شهید سید محمد باقر صدر (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی « <div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA5...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
'''شهید سیدمحمدباقر صدر''' عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره ششم می‌باشد که به قلم درحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل بهار سال 1385 منتشر شده است.</div>
'''شهید سیدمحمدباقر صدر''' عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره ششم می‌باشد که به قلم درحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل بهار سال 1385 منتشر شده است.</div>
شهید سید محمدباقر صدر
(1400ـ1353ق)
رحیم ابوالحسینى


=مقدمه=
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ  (آل عمران / 169)
در طول تاریخ انسان‌هاى بزرگ و آزاداندیشى وجود داشته‌اند که مجاهدت‌هاى صادقانه آنها آن طور که شایسته مقام آنها بوده‌است، به مردم معرفى نشده‌است؛ کسانى که در راه اعتلاى کلمه اسلام و وحدت میان ملت‌هاى مسلمان تلاش‌هاى مخلصانه‌اى انجام داده‌اند و در این راه جان خویش را فدا کرده‌اند. آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر از جمله شخصیت‌هاى بزرگى است که مجاهدت‌ها و اندیشه‌هاى اصیل او کم‌تر به جوامع اسلامى شناسانده شده و واقعیت‌هاى زندگى او کم‌تر مورد اهتمام قرار گرفته‌است. او از آغاز زندگى، خویشتن را وقف دفاع از اندیشه‌هاى اصیل اسلامى نموده و در برابر خودکامگان بعثى عراق کم‌ترین هراسى به خود راه نداده و با قلم و زبان خویش پرچم مبارزه با افکار الحادى و انحرافى را برافراشت و نسل متعهد مسلمان را به همراهى با خود فرا خواند.
این نوشتار اندک، به سرگذشت رادمردى از نسل پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌و‌آله) مى‌پردازد که در عرصه‌هاى گوناگون حضورى فعال و کارساز داشت و با بهره گیرى از نیروى قلم و زبان در ارایه مبانى ارزشى اسلام در همه زمینه‌هاى اعتقادى، اجتماعى و سیاسى از هیچ کوششى فروگذار نکرد. او اگر چه از عمر کوتاهى برخوردار بود و به تمام آرزوهاى بلند دینى و سیاسى خود نرسید اما به حق باید گفت خدمات او به اسلام در دوره 47 ساله زندگى‌اش هیچ گاه فراموش شدنى نیست و به ویژه آن گاه که در مقام مقدس مرجعیت قرار گرفت به طور کامل به حفظ کیان امت اسلامى همت گماشت و هویت دینى را در سرزمین‌هاى اسلامى گسترش داد. گفتنى است در این مقاله از منابعى استفاده شده‌است که نویسندگان آن از شاگردان نزدیک آیت‌الله شهید صدر بوده و بسیارى از وقایع و صحنه‌ها را از نزدیک شاهد بوده‌اند.
=آل صدر و شخصیت‌هاى برجسته این خاندان=
اجداد و دودمان شهید صدر در طول بیش از دو سده در کشورهاى لبنان، سوریه و عراق مشعل هدایت انسان‌ها و مرکز زعامت دینى بودند. آنان در طول این مدت به القابى چون: «آل ابى سبحه، آل حسین القطعى، آل عبدالله، آل ابى الحسن، آل شرف الدین» و در نهایت، «آل صدر» شهرت داشتند. نسبت آل صدر که آخرین سلسله این خاندان است به «سید صدر الدین صدر» (م1264ق) بر مى‌گردد.
سید صدر الدین در سال 1193 قمرى در روستاى معرکه در ناحیه جبل عامل چشم به جهان گشود و در سن 4 سالگى همراه پدرش سید صالح به نجف عزیمت کرد و سپس به کاظمین و از آنجا به اصفهان رفت و پس از آن دوباره به نجف بازگشت و در همانجا در سال 1264 قمرى وفات یافت و در زاویه غربى صحن امام على(علیه‌السلام) نزدیک باب سلطانى به خاک سپرده شد. وى در زمره یکى از بزرگ‌ترین دانشمندان و عالمان برجسته شیعه بود. از آغاز کودکى در فراگیرى علوم اسلامى شوق وافر داشت و گفته مى‌شود تعلیقه خود بر کتاب قَطْر الندى را در سن هفت سالگى نگاشت و از خود او نقل شده که در سال 1205 ق، یعنى در سن 12 سالگى، در مجلس درس استاد کل، وحید بهبهانى، حضور مى‌یافت و قبل از رسیدن به سن بلوغ به پایه اجتهاد دست یافته و از دست مبارک علامه سید على طباطبایى صاحب ریاض (م 1231 ق) گواهى اجتهاد دریافت نموده‌است. حسینى حائرى، 1375، ص 16و17).
از شخصیت‌هاى دیگر این خاندان، مرحوم سید اسماعیل صدر (1338 ق) است که او نیز مانند پدرش سید صدر الدین، مرجعیت دینى را بر عهده داشت. وى پس از آنکه پدرش در سال 1264 ق چشم از جهان فرو بست، تحت حمایت برادرش محمدعلى صدر معروف به آقا مجتهد قرار گرفت تا اینکه به مراتب رشد و کمال رسید. او که در اصفهان اقامت داشت در سال 1280 هجرى، یعنى در سن 22 سالگى، به نجف اشرف هجرت کرد تا در آن جا در محضر استاد اعظم شیخ مرتضى انصارى (م 1280 ق) فقه و اصول را فراگیرد، اما هنگامى که به کربلا رسید شیخ انصارى درگذشته بود. وى از کربلا به نجف رفته و در محضر اساتید دیگر نجف شاگردى نمود تا اینکه خود در ردیف یکى از بزرگان طراز اول شیعه و جزء دانشمندانى قرار گرفت که علاوه بر تبحر در دروس فقه و اصول و دست‌یابى به مقام مرجعیت، از دانش‌هاى عقلى زمان خود همچون کلام، فلسفه، ریاضیات، هندسه، هیئت و نجوم قدیم نیز بى‌بهره نبود. نعمانى، 1424 ق، ج 1، ص 32).
