اسلام‌گرایی در سوریه

از ویکی‌وحدت
جریانات اسلامی در سوریه
عنوان مقاله اسلام گرایی در سوریه
مرکز نشر ‏پژوهشگاه مطالعات تقریبی


جریان‌‌‌شناسی تفصیلی اسلامگرایان و آینده سیاسی سوریه

این نوشتار تلاش می‌‌کند نمایی کلی از جریان‌‌های اسلامی مهم اهل سنت در سوریه به عنوان طیف غالب در میان معارضه سیاسی این کشور ارائه دهد. اسلام سیاسی یا به صورتی عام‌‌تر «اسلامگرایی» در سوریه جریان جدیدی نیست و ریشه در تحولات ده‌‌ها ساله این کشور دارد. با این حال، تحولات سیاسی سوریه پس از سال 2011 نقطه عطف حضور جریان‌های اسلامی در فضای سیاسی و اجتماعی این کشور بود. این نوشتار تلاش می‌‌کند پس از گذشت هشت سال از آغاز این بحران، نمایی کلی از جریان‌‌های اسلامی مهم اهل سنت در سوریه به عنوان طیف غالب در میان معارضه سیاسی این کشور ارائه داده و موقعیت و جایگاه هر کدام و ظرفیت‌‌های هر طیف را در فرآیند سیاسی آینده با نظر به شاخص‌‌های ملی و منطقه‌‌ای مورد بررسی قرار دهد. برای امکان‌‌سنجیِ مشارکت سیاسی گروههای اسلامگرا طبیعتا نیاز است تا به شاخص‌‌هایی در این زمینه توجه شود. شاخص‌‌هایی که عمدتا برای ساختار حاکمیتی سوریه و همچنین بازیگران مهم منطقه‌‌‌ای همچون ترکیه، ایران و روسیه حائز اهمیت است. به عنوان مثال، رویکرد هر کدام از این گروه‌ها به فرآیند مشارکت سیاسی و نوع نگاه هر طیف به اقلیت‌‌های دینی و مذهبی و توجه به عنصر «تکفیر» در منظومه عقیدتی هر گروه و رویکرد هر یک به قضایای منطقه‌‌ای همچون مسئله اسرائیل بسیار مهم خواهد بود.


خطوط قرمز جریان های اسلام گرای نسبت به حکومت

با نگاهی گذرا به طیف‌‌های معارض سوری اینگونه به نظر می‌‌رسد که اخوان‌‌‌‌المسلمین تنها گروه اسلامگراست که می‌‌تواند امکان بازیگری سیاسی را داشته باشد. با این حال اما هم نسبت به این گروه حساسیت‌هایی وجود دارد و هم طیف‌‌‌های دیگری مطرح هستند که بویژه در برهه‌‌‌ اخیر زمزمه‌‌‌ها درباره ایفای نقش آنها به دلیل برخی بازنگری‌‌ها شنیده شده است. از آن گذشته، گروههایی نیز بنا به اقتضائات تحولات سال‌‌‌های اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته‌‌‌اند.

در یک فرآیند طبیعی این یک واقعیت است که تلاش‌‌های خارجی برای سرنگونی نظام سوریه به دلیل برخی اختلافات سیاسی از جمله هم‌‌پیمانی دمشق با ایران و محور مقاومت ضد اسرائیلی نقش به سزایی در ناآرامی‌‌های این کشور داشته است. با این حال، جریان‌‌های اسلامی معارض در سوریه همواره سه ملاحظه عمده نسبت به نظام سیاسی حاکم در این کشور داشته‌‌اند:

اقتدارگرایی و انحصار قدرت سیاسی در حزب بعث

انحصار قدرت در دست اقلیت‌‌هایی همچون علویان و نادیده گرفتن اکثریت اهل سنت

حاکمیت رویهِ سکولار و عدم توجه به شریعت اسلامی به مثابه مبنا و اساس قانونگذاری

خطوط قرمز حکومت نسبت به جریان های سیاسی

نظام سیاسی سوریه نیز البته ملاحظاتی نسبت به این گزاره‌‌ها داشته است:

مقبولیت مردمی نظام و حزب بعث به عنوان حزبی پیشرو و ضدامپریالیستی در منطقه

حضور قابل توجه اهل سنت در سمت‌های حاکمیتی همچون نخست‌‌وزیری و وزارتخانه‌‌ها

تجربه نامطلوب رفتار اسلامگرایان در شیوه‌‌های مسلحانه و رویکرد تفکیری نسبت به اقلیت‌‌ها


گروه های دینی سوریه در یک نگاه

به طور کلی می‌‌توان سه سبک عمومی دینداری مسلمانان در جامعه سوری را ترسیم کرد که طی سالیان متمادی در این منطقه شکل گرفته است:

اسلام سنتی (عامه)

اگر مسامحتا این دو اصطلاح را با «الاسلام الشعبی» مترادف بدانیم در واقع، یک اسلام «فرهنگی» است که نقش فرهنگ و آداب و رسومِ «شامی» در آن بسیار پررنگ است. این اسلامِ سنتی، ارتباط چندانی با خواسته‌ها و مطالبات سیاسی و ایدئولوژیک معاصر ندارد و پروژه سیاسی خاصی را دنبال نمی‌کند. این سبک دینداری بیش از همه متاثر از هم‌‌زیستی و جامعه متکثر شام است که طیف‌‌هایی همچون علویان، مسیحیان، دروزیان، مسلمانان، صوفیان و قومیت‌‌های عربی، کردی و ترکمن را در بر می‌‌گیرد. فرآیندی که موجب شده تا پذیرش عمومی نسبت به دعوت‌‌های جدید همچون سلفگرایی با مقاومت و ملاحظات بیشتری صورت گیرد.

اسلام صوفیانه

حضور طریقت‌‌های صوفی در سوریه که پیروان آن به هزاران نفر می‌رسد موجب شده تا این طریقت‌‌ها بر فضای دینی، اجتماعی و حتی سیاسی سوریه تاثیرگذار بوده و منشاء تحولات باشند. حضور این طریقت‌‌ها بویژه در دمشق، حلب، حمص و حماه قابل توجه است.

اسلامگرایی بنیاد‌گرا

فراخوان برای بازگشت به آموزه‌‌های دینی و اجرای شریعت اسلامی در یک سده اخیر در جهان اسلام گسترش یافته و سوریه نیز از این روند مستـثنی نبوده است. گرچه گرایش‌های اصلاحی و سلفگرایی در جامعه سوری ریشه‌‌‌ای طولانی از دوره «ابن تیمیه» دارد اما خیزش جدید آن در دوره معاصر حاصل تلاش‌‌‌های دو جریان «سروری-اخوانی» و سلفگرایی علمی در سوریه است. این قضیه بویژه طی سالیان اخیر با تبلیغات سلفگرایی مدخلی (وهابی) بستر اجتماعی قابل توجهی در سوریه یافته است.

جریان‌‌‌شناسی تفصیلی اسلامگرایان

گروههای تصوف‌‌‌گرا

اینکه از اصطلاح «تصوف‌گرایی» در اینجا استفاده شده به این دلیل است بیانگر گروه‌‌ها و جریان‌‌هایی باشد که تاثیراتی از طریقت‌های باطنی و صوفی پذیرفته‌‌اند. از جریان‌‌های صوفی موثر در فضای سیاسی-اجتماعی امروز سوریه می‌توان به «جماعت زید»، «قبـیسیات» و «نهاد رسمی دینی» اشاره کرد. البته تشکل‌‌‌های تصوف‌‌گرا در میان جریان‌‌هایی در جامعه ترکمن و کُرد هم دیده می‌‌شود که بیشتر رویکرد قومیتی دارند.

جماعت زید

یکی از بارز‌ترین گروههای صوفی در سوریه است که در اوایل قرن بیستم به ‌وسیله «عبدالکریم الرفاعی» تأسیس شد و سپس فرزندش شیخ «اسامه الرفاعی» رهبری آن را برعهده گرفت. گرچه شکلگیری این گروه با اهداف تربیتی و اخلاقی صورت گرفت، اما نزاع اخوانی-بعثی در دهه هشتاد موجب شد تا طیفی از اعضای جماعت زید به «الطلیعه المقاتله» به عنوان شاخه مسلح اخوان بپوندند. واکنش تند نظام سوریه به این رفتار جماعت زید موجب شد تا بسیاری از اعضای بارز این گروه به خارج از کشور مهاجرت کنند.

از اواسط دهه نود که فضای بازتری برای فعالیت اسلام‌گرایان در سوریه فراهم شد الرفاعی بار دیگر به کشور بازگشت تا به بازسازی گروه بپردازد. با آغاز ناآرامی‌‌های 2011 جماعت زید، محافظه‌‌کاری را کنار گذاشت و ضمن دعوت به تظاهرات، انتقادات تندی را علیه نظام مطرح کرد. سرانجام الرفاعی بار دیگر سوریه را ترک کرده و به عنوان یک شخصیت مهم در میان معارضه، به عنوان رئیس «شورای اسلامی سوریه» انتخاب شد.

