نگرشهای درست و نادرست به تقریب مذاهب (مقاله)
عنوان مقاله | نگرش های درست و نادرست به تقریب مذاهب |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
اطلاعات نشر | ایران |
نویسنده | احمد شفیعی نیا |
تقریب در گفتمان برگرفته از متون دینی و سیره رسول گرامی اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، ضمن حفظ حرمت و حقوق همه مذاهب اسلامی، علی رغم وجود تفاوت ها و تنوع ها، برای رفع خصومت و ایجاد فضای سالم برای مناسبات و روابط انسانی و اسلامی در قالب همزیستی مسالمت آمیز میان تمامی فرق و مذاهب اسلامی تلاش می شود.
برجسته ترین ویژگیهای تقریب در گفتمان با خواستگاه کتاب و سنت
1. تعاون و همکاری
ایجاد روح تعاون و همکاری در همه عرصه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و معرفتی، مهمترین عامل برای بالا بردن ظرفیت تحمل و مدارای میان مسلمانان است. و فعال شدن تقریب در همه زمینه های ارتباطی می تواند جامع ترین و مشروع ترین در عین حال دقیق ترین روابط همه جانبه میان مذاهب اسلامی را پدید آورد. قرآن کریم در این جهت تاکید می نماید: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»؛ [۱] و دشمنى با قومى كه شما را از مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نسازد كه از حد خويش تجاوز كنيد، و در نيكوكارى و پرهيز همكارى كنيد نه در گناه و تجاوز. و از خداى بترسيد كه او به سختى عقوبت مى كند.
با توجه به فقراتی از این آیه شریفه که در راستای تعامل با غیر مسلمانان وارد شده است، می توان برداشتهایی با همان محتوا و مفاهیم، بلکه با تاکید بیشتری را نسبت به مسلمانان به دست آورد؛ زیرا وقتی با غیر مسلمان اینگونه می بایستی رفتار کرد، با مسلمانان به طریق اولی باید همکاری کرد: (الف) نهی اکید قرآن از تجاوز از حدّ هنگام عکس العمل با غیر مسلمانان؛ (وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا). (ب) دستور به همکاری مسالمت آمیز در امور انسان دوستانه و خدا پسندانه با آنان؛ (وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ). (ج) دستور به رعایت تقوا در هر برخوردی، و اینکه این دستورات احکام استحبابی نیست، بلکه متخلف هر چند یک مسلمان باشد عذاب خواهد شد؛ (وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ).
2. حفظ موجودیت متقابل
گفتمان وحدت بر اساس آموزه های دینی، در صدد الغاء و از بین بردن دیگر مذاهب نیست. کما اینکه این نگرش در صدد خلق مذهب جدید و یا اسلام بلا مذهب نیست؛ زیرا برای هر یک جایگاهی ویژه قائل است؛ و مذاهب را در حدّ مناسک و اعمال فردی عبادی نمی داند. ولی در عین حال تلاش می کند تا با تکیه بر مشترکات بسیار مانع از بزرگنمایی نقاط اندک مورد اختلاف شود. امام صادق (علیه السلام) در این راستا فرمودند:
«رَحِمَ اللَّه عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِه؛ حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ واسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُونَ. ثُمَّ قَالَ: واللَّه مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَيْنَا بِمَا نَكْرَه؛ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَيْه ورُدُّوه عَنْهَا، فَإِنْ قَبِلَ مِنْكُمْ، وإِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَيْه بِمَنْ يَثْقُلُ عَلَيْه ويَسْمَعُ مِنْه؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا حَتَّى تُقْضَى لَه فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْكُمْ وإِلَّا فَادْفِنُوا كَلَامَه تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ ولَا تَقُولُوا إِنَّه يَقُولُ ويَقُولُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُحْمَلُ عَلَيَّ وعَلَيْكُمْ أَمَا واللَّه لَوْ كُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لأَقْرَرْتُ أَنَّكُمْ أَصْحَابِي»؛ [۲] خدا بیامرزد بنده ای را که دوستی مردم را به سوی خویش جلب می کند؛ با آنان به آنچه که دوست می دارند سخن بگویید، و از آنچه بدشان می آید سخن به میان نیاورید.
سپس فرمود: به خدا قسم دوستان ما وقتی که با دیگران راجع به آنچه دوست نمی دارند وارد بحث می شوند، گویی به شدت علیه ما وارد جنگ شده اند. هرگاه دیدید یکی از دویتان ما دارد از اسرار ما چیزی را فاش می کند مانع شوید، و اگر نتوانستید از فردی بالاتر که می تواند او را منع کند کمک بگیرید. و همانطور که در انجام نیازهای خود با دقت و زیرکی عمل می کنید، در انجام نیازهای من هم اینگونه باشید. اگر آنانی که اسرار ما را فاش می کنند و شما منعشان می کنید سخن شما را نپذیرفتند، پس کلام او را همانجا در زمین دفن کنید و اشاعه ندهید، نگویید او چنین و چنان می گوید؛ زیرا این سخنان به اسم من تمام می شود. به خدا قسم اگر به آنچه گفتم عمل کنید شماها از اصحابم شمرده خواهید شد.
3. تاکید بر اصول
این دیدگاه ضمن تأکید بر اصول اساسی اسلام و ارکان سه گانه آن (توحید، نبوت، معاد)، برای ورود در جرگه مسلمانی و خروج از دایره کفر، بر مشترک میان مذاهب پافشاری می نماید. با این نگرش تمامی یکتا پرستانی که پیرو پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می باشند را مسلمان شمرده، و آنان را مشمول تمامی احکام اسلام می داند. که در میان شهادت به یکتایی خداوند و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای تحقق اسلام کفایت می کند. این اصل در حقیقت پاسخ قاطعی است به کسانی که به بهانه های واهی حکم به عدم مسلمانی عده ای از افراد جامعه بزرگ اسلامی می نمایند، در حالیکه به قبله آنان نماز گزارده و بر اساس کتاب آسمانی قرآن زندگی خود را تنظیم نموده اند، و با تمام وجود به پیامبر عزیز اسلام عشق می ورزند.[۳]
4. اصل اجتهاد
این دیدگاه تنها راه پیوند مسلمانان با دستورات دینی و احکام شرعی در عصر حاضر را اجتهاد می داند؛ و بر اجتهاد به عنوان اصلی مهم برای فهم دین، پافشاری و تاکید دارد. و از آن بعنوان سرمایه ای بزرگ برای شکوفایی دینی و نشاط اسلامی یاد می کند. و نسبت به اجتهاد دیگر مذاهب نگاهی تسامحی دارد چنانکه رشید رضا در یک کلام طلایی می گوید: (نَتَعاوَنُ فِیمَا اِتَّفَقنَا فِيهِ وَيَعذِرُ بَعضُنا بَعضاً فِيمَا اِختَلَفنَا فِيهِ)؛ در آنچه که اتفاق داریم با هم همکاری می کنیم؛ و در اختلافیات همدیگر را معذور می داریم. [۴]
تقریب در نگرش غیر دینی
1. نگرش پلورالیستی
مقصود از آن محترم شمردن هر قرائت از اسلام است، در نتیجه تلاش می شود تا میان قرائت های مختلف وفاق و یا لاأقل تسامح برقرار گردد. در این نگاه تقریب میان مذاهب يعنی هضم و تحمل نمودن یکدیگر. نقد: در این نگرش رسیدن به حق امری نسبی است، یعنی حق بودن هیچکدام معلوم نیست؛ و هر کس هر چه را حق دانست همان درست است؛ تعدد گرایی به این معنی از نگاه اسلام مردود است. پس تقریب با مدل پلورالیستی نیز قابل قبول نیست. [۵]
2. نگرش سکولاریستی
سکولاریسم عقیدهای است مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومتی از نهادهای مذهبی. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد؛ واژه سکولاریسم برای نخستین بار توسط ( جورج هالی اوک) در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشته است. ایدههای اولیهی سکولار را میتوان در آثار ابن رشد (اورئوس) پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند. هالی اوک این ایده جدایی اجتماع از دین را بدون تلاش برای انتقاد عقاید دینی مطرح کرد. (ویکی پدیا).</ref>
این نگرش درصدد حذف ابعاد اجتماعی اسلام است. دایره مذاهب را در حدّ انجام وظایف عبادی محدود می کند. و دین را امری شخصی و فردی می پندارد و رابطه انسانها با یکدیگر را امری خارج از دین به حساب می آورد. و آنچه برای تقریب با این نگرش مهم است؛ روابط انسانی است که از گستردگی فراوانی برخوردار است. و امور دینی و مذهبی که عبارتند از وظایف عبادی نیز در بسیاری مواقع مشترکند، و موارد اختلافات اندکی دارند و نمی تواند ضرری به تقریب و همکاری میان مذاهب وارد کند. نقد: باید گفت پیروان مذاهب اسلامی با عقیده غیر سکولاری اعتقاد به حضور دین در جامعه درصدد تقریب میان مذاهب اند؛ در حالیکه نگرش سکولاری در حقیقت پاک کردن صورت مسأله است نه ارئه راه حل برای تقریب میان مذاهب اسلامی.
3. همگرایی یک جانبه
این نگاه روابط میان مذاهب را در قالب همگرایی اقتصادی و یا سیاسی پیگیری می کند. مانند اتحادیه عرب یا اتحادیه اروپا، که به بازار مشترک و منافع سیاسی یا اقتصادی مشترک میان اعضا فکر می کند. نقد: تقریب تلاش همه جانبه در همه عرصه های معنوی و مادی است. و هدف آن نزدیک کردن دل ها به یکدیگر برای رسیدن به شکوفایی و تعالی استعدادهای نهفته در امور دین و دنیای مسلمانان است.
پانویس
- ↑ مائده: 2.
- ↑ کافی: 2/223.