آخرین استاد او در دوران تحصیل، میرزا محمدحسن مجدّد شیرازى بود که سید اسماعیل از شاگردان ویژه او به شمار مى‌رفت. بعدها که میرزاى شیرازى به سامرا هجرت کرد، وى هم‌چنان در نجف ماند تا آنکه در نیمه شعبان 1309 ق به قصد زیارت تربت پاک امام حسین(علیه‌السلام)راهى کربلا شد و در این شهر بود که نامه‌اى از استاد خود میرزاى شیرازى دریافت نمود که استاد از او خواسته بود بدون سستى و درنگ رهسپار سامرا گردد. سید اسماعیل نیز در خواست استاد را لبیک گفته به سوى سامرا حرکت کرد و طبق سفارش استاد خود، در شهر سامرا ماندگار شد و پس از وفات مرحوم میرزاى شیرازى، مرجعیت شیعه را به عهده گرفت. حسینى حائرى، پیشین، ص22).
سید اسماعیل به دلایلى، از سامرا به کربلا رفت و در اواخر عمر براى معالجه بیمارى‌اش به کاظمین انتقال یافت و در سال 1338 قمرى در کاظمین وفات یافت و در جوار پدر بزرگوارش سیدصدرالدین صدر در مقبره خانوادگى خاندان صدر به خاک سپرده شد. پیشین، ص 23).
یکى دیگر از شخصیت‌هاى این خاندان، مرحوم سید حیدر صدر (م 1356 ق) فرزند سید اسماعیل صدر و پدر شهید سید محمدباقر صدر مى‌باشد. سید حیدر از نوابغ روزگار و مظهر زهد و وارستگى بود. در سال 1309 هجرى در سامرا به دنیا آمد و در تاریخ 27 جمادى الثانى 1356 در کاظمین درگذشت و در مقبره خانوادگى آل صدر به خاک سپرده شد. وى در کودکى و در سال 1314ق همراه پدرش به کربلا هجرت کرد و دروس مقدماتى را نزد چند تن از اساتید آنجا آموخت. سپس در بحث‌هاى خارج پدرش سید اسماعیل و در جلسات درس سید حسین فشارکى و مرحوم شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (م 1355 ق) در کربلا حضور یافت، به گونه‌اى که در سنین جوانى جزء دانشمندان سرشناس حوزه به شمار مى‌رفت. از سید حیدر دو پسر و یک دختر به جاى ماند: 1ـ آیت‌الله سید اسماعیل صدر؛ 2ـ شهید سید محمدباقر صدر؛ 3ـ شهیده آمنه صدر معروف به بنت الهدى. نعمانى، 1424، ج 1، ص 37).
مادر شهید سید محمدباقر صدر دختر مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل یاسین بود که خود از بزرگ‌ترین فقیهان روزگار بود. این بانوى وارسته پس از سپرى کردن عمرى طولانى و مشاهده حادثه جانگداز شهادت دو فرزند خود (شهید صدر و خواهرش بنت الهدى) در ماه ربیع الثانى 1407ق دعوت حق را لبیک گفت. حسینى حائرى، پیشین، ص 32).
=تولد و دوران کودکى شهید صدر=
شهید سید محمدباقر صدر در پنجم ذى قعده 1353 قمرى در شهر کاظمین چشم به جهان گشود. پدرش سید حیدر از مراجع عظام تقلید بود که سلسله تبار این خاندان به امام موسى بن جعفر(علیه‌السلام)متصل است و از ویژگى‌هاى افراد این خانواده آن است که همگى در زمره مجتهدان و عالمان زمان خود بوده‌اند و این ویژگى کم‌تر در افراد یک خاندان دیده مى‌شود. نعمانى، پیشین، ص47).
بعد از درگذشت پدر دانشمندش، زیر نظر مادر پاکدامن و برادر خویش سید اسماعیل صدر پرورش یافت. از آغاز کودکى نشانه‌هاى نبوغ و تیزهوشى در وى آشکار بود. وى دروس ابتدایى خود را در مدرسه «منتدى النشر» در کاظمین فرا گرفت و به گفته دوست صمیمى او مرحوم محمدعلى خلیلى که با هم در یک مدرسه تحصیل مى‌کردند، تیزهوشى و اخلاق پسندیده او موجب مى‌شد که همه دانش‌آموزان مدرسه از کوچک و بزرگ به وى توجه کنند و دائماً رفتار او را زیر نظر داشته باشند. هم‌چنان که آموزگاران نیز او را مورد احترام و تقدیر قرار مى‌دادند. در مدرسه همه مى‌دانستند که او داراى هوشى فوق العاده است و در دروس مدرسه به مراتب از همسالان خود جلوتر است. به همین دلیل آموزگاران مدرسه همیشه او را به عنوان بهترین نمونه دانش‌آموز کوشا و مؤدّب به دیگران معرفى مى‌کردند. حسینى حائرى، پیشین، ص 36).
یکى از عواملى که زمینه‌ساز شناسایى بیش‌تر او نزد مردم شد و آوازه او را از چهار دیوار مدرسه فراتر برد، ایراد سخنرانى‌ها و خواندن اشعارى بود که وى در مراسم عزادارى سرور شهیدان امام حسین(علیه‌السلام) قرائت مى‌کرد. شهید صدر در همان دوران ابتدایى بر فراز منبرى که در صحن کاظمى قرار داشت، مى‌رفت و ایراد خطبه مى‌کرد. بیان آهنگین و گفتار روان او که بدون کم‌ترین درنگ، کلمات را ادا مى‌کرد، همه را غرق در شگفتى مى‌ساخت و شگفت‌تر آنکه او این مطالب را در فاصله بین مدرسه تا صحن شریف کاظمى حفظ مى‌کرد. پیشین، ص 37).
شهید صدر از نظر فکرى و فهم مطالب چنان از هم کلاسى‌هاى خود جلوتر بود که برخى از مطالبى را که او براى دوستان خود در زنگ تفریح مدرسه، بیان مى‌کرد براى آنها تازگى داشت. وى با مطالعه کتاب‌هاى غیردرسى مانند کتاب‌هاى فلسفى و مباحث نوین آن روز، سخنانى بر زبان جارى مى‌ساخت که دوستان او براى نخستین بار واژه‌هایى نظیر مارکسیزم، امپریالیسم و دیالکتیک را مى‌شنیدند و با شخصیت‌هایى چون ویکتور هوگو و گوته آشنا مى‌شدند. شهید صدر در ایام ابتدایى چنان با هیبت و بزرگوار بود که یکى از معلمانش به نام «أبو براء» درباره او مى‌گوید: «هرگاه با معلمانش سخن مى‌گفت سر را به زیر مى‌انداخت و دیدگانش را فرو مى‌افکند. من او را از یک سو به عنوان کودکى پاک و بى گناه دوست مى‌داشتم، و از سوى دیگر به عنوان مردى بزرگ به وى مى‌نگریستم و او را احترام مى‌کردم چرا که آکنده از دانش و معرفت بود تا بدان جا که روزى به وى گفتم: من در انتظار فرا رسیدن روزى هستم که از چشمه دانش و آگاهى تو سیراب شوم و در پرتو اندیشه‌ها و نظریات شما راه بیابم. اما او در نهایت ادب و احترام و همراه با شرم زدگى پاسخ داد: استاد! مرا ببخشید من پیوسته شاگرد شما و شاگرد هر کسى که در این مدرسه به من درس آموخته است، بوده‌ام». پیشین، ص46).
=شهید صدر در حوزه نجف اشرف=
شهید صدر پس از پایان دوره ابتدایى در شهر کاظمین، با وجود فشارهایى که از سوى آشنایان خود تحمل مى‌کرد، دروس دولتى را رها کرد و بنا به سفارش مادرش عازم حوزه علمیه نجف شد و به تحصیل علوم دینى پرداخت. نعمانى، 1424 ق، ج 1، ص 52)
وى در سال 1365 ق در محضر دو نفر از بزرگ‌ترین شخصیت‌هاى علمى حوزه نجف اشرف، یعنى مرحوم شیخ محمدرضا آل یاسین و مرحوم سید ابوالقاسم خویى شاگردى نمود. در سن یازده سالگى منطق را فراگرفت و رساله‌اى در همین موضوع نگاشت. موضوع رساله او بررسى اعتراضاتى بود که به برخى از کتاب‌هاى منطقى وارد شده‌است. در اوایل دوازده سالگى کتاب معالم الاصول را نزد برادر خود مرحوم سید اسماعیل صدر آموخت. از تیزهوشى او همین بس که بر صاحب معالم ایراداتى را وارد کرد که مرحوم آخوند خراسانى در کفایه به آنها اشاره کرده‌است.
هم‌زمان با شرکت او در درس مرحوم آل یاسین، شمارى از دانشمندان و اساتید مانند: شیخ صدرا بادکوبى، شیخ عباس رمیثى، شیخ طاهر آل راضى، سید عبدالکریم علیخان، که نقش استادى شهید صدر را بر عهده داشتند، نیز در این درس حاضر بودند. نعمانى، پیشین، ص 68). برادر وى مرحوم سید اسماعیل صدر درباره ایشان چنین گفته است: «برادر ارجمند ما همه مدارج علمى را پیش از رسیدن به سنّ بلوغ پیموده است». حسینى حائرى، پیشین، ص 48).
در سال 1370 که شیخ مرتضى آل یاسین به لقاى حق شتافت، وى تعلیقه‌اى بر رساله عملیه وى که «بلغة الراغبین» نام داشت، نگاشت و در همان ایام، حواشى شیخ عباس رمیثى بر این رساله را نیز تنظیم مى‌کرد که شیخ عباس به او گفت: «تقلید بر شما حرام است»، کنایه از اینکه شما مجتهد مسلّم هستید. شهید صدر تحصیلات اصولى خود را در سال 1378ق و دروس فقه را در سال 1379ق به پایان رساند. به این ترتیب دوران تحصیل او از آغاز تا پایان حدود هفده یا هجده سال شد. این مدت اگر چه کوتاه بود اما در واقع بسیار دامنه‌دار و گسترده بود، زیرا او در شبانه‌روز شانزده ساعت مطالعه مى‌کرد و در همه حالات جز به مسایل علمى فکر نمى‌کرد.
وى به طور رسمى از روز سه‌شنبه دوازدهم جمادى الثانى سال 1378 ق تدریس خارج اصول را آغاز کرد و این دوره درسى تا سال 1391 ق ادامه یافت. هم‌چنین شهید صدر تدریس خارج فقه را به روش عروة الوثقى در سال 1381 ق آغاز کرد که مدت‌ها ادامه داشت. حسینى حائرى، پیشین، ص49).
=شاگردان شهید صدر=
شهید صدر در مدت حیات علمى خود شاگردان ارزنده‌اى تربیت نمود که برخى از آنها تا مرحله اجتهاد نزد استاد شهید حضور داشتند. در واقع استاد شهید دو نسل از دانشمندان برجسته را پرورش داد. نسل اول شمارى از دانش‌پژوهان تیزهوش بودند که از ابتدا در حلقه درسى وى حضور یافتند. نسل دوم را نیز گزیده‌اى از دانش‌پژوهان هوشمند و اهل نظر تشکیل مى‌دادند که در اواخر دوره اول خارج اصول به حلقه درس استاد پیوستند و تا آخر دوره دوم خارج اصول ادامه دادند. گذشته از این دو گروه برجسته، گروهى دیگر از طلاب نیز از چشمه‌سار جوشان دانش فراوان استاد بهره‌ها برده و نکته‌ها آموختند.
اما مهم‌تر از همه باید به نخبگانى از دانش‌پژوهان دو دوره درسى استاد اشاره کرد که پیوند عاطفى ایشان با شهید گرانقدر به حدّى غیرقابل وصف رسیده بود. در میان این دسته از شاگردان او مى‌توان به کسانى چون: شهید سید محمدباقر حکیم، سید نورالدین اشکورى، سید محمود هاشمى، شیخ محمدرضا نعمانى، سید کاظم حسینى حائرى، سید عبدالغنى اردبیلى، سید عبدالعزیز حکیم، شهید سید عزالدین قبانچى، سید حسین صدر، سید محمد صدر، سید صدر الدین قبانچى، شیخ غلامرضا عرفانیان، شیخ محمدباقر ایروانى و بسیارى دیگر اشاره کرد.
در آن ایام که در نتیجه سرکشى و جنایات حزب کافر بعث شرایط سختى حکم‌فرما بود، شاگردان استاد، دوران مشقت‌بارى را سپرى مى‌کردند. گاهى برخى از ایشان در خانه استاد (که در بازار عماره نزدیک مدرسه صغیر آیت‌الله بروجردى واقع بود) به حضور آن تندیس دانش و پارسایى شرفیاب مى‌شدند و به سخنان گهربار ایشان گوش فرا مى‌دادند.
=آثار و تألیفات=
شهید صدر آثار علمى متعددى از خود بر جاى گذاشته که در موضوعات مختلف به رشته تحریر درآمده است. قلم او در موضوعات متنوع علمى حکایت از بینش وسیع او در عرصه‌هاى اجتماعى، دینى، سیاسى، اقتصادى و فلسفى دارد. وى در تمام این عرصه‌ها کتاب‌هاى ارزشمندى نگاشته که از جمله مى‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1ـ اقتصادنا؛
2ـ الاسس المنطقیه للاستقراء؛ (این کتاب، علاوه بر چاپ‌هاى متعدد، به زبان فارسى نیز برگردانده شده‌است. نام فارسى آن «مبانى منطقى استقراء» مى‌باشد که توسط سید احمد فهرى ترجمه شده است).
3ـ الاسلام یقود الحیاة؛ شش جزوه از این مجموعه در سال 1399 قمرى به مناسبت پیروزى انقلاب اسلامى در ایران چاپ گردید که عبارت‌اند از:
الف ـ لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الاسلامیة في ایران؛
ب ـ صورة عن اقتصاد المجتمع الاسلامى؛
ج ـ خطوط تفصیلیة عن اقتصاد المجتمع الاسلامى؛
د ـ خلافة الانسان و شهادة الانبیاء؛
هـ ـ منابع القدرة في الدولة الاسلامیة؛
و ـ الاسس العامة للبنك فى المجتمع الاسلامى.
4ـ البنك اللاربوى في الاسلام؛ این کتاب به صورت مقالات مستمر توسط آقاى گلسرخى کاشانى ترجمه و در ماهنامه مکتب اسلام چاپ شده‌است).
5ـ بحوث في شرح العروة الوثقى؛
6ـ بحوث حول المهدى(عج)؛ (این کتاب بارها چاپ شده و به زبان فارسى نیز ترجمه شده‌است. در ابتدا به عنوان مقدمه‌اى بر کتاب «تاریخ الغیبة الصغرى» سید محمد صدر، نوشته شد اما بعد به صورت کتاب مستقل به چاپ رسید و ترجمه آن با نام «امام مهدى (عج) حماسه‌اى از نور» منتشر شده‌است).
7ـ بحث حول الولایة؛ (این کتاب با نام «تشیع مولود طبیعى اسلام» توسط آقاى على حجتى کرمانى به زبان فارسى برگردانده شده‌است. هم‌چنین ترجمه دیگرى از این کتاب به قلم آقاى آیت‌اللهى منتشر گردیده‌است).
8ـ بلغة الراغبین؛ (تعلیقه بر رساله عملیه مرحوم آیت‌الله‌العظمى شیخ محمد رضا آل یاسین).
9ـ دروس في علم الاصول؛ (این کتاب در سه مرحله به نام «حلقات» نگاشته شد که حلقه سوم آن داراى دو بخش مى‌باشد).
10ـ فدک في التاریخ؛ (یکى از مهم‌ترین حوادث تاریخى صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌و‌آله) در این کتاب مطرح شده و چگونگى شکل‌گیرى نظام سیاسى و اجتماعى اسلام را بررسى نموده‌است. این کتاب بارها چاپ شده و به زبان فارسى نیز ترجمه گردیده‌است).
11ـ فلسفتنا؛ (این کتاب بارها در ایران و بیروت چاپ شده و مجموعه‌اى از مباحث فلسفى اسلامى به صورت تطبیقى و مقایسه‌اى با مکاتب جدید مادى به ویژه مارکسیزم مى‌باشد).
12ـ غایة الفکر في علم الاصول؛ (از این کتاب فقط جزء نخست آن در سال 1374 شمسى چاپ شد).
13ـ المعالم الجدیدة للاصول؛ (این کتاب، بارها به چاپ رسیده‌است که نخستین بار آن در سال 1385ق توسط دانشکده اصول دین در عراق بوده‌است).
14ـ المدرسة الاسلامیة؛ (دو بخش از این کتاب چاپ شده‌است: بخش اول، الانسان المعاصر و المشکلة الاجتماعیة. بخش دوم، ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامى).
15ـ منهاج الصالحین؛ (تعلیقه‌اى بر رساله عملیه آیت‌الله العظمى سید محسن حکیم مى‌باشد).
16ـ موجز أحکام الحج.