رویکرد الرفاعی نسبت به ترکیه به عنوان میزبان معارضه سوری رویکردی بسیار مثبت است تا حدی که تاکید دارد «آسیب و آزار رساندن به ترکیه، آسیب و آزار مسلمانان است.» در عین حال وی نسبت به ایران همواره انتقادات بسیار تندی مطرح می‌‌کند و مدعی است که برخلاف گفتمان وحدت‌‌گرای ایران، عملکردش بویژه در سوریه طائفه‌‌گرا بوده است.[[۱] رویکرد وی به حزب‌‌الله لبنان هم منفی است و حتی یک بار تاکید کرد که مذاکره با حزب‌‌الله را مناسب نمی‌‌داند چرا که معتقد است رویکرد حزب‌‌‌الله در مذاکره و گفتگو «متعصبانه و بسته» است.[[۲]] وی حتی در محافل مختلف از جمله در همایشی که با حضور نماینده ایران و رئیس تقریب مذاهب برگزار شد سخنان تندی را علیه تهران مطرح کرد.[[۳]]

نهاد رسمی دینی

پیش از این گفته شد که جریان عمومی دین در جامعه سوریه تمایلاتی جدی به اسلام صوفیانه و همزیستی مذهبی دارد. علاوه بر این، با حمایت‌‌های نظام سوریه علمای این طیف (یکی از شاخه‌های طریقت نقشبندی) که در برخی محافل با عنوان جریان کفتارو یا «ابو النور» از آن یاد می‌‌شود به عنوان متولی نهاد رسمی دینی و امر فتوا و اوقاف، زمام امور را به دست گرفتند. از شخصیت‌های مهم این طیف می‌‌توان به شیخ احمد کفتارو مفتی سابق سوریه، شیخ محمد سعید البوطی و شیخ احمد حسون مفتی فعلی سوریه اشاره کرد. مشایخ این طیف روابط بسیار حسنه‌ای با نظام سوریه دارند و همواره پشتیبان آن بوده‌‌اند. به عنوان مثال، شیخ سعید البوطی به عنوان مدافع سرسخت نظام، منتقد جدی اخوان‌المسلمین بود. شیخ حسون نیز در مارس ۲۰۱۳ با صدور فتوایی، «جهاد» در کنار نظام سوریه را واجب اعلام کرد.

با این حال با آغاز ناآرامی‌‌ها در سوریه بخشی از علمای این جریان به طرح انتقاد علیه نظام پرداخته و به صف معارضان پیوستند. از جمله این افراد که بیشترشان در ترکیه ساکن شدند می‌‌توان به شیخ احمد ابو الخير شكري (عضو ائتلاف ملی معارضان)، شیخ احسان بعدرانی[[۴]].و شیخ ممدوح جنید اشاره کرد.با این همه بخش قابل توجهی از علمای سوری همچنان ترجیح می‌‌دهند نسبت به این تحولات بی‌‌طرف بوده و جانب هیچ یک از نظام و معارضه را نگیرند.

قبـیسیات

وجه تسمیه این جریان به نام بنیانگذارش خانم «منیره قبیسی» بازمی‌گردد. این جریان در حقیقت یک جنبش دینی زنانه بود که طی دهه‌‌های گذشته توانست زنان طبقه متوسط و مرفه جامعه سوری را تحت تاثیر آموزه‌‌های دینی و تربیتی خود قرار دهد. قبیسیات اساسا دغدغه سیاسی نداشت و همواره از مناسبات دوستانه‌ای با نظام سوریه برخوردار بود و حتی گفته می‌‌شود که منیره قبیسی از شاگردان شیخ کفتارو بوده است. با آغاز ناآرامی‌‌های 2011 این جریان سیاست بی‌طرفی اتخاذ و تلاش کرد فاصله خود را با معارضه حفظ کند. با این حال اما طیفی از این جریان هم تحت عنوان «حرائر القبيسيات» شکل گرفت که از معارضان حمایت کرد. هرچند درباره میزان حضور و تاثیرگذاری این طیف گزارشی وجود ندارد.

در رابطه با قبیسیات ذکر این نکته حائز اهمیت است که به ویژه طی سال‌‌های اخیر شاهد حضور افرادی از این جریان در مناصب دولتی بوده‌‌ایم. به عنوان نمونه می‌توان به «سلمى عياش» اشاره کرد که به عنوان نخستین زن از جماعت قبيسيات در سال 2014 به سمت معاون وزیر اوقاف منصوب شد.


گروه های اسلام سیاسی

اخوان المسلمین

این جنبش را باید قوی‌‌‌ترین و سازمان‌‌‌ یافته‌‌ترین گروه معارض سوری دانست. گروهی که با وجود تبعید رهبران و اعضای مهم آن یکی از گروههای تاثیرگذار در تحولات سوریه بوده است. تنها با گذشت یک سال از آغاز بحران، اخوان المسلمین توانست در تشکیل «شورای ملی سوریه» نقش بارزی ایفا کند و عنصر اساسی این شورا شود.

درباره سابقه تاریخی فعالیت اخوان باید توجه داشت که این جنبش هرچند اکنون یک گروه معارض و غیرقانونی به شمار می‌‌رود اما پیش از این سابقه حضور در فرآیند قانون‌مند سیاسی در سوریه را داشته است تا آنجا که نمایندگانی از آن به مجلس راه یافتند و تا 1963 حتی در دولت هم حضور داشت. با این حال پس از روی کار آمدن حزب بعث، فعالیت اخوان ممنوع اعلام شد و نزاعی جدی میان این جنبش و دولت شدت گرفت که در برهه‌‌‌هایی شاهد تقابل خونین مسلحانه هم بودیم. محافل اخوانی، دخالت دولت در جنگ داخلی لبنان، وخامت اوضاع معیشتی و تمرکز پست‌‌‌های مهم حاکمیتی در دست خانواده اسد و علویان را عامل این رویارویی عنوان کردند. ابتدا از ۱۹۷۶ رهبران علوی و ماموران امنیتی هدف قرار گرفتند و در ژوئن ۱۹۷۹ با قتل ۳۹ دانشجوی علوی دانشکده افسری و حمله به مراکز حزب بعث و ساختمان‌های دولتی توسط گروه الطلیعة المقاتله، حافظ اسد دستور جرم بودن عضویت در اخوان را صادر کرد. مدتی بعد سو قصدی به حافظ اسد صورت گرفت که ناکام ماند. این اتفاقات، اعدام و تبعید بسیاری از عناصر اخوان به خارج از کشور را در پی داشت. اروپا و برخی کشورهای منطقه بخصوص عربستان، مقصد عمده رهبران و عناصر تبعیدی بودند. مسئله‌‌ای که به مرور زمان در تاثیرپذیری گفتمان اخوانی از سلفگرایی سعودی بی‌‌تاثیر نبود. با این همه، نقطه اوج تقابل دولت و اخوان در ماجرای شهر حماة صورت گرفت. این نزاع تا زمان درگذشت حافظ اسد ادامه داشت. به طور خلاصه از سال‌‌های پایانی دهه هشتاد، دو خط متمایز در اخوان شکل گرفت:

خط جهادی که معتقد به مبارزه مسلحانه علیه نظام بود و عناصرش در سوریه حضور داشتند.

خط معتدل که خشونت را تجویز نمی‌‌کرد و بیشتر اعضای آن نیز در خارج از سوریه حضور داشتند.

از 1996 و با انتخاب «علی صدر الدین البیانونی» به رهبری اخوان، مذاکراتی محرمانه با نظام شکل گرفت که گفته می‌‌شود در نتیجه آن صدها نفر از اعضای اخوان پس از روی کار آمدن بشار اسد آزاد شدند. با این حال اخوان خواسته‌‌های بیشتری همچون آزادی کل زندانیان اخوانی، بازگشت تبعیدی‌ها و لغو ممنوعیت فعالیت اخوان داشت که به سرانجام نرسید.

گفته می‌‌شود با روی کار آمدن بشار اسد، رویکرد جدیدی دنبال شد تا اصطلاحات و گشایش سیاسی در کشور حاصل شود. در ماه می2001 اخوان از طرح خود موسوم به «میثاق ملی» برای فعالیت سیاسی در سوریه پرده برداشت و در کنفرانس آگوست 2002 در لندن آن را ارائه کرد. این سند گرچه از سوی معارضان با استقبال مواجه شد اما نظام سوریه روی خوشی به آن نشان نداد.

رهبران اخوان در سال ۲۰۰۶ تمایل خود به سرنگونی «مسالمت‌آمیز» نظام و بر سرکار آمدن یک نظام مدنی و دموکراتیک را عنوان کردند. در این سال اخوان‌ جبهه رهایی ملی (جبهة الخلاص الوطنی) را با همراهی عبدالحلیم خدام معاون (سنی مذهب) رئیس جمهور که از نظام جدا شده بود، تشکیل داد. از سوی دیگر، قدرت گرفتن حزب «عدالت و توسعه» در ترکیه موجب شد تا اخوان با پشتوانه بیشتری کار را پیش ببرد. گفته می‌‌شود آنکارا تلاش کرد تا بین اخوان و نظام سوریه میانجیگری کند که بیشترین دغدغه این مذاکرات ظاهرا لغو ممنوعیت فعالیت اخوان بوده است. در سال 2010 شورای عمومی اخوان در استانبول پس از انتخاب «محمد ریاض الشفقة» از دولت ترکیه خواست تا در این زمینه مداخله کرده و حتی پیشنهاد داد که اگر اجازه بازگشت اخوان به سوریه داده شود آنها حاضرند حتی نام گروه را نیز تغییر دهند.[[۵]] با آغاز ناآرامی‌‌های 2011 اخوان که تلاش می‌‌‌کرد بگوید رفتار دهه‌‌‌های قبل تغییر کرده و رویکردی مسالمت‌‌‌آمیز دارد نسبت به این تحولات، محافظه‌‌‌کارانه برخورد کرد و تا اواخر ماه آوریل هیچ موضع و بیانیه رسمی از خود بروز نداد. با این حال اما سیر تحولات بهار عربی و صعود جریان جهانی اخوان موجب شد تا اخوان‌‌المسلمین سوریه نیز وارد کارزار شود. اخوان که گمان می‌‌کرد می‌‌تواند برگ بازی را به طور کامل تغییر دهد دیگر نه تنها به لغو ممنوعیت راضی نبود بلکه به کمتر از سرنگونی کامل نظام فکر نمی‌‌کرد.

در اکتبر 2011 با تلاش‌‌های محمد الشفقه، اخوان نقشی اساسی در تشکیل شورای ملی سوریه ایفا کرد تا بتواند هچون مصر و تونس، تصویری مقتدرانه و سیاسی از اخوان به جامعه جهانی ارائه دهد. در سند «عهد و میثاق» که اخوان در مارس 2012 ارائه کرد چارچوب نظام آینده سوریه اینگونه ترسیم شد: "دولتی مدني، مدرن، دموکرات و تعددگرا."

تعیین میزان تاثیرگذاری و جایگاه واقعی اخوان در افکار عمومی سوریه، جریان‌‌‌های معارض و گروههای مسلح کار آسانی نیست. حتی با مراجعه به پایگاه رسمی ائتلاف ملی معارضان، نامی از اخوان المسلمین در بخش گروههای زیرمجموعه دیده نمی‌‌‌شود. در تحولات میدانی نیز گروهی را نخواهیم یافت که بگوید شاخه نظامی اخوان است و این در حالی است که برای همه واضح است که بسیاری از این گروه‌ها یا از افکار اخوان متاثر بوده و یا سابقه ارتباط و حضور در محافل اخوانی داشته‌اند.

با یکه‌‌‌تازی اخوان در میان معارضه، بار دیگر اخوان در صف اول اتهامات قرار گرفت. بویژه آنکه گروههای مسلح که عقاید تکفیری و عملکرد خشونت‌‌باری در سوریه داشتند توانسته بودند طیف غالب در تحولات میدانی این کشور باشند.

اخوان المسلمین و مذاکرات سیاسی: طی سال‌‌های اخیر تلاش‌‌هایی برای مذاکره میان معارضه و نظام سوریه صورت گرفت که مذاکرات ژنو و سپس گفتگوهای «آستانه» مهمترین آن بود و اعضایی از اخوان نیز در تیم مذاکره‌‌کننده معارضان حضور داشتند. در آخرین نمونه یعنی مذاکرات روسی-ترکی-ایرانی، اخوان تلویحاً با اصل این مذاکرات موافقت کرد. اخوان اعلام کرد که با هر راه حل سیاسی که «مطالبات ملت سوریه را محقق کرده و به تشکیل یک دولت انتقالی بیانجامد» موافق است. با این حال این جنبش همچنان نسبت به حضور رسمی در مذاکرات، محافظه کارانه عمل می‌‌کند.

اخوان و ترکیه

پیوند اخوان المسلمین سوریه و دولت ترکیه تا آن اندازه مستحکم است که می‌‌‌توان اخوان را بازوی سیاسی ترکیه در سوریه و ترکیه را پشتوانه اصلی اخوان دانست. به عنوان یک شاخص در همراهی مواضع می‌توان به موضعگیری اخوان در موافقت با عملیات نظامی ترک‌‌ها در خاک سوریه اشاره کرد. اخوان با اینکه بر حفظ یکپارچی و تمامیت ارضی سوریه تاکید دارد اما اعلام کرد که ترکیه حق دارد از امنیت ملی خود دفاع کند.

اخوان و کمیته قانون اساسی: یک نکته بسیار مهم در مواضع اخوان این است که طی سال‌‌های بحران سوریه علی‌‌رغم موافقت با روند سیاسی، همواره یک خط قرمز داشت و آن «تشکیل هیئت یا دولت انتقالی» به عنوان پیش‌‌شرط بود. این رویکرد حتی در ماجرای کمیته قانون اساسی هم مشهود است و اخوان صراحتا اعلام کرد که با نگارش قانون اساسی که نظام سوریه در آن مشارکت داشته باشد موافق نیست. تا آنجا که در کمیته قانون اساسی که قرار بود در آخرین روزهای 2018 برگزار شود، اخوان اعلام کرد که از آن خارج خواهد شد. با آنکه حتی برخی چهره‌‌‌های منتسب به اخوان نامزد شرکت در این کمیته بودند.

اخوان سوریه و ایران

در میان شاخه های اخوانی شاید هیچکدام به اندازه اخوان سوریه نسبت به جمهوری اسلامی موضع انتقادی نداشته‌‌‌اند. این رویکرد البته فراز و نشیب‌‌های داشته اما عموما اینگونه بوده که هیچگاه به حد یک رابطه نرسیده است. اخوان المسلمین سوریه در ابتدای انقلاب اسلامی حمایت خود را از انقلاب ایران اعلام کرد. اخوان حتی در بیانیه‌‌‌ای اعلام کرد که از انقلاب ایران در مقابل حملات آمریکا حمایت می‌‌کند. برخی معتقدند که فعالیت‌‌ها و خیزش اخوان سوریه در دهه هشتاد نیز تحت تاثیر انقلاب ایران بوده است.

با این حال اما گفتگو برای دو طرف یک خط قرمز نبود. کما آنکه در تحولات اخیر سوریه نیز گزارش‌‌های بسیاری وجود دارد که حاکی از اعلام میانجیگری ایران بین اخوان و نظام سوریه بود مبنی بر اینکه اخوان چهار وزارتخانه دولت را بر عهده بگیرد مشروط بر آنکه بشار اسد در ریاست باقی بماند. گذشته از آن به صورت رسمی نیز افرادی از اخوان در مذاکرات آستانه و سوچی حضور داشتند. با ادامه اوضاع حرف و حدیث‌‌ها هم در این باره افزایش یافته و حتی گفته می‌شود که اخوان اکنون پس از گذشت هشت سال از آغاز بحران، میانجیگری ایران را خواستار شده است.

با این همه به نظر می‌‌‌رسد نوع نگاه دو طرف به یکدیگر همراه با نوعی بیم و امید همراه بوده است. از سوی ایران همواره این نگرانی وجود دارد که اخوان نتواند یک حلقه وصل قابل اعتماد در میانه‌‌‌ی خط «محور مقاومت» از ایران تا لبنان باشد.

اخوان و اقلیت‌‌ها

درباره رویکرد عقیدتی اخوان سوریه نسبت به علویان، شیعیان و مسیحیان اختلاف نظر وجود دارد. به نظر می‌‌رسد نگاه انتقادی اخوان به این مسئله ناشی از رویکردها و عملکردهای نظام سوریه باشد. هرچند اخوان در بیانیه‌‌ها و مواضع رسمی خود می‌‌گوید که بر حقوق اقلیت‌‌ها و مذاهب مختلف تاکید دارد اما به نظر می‌‌رسد درباره رویکرد عقیدتی رهبران اخوان نوعی ابهام و تشتت وجود دارد. به عنوان مثال نمی‌‌توان از برخی اظهار نظرهای رهبران معنوی و تاثیرگذار اخوان درباره علویان به راحتی عبور کرد. شیخ یوسف قرضاوی در فراخوانش برای جنگ با علویان سوریه با استناد به سخنانی از ابن تیمیه مدعی می‌گوید که "نصیری‌‌ها (علویان) از یهود و نصارا هم کافرتر هستند." [[۶] ] بسیاری از منتقدان معتقدند که اخوان سوریه رویکردی تکفیری نسبت به علویان و شیعیان دارد. «شوقی حداد» از علماي شیعه سوري با طرح این ادعا که اخوان سوریه نسبت به اصول کلي اعتقادات خود تغییر مسیر داده و رویکرد تکفیری نسبت به شیعیان دارد صراحتا می‌‌گوید که «در مورد عقايد تکفيري، ميان اخوان‌المسلمين سوريه و وهابيت تفاوتي وجود ندارد».


شورای اسلامی سوریه

این شورا با نام عربی «المجلس الاسلامی السوری» مهمترین تشکّل علمایی معارضان سوری است که البته همانند اخوان المسلمین یک حزب سیاسی نیست. این شورا در آوریل 2014 در شهر استانبول ترکیه شکل گرفت و خود را «مرجع شرعی معتدل در سوریه» معرفی می‌‌کند. واقعیت آن است که این شورا بیش از آن که یک مرجع فتوایی و شرعی باشد باید آن را مرجع معارضة سوری به شمار آورد. در بیانیه تاسیسی این شورا آمده است که نزدیک به 40 انجمن علمی و شرعی از گروههای اسلامی سوریه در آن حضور دارند.

شیخ اسامه الرفاعی رئیس این شورا اعلام کرده که جایگزین و رقیب هیچ نهاد دینی و سیاسی دیگری نیست، اما به نظر می‌‌رسد که این شورا عملا یک رقیب برای نهاد رسمی دینی در سوریه به شمار می‌‌رود. در هیئت امنای شورا اسامی شیوخ شناخته‌ ‌شده‌‌‌ای همانند اسامه الرفاعی، محمد راتب النابلسی، عبدالکریم بکار، عمادالدین رشید، شیخ محمد ابو الخیر شکری و دکتر احمد حوی دیده می شود. این شورای 128 نفره از همان ابتدا مورد تایید و حمایت ائتلاف معارضان قرار گرفت و به عنوان نمونه، جورج صبرا رئیس ائتلاف ملی، این شورا را یکی از «ثمره‌‌های انقلاب» دانسته است.[[۷]]

مواضع شورا همواره بر تعددگرایی سیاسی و دموکراسی تاکید دارد. در اساسنامه آن بر مرجعیت شریعت اسلامی به عنوان مبنای قوانین تاکید شده، اما الرفاعی نظام فعلی ترکیه را حکومت ممتاز دانسته است.[[۸]] تشکیل این شورا از آن جهت یک گام مهم به شمار می‌‌رود که بدانیم دولت سوریه در سال 1963 انجمن علمای شام (رابطة علماء الشام) را منحل کرده بود. البته اخوان المسلمین در سال 2000 انجمن علمای سوریه را به ریاست شیخ محمد علی صابونی تشکیل داد با این حال این انجمن نیز کار به جایی نبرد. دوازده سال بعد، اقدام شیخ محمد راحج در تاسیس «انجمن علمای شام» نقش مهمی در تشکیل ائتلاف سیاسی معارضان ایفا کرد. واقعیت آن است که «انجمن علمای شام» شاکله اصلی «شورای اسلامی سوریه» را تشکیل می‌‌دهد.

دومین جریان مهم در شورای اسلامی، «جریان ملی سوریه» است (التیار الوطنی). این جریان همواره به عنوان طیفی اسلامگرا و میانه‌‌‌رو معروف است که می‌‌‌توان آن را رقیب اخوان در ائتلاف ملی معارضان دانست. «بدر جاموس» دبیرکل فعلی ائتلاف معارضان از این جریان است. با وجود جایگاه قابل توجه جریان ملی در شورای اسلامی اما باید توجه داشت که وابستگی سیاسی به یک گروه با رویکرد فکری تفاوت دارد. واقعیت آن است که بسیاری از اعضای انجمن علمای شام به لحاظ فکری اخوانی هستند و روابط دوستانه‌‌‌ای با عصام العطار داشته‌اند.[The Syrian [۹] ]

شورای اسلامی سوریه تنها منحصر به شیوخی با رویکرد اخوانی نیست بلکه افرادی با گرایش‌‌های صوفی نیز در آن حضور دارند که بارزترین آن شیخ اسامه الرفاعی رهبر معنوی جماعت زید و رئیس شورای اسلامی است. علاوه بر این نمی‌‌توان از کنار چهره‌‌های سلفی همچون شیخ محمد العبد، خير الله طالب و فايز الصالح نیز گذشت.

شورای اسلامی و گروههای مسلح

به درستی مشخص نیست که این شورا چه میزان تاثیرگذاری بر گروههای حاضر در تحولاتی میدانی سوریه دارد و چه گروههایی مورد تایید آن است با این حال از فحوای بیانیه‌‌‌ها می‌‌توان به نشانه‌‌هایی دست یافت. در بیانیه‌ شورا در اواخر 2018 گروه تحریرالشام محکوم شده است که بر 15 گروه «نظامی مجاهد» یورش کرده و موجبات تضعیف جبهه ضد نظام را فراهم کرده است. با این حال در ادامه وقتی که از یک گروه برای مقابله با تحریرالشام نام می‌‌برد از «گروه‌های ارتش آزاد» می‌‌خواهد تا صفی واحد در این‌‌باره تشکیل دهند.[[۱۰] ] در بیانیه دیگری، برای «جیش الغزة» به عنوان زیرمجموعه ارتش آزاد پیام تسلیت می‌فرستد[ [۱۱]] و در جایی دیگر از احرار الشام و گروه الزنکی به عنوان گروههایی که از سوی تحریرالشام به آنها ظلم شده، نام می‌‌برد. [[۱۲] ]


شورای اسلامی و النصرة

موضع شورا در قبال گروه‌‌های نزدیک به القاعده از جمله تحریرالشام (النصرة) همواره موضعی انتقادی بوده است. ممکن است این موضعگیری نه ناشی از رویکرد ایدئولوژیک بلکه ناشی از آن بوده که این گروه در قبال دیگر جریان‌‌های معارض از جمله نورالدین الزنکی و «الجبهه الوطنیة» حملات سنگینی داشته است. شورای اسلامی اخیرا در بیانیه‌‌‌ای تحریرالشام را گروهی «باغی» توصیف و پیوستن به آن را حرام اعلام کرد.[[۱۳]]


شورای اسلامی و مذاکرات سیاسی

این شورای در دو بیانیه جداگانه با شرکت در گفتگوهای سوچی مخالفت کرد. در این بیانیه‌‌ها تاکید شد که روسیه یک میانجی نیست و خود یک طرف نزاع و حامی نظام بشار اسد است و به دنبال آن است تا به هر شیوه ممکن، بنیان نظام سوریه را تثبیت کند. این شورا همچنین با کمیته قانون اساسی مخالفت کرد و تاکید دارد که این کمیته برخلاف مصوبات ژنو است که خواستار تشکیل دولت انتقالی و نه تشکیل یک کمیته قانون اساسی شده بود.[[۱۴]]

شورای اسلامی سوریه در سال 2015 در کنفرانسی خبری در استانبول سندی را با عنوان اصول پنچگانه منتشر کرد که در آن شروط عمومی شورا برای مذاکره با نظام سوریه مشخص شده است: "سرنگونی کامل نظام و دولت بشار اسد/ انحلال دستگاههای امنیتی و تشکیل نهاد امنیتی و نظامی ملی/ خروج تمامی نیروهای بیگانه و طائفه‌ای و تروریستی از سوریه/ حفاظت از یکپارچگی و تمامیت ارضی سوریه/ و پایان دادن به ساختار سهمیه‌‌‌ای و طائفه ای نظام سیاسی."

شورای اسلامی و اسرائیل: ادبیات بیانیه شورا برای محکومیت اقدام ترامب در ماجرای واگذاری جولان، حاکی از به رسمیت نشناختن اسرائیل است و از آن با عنوان «رژیم اشغالگر» نام می‌‌برد. در بخش دیگری از بیانیه آمده است که آمریکا قدس را به عنوان پایتخت یک رژیم غاصب به رسمیت شناخته است. با این حال اما شورای اسلامی عامل واگذاری جولان را نظام سوریه دانسته و بشار اسد را در قبال این مسئله مسئول می‌‌داند.[15] در بیانیه‌‌ دیگری تاکید شد که «تحولات ثابت کرده است کسانی که در راستای عاده‌‌‌سازی روابط با دشمن صهیونیستی گام بر می دارند خسران دیده اند.»[[۱۵]]

شورای اسلامی و ایران

رویکرد این شورا در قبال جمهوری اسلامی شباهت بسیاری به اخوان المسلمین دارد. در بیانیه این شورا در سالروز آغاز هشتمین سال بحران، رویکرد تهران در قبال شعار حمایت از مستضعفین در تناقض با رویکرد اعلامی‌‌اش دانسته شده و ایران را به درپیشگیری رویکرد طائفه‌‌ای متهم کرده است.[17] علاوه بر این، شورا ایران را متهم کرد که تلاش می‌‌کند تشیع را در سوریه گسترش دهد. جالب اینجاست که ادبیات شورا در پایان بیانیه، رویکردی تاریخی ضدشیعی دارد و از اصطلاح صفوی و «علاقمه» (منسوب به ابن العلقمي وزیر شیعی آخرین خلیفه عباسی در آستانه حمله مغول) درباره ایران استفاده می‌‌‌کند.[18] در بیانیه دیگری، این شورا به مخالفت شدید با حضور دوباره نظام سوریه در اتحادیه عرب می‌‌پردازد و دلیل این عدم موافقت را حضور سیاسی، نظامی و فرهنگی ایران در سوریه می‌‌داند و تلاش می‌‌کند با استفاده از اهرم نزاع عربی-ایرانی اتحادیه عرب را از این قضیه منصرف کند.

با این حال شورای اسلامی نسبت به حزب الله لبنان مواضع چندانی اتخاذ نکرده است. در مواضع رسمی این شورا دستکم به دو بیانیه برمی‌‌‌خوریم که در اعتراض به وضعیت آوارگان سوری ارائه شده است. بیانیه‌ شورا درباره اردوگاه آوارگان عرسال، ادبیات تندی نسبت به حزب الله دارد و از آن با عنوان گروه تروریستی یاد می‌کند.[19] به عنوان موضعی نهایی در قبال نزاع ایران و عربستان، این شورا از اقدام سعودی در قطع روابط با ایران استقبال و از ریاض تشکر می‌‌کند.[20]

شورای اسلامی و شیعه

در ادبیات شورا رویکرد خصمانه‌‌ای نسبت به شیعه و عقاید شیعی دیده نمی‌‌شود هرچند ممکن است برخی اعضا مواضع تندی داشته باشند. اسامه الرفاعی در مصاحبه‌‌ای گفته است که «تکفیر مسلمانان خط قرمز این شوراست».[21] مواضع رسمی انتقادی اما مرتبط با ادعاهایی است که این شورا درباره عملکرد شیعیان غیرسوری مطرح می‌‌‌کند. به عنوان مثال در فتوای شماره 4 در سال 2017 که از سوی «شورای افتاء» صادر شد در پاسخ به استفائات درباره ادعای خرید و فروش زمین از سوی شیعیان غیرسوری با هدف تغییر ساختار جمعیتی سوریه، این شورا فروش زمین به شیعیان را حرام و عقد بیع مذکور را هم باطل اعلام می‌‌‌کند.[22]

در بیانیه‌‌ای که درباره کنفرانس چچن ارائه شد، شورای اسلامی موضع تندتری دارد و این انتقاد را مطرح می‌‌کند که چرا در بیانیه پایانی این کنفرانس هیچ انتقادی درباره عراق و سوریه و عملکرد شیعیان و نظام سیاسی این دو کشور ارائه نشده است. این بیانیه از عبارت «رافضی» برای شیعیان استفاده کرده است.[23] استفاده از عبارت «نصَـیری» برای توصیف نظام سوریه نیز در مواردی از سوی این شورا دیده شده است البته عمدتا در مواردی است که می‌‌خواسته به ادعای تضییع حقوق اهل سنت در سوریه بپزدارد.[24]

حزب التحریر

نام این حزب همواره به عنوان جریانی که دغدغه اعاده خلافت دارد در جهان اسلام مطرح بوده است. حزب التحریر هیچگاه همانند اخوان یک سازماندهی گسترده و تبلیغی نداشت و حتی از حمایت هیچ گروه مسلحی هم برخوردار نیست. تنها نقطه اتکای این گروه، ایدئولوژی آن است. حزب التحریر همواره به تحولات سیاسی در چارچوب رویکرد «سلسله مراتبی» برای نیل به «اقامه خلافت» می‌نگرد. این انتقاد همواره به آنها وارد بوده که واقعیت‌‌های جامعه جدید جهانی را نمی‌‌بینند. همین رویکرد غیرمنعطف هم باعث شده تا برخی گروه‌‌‌ها از آن با عنوان حزبی «خارج از تاریخ» یاد کنند.

