اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها'
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
بیش‌تر فقها گفته‌اند اعلم کسی است که در استنباط مسائل فقهی، به قواعد و مدارک فقهی اکثر اطلاعاً، اجود فهما و در نتیجه اجود استنباطا باشد.<ref>«اگر شناخت مجتهد اعلم مشکل باشد، چه باید کرد؟». خبرگزاری رسمی حوزه</ref>. اما بعضی فقها تعریف‌های دیگری ارائه کرده‌اند.
بیش‌تر فقها گفته‌اند اعلم کسی است که در استنباط مسائل فقهی، به قواعد و مدارک فقهی اکثر اطلاعاً، اجود فهما و در نتیجه اجود استنباطا باشد.<ref>«اگر شناخت مجتهد اعلم مشکل باشد، چه باید کرد؟». خبرگزاری رسمی حوزه</ref>. اما بعضی فقها تعریف‌های دیگری ارائه کرده‌اند.


شیخ انصاری می‌گوید اعلم کسی است که اقوی ملکة و اشدّ استنباطا بر اساس قواعد مقرر شده باشد و در فهم انواع تعارض و جمع یا حل آن‌ها و مراعات تقریبات عرفیه و کاربد اصول عملیه و... قوی‌تر باشد.. <ref>«مطارح الانظار». کتابخانه مدرسه فقاهت</ref>
شیخ انصاری می‌گوید اعلم کسی است که اقوی ملکة و اشدّ استنباطا بر اساس قواعد مقرر شده باشد و در فهم انواع تعارض و جمع یا حل آنها و مراعات تقریبات عرفیه و کاربد اصول عملیه و... قوی‌تر باشد.. <ref>«مطارح الانظار». کتابخانه مدرسه فقاهت</ref>


آیت‌الله محمدابراهیم جناتی نوشته است اعلم کسی است که در مقام بازگشت دادن فروع تازه و مسائل جدید به اصول پایه کمتر اشتباه می‌کند.<ref>.
آیت‌الله محمدابراهیم جناتی نوشته است اعلم کسی است که در مقام بازگشت دادن فروع تازه و مسائل جدید به اصول پایه کمتر اشتباه می‌کند.<ref>.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
علامه سید کمال حیدری تعریفی متفاوت دارند و می‌نویسد اعلم فقط در فقه و تشخیص حلال و حرام فقهی نیست، بلکه باید در همه معارف دینی اعلم باشد و بتواند بر اساس قواعد و ضوابط، درست استنباط کند.<ref>«شرط اعلمیت و توضیح آن». سایت رسمی علامه سید کمال حیدری</ref>
علامه سید کمال حیدری تعریفی متفاوت دارند و می‌نویسد اعلم فقط در فقه و تشخیص حلال و حرام فقهی نیست، بلکه باید در همه معارف دینی اعلم باشد و بتواند بر اساس قواعد و ضوابط، درست استنباط کند.<ref>«شرط اعلمیت و توضیح آن». سایت رسمی علامه سید کمال حیدری</ref>


علامه علی ریاحی نبی در تعریفی کاملاً متفاوت معتقد است اعلم آن است که هم در فروع فقهی (یعنی حکام عملیه)و هم در اصول عقائد و... قدرت استنباط داشته باشد با استفاده از آیات و روایات و قواعد قواعد فقهی و عقل و اصول عملیه و... بتواند مسائل را استنباط کند و در علوم آلی، یعنی علومی که در استنباط این‌ها مهم است، مانن تفسیر، علم الحدیث، تاریخ، اصول فقه، قواعد فقهیه، علوم تجربی مورد نیاز برای استنباط و... دارای مبنای اجتهادی یا خبرویت لازم باشد. مثلاً چنان‌چه در استنباط مسأله‌ای به قسمتی از علوم پزشکی یا نجوم یا شیمی و... نیاز است، یا در آن‌ها متخصص باشد و یا حداقل خبره باشد. <ref>
علامه علی ریاحی نبی در تعریفی کاملاً متفاوت معتقد است اعلم آن است که هم در فروع فقهی (یعنی حکام عملیه)و هم در اصول عقائد و... قدرت استنباط داشته باشد با استفاده از آیات و روایات و قواعد قواعد فقهی و عقل و اصول عملیه و... بتواند مسائل را استنباط کند و در علوم آلی، یعنی علومی که در استنباط این‌ها مهم است، مانن تفسیر، علم الحدیث، تاریخ، اصول فقه، قواعد فقهیه، علوم تجربی مورد نیاز برای استنباط و... دارای مبنای اجتهادی یا خبرویت لازم باشد. مثلاً چنان‌چه در استنباط مسأله‌ای به قسمتی از علوم پزشکی یا نجوم یا شیمی و... نیاز است، یا در آنها متخصص باشد و یا حداقل خبره باشد. <ref>
«الاجتهاد و التقلید - جلسه ۷۲». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج</ref>
«الاجتهاد و التقلید - جلسه ۷۲». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج</ref>


خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمام‌شده است و به‌اصطلاح دوره‌اش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورت‌های اجتماعی ما را به مرحله‌ای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه می‌گویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل سعود نمی‌گذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد.نگاه سوم نگاهی است که از مکتب اهل‌بیت برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخ‌گویی به پرسش‌های هر عصر است.
در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمام‌شده است و به‌اصطلاح دوره‌اش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورت‌های اجتماعی ما را به مرحله‌ای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه می‌گویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل سعود نمی‌گذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد.نگاه سوم نگاهی است که از مکتب اهل‌بیت برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخ‌گویی به پرسش‌های هر عصر است.