=جایگاه علمى شهید صدر=
ویژگى‌هاى علمى شهید صدر تنها به دانش فقه و اصول محدود نمى‌شود، بلکه دیدگاه‌هاى فکرى او در عرصه‌هاى منطق، فلسفه، اقتصاد، اخلاق، تفسیر و تاریخ نیز قابل ملاحظه است و او در هر یک از این موضوعات تألیفات ارزشمندى دارد. نوآورى‌ها و سخنان تازه او در موضوعات بالا به هیچ وجه قابل انکار نیست.
استاد شهید در کتاب «المعالم الجدیدة للاصول» سیر شکوفایى علم اصول را در سه مرحله دسته بندى کرده است که در این جا مجال بازگویى آنها نیست. اما مباحث تازه‌اى که شهید صدر مطرح کرد، در واقع مرحله چهارمى را به وجود آورد که بعد از مراحل مقدماتى، مرحله ثمردهى علمى، و مرحله رشد و کمال علمى، وارد دوره رشد نهایى اصول گردید که در این مقاطع، بحث‌هاى ارزنده او، هم‌چون گوهرى تابناک بر تارک دانش اصول درخشید. بحث‌هاى شهید صدر در باب سیره عقلائیه و سیره متشرعه و راه‌هاى کشف آن و قواعد حاکم بر آن، از این نمونه‌است و یا به عنوان مثال، مباحثى که وى در مسئله حجیت قطع و مسئله «مولویت مولا و حدود آن» انجام داد از نمونه‌هاى دیگر نوآورى و ابتکارات شهید صدر مى‌باشد. حسینى حائرى، پیشین، ص 67).
هم‌چنین، نوآورى‌ها و ابتکارات این شهید در دانش فقه کم‌تر از نوآورى‌هاى وى در علم اصول نیست. از مجموعه بحث‌هاى فقهى ایشان، چهار جلد کتاب با نام «بحوث فى شرح العروة الوثقى» به زیور طبع آراسته شده‌است. در این کتاب‌ها پژوهش‌هاى ارزنده‌اى به چشم مى‌خورد که هیچ دانشمندى پیش از وى آنها مطرح نکرده‌است. آنچه شهید صدر در نظر داشت این بود که در دانش فقه از چند جهت دگرگونى پدید آورد که نسبت به برخى از این آرمان‌ها در حدى که تدریس نمود یا کتابى نوشت، توفیق یافت. سعى او بر این بود که در استنباط احکام، ویژگى‌هاى فردى و نگرش‌هاى محدود را به ویژگى‌هاى اجتماعى و نگرش‌هاى جهانى تبدیل کند. براى مثال، او مى‌خواست اخبار مربوط به تقیه و جهاد را با دیدگاه‌هاى اجتماعى و همگانى مورد استنباط قرار دهد و یا مثلا دلایل مربوط به حرمت ربا را با توجه به مصالح اجتماعى و نگرش عمومى مورد تحلیل قرار دهد. در واقع او تلاش مى‌نمود دامنه مباحث فقهى به صورتى سازگار و هماهنگ با نیازهاى روز و با روشى کارآمد، استوار گردد تا نشان دهد که فقه مى‌تواند همه ابعاد زندگى را زیر پوشش خود بگیرد و همگام با تمام شرایط فردى و اجتماعى پیش رود. شهید صدر با نگارش رساله عملیه خود به نام «الفتاوى الواضحة» که به صورتى نوین و متفاوت از رساله‌هاى مراجع دیگر، تدوین یافته تا اندازه‌اى به این هدف نزدیک شد.
وى هم‌چنین با نگارش کتاب‌هاى «فلسفتنا» و «اقتصادنا»، مکاتب فلسفى مادّى و اقتصادى مارکسیزم و کاپیتالیسم را نقد نموده و در این راستا از روشى نو و دلایلى استوار بهره جسته است؛ چنان که در زمینه‌هاى منطق، تاریخ، تفسیر و مانند این‌ها گام‌هاى مؤثرى برداشته و تألیفات ارزشمندى ارایه کرده‌است که در اینجا فرصت معرفى آنها نیست.
=تأسیس جماعة العلما و نقش شهید صدر=
تأسیس این مؤسسه یک حرکت ارزشمند اسلامى بود که توسط گروهى اندک از دانشمندان بزرگ نجف اشرف در زمان عبدالکریم قاسم آغاز گردید. استاد شهید در هنگام پایه‌گذارى این حرکت، سنین جوانى را پشت سر مى‌گذارد و از اعضاى حرکت «جماعة العلما» به شمار نمى‌آمد. اما به رغم این عدم وابستگى، نسبت به این اقدام پر برکت اسلامى دلسوزى مى‌نمود و در تحریک و راهنمایى این حرکت، نقش کلیدى ایفا مى‌کرد. نعمانى، پیشین، ص 240).
مرحوم شهید سیدمحمدباقر حکیم در این باره مى‌گوید: «به حق باید گفت که نقش اساسى در تشکیل این گروه بر دوش شخصیت علمى و خردمندانه شهید صدر و نیز تلاش‌هاى مرجعیت دینى آن زمان، مرحوم سید محسن حکیم بود. درست است که استاد شهید سید محمدباقر صدر به دلیل کمى سنّ به عنوان یکى از اعضاى رسمى «جماعة العلما» فعالیت نمى‌کرد، اما نقش بسزاى او را در راه‌اندازى این گروه و جهت دادن به آن، هرگز نمى‌توان انکار کرد». حسینى حائرى، پیشین، ص 81).
به دنبال این حرکت، علماى بزرگ نجف توانستند برنامه‌هاى درست اسلامى را عرضه کنند و در طریق ایجاد یک نیروى سیاسى توانمند و مستقل اسلامى گام بردارند. تلاش آنان در قالب بیانیه‌ها، کنفرانس‌هاى عمومى، پیوند با برخى سازمان‌ها و اتحادیه‌هاى جوان و انتشار مجله «الأضواء الاسلامیة» صورت مى‌گرفت. نشریه الاضواء زیر نظر هیئتى چاپ مى‌شد که اعضاى آن را دانشمندان جوان حوزه علمیه تشکیل مى‌دادند و پیوندى قوى با شهید صدر داشتند. بعد از گذشت کم‌تر از یک سال، «جماعة العلما» توفیق یافت به عنوان پایگاهى اسلامى و جوان در جامعه اسلامى حضور یابد و بنا بر آن گذاشته شد که مجله «الاضواء الاسلامیه» از یک سو به عنوان ارگان رسمى این گروه و از سوى دیگر، به منظور استمراربخشى به راهى که آغاز شده بود، منتشر گردد. بدیهى است با انتشار این مجله و ارایه دیدگاه‌هاى فکرى و سیاسى اسلام و عرضه مبانى و روش‌هاى اسلامى در راه پیشبرد اجتماع و تدوین برنامه‌هاى گسترده به‌ویژه با مطالبى که در سرمقاله با عنوان «رسالتنا» توسط شهید صدر و با اسم جماعة العلما منتشر مى‌شد، روح اسلامى را در قشرهاى وسیعى از مردم مسلمان بر مى‌انگیخت و غیرت دینى را در آنان تقویت مى‌نمود. پیشین، ص 82).
=تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة=
استاد شهید در آغاز جوانى، حزبى را به نام «حزب الدعوة الاسلامیة» پایه‌گذارى کرد. این اقدام در ظرف زمانى خود، با توجه به سطح فکر سیاسى موجود آن روز در حوزه علمیه نجف، از شعور عمیق سیاسى وى حکایت مى‌کرد و حرکتى آگاهانه به شمار مى‌آمد. در روزگارى که بسیارى از دین‌داران هرگونه انتساب به یک حزب اسلامى را نشانه انحراف از اسلام اصیل و همگامى با استکبار مى‌دانستند، پیشگامى او در برافراشتن بنیان یک حزب اسلامى، به راستى بازگوکننده بینش عمیق او بود. جریان تأسیس این حزب در سال 1377 ق اتفاق افتاد و روند رشد و کمال آن در چهار مقطع قرار داده شد: الف ـ مقطع ایجاد و تأسیس حزب و دگرگونى فکر امت؛ ب ـ مقطع اقدامات سیاسى؛ جـ مقطع دست‌یابى به قدرت؛ د ـ مقطع رسیدگى به مصالح امت اسلام.
شهید صدر در جلسات هفتگى خود به بررسى و تحلیل این مقاطع مى‌پرداخت. اما با آنکه خود در تأسیس حزب پیشگام بود بعد از حدود پنج سال این تشکل اسلامى را ترک کرد، زیرا برخى بدخواهان نسبت به این عمل او نزد مرحوم آیت‌الله‌العظمى سیدمحسن حکیم زبان به اعتراض گشودند. از جمله این افراد، حسین صافى بود که فردى روحانى نما و در واقع از طرفداران حزب بعث عراق به شمار مى‌آمد. وى نزد آیت‌الله حکیم اظهار داشت: «سید محمدباقر صدر و شمارى از افراد او اقدام به تأسیس حزبى به نام حزب الدعوة الاسلامیة کرده‌اند. اینان با کار خود موجب ویرانى حوزه علمیه خواهند شد». حسینى حائرى، پیشین، ص 94).
آیت‌الله‌العظمى حکیم او را از پیش خود راند و سپس یکى از فرزندان خود را نزد سید صدر فرستاد و به او پیغام داد که: «شأن شما پاسدارى از همه حرکت‌هاى اسلامى است، اما وابستگى به یک حزب خاص سزاوار نیست. شما باید همه ابعاد مسایل اسلامى را مورد نظر داشته باشید.». پیشین، ص 95).
شهید صدر پاسخ داد که من در این باره خواهم اندیشید، اما بعد از مدتى از حزب مذکور کنار کشید. وى پس از رحلت آیت‌الله العظمى حکیم، به تدریج عهده‌دار امر مرجعیت شد و در این زمان بود که نظریه «لزوم جدایى دستگاه مرجعیت صالحه از تشکیلات حزبى» را مطرح ساخت. او معتقد بود نظام مرجعیت عهده‌دار رهبرى صحیح امت اسلامى است نه یک حزب سیاسى و اگر چه وجود یک حزب اسلامى ضرورت دارد تا بازوى مرجعیت بوده و زیر نظر آن حرکت کند، اما در هم آمیختن و یکى کردن دو عنوان «سازمان سیاسى اسلامى» و «نظام مرجعیت» سبب خلط کارها شده و به تداخل حوزه فعالیت این دو پایگاه مستقل مى‌انجامد. پیشین).
=مرجعیت شایسته و مرجعیت نظام یافته=
یکى از برنامه‌هاى ارزشمند شهید صدر در طول ده سال پایانى عمر کوتاه و پر برکت خود، برگزارى جلسات هفتگى در منزلش بود. استاد در این جلسات، شاگردان برجسته و شناخته شده خود را گرد هم مى‌آورد و با آنان در زمینه‌هاى مختلف اجتماعى و رویدادهاى سیاسى گفت‌وگو مى‌کرد و بسیارى از گرفتارى‌هاى مسلمانان در جوامع شیعى و سنى را براى آنها بازگو مى‌نمود. هر کس که در این مجالس حضور مى‌یافت به روشنى مى‌دید که استاد تا چه اندازه به نیازهاى مسلمانان در سراسر کشورهاى اسلامى و غیراسلامى توجه داشت، به طور جدى پیرامون آنچه به سود اسلام و مسلمانان است مى‌اندیشید، در راه استوارتر شدن پایه‌هاى حوزه‌هاى علمیه و مراکز و اجتماعات گسترده عالمان دینى در همه شهرها مى‌کوشید، مبارزان در برابر کفر و طاغوت را در سراسر بلاد اسلامى راهنمایى مى‌کرد و بالاخره مسلمانان را به حیات دوباره و فعّال فرا مى‌خواند. در این جلسات، شهید صدر با الهام از مبارزات امام خمینى(رحمة‌الله) و انقلاب اسلامى ایران نظریه «مرجعیت شایسته» و «مرجعیت نظام یافته» را مطرح ساخت و معتقد بود مرجعیت شایسته باید سیمایى روشن و یک‌دست از اهداف خود ارایه دهد و این حرکت هدف‌دار و آگاهانه پیوسته بر اساس آرمان‌هاى تعیین شده به پیش برود، نه آنکه اقدامات آن پراکنده، سردرگم و فاقد هویت منسجم باشد و تنها بر اثر فشارهاى ناشى از نیازهاى مقطعى گام بردارد. حسینى حائرى، مباحث الاصول، ج1، ص 99).
وى در این نظریه به صورت مبسوط اهداف و برنامه‌هاى مرجعیت شایسته و نظام یافته را تبیین نمود و همیشه آرزوى تحقق آن را داشت. بدیهى است در این فرصت نمى‌توان همه جزئیات این طرح را بازگو نمود، اما مبانى کلى این طرح به قرار ذیل است:
# نشر دستورات اسلامى در میان مسلمانان در گسترده‌ترین حوزه ممکن؛
# ایجاد حرکتى فکرى شامل کلیه مفاهیم اصیل اسلامى و تمام ابعاد زندگى انسان؛
# نظارت بر حرکت‌هاى اسلامى و سیاسى؛
# برپایى مراکزى در سراسر جهان جهت ارتباط با امت اسلامى.
به اعتقاد شهید صدر با تحقق این اهداف، دگرگونى عظیمى در روش کلى و دیدگاه‌هاى مرجعیت پیرامون رویدادهاى جارى و کیفیت برخورد آنها با امت اسلامى پدید خواهد آمد. در واقع تغییر نظام مرجعیت بستگى به ایجاد مرکزى وسیع و کمیته‌هاى زیردست متشکل از افراد متخصص و کاردان براى اجراى اهداف یاد شده دارد. این مرکز باید جاى‌گزین گروهى گردد که از روى اتفاق و رویدادهاى طبیعى راه به دستگاه مرجعیت برده و بخش‌هایى از کار را بر دوش مى‌کشند. اینان اغلب عهده‌دار بر آوردن نیازهاى آنى و حوادث جارى با اتکاء به ذهنیت جزءنگر خود هستند، بدون آنکه این اقدامات بر آرمان‌ها و اهداف روش‌مند مبتنى بوده و روح کلى حرکت مرجعیت بر آنها حکم فرما باشد.
شهید صدر معتقد بود استمرار نظام مرجعیت شایسته در بستر زمان باید به گونه‌اى باشد که از محدوده زندگانى یک مرجع معین فراتر رود تا مرجع جدید بتواند مسئولیت‌هاى خود را از نقطه پایانى فعالیت‌هاى مرجع پیشین آغاز کند، نه آنکه از نقطه صفر حرکت نماید و به سختى‌ها و مشکلات ابتدایى حرکت خویش گرفتار آید. این چنین است که نظام مرجعیت مى‌تواند در راه دست‌یابى به آرمان‌هاى خود پیوسته ثابت قدم بماند و برنامه‌هایى دراز مدت تنظیم نماید. نعمانى، پیشین، ص 269).
=بازداشت‌هاى شهید صدر=
شهید صدر در اثر ستم حزب بعث کافر، چهار مرتبه بازداشت شد. نخستین بار در سال 1392 ق بود که مأموران بعثى سید را در حالى که در بیمارستان نجف در بستر بیمارى بود دستگیر نمودند. شهید صدر در اثر مسمومیت شدید، توسط دو تن از شاگردان نزدیکش (سید کاظم حسینى حائرى و سید عبدالغنى اردبیلى) به بیمارستان نجف منتقل شد. مأموران بعثى که در پى دستگیرى سید بودند، چون از ماجرا اطلاع نداشتند به خانه سید هجوم بردند و بعد از اطلاع از اینکه وى در بیمارستان است، روانه بیمارستان شدند و پس از محاصره آن، از متصدیان امر خواستند سید را به آنان تسلیم کنند. مسئولان بیمارستان از اجراى این خواسته امتناع ورزیدند اما سرانجام مأموران بعثى موفق شدند سید را به بیمارستان کوفه انتقال دهند و در بخش بازداشت شدگان بیمارستان بسترى نمایند.
این جریان که به اطلاع امام خمینى نیز رسید، خشم مردم و به ویژه طلاب علوم دینى و در رأس آنان مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضى آل یاسین و مرحوم سید محمدصادق صدر را برانگیخت. آنان با اجتماع در اطراف بیمارستان کوفه خواستار آزادى سید شدند. رژیم بعثى از پیامدهاى این شورش و هم‌چنین از وخامت حال سید، بیمناک شد و در مدتى کوتاه حکم آزادى سید را صادر نمود. حسینى حائرى، پیشین، ص 113).
مرتبه دوم در ماه صفر 1397 ق بود که بعد از مراسم قیام گونه اربعین حسینى، استاد شهید بازداشت شد. مرحوم سید بدون آنکه هیچ ردپایى در هدایت زوار امام حسین(علیه‌السلام) که از شهرهاى مختلف به کربلا مى‌آمدند، برجاى گذارد، آنان را با کمک‌هاى مادى و معنوى خود حمایت مى‌نمود. در اربعین سال 1397، رژیم بعث بسیارى از زائران را به شهادت رساند و تعداد زیادى از آنان را نیز دستگیر نمود، و سرانجام با کینه توزى تمام از مقام مرجعیت انتقام گرفت و شهید صدر را بازداشت نموده و مورد ضرب و شتم قرار داد که آثار آن بعد از آزادى وى نیز نمایان بود. پیشین، ص 117).