ائمه جماعات حزب التحریر در نمازهای جمعه در حلب غربی و ادلب خطبه می خوانند اما با این حال بسیاری بر این اعتقادند که این حزب تا فراگیر شدن در فضای عمومی سوری فاصله‌‌ای بسیار دارد. رویه شعارگونه این حزب باعث شده تا از آن با عنوان «حزب الجدران» (دیوارنویسی) یا حزب «الشعارات و البیانات» نیز یاد شود.[25]

حزب التحریر و مذاکرات سیاسی

در تمامی سال‌‌های بحران سوریه، حزب التحریر همواره راه حل‌‌های سیاسی ارائه شده را رد کرده و رویکرد مثبتی به مصوبات ژنو، آستانه و سوچی نشان نداده است.[26] حزب التحریر معتقد است که نتایج این مذاکرات هر چه باشد به تحکیم موقعیت نظام حاکم و نهایتا به تغییراتی شکلی منجر خواهد شد.[27] حزب التحریر تمامی مذاکرات و تحولات سوریه را «سناریویی آمریکایی» می داند و معتقد است که ایالات متحده با هدف جلوگیری از شکلگیری خلافت به ابقای اسد می‌‌اندیشد.

به نظر می‌‌رسد باید قبول کرد که حزب التحریر اساسا اعتقادی به «حل جزئی» بحران سوریه ندارد و همواره بر یک راه نهایی یعنی خلافت تاکید دارد.[28] از این جهت، ادبیات این حزب شباهت زیادی به داعش دارد و در مواضع خود از سوریه نیز با عنوان «ولایت سوریه» یاد می‌‌کند.[29] با این حال رهبران حزب‌‌التحریر همواره تاکید دارند که حزبی سیاسی هستند و به هیچ وجه رویکردی مسلحانه نخواهد داشت.[30] حزب التحریر اصرار دارد که دموکراسی، امر مطلوب و مقبول آنها نیست و کتابی نیز با عنوان «الديمقراطية نظام كفر» منتشر کرده اند[31] اما به نظر می‌‌رسد با انتخابات و قواعد سیاست در چارچوبی معین و خاص موافق هستند.

درباره روابط ایران و حزب التحریر بویژه در سال‌‌های ابتدایی انقلاب اسلامی و رویکرد وحدت‌‌گرای این حزب گزارش‌‌های ضد و نقیضی وجود دارد. مسئول رسانه‌‌ای این حزب در کنفرانسی خبری در سال 2010 در بیروت درباره سوالی نسبت به رویکرد حزبش به شیعه، تاکید کرد که حزب التحریر، حزبی اسلامی است و تفاوتی در گفتمانش بین سنی و شیعه وجود ندارد.[32] هرچند گزارش‌‌هایی از سفر رهبران این حزب به ایران طی سال‌‌های دور منتشر شده اما در روی دیگر این ماجرا بسیاری در ایران حزب التحریر را روی دیگرِ داعش می‌‌دانند. [33]

سرویس امنیت فدرال روسیه اخیرا در اجلاس شانگهای در «تاشکند» از «حزب التحریر» به عنوان خطرناک‌ترین گروه تروریستی نام برده است.[34] با توجه به همه این موارد درباره اینکه آیا این رویکرد به حزب التحریر در تمامی کشورها یکسان است و اینکه عملکرد حزب التحریر در سوریه چقدر طائفه‌‌گرایانه بوده یا نه محل سوال است.

دیگر گروه‌‌ها

در جریان اسلامگرایی سیاسی گروه‌‌های دیگری نیز در فضای سیاسی سوریه حضور دارند که احتمالا تاثیر و نفوذی چندانی ندارند. یکی از این گروهها «حزب ترکمنی النهضة» است. این حزبِ نوپدید در نوامبر 2013 توسط عمر عیسی تاسیس شد. فعالیت این حزب بر ترکمن‌‌های حمص متمرکز است اما احتمالا نمی‌‌توان از ارتباط آن با گروههای مسلح ترکمن که بخشی مهمی از معارضه سوری را تشکیل می‌‌ دهند به راحتی گذشت. عبدالرحمن مصطفی رئیس ائتلاف معارضان سوری از طایفه ترکمن است.

گروه نوسازی ملی (حرکة التجدید الوطنی)

نیز گروهی جدید است که می‌‌توان آن را یک شاخه جداشده از اخوان المسلمین به ریاست عبیدة النحاس دانست. وی سابقه عضویت در هیئت مذاکراتی معارضان در ژنو را دارد و از اعضای دبیرخانه شورای ملی معارضان سوری بوده است. النحاس عمده‌‌ دوران تحصیل دانشگاهی خود را در عربستان گذرانده است. مشهور است که النحاس مشاور البیانونی رهبر اخوان بوده اما با آغاز ناآرامی‌‌های 2011 اعلام کرد که از اخوان جدا می‌شود و در فوریه 2017 گروه جدید را تاسیس می‌‌کند. به عقیده ناظران سیاسی این اقدام را باید نوعی تمرد نسل جدید اخوان سوریه از رویه سنتی این گروه دانست. گفته می‌‌شود این گروه را باید حرکتی نزدیک به محور سعودی و در راستای مقابله با ائتلاف معارضان مورد حمایت ترکیه و قطر ارزیابی کرد. تلاش‌‌ها برای معرفی این گروه به عنوان یک جریان اسلامگرا آنقدر جدی است که روزنامه الحیاة با عنوان «تجدید اسلام سیاسی» از آن یاد می‌‌کند.[35]

جنبش عدالت و سازندگی (حركة العدالة والبناء)

نیز یک نمونه دیگر از این گروههاست. «انس العبدة» در سال 2006 این گروه را تاسیس کرد و می‌‌توان گروه وی را نمادی از اسلامگرایی لیبرال دانست که به روابط حسنه با اروپا و امریکا شناخته می‌‌شود و حتی گفته می‌‌شود که به دلیل همین روابط خوب و رویکرد اعتدالی‌‌‌اش به ریاست ائتلاف ملی معارضان نیز انتخاب شد.

گروههای سلفی

سلفگرایی سنتی

دو جریان سلفگرایی علمی (شیخ ناصرالدین الآلبانی د1999) و سلفگرایی «مدخلی» یا وهابی که سبقه جدیدتری در سوریه دارد همواره به عنوان منتقد جدی سیاست‌‌های نظام و نهاد رسمی دینی به شمار می‌‌رفته‌‌اند.[36] این دو جریان یک ویژگی مشترک داشتند که ورود به عرصه سیاست و فعالیت سازمان‌‌یافته سیاسی را نامشروع می‌‌دانند. به موازات این جریان مکتب دیگری با هدایت شیخ محمد سرور بن زین العابدین شکل گرفت که به سلفگرایی سروری یا «حَرَکی» مشهور شد. محمد سرور ابتدا عضو اخوان المسلمین بود اما پس از تبعید به عربستان گرایش‌‌هایی سلفی پیدا کرد. وی در ابتدای بحران سوریه نقش بارزی در این اعتراضات داشت و به عضویت «شورای اسلامی» در آمد.

در رابطه با سلفگرایی وهابی اما برخی معتقدند که اهمال دولت سوریه در برخورد با مبلغان این جریان طی سالیان اخیر موجب گسترش این مکتب در سوریه به ویژه در مناطق ریفی و حاشیه‌‌ای شد. تا آنجا که گسترش این آموزه‌‌ها به مرور بستر مناسب برای پذیرش سلفگرایی جهادی در سوریه را فرآهم آورد.[37]

جریان لاعُنف (عاری از خشونت)

یک جریان معاصر در سوریه است که می‌‌توان مسامحتا آن را زیرمجموعه سلفگرایی علمی به شمار آورد. البته شاید نتوان آن را لزوما یک جریان سلفی دانست بویژه رویکردهای تساهلی این جریان در قبال مذاهب و مکاتب مختلف قابل توجه است و چه بسا بتوان آن را در ردیف گروههای اسلامگرای سیاسی یا اصلاحی تعریف کرد. با این حال برخی پژوهشگران از عبارت «السلفیة اللاعنفیة» استفاده کرده‌‌اند.[38]

جودت سعید بنیانگذار این جریان، هیچگاه نتوانست یک گروه منسجم سیاسی تشکیل دهد اما افکار وی در جامعه سوری تاثیرگذار بود. گفته می‌‌شود پس از حوادث 1982 نظام سوریه از گسترش این مکتب در کنار اسلام صوفی حمایت کرد تا مانع افزایش حرکت‌‌های جهادی شود.[39] خانم «حنان اللحام» نقش موثری در اقبال محافل زنانه سوری از تفکرات این جماعت داشته است. وی تاکید دارد که تنها راه حل بحران سوریه زمین گذاشتن سلاح و تلاش برای ساختن کشور و آموزش است چرا که اکنون "نیازمند یک الگوی جدید از اسلام میانه رو و روشنفکرانه" هستیم.[40]

ماههای آغازین ناآرامی‌‌ها در سوریه فرصتی مناسب برای عرض اندام این گروه بود. گفته می‌‌شود در تجمعات اعتراضی از جملات قصار جودت سعید در پلاکاردها استفاده می‌‌شد. با این حال، شدت گرفتن درگیری‌‌‌های مسلحانه و جنگ داخلی در سوریه را باید پایانی بر حضور این جریان در صحنه تحولات سوریه دانست. جودت سعید به لحاظ فکری متاثر از اقبال لاهوری و مالک بن نبی (الجزایری) است. نظریات وی در واقع واکنشی انتقادی به رویکردهای خشونت‌‌بار و مسلحانه اسلامگرایان در دهه هشتاد بوده است.

این جریان همچنین طی سالیان اخیر حول محور فعالیت‌‌‌های عبد الاکرم السقا در شهر داریا فعال بوده است. یکی از بارزترین فعالیت‌‌های این جریان، «تجمع سکوت» در داریا در سال 2003 بود که در روز سقوط بغداد خواستار مبارزه با فساد و همچنین تحریم کالاهای آمریکایی شدند. جودت سعید از آن تاریخ در تمام محافل عمومی، با لباسی سفید ظاهر می‌‌شد که عبارت دست‌‌نویس «اتحادیه اروپا» روی آن نقش بسته بود. او با این عبارت، تفکر سیاسی خود را به صورت خلاصه بیان می‌کرد؛ یعنی به جای درگیری و خشونت، باید راه حل اتحاد بر پایه منافع را برگزید. در گفتمان انتقادی جودت سعید آنچه بیش از دغدغه اسلامگرایی خودنمایی می‌‌کند مطالبه آزادی و مبارزه با استبداد است.[41]

رویکرد جودت سعید و شاگردانش در قبال ایران به هیچ روی مثبت نبود. آنچنان‌که نگاه مثبتی هم به حاکمیت سعودی نداشت.[42]

گروههای جهادی (مسلح)

شکل‌گیری حرکت‌‌های مسلحانه در سوریه به دهه‌‌‌های قبل و فعالیت‌های «طلیعه مقاتله» باز می‌گردد. با این همه، گزارش‌‌های بسیاری حضور جریان‌های جهادی بخصوص سلفگرایی جهادی القاعده‌‌ای در سوریه را تا دهه اخیر نفی می‌‌کند. به عنوان یک نقطه عطف، سرنگونی حکومت بعث عراق و حضور نظامی آمریکا مقدمات تقویت این جریان در سوریه را فراهم آورد. از نگاه بسیاری ممکن است امکان‌‌سنجی حضور سلفگرایان جهادی در آینده سیاسی سوریه کاری عبث به نظر آید. با این‌حال به نظر می‌‌رسد جامعه جهانی و طیف‌های معارض سوری نظر متفاوتی دستکم به جریان‌‌هایی مثل «احرار الشام» داشته باشند. حتی جبهه النصرة هم که از ابتدای 2019 بر بخش گسترده‌ای از ادلب و غرب حلب مسلط شد با عنوان جدید «هیئت تحریر الشام» تلاش می‌‌کند تا به عنوان یک بازیگر عملگرا در فرآیند سیاسی ایفای نقش نماید.

گروههای محلی

احرار الشام

این گروه از ابتدای تاسیس تا کنون مراحل مختلفی را پشت سر نهاده است. تا آنجا که در مقایسه با مانیفست ابتدائی‌‌‌ «پروژه امت» به تغیر در گفتمان و «ادغام تاکتیکی» با جبهه وطنیة رسید و سرانجام با گرایش به گروههای معارض همانند اخوان المسلمین سند انقلاب ملت (ثورة شعب) را ارائه کرد. احرار الشام در ابتدا گفتمانی نزدیک به سلفگرایی جهادی (القاعده) داشت اما ماجرای انفجار در محل حضور فرماندهان رده اولش در سال 2014 نقطه عطفی تضعیف این گروه بود.

در برهه های اخیر، جریان فکری اصلاحی در احرار الشام تقویت شد که که عمدتا در تقابل با جریان القاعده‌‌ای حاضر در این گروه تعریف می‌‌شود. با این حال احرار الشام در ابتدای 2019 دیگر آن گروه سازمان‌‌یافته و موثر گذشته نبود. حملات گسترده تحریرالشام موجب شد تا احرار، بسیاری از مواضع خود از جمله «سهل الغاب» در ادلب به عنوان پایگاه سنتی و مردمی‌‌اش را از دست بدهد. پیش از این البته احرارالشام ائتلافی با عنوان «جبهه تحریر سوریه» تشکیل داد (فوریه 2018). تشکیل این جبهه، اقدامی در راستای مشروعیت بخشی به احرار الشام در سایه حمایت‌‌های ترکیه به شمار می‌‌رود و حتی گفته شد که در عملیات ترک‌‌‌ها (شاخه زیتون) نیز تحت نام «جبهه تحریر» شرکت کردند.

از زمانی که جابر باشا در راس احرار الشام قرار گرفت به نظر می‌رسد که رویکرد جدیدی را در این گروه شاهد هستیم. سوالی که در محافل مختلف مطرح می‌‌شود آن است که آیا حقیقتا با گروهی میانه‌‌‌رو مواجه هستیم و تحول عمده‌‌‌ای در احرار الشام رخ داده یا نه.

آنچه با قاطعیت می‌‌‌توان گفت آن است که این گروه دچار بحرانی ساختاری شده که موجبات چنددستگی و تضعیف نهایی آن را فراهم آورده است. این دو دستگی‌‌ عمدتا بین دو جریان حامی بازنگری و اصلاحات و جریان جهادی بود که افرادی همچون ابو جابر الشیخ و ابو الصالح الطحان آن را نمایندگی می کردند تا آنجا که گروهی با نام «جیش الاحرار» را شکل دادند تا اهرم فشاری برای تضعیف طیف اصلاحی باشند.

اکنون علی رغم حضور اسمی احرار الشام اما به نظر می‌‌‌رسد این گروه تاثیرگذاری میدانی و کارآمدی گذشته را ندارد. شاید دیگر مهمترین سئوال این نیست که احرار الشام چقدر گروهی میانه رو است بلکه باید پرسید که این گروه اکنون چقدر ظرفیت تاثیرگذاری در تحولات سوریه را دارد.

با وجود رویکرد انتقادی احرار نسبت به ایران همانند دیگر گروههای معارض سوری شاهد آن بودیم که این گروه سابقه مذاکرات با طرف ایرانی در ماجرای فوعه-کفریا و زبدانی را داشته است. برخی ناظران معتقدند که احرار الشام شانس این را دارد که در صورت تشکیل دولتی انتقالی در آن شرکت داشته باشد. این یک فرضیه جدی است که اگر این گروه قابلیت فعالیت سیاسی را داشته باشد، نهایتا به همان ظرفیتی قانع است که اخوان المسلمین در سوریه دارد. باید توجه داشت که آنها بیش از هر چیز به عنوان یک گروه محلی شناخته می‌‌شوند که در ادلب و حلب بستری مردمی دارند و در صورتی که در یک فرآیند انتخاباتی حضور پیدا کنند احتمالا آراء خود را به صندوق گروهی همچون اخوان المسلمین خواهند انداخت.[43]


جیش‌‌الاسلام

اولین جرقه‌‌های تشکیل جیش الاسلام در سال 2011 توسط شیخ «زهران علوش» سلفی زده شد. وی فارغ‌‌‌التحصیل دانشگاه اسلامی مدینه بود و بنا بر بسیاری گزارش‌‌ها تشکیلاتش نیز بشدت از تفکرات سلفی-وهابی متاثر بوده است. این تشکیلات سابقه انفجار مقر امنیت ملی در دمشق را در کارنامه خود دارد که «آصف شوکت» داماد رئیس‌‌جمهور و «داوود الحجة» وزیر دفاع و دیگر مقامات و افسران ارتش در آن کشته شدند. برخی معتقدند با وجود گرایش‌‌های سلفی، ولی سلفگرایی عناصر جیش الاسلام با اسلام‌‌گرایی سنـتی شامی تلاقی کرده و لذا بیشتر گردان‌‌های پیوسته به این تیپ، یا گروه‌هایی که زیر پرچم «تجمع أنصار الإسلام في بلاد الشام» گرد آمدند در واقع بیشترشان مسلمانان سنتی و محافظه کاری بودند که در کارنامه خود گرایش‌‌های سیاسی و تشکیلاتی ندارند.[44]

علی رغم حضور گسترده این گروه و پشتیبانی منطقه‌‌ای از آن (مشهور به پشتیبانی سعودی[45]) اما عملیات ارتش سوریه در اوایل 2018 این گروه را از غوطه شرقی دمشق اخراج و به سوی مناطق شمالی روانه کرد. از آنجا که جیش الاسلام روابط مطمئنی با تحریرالشام نداشت ناچار به حضور در مناطق سپر فرات و شاخه زیتون شد و این بدان معناست که از این پس جیش الاسلام را باید گروهی تحت قیمومیت ترکیه به شمار آورد. به عنوان آخرین تلاش‌ها برای حفظ شاکله گروه، فرمانده جیش‌الاسلام با میانجیگری ترکیه به صلح با فیلق الرحمن رسید و توانست پایگاههایی برای خود در این مناطق ایجاد کند که حتی در عملیات‌‌‌های شاخه زیتون نیز مشارکت داشت.

