۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده: کلام ' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ازارقه''' | '''ازارقه''' فرقهای از [[خوارج]] هستند که نام خود را از پیشوای خویش [[نافع بن ازرق]] که کنیهاش ابوراشد بود گرفتند. پس از کشته شدن نافع پیروان او با عبیداللّه بن ماحوز بیعت کردند و تا شوال سال 66 هجری قمری که در سلبری کشته شد پیشوای ایشان بود. پس از کشته شدن زبیر بن ماحوز، ازارقه با قطری بن الفجأه که از دلیران زمان خویش بود بیعت کردند. بعد از قتل قطری ازارقه پراکنده شدند. | ||
==تاریخچه پیدایش== | ==تاریخچه پیدایش== | ||
موضعگیری خوارج در هنگام خروج از سپاه [[امام علی|حضرت علی]] (علیهالسّلام) در [[جنگ صفین]] و بعد از شکست در [[جنگ نهروان]] در سال ۳۷ هـ. ق به دو گرایش اصلی و مقابل هم تبدیل شد. گروهی که قیام به شمشیر را واجب میدانستند و گروهی که از آنان به عنوان قعده یا نشستگان یاد شده که تقیه و عدم جنگ را نیز با شرایطی جایز میدانستند. شورشها و خروج این | موضعگیری خوارج در هنگام خروج از سپاه [[امام علی|حضرت علی]] (علیهالسّلام) در [[جنگ صفین]] و بعد از شکست در [[جنگ نهروان]] در سال ۳۷ هـ. ق به دو گرایش اصلی و مقابل هم تبدیل شد. گروهی که قیام به شمشیر را واجب میدانستند و گروهی که از آنان به عنوان قعده یا نشستگان یاد شده که تقیه و عدم جنگ را نیز با شرایطی جایز میدانستند. شورشها و خروج این افراد بر ضد حکومت علوی باعث شده بود که حاکمان عراق به طورکلی نسبت به آنان سختگیری داشته باشند. نقطه اوج این سختگیریها در زمان حکومت [[عبیدالله بن زیاد]] است که بعد از مدتی که با آنان همراهی میکرد، ناگهان دست به قتل عام آنان زد.<ref> دینوری، ابوحنیفة احمد بن داود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۹۹، تحقیق عصام محمد الحاج علی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۱هـ، چاپ اول.</ref>و ابوبلا مرداس را که رهبر فکری خوارج و از اهل قعود بود ولی مورد قبول هر دو گروه قرار داشت به قتل رساند. <ref>اندلسی احمد بن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، ج۱، ص۱۸۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی ۱۴۲۰ه، چاپ سوم. <br> | ||
</ref>این برخورد ابن زیاد باعث شد که در زمان انتقال قدرت از [[بنی امیه]] به مروان مواضع سیاسی خوارج تندرو به میانهرو | </ref>این برخورد ابن زیاد باعث شد که در زمان انتقال قدرت از [[بنی امیه|بنیامیه]] به مروان مواضع سیاسی خوارج تندرو به میانهرو نزدیکتر شود. با قیام [[ابن زبیر]] در [[مکه]] علیه حکومت، خوارج [[بصره]] علیرغم همه اختلافات اصولی که با هم داشتند، ائتلافی سیاسی را تشکیل دادند و به کمک و همراهی ابنزبیر پرداختند که در راس آنها نافع بن ازرق قرار دارد. اما با آمدن خبر مرگ [[یزید]] و بازگشت سپاه شام دوباره پای اختلافات به میان آمد و نافع و یاران او به بصره بازگشتند.در میان حوادث سال ۶۴ هـ. ق که بصریان درگیر منازعات قومی خود بودند و جنگها و کشتارهای وسیعی به راه انداخته بودند، نافع و پیروان او بیشترین استفاده را برده و یک اردوی قوی در بصره سرو سامان دادند.<ref>شیبانی، ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵، تحقیق: عبدالله القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم.</ref>بعد از پایان درگیریهای بصره و توافق قبایل، نافع که ماندن در بصره را صلاح نمیدانست به همراه یارانش با یک حرکت دسته جمعی به اهواز هجرت کرد و بدین ترتیب اولین هسته قوی و نیرومند ازرقی را در اهواز بوجود آورد که سرآغاز رشد ازرقیان شد.<ref>تمیمی السمعانی، ابی سعید عبدالکریم بن محمد ابن منصور، الانساب، ج۱، ص۱۲۲، تحقیق عبدالله عمرالبارودی، بیروت، دار الفکر ۱۹۹۸م، چاپ اول.</ref> نافع در سال ۶۵ هـ. ق با نیروهای خود به بصره حمله کرد و قسمتهایی از [[بصره]] را تصرف کرد ولی با مقاومت سپاه بصره مواجه شد و به دولاب «دولاب دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز (لغتنامه دهخدا)» عقبنشینی کرد و جنگ دولاب میان نافع و سپاه بصره در این منطقه در گرفت که به کشته شدن نافع و بعضی از سران ازارقه انجامید. | ||
==عقاید== | ==عقاید== | ||
ازارقه سنگسار (رجم) کردن را منکر شدند و خیانت در امانت را روا دانستند و گفتند مخالفان ما | ازارقه سنگسار (رجم) کردن را منکر شدند و خیانت در امانت را روا دانستند و گفتند مخالفان ما مشرکاند و ادای امانت ایشان جایز نیست و حدّ شرعی را درباره کسی که قذف مرد زندار می کرد روا ندانستند، ولی حدّ شرعی را بر کسانی که قذف زنان شوهردار مینمودند جاری میکردند. دست دزد را در بیش و کم میبریدند و اندازهای در مال دزدی در نظر نمیگرفتند. ازارقه چون با نافع بن ازرق بیعت کردند او را امیرالمؤمنین خواندند و خوارج عمان و یمامه نیز به ایشان پیوستند. [[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف]] مهلّب بن ابیصفره را به جنگ ایشان فرستاد و از آنان کشتار بسیار کرد. ازارقه علی (ع) را کافر شمردند و [[عبدالرحمن ملجم]] را در شهید کردن آن حضرت برحق میدانستند. | ||
ایشان خوارجی را که از جنگ با مخالفان خودداری | ایشان خوارجی را که از جنگ با مخالفان خودداری میکردند کافر میشمردند و ریختن خون اطفال و زنان مخالفان را جایز میدانستند و میگفتند که اطفال مشرکان در دوزخاند و نیز میگفتند که جایز است خداوند پیامبری بفرستد در حالی که میداند پس از نبوتش کافر خواهد شد و جایز است که پیغمبری بفرستد که پیش از نبوتش کافر بوده و از وی گناهان کبیره و صغیره صادر شده باشد و نیز گویند که مرتکبان کبیره جملگی کافرند و با دیگر وارد جهنم خواهند شد. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 43</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده: فرق و مذاهب]] | [[رده: فرق و مذاهب]] | ||
ذ |