مرتبه سوم در ماه رجب 1399 ق بود که در پى ماجراهاى به وجود آمده در این ماه و به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى ایران، رژیم مزدور بعثى دچار وحشت شدیدى گردیده بود. رژیم بعثى به خوبى دریافته بود که حادثه پیروزى انقلاب اسلامى مى‌تواند خطر بزرگى براى وى به شمار آید و آینده نظام عراق را تهدید نماید. ماجراى ماه رجب که الهام گرفته از انقلاب اسلامى ایران و شخص امام خمینى(رحمة‌الله) بود، حرکت عظیمى از گروه‌هاى مردمى و قومى عراق را در برداشت که براى حمایت از انقلاب اسلامى ایران و تأسیس چنین حکومتى در عراق انجام مى‌شد.
در پى این تحرکات، بسیارى از شخصیت‌هاى بزرگ عراق دستگیر شدند و پس از چند روز، شهید صدر نیز در بامداد روز سه‌شنبه هفدهم رجب سال 1399 دستگیر شد. در دستگیرى شهید صدر دویست نفر از افراد پلیس، ارتش ضد مردمى و اعضاى شاخه نجف حزب بعث شرکت داشتند و همه آنان به ابزار و ساز و برگ جنگى مجهز بودند. پس از دستگیرى سید، خواهرش بنت الهدى خطابه آتشینى در محکومیت دولت عراق ایراد کرد که این سخنرانى یکى از مهم‌ترین اسناد تاریخ انقلاب اسلامى عراق نام گرفت. حسینى حائرى، پیشین، ص 136).
مرتبه چهارم و آخرین بازداشت سید که به شهادت او انجامید در سال 1400 ق بود. رژیم بعث که پیش از این برنامه ترور سید را در دستور کار خود داشت، به دلیل عدم موفقیت در این کار، تصمیم به قتل آن عزیز گرفت و پس از گذشت چهار روز از این ماجرا، جنازه پاک آن شهید را نیمه شب به عموزاده وى، مرحوم حجت الاسلام سید محمدصادق صدر، سپردند و او را جهت نظارت بر مراسم دفن استاد مکلف نمودند. پیشین، ص 147).
=حدیث شهادت=
ماجراى شهادت سید، حادثه‌اى دردناک و اندوه‌بار بود. ابو سعد، رئیس اداره امنیت نجف، هنگام ظهر و بدون اطلاع قبلى به خانه استاد آمد و استاد را به بغداد انتقال داد. به این ترتیب این شهید گرانقدر به دست دژخیمان بعثى افتاد، در حالى که خود مى‌دانست به زودى به لقاء الله خواهد پیوست. او بعد از اتمام گفت‌وگوهایش با روحانى‌نماى دربارى صدام، در عالم خواب چنین دیده بود که برادرش مرحوم سید اسماعیل صدر و دایى ارجمندش مرحوم شیخ مرتضى آل یاسین هر یک بر روى صندلى جداگانه نشسته‌اند و یک جایگاه نیز در وسط مجلس براى سید در نظر گرفته‌اند. هم‌چنین میلیون‌ها نفر در آنجا حضور دارند که انتظار قدوم سید را مى‌کشند. شهید صدر که پس از این خواب، براى شهادت لحظه شمارى مى‌کرد، در همان هفته‌اى که خواب دیده بود به فیض شهادت رسید. در جنازه آن بزرگوار که به پسر عمویش مرحوم سید محمدصادق صدر تحویل داده شد، نشانه‌هاى شکنجه دیده مى‌شد. در همان ایام، خواهرش بنت الهدى را نیز به بهانه ملاقات سید با او، دستگیر و به بغداد انتقال دادند و او را نیز به شهادت رساندند.
آرى! این چنین دفتر زندگانى رادمردان و بلند همتان تاریخ بسته مى‌شود ولى روح زنده و سرشار از نشاط و بالندگى بزرگانى هم چون شهید سید محمدباقر صدر(رحمة‌الله) همیشه در میان امت‌هاى اسلامى حاضر و ناظر است و مسلمانان آزاداندیش جهان آنان را الگو و سرمشق زندگى خود قرار مى‌دهند.
با شهادت سید، مجالس سوگوارى، تظاهرات اعتراض‌آمیز، اعتصابات، پیام‌هاى تسلیت مراجع از جمله امام خمینى و برنامه‌هاى بزرگداشت در سراسر عراق و بیشتر ممالک اسلامى برگزار گردید و شاعران در رثاى او قصیده‌هاى درخشان سرودند. از بهترین قصاید یاد شده، سروده آقاى دکتر داود عطار است که با مطلع زیر آغاز مى‌شود:
باقر الصدر منا سلاماً***اى باغ سقاک الحماما
انت ایقظتنا کیف تغفو***انت اقسمت ان لن تناما
=منابع و مآخذ=
پژوهشکده باقر العلوم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى، گلشن ابرار، نشر معروف، قم، 1378.
جامعه اسلامى دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامى کرمان، زندگى نامه شهید صدر، زعیم، تهران، 1379.
جمشیدى، حسین، اندیشه‌هاى سیاسى شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، وزارت امور خارجه، تهران، 1377.
جمشیدى، حسین، نظریه عدالت: از دیدگاه ابونصر فارابى، امام خمینى و شهید صدر، پژوهشکده امام خمینى(رحمة‌الله) و انقلاب اسلامى، تهران، 1380.
حسینى حائرى، کاظم، زندگى و افکار شهید بزرگوار آیت‌الله العظمى سید محمدباقر صدر،ترجمه و پاورقى حسن طارمى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1375.
قبانچى، صدرالدین، اندیشه‌هاى سیاسى آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر، ترجمه ب.شریعتمدار، خدمات فرهنگى رسا، تهران، 1362.
قلى‌زاده، مصطفى، شهید صدر بر بلنداى اندیشه و جهاد، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1372.
نعمانى، رضا، شهید الامة وشاهدها: دراسة وثائقیة لحیاة وجهاد الامام الشهید السید محمد باقر الصدر، کنگره جهانى امام شهید صدر، قم، 1424ق.




۱٬۷۴۱

ویرایش