ایدئولوژی جیش‌‌الاسلام: مشهور است که باید جیش الاسلام را نماینده جهادی سلفگرایی وهابی در سوریه دانست. با این وجود زهران علوش در مصاحبه ای گفته بود که در وضعیت ایدئال قائل به روی کار آمدن یک «نظام تکنوکرات» در سوریه است و با روی کار آمدن حکومتی طائفه‌‌ای و تک‌‌حزبی مخالف است (اشاره به علویان و حزب بعث). ادبیات علوش درباره دولت مدنی دچار ابهام است. همزمان که چنین ادعایی را درباره دولت تکنوکرات مطرح می‌‌کند از تشکیل دولت خلفای اموی و مخالفت با دموکراسی سخن می‌‌گوید. تا آنجا که بعدها سخنگوی جیش الاسلام مدعی می‌‌شود که گفتمان طائفه‌‌ای علوش علیه علویان فقط کاربرد داخلی داشته و برای بسیج نیروها به کار گرفته شده است. «الیزابت تسورکوف» ایدئولوژی جیش الاسلام را ترکیبی از سلفگرایی، ملیگرایی سوری و طائفه‌‌گرایی می‌‌داند.[46]

زهران علوش در پاسخ به سوالی درباره قضیه فلسطین و اسرائیل و چگونگی رویکرد وی نسبت به اسرائیل به این پاسخ بسنده کرد که باید این مسئله را به دولت آینده سوریه سپرد.[47]

جیش الاسلام یکی از گروههایی است که به لحاظ عقیدتی تقابلی تکفیری نسبت به علویان و شیعیان ارائه کرد. در ویدئویی که از علوش منتشر شده وی آشکارا به شیعیان می‌‌‌تازد و با کلماتی همچون رافضی و مجوس از آنان یاد می‌‌کند و با نام بردن از بنی‌‌‌امیه، شیعیان و علویان را تهدید می‌کند که بدترین عذاب را در این دنیا نصیب‌شان خواهد کرد.» برخی منابع حتی اقداماتی همچون نبش قبر حجر بن عدی در ریف دمشق را به این گروه نسبت داده‌‌اند.[48] در موردی دیگر، دیده بان حقوق بشر سوریه گزارش‌هایی درباره برخورد جیش الاسلام با علویان در غوطه شرقی (استفاده از علویان به عنوان سپر انسانی در قفس) ارائه داد که قابل توجه است.

برخلاف احرار الشام این گروه از استحکام ساختاری و وحدت رویه بیشتری برخوردار است. بسیاری معتقدند که جیش الاسلام تنها زمانی فروخواهد پاشید که اراده‌‌‌ای خارجی بخواهد یک تشکل یکپارچه در شمال سوریه تشکیل دهد که در آن گروههای مستقل جایگاهی نداشته باشند.


دیگر گروه‌‌ها

عبدالرحمن الحاج معتقد است بسیاری از گروههایی که در سوریه با عنوان سلفی از آنان یاد می‌‌شود گروههایی هستند که ممکن است گرایش‌‌های اسلامی و نه لزوما سلفی داشته باشند و با هدف جذب منابع و حمایت، رفته‌‌رفته گرایش‌‌های سلفی از خود بروز داده‌‌اند. این گرایش‌‌ها گاهی در اسم و گاهی در گفتمان تجلّی یافته است. وی در تبیین این قضیه از برخی زیرمجموعه‌‌‌های ارتش آزاد مانند «لواء التوحید» در حومه حلب نام می‌‌برد. همچنین درباره گروه «صقور الشام» که از 2011 اعلام موجودیت کرد معتقد است که «احمد الشیخ» فرمانده این گروه در ابتدای کار اصرار داشت که وابسته ارتش آزاد است ولی مدتی بعد، گرایش‌‌های سلفگرایانه از خود نشان داد.[49]

الجاح همچنین از سلفگرایی دیگری با عنوان «سلفگرایی اضطراری» نام می‌‌برد (السلفية الطارئة). وی معتقد است که در شرایط جنگ و درگیری در سوریه، این امر قابل درک است که سلفگرایی بیشتر این افراد، گرایشی سست و بی‌‌پایه است به عبارتی بیش از آنکه یک سیستم فکری به هم پیوسته داشته باشند، شاهد تفکرات و رویکردهای پراکنده‌‌‌ای هستیم که در اثر فعل و انفعالات اعتراضی جنگ شکل گرفته است. وی معتقد است گرچه بسیاری با نقاب سلفی خود را معرفی می‌کنند اما در باطن به رویه‌‌ دموکراتیک و تعددگرا اعتقاد دارند. در واقع این نوع سلفگرایی بیش از آن‌که عقیدتی باشد، عملگراست مانند: «لواء الحق» و «لواء فاروق» که در ابتدای بحران با گرد هم آمدنِ افراد جدا شده از دولت تشکیل شدند و مدتی بعد به ناگاه گرایشی تدریجی به سلفیت در گفتمانشان دیده شد حال آنکه بیشتر آنان افرادی ارتشی بودند که تربیتی نظامی‌ و سکولار دیده بودند و با سلفگرایی مصطلح بیگانه بودند.[50]


گروههای القاعده‌‌‌‌ای

هیئت تحریر الشام

این گروه در سال 2017 و از ادغام چند گروه شکل گرفت: 1- جبهه فتح الشام با محوریت النصرة 2- گروه نور الدین الزنکی 3- «جیش الاحرار» که شاخه جداشده از احرار الشام بود 4- جبهه انصار الدین.

فتح الشام یا همان النصرة

قوی‌‌ترین و اصلی‌‌‌ترین شاکله این هیئت بوده است. سه شاخه دیگر هیئت البته کمی بعد از آن جدا شدند. تحریرالشام به واسطه تاسیس «دولت نجات» در ادلب و دیگر مناطق تحت نفوذش و نهایتا با سیطره مقتدرانه بر مواضع گروه الزنکی در شرق ادلب و غرب حلب موجب انحلال همیشگی الزنکی و بسط سیطره دولت خود در این منطقه شد.

هم ابو جابر و هم ابومحمد الجولانی منتسب به سلفگرایی جهادی هستند. یک وجه تمایز تحریرالشام نسب به دیگر گروههای رقیبش عملیات‌های انتحاری این گروه به عنوان یک تاکتیک جنگی بوده است. این رویکرد بویژه در دوره ای که با نام النصرة فعالیت می‌‌کرد بیشتر دیده شده است. گروههای سلفی موسوم به جهانی یا القاعده‌‌‌ای را عمدتا با عملکرد و گفتمانی یکسان می‌شناسند. اما این شاخه القاعده در سوریه پس از پوست‌‌‌اندازی‌ از النصرة به فتح الشام و سپس به تحریرالشام تلاش کرد تا نشان دهد که مسیری متفاوت از القاعده می‌‌رود و رویه علمگرایانه دارد.

تحریرالشام و مذاکرات سیاسی

مشخصا درباره وضعیت ادلب توافقاتی منطقه‌‌ای صورت گرفته است که بارزترین آن، توافق بین ایران، روسیه و ترکیه بود. توافقی که بر تقسیم نقش‌‌ها و حوزه نفوذ هر گروه تاکید داشت. با این حال پیش از اعلام موضع رسمی تحریرالشام، برخی رهبران شرعی آن (از جمله ابو الیقظان مصری، ابو الفح الفرغلی و ابو ماریه قحطانی) اعلام کردند که تحریرالشام از سلاح خود دست نخواهد کشید.[51] سرانجام تحریرالشام موضع رسمی خود را در آخرین ساعات در قبال توافق سوچی اینگونه اعلام کرد: «از هر تلاش داخلی و خارجی در حمایت از مناطق آزادشده استقبال می‌‌کنیم» اما در عین حال تاکید کرد که از سلاح و هدف اصلی‌‌اش یعنی سرنگونی نظام دست نخواهند کشید و جامعه جهانی نیز باید مسئولیت خود را در این‌باره بپذیرد.[52]

با وجود آنکه تحریرالشام موافقت خود را با بندهای سوچی اعلام نکرد اما تلویحا اشاره کرد که از آن استقبال می‌‌کند. با این حال نکته مهم، ادبیات جدیدی است که تحریرالشام در بیانیه خود به کار برد. عبارتی همچون «جامعه جهانی باید مسئولیت را بپذیرد» و یا استفاده از عبارت «نظام مجرم» و حال آنکه پیش از آن همواره از عبارت «نظام نصيري» برای حکومت سوریه استفاده می‌‌کرد. چنین ادبیاتی برای وفاداران به سلفگرایی جهادی غیرمنتظره بود. ادبیات این بیانیه شباهت بسیاری به جبهه وطنیة للتحریر داشت. بیانیه تحریرالشام از ملت سوریه، آزادی، تظاهرات و.. سخن می‌‌گفت، عباراتی که پیش از این، دست کمی از ارتداد و کفر نداشت. گزارش‌‌هایی وجود دارد که تحریرالشام عناصری را که با توافق سوچی مخالف بودند بازداشت کرده است.[53]

از زمان سیطره تحرير الشام بر ادلب این گروه تلاش کرد تا سیطره اداری خود را نیز بر منطقه تثبیت کند. در این راستا فراخوانی برای یک مدیریت یکپارچه مدنی با عنوان دولت نجات ارائه کرد که با استقبال الزنكي و برخی از گروههای محلی مواجه شد.[54] اقدامات دولت نجات از جمله تغییر پرچم و رویه‌‌های قضایی عموما با استقبال محافل تحقیقاتی نزدیک به ترکیه مواجه شد و با رویکرد مثبتی این تغییرات را دنبال می‌‌‌کنند. با این وجود اما همچنان در سوریه، ایران و روسیه و حتی از سوی آمریکا و ترکیه بر ماهیت القاعده‌‌ای و تروریستی این گروه تاکید می‌‌شود.[55]

در ادامه‌‌‌ی تلاش‌‌های اعتمادساز تحریرالشام گفته می‌‌‌شود که تلاش‌‌هایی در جریان است تا ادلب با همکاری تحریرالشام تحت قیمومیت یک «دولت موقت» از سوی معارضان سوری و گروههای مستقر در مناطق سپر فرات قرار گیرد.