این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما می‌بینیم پس از ارتحال پیامبر (ص) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمی‌کرد، بعضی جاها پررنگ‌تر می‌شد مثل اهل رده، آن‌ها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند.
این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما می‌بینیم پس از ارتحال پیامبر (ص) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمی‌کرد، بعضی جاها پررنگ‌تر می‌شد مثل اهل رده، آنها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند.


رویکرد دوم پذیرش مطلق و غیرمجتهدانه و ظاهرگرایانه بود. در تاریخ آمده است که از احمد بن حنبل سؤال کردند که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چه؟ گفت رحمن که معلوم است، عرش هم معلوم است، استوی هم معلوم است، سؤال هم بدعت است. در این رویکرد یا سؤال بدعت بود یا به‌نوعی برای سؤالات جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده می‌گشتند، اگر پاسخ داشتند می‌گفتند، اگر پاسخ نداشتند فریاد برمی‌آوردند که سؤال بدعت است.
رویکرد دوم پذیرش مطلق و غیرمجتهدانه و ظاهرگرایانه بود. در تاریخ آمده است که از احمد بن حنبل سؤال کردند که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چه؟ گفت رحمن که معلوم است، عرش هم معلوم است، استوی هم معلوم است، سؤال هم بدعت است. در این رویکرد یا سؤال بدعت بود یا به‌نوعی برای سؤالات جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده می‌گشتند، اگر پاسخ داشتند می‌گفتند، اگر پاسخ نداشتند فریاد برمی‌آوردند که سؤال بدعت است.


نگاه سوم نگاه و رویکرد مجتهدانه است، در این نگاه بعثت یک حادثه تاریخی صرف نیست و در دین ظرفیت‌های وجود دارد که با اجتهاد می‌توان آن را فعال کرد. ما می‌بینیم بسیاری از سؤالات جدید در عصر رسول اکرم وجود نداشت و دهه‌ها و سده‌های بعد از بعثت و پس از فتوحات اسلامی و نهضت ترجمه در جامعه به وجود آمد. ائمه نه‌تنها آن‌ها را پاسخ می‌گفتند و پاسخ‌های جدید می‌گفتند، بلکه به اصحابشان یاد می‌دادند که چگونه اجتهاد کنند و سؤالات هر عصر را چگونه با تکیه‌بر مبانی و اصول پاسخ دهند.
نگاه سوم نگاه و رویکرد مجتهدانه است، در این نگاه بعثت یک حادثه تاریخی صرف نیست و در دین ظرفیت‌های وجود دارد که با اجتهاد می‌توان آن را فعال کرد. ما می‌بینیم بسیاری از سؤالات جدید در عصر رسول اکرم وجود نداشت و دهه‌ها و سده‌های بعد از بعثت و پس از فتوحات اسلامی و نهضت ترجمه در جامعه به وجود آمد. ائمه نه‌تنها آنها را پاسخ می‌گفتند و پاسخ‌های جدید می‌گفتند، بلکه به اصحابشان یاد می‌دادند که چگونه اجتهاد کنند و سؤالات هر عصر را چگونه با تکیه‌بر مبانی و اصول پاسخ دهند.


در مکتب امام خمینی نیز می‌توانیم سه نوع رویکرد داشته باشیم: اول این‌که مکتب امام را نفی کنیم و بگوییم مکتب امام برای روزگار خودش بود، باید به دنبال یک مکتب جدید باشیم. نوع دوم نگاه این‌که ما برای هر سؤال جدیدی به دنبال جواب‌های از پیش داده‌شده در آثار امام بگردیم، مثلاً تا یک اتفاقی افتاد برویم یکی از کتاب‌های امام را مستند قرار بدهیم یا صحیفه امام را بازکنیم و عیناً آن متن را به‌عنوان جواب مطرح کنیم.نوع سوم نگاه اجتهادی به مکتب و اندیشه امام است این‌که ما مبانی، اصول، محکمات، متشابهات و نواسخ اندیشه امام را بشناسیم و با روش مجتهدانه در آن اجتهاد کنیم.
در مکتب امام خمینی نیز می‌توانیم سه نوع رویکرد داشته باشیم: اول این‌که مکتب امام را نفی کنیم و بگوییم مکتب امام برای روزگار خودش بود، باید به دنبال یک مکتب جدید باشیم. نوع دوم نگاه این‌که ما برای هر سؤال جدیدی به دنبال جواب‌های از پیش داده‌شده در آثار امام بگردیم، مثلاً تا یک اتفاقی افتاد برویم یکی از کتاب‌های امام را مستند قرار بدهیم یا صحیفه امام را بازکنیم و عیناً آن متن را به‌عنوان جواب مطرح کنیم.نوع سوم نگاه اجتهادی به مکتب و اندیشه امام است این‌که ما مبانی، اصول، محکمات، متشابهات و نواسخ اندیشه امام را بشناسیم و با روش مجتهدانه در آن اجتهاد کنیم.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش