایمات بسیاری نسبت به اهل سنت شد که تنها دامنگیر عوام و سیاسیون نبود بلکه شعلههای آن دامنگیر علمای اهل سنت نیز شد، بهطوری که تعدادی از آنها در رابطه با این تغییر مذهب در ایران جان خود را از دست دادند. اعدام قاضی میرحسین یزدی در سال909ق <ref>پیشین، ص132</ref>، قتل خطبای کازرون در همان سال و مرگ شیخ الاسلام خراسان در سال916 ق نمونههایی از کشتار اهل سنت در این دوره است <ref>سیوری، 1380ش، ص 79-80</ref>. این اقدامات صفویان عکسالعملهایی را در قلمرو همسایگان سنیمذهب ایران در پی داشت. ازبکها بسیاری از مردم را به جرم شیعه بودن در هرات و دیگر شهرهای خراسان با بیرحمی کشتند. <ref>اسکندربیک ترکمان، 1382ش، ج1، ص 64-65</ref>. عثمانیها هم مانند ازبکها صفویان را افرادی از دین برگشته میدانستند که طبق حکم اسلامی قتل آنان واجب بود. سلطان سلیمان برای حفظ اعتبار عنوان مذهبی خود در جهان اسلام و جلب رضایت علمای مذهب تسنن در عثمانی خود را ناگزیر به جنگ با شاه طهماسب و برانداختن دودمان صفویان و از بین بردن مذهب شیعه در ایران میدانست. <ref>نوایی، 1368ش، ص 275</ref>.<br> | ||
سیاست یوسف عادلشاه کاملاً عکس سیاستهای شاه اسماعیل بود. چنانکه پیشتر اشاره شد، عادلشاه به پیروان مذهب اهل سنت اجازه داد تا بر مذهب سابق خود باقی بمانند و اعمال شرعی را مطابق مذهب خود آنجام دهند. او همچنین بدگویی صحابه را ممنوع کرد و برای کسانی که اقدام به چنین فعالیتهایی میکردند مجازاتهایی در نظر گرفت. بهکارگیری چنین سیاستهایی باعث شد تا در قلمرو عادلشاه، شیعه و اهل سنت بهخوبی در کنار یکدیگر زندگی کنند. | سیاست یوسف عادلشاه کاملاً عکس سیاستهای شاه اسماعیل بود. چنانکه پیشتر اشاره شد، عادلشاه به پیروان مذهب اهل سنت اجازه داد تا بر مذهب سابق خود باقی بمانند و اعمال شرعی را مطابق مذهب خود آنجام دهند. او همچنین بدگویی صحابه را ممنوع کرد و برای کسانی که اقدام به چنین فعالیتهایی میکردند مجازاتهایی در نظر گرفت. بهکارگیری چنین سیاستهایی باعث شد تا در قلمرو عادلشاه، شیعه و اهل سنت بهخوبی در کنار یکدیگر زندگی کنند. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= | ||
#اسکندربیک ترکمان، عالم آرای عباسی، تصحیح ایرج افشار، امیر کبیر، تهران، | #اسکندربیک ترکمان، عالم آرای عباسی، تصحیح ایرج افشار، امیر کبیر، تهران، 1382ش. | ||
#اطهر رضوی، عباس، شیعه در هند، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، قم، چاپ اول ،1377ش. | #اطهر رضوی، عباس، شیعه در هند، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، قم، چاپ اول ،1377ش. | ||
#پارسا دوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1375ش. | #پارسا دوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1375ش. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
#خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش جلال همایی، خیام، تهران، بیتا. | #خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش جلال همایی، خیام، تهران، بیتا. | ||
#روملو، حسن بیک، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، بابک، تهران، 1357ش. | #روملو، حسن بیک، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، بابک، تهران، 1357ش. | ||
#سبحان رای بهنداری، خلاصه التواریخ، تصحیح ظفر حسن، دهلی، | #سبحان رای بهنداری، خلاصه التواریخ، تصحیح ظفر حسن، دهلی، ـ بی ـ ای ، 1961م. | ||
#سیوری، راجر، درباب صفویان، ترجمه رمضان علی روح الهی، نشر مرکز، تهران، 1380ش. | #سیوری، راجر، درباب صفویان، ترجمه رمضان علی روح الهی، نشر مرکز، تهران، 1380ش. | ||
#صفتگل، منصور، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1381ش. | #صفتگل، منصور، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1381ش. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
#میرابوالقاسم رضیالدین بن نورالدین، حدیقه العالم، به اهتمام سید عبدالطیف شیرازی، حیدرآباد دکن، 1309ق. | #میرابوالقاسم رضیالدین بن نورالدین، حدیقه العالم، به اهتمام سید عبدالطیف شیرازی، حیدرآباد دکن، 1309ق. | ||
#ناشناس، تاریخ سلطان محمد قطب شاه، نسخه خطی شمارۀ 3885، کتابخانه ملی ملک. | #ناشناس، تاریخ سلطان محمد قطب شاه، نسخه خطی شمارۀ 3885، کتابخانه ملی ملک. | ||
#نوایی، عبدالحسین، | #نوایی، عبدالحسین، شاه طهماسب صفوی مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، ارغوان، تهران، 1368ش. | ||
#نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، تصحیح محمد هدایت حسین، کلکته، 1925م. | #نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، تصحیح محمد هدایت حسین، کلکته، 1925م. | ||
#وثوقی، محمد باقر، تاریخ ایران و هند در کتاب ریاض الانشاء، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 51 و 52، دی و بهمن 1380ش. | #وثوقی، محمد باقر، تاریخ ایران و هند در کتاب ریاض الانشاء، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 51 و 52، دی و بهمن 1380ش. |