تحریرالشام و اسرائیل

طی سال‌‌های بحران سوریه گزارش‌‌‌های متعددی منتشر شده مبنی بر آنکه مجروحان النصرة در آن سوی مرز توسط اسرائیل معالجه شده‌‌‌اند و بار دیگر به میدان جنگ بازگشته‌‌اند. اسرائیل همواره رابطه با النصرة را نفی کرده اما رئیس سابق موساد در پاسخ به سوالی که الجزیره درباره این کمک‌‌ها از وی پرسید چنین کمک‌‌هایی را در چارچوب حمایت از مجروحان معارضه سوری در مناطق مرزی امری طبیعی دانست.[56] تحریرالشام و اقلیت‌‌ها: طبق گزارش دیده‌‌بان حقوق بشر سوری، تنها در جریان یک حمله نظامی در سال 2015 در استان ادلب 20 دروزی توسط النصرة کشته می‌‌شوند.[57] گزارش‌‌‌‌های بسیاری نیز وجود دارد که جبهه النصرة در هدف قرار دادن علویان، دروزی‌‌ها، شیعیان و مسیحیان بر اساس نگاهی طائفه‌‌‌ای عمل کرده‌‌‌اند.[58]

حراس الدین

تشکیل این گروه در سوریه در واقع به اختلافاتی باز می‌‌‌گردد که بر سر ماجرای فک ارتباط النصرة از القاعده شکل گرفت. از نگاه القاعده، این رویکرد النصرة ماهیتی عملگرایانه داشت و در تضاد با رویه‌‌ی ایدئولوژیک سلفی جهادی بوده است. این قضیه موجب شد تا رهبران القاعده تصمیم به تشکیل گروه جدیدی در سوریه بگیرند که بتواند ادامه‌‌‌دهنده مسیر آن باشد. موسسه رسانه‌‌ای السحاب از گروه «حراس الدین» نام می‌‌برد که ادامه دهنده‌‌‌ی مسیر بن لادن و ایمن الظواهری خواهد بود.[59] گزارش‌ها حاکی از آن است که گروه‌‌های جداشده از تحریرالشام به این گروه پیوستند که عمدتا در لاذقية، جسر الشغور و ريف شرقی ادلب حضور دارند.

حراس الدین و توافقات سیاسی: این گروه درباره توافق سوچی، همانگونه که از یک گروه القاعده‌‌ای انتظار می‌‌رفت روی خوشی به آن نشان نداد و آن را یک «توطئه بزرگ» خواند. توطئه‌‌‌ای "همانند آنچه در بوسنی روی داد که صرب‌‌‌ها مسلمانان را پس از تحویل سلاحشان در مقابل چشمان سازمان ملل قتل عام کردند".[60]

به طور کل به نظر نمی‌‌‌رسد که رهبران حراس‌‌الدین در راهبرد خود تمایلی برای ایفای نقش سیاسی در آینده سوریه داشته باشند. بیشترین دغدغه این گروه آن است که بتواند خود را به عنوان نماینده واقعی جریان سلفی جهادی در سوریه حفظ کند به ویژه آنکه بیشتر رهبران آن از مهاجران و عناصر غیرسوری هستند.


جمع‌بندی پایانی

پیش از پرداختن به جمع‌‌بندی نهایی ذکر این نکته حائز اهمیت است که طبق قوانین سوریه فعالیت احزابی با ماهیت دینی و قومیتی در این کشور ممنوع است. بنابراین حضور جریانات اسلامگرا در فضای سیاسی سوریه بیش از هر چیز منوط به آن است که قوانین مربوط به فعالیت حزبی در کشور تغییر کند.

واقعیت آن است که تا کنون، فعالیت گروههای اسلامی همچون صوفیه و حتی برخی طیف‌‌های سلفی در فضای جامعه سوری با محدودیت چندانی مواجه نبوده است و حتی آنگونه که پیش از این نیز گفته شد فعالیت این جریان‌‌ها در چارچوب سیاست های خاصی حمایت نیز شده است.

به نظر می‌‌رسد جنبش اخوان المسلمین را باید جدی‌‌‌ترین جریانی دانست که از این ظرفیت برخودار است تا در فضای سیاسی سوریه ایفای نقش نماید. این مسئله به ویژه در شرایطی که فعالیت اخوان در بسیاری از کشورهای عربی منطقه ممنوع اعلام شده، بسیار حائز اهمیت است.

توجه به جایگاه و تاثیرگذاری اخوان در سطوح مختلف معارضان سوری از شورای اسلامی سوریه تا ائتلاف ملی معارضان حاکی از آن است که این گروه را می‌‌‌توان اصلی‌‌ترین جریان اسلامگرا در معارضه سوری به شمار آورد. با این حال، به نظر می‌‌رسد که اخوان نیز دیگر شرایط سال 2011 را ندارد و باید خود را با شرایط جدید که نظام سوریه توانسته خود را تثبیت نماید وفق داده و برنامه جدیدی برای دورنمای آینده ارائه دهد.

هرچند به نظر می‌‌رسد که سبد رای بسیاری از اسلامگرایان برای گروههایی همچون اخوان خواهد بود اما توجه به دیگر گروههای اسلامی که زیرمجموعه اخوان به شمار می رفته اند و یا به دلیل اختلافات از آن زاویه گرفته اند حائز اهمیت است.

با این همه، با وجود گفتمان اعتدالی ادعایی اخوان، نگرانی‌‌‌هایی جدی از سوی اقلیت‌‌ها (که گفته می‌‌شود دستکم 30 درصد جمعیت سوریه هستد) و همچنین طیف قابل توجهی از مردم سوریه با توجه به شرایط و تنوع فرهنگی و اجتماعی موجود در این کشور نسبت به بازگشت گروههای اسلامگرا همچون اخوان المسلمین به صحنه سیاسی سوریه وجود دارد.

در مورد گروههای مسلح مشخصا دو گروه «احرار الشام» و «جیش الاسلام» حائز اهمیت هستند که به هر حال شرایط را به گونه‌‌ای برای این دو رقم خورد که خواسته یا ناخواسته به راهبردهایی حداقلی روی آورده‌‌‌اند. به نظر می‌‌رسد که در مورد احرار الشام از سوی ترکیه و روسیه حساسیت‌‌‌ها و ملاحظات کمتری وجود دارد. با این حال نکته مهم درباره آینده این گروهها آن است که آیا در ساختار سیاسی خودمختار و مستقلی به ایفای نقش خواهند پرداخت و یا در ساختار سیاسی نظام سوریه. این مسئله تا حد بسیاری به چگونگی توافقات و عملکرد آینده بازیگران منطقه ای همچون ترک‌‌ها و روس‌‌ها در شمال سوریه بستگی دارد. بسیاری از ناظران بر این اعتقادند که این گروهها و دیگر گروههای کوچک در شمال سوریه و حتی تحریر الشام ناچارند تا به روند یکپارچه‌‌‌سازی معارضه در این منطقه بپیوندند.

  1. نک: گفتگوی الرفاعی با آناتولی، أسامة الرفاعي: المعارضة السورية ليست بحاجة لمقاتلين أجانب»، 04/11/2016 ]
  2. نک: گفتگوی الرفاعی با آناتولی، الشيخ أسامة الرفاعي: أمراء داعش لا يخافون الله، 15 نوفمبر 2013
  3. نک: علیزاده موسوی، گزارش همایش « مبادره العلماء الاسلامی الی تبنی السلم و الاعتدال و الحس السلیم»، تیر ۱۳۹۳
  4. تا اوایل بحران سوریه به شدت از طرفداران ایران بود ولي در نهايت به تركيه رفت و به صف معارضان پیوست. وی پیش از این عضو مجمع جهانی تقریب مذاهب بود
  5. نک: جماعة الإخوان المسلمين في سورية، مرکز کارنیغی للشرق الاوسطنک: جماعة الإخوان المسلمين في سورية، مرکز کارنیغی للشرق الاوسط https://carnegie-mec.org/syriaincrisis/?fa=48396
  6. نک : خطبه نماز جمعه در قطر، 2 يونيو 2013 http://archive.arabic.cnn.com/2013/middle_east/5/31/qardawi.syria-speech/index.html
  7. هوازن خداج، «المجلس الإسلامي السوري.. أوهام البحث عن مرجعية دينية للثورة»، العرب، 10 سبتمبر 2017
  8. حوار خاص مع الشيخ أسامة الرفاعي.. رئيس رابطة علماء الشام، 22/12/2013 https://www.enabbaladi.net/archives/14393
  9. Islamic Council, Thomas Pierret, Carnegie, May 13, 2014
  10. بيان بشأن استشهاد عدد من المجاهدين في ريف حماة، ، المجلس الإسلامي السوري،10 تشرين الثاني 2018مhttp://sy-sic.com/?p=7209
  11. بيان بشأن استشهاد عدد من المجاهدين في ريف حماة، ، المجلس الإسلامي السوري،10 تشرين الثاني 2018م
  12. بیان بشأن بغي هيئة تحرير الشام على لواء الزنكي، المجلس الإسلامي السوري http://sy-sic.com/?p=2551
  13. بیان بشأن بغي هيئة تحرير الشام على لواء الزنكي، المجلس الإسلامي السوري
  14. بيان بشأن اللجنة الدستورية وإعادة كتابة الدستور السوري، المجلس الإسلامي السوري، 13 تموز 2018م http://sy-sic.com/?p=7062
  15. بيان حول قرار الرئيس الأمريكي اعتبار القدس عاصمة إسرائيل ، المجلس الإسلامي السوري، 09 كانون الأول 2017م https://sy-sic.com/?p=5686