- ↑ چند دیدگاه در اینکه مسلمان چه کسی است: شیخ صدوق می گوید: «الإسلامُ هُوَ الإقرارُ بالشِّهادَتَينِ، وَهُوَ الَّذي يُحقَنُ بِهِ الدِّماءُ والأموالُ، وَمَن قالَ: »لا إله إلا اللهُ وَ محمدٌ رسولُ اللهِ»؛ فقد حُقِنَ مالُهُ وَدَمُهُ إلاَّ بِحَقَّيهِمَا». اسلام همان اقرار به شهادتین است، که به واسطه آن جان و مال شخص محترم شمرده می شود. هر کس که بگوید: (لا إله إلا الله و محمد رسول الله)؛ جان و مالش محفوظ است مگر در حالت قصاص؛ (هدایه: 55). آیة الله خویی می گوید: «إذا أقرَّ وَلَدُ الكافِرِ بِالاسلامِ وَأجرى الشَّهادَتَينِ على لِسانِهِ فَلا مُحالَةَ يَحكُمُ بِطَهارَتِهِ وَإسلامِهِ لاطلاقِ ما دَلَّ على تَحَقُّقِ الاسلامِ بِالاقرارِ بِالشَّهادَتَينِ». وقتی که بچه کافر به اسلام اقرار کند، یعنی شهادتین را بر زبان جاری کند حکم به طهارت و اسلام او می شود. (كتاب الطهارة، السيد الخوئي: 2/ شرح67). کحلانی از علمای اهل سنت نیز می گوید: «إنَّهُ يَكفِي فِي الايمَانِ الاقرارُ بِالشَّهادَتِينِ وَلا يَلزَمُ التّبرِيُ مِن سَائرِ الأديانِ». ایمان همان اقرار به شهادتین است، و تبری از سایر ادیان لازم نیست. (سبل السلام: 153). چنانکه ابن عابدین و ابن نجیم مصری و حصفکی و بسیاری می گویند: «لايُفتى بِكُفرِ مُسلِمٍ أمكَنَ حَملُ كَلامِهِ عَلى مَحمِلٍ حَسَنٍ»؛ حاشیه رد المحتار: 4/ 414 و البحر الرائق: 5/210 و الدر المختار:4/ 414.حکم به کفر مسلمانی که بتوان کلام او را (که احتمال کفر از آن می رود) بر معنای نیکویی حمل کرد نمی شود.
- ↑ اعانه المستفید بشرح کتاب التوحید: 2/135؛ زیاده الایمان و نقصه و حکم: 1/451؛ مساله التقریب بین اهل السنه: 2/228؛ منهج الاشاعره فی العقیده: 1/86. عده ای دیگر از بزرگان نیز همین نظر را دارند: (1) علامة محمد تقی قمی: «محاولة جادة لتعزيز الروابط بين أتباع هذه المذاهب من خلال تفهّم الإختلاف الواردة بينها ونزع آثاره السلبية وليس إزالة أصل الإختلاف من البين»؛ تلاش جدی برای استحکام روابط میان پیروان مذاهب از طریق شناسایی اختلافات ما بین آن ها و جلوگیری از آثار منفی آن، البته نه به این معنا که بخواهند اصل اختلافات را ریشه کن نمایند. (قصة التقریب: 15). (2) شیخ علاء الدين زعتري: « التقريب يعني أن يتحد المسلمون علی أصول الإسلام وأن يعذّر بعضهم بعضاً في أفهامهم ما دامت تحتمل ذلک وهو دعوة إلی التعاون علی البرّ والتقوی لإصلاح المسلمين »؛ تقریب یعنی: اتحاد پیدا کردن مسلمانان بر اصول اسلام، و اینکه در موارد اختلافی عذر همدیگر را بپذیرند. و این حقیقت با دعوت به همکاری در کارهای نیک و خداپسندانه به هدف اصلاح امور مسلمانان صورت می گیرد. (رسالة التقریب، ش: 49). (3) آية الله سبحاني: «إنّما المراد من التقريب، هو التقريب بين القادة للمذاهب وبالتالي بين القادة وأتباعهم وذلک من خلال رسم الخطوط العريضة المشترکة التي تجمع المذاهب الإسلامية في مجالي العقيدة والشريعة وأنّه لو کان هناک خلاف فيهما فهو بالنسبة إلی الأمور المتفق عليها قليل جداً»؛ تقريب یعنی ایجاد نزدیکی میان رهبران مذاهب و به دنبال آن میان پیروان آنهاست. و این مهم با حرکت بر اساس مشترکات عقیدتی و اسلامی رخ می دهد، زیرا اختلافات میان آن ها در قبال اشتراکات بسیار ناچیز است. (مقدمه کتاب خصائص الوحي المبين). (4) آیت الله واعظ زاده خراسانی: «تقریب یعنی تأکید بر مشترکات و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی بر مبنای (للمصیبِ أجرانِ وللمخطئ أجرٌ واحدٌ)». (کتاب تقریب مذاهب از نظر تا عمل) (5) آیت الله تسخیری: «تقریب یعنی نزدیک شدن پیروان مذاهب اسلامی با هدف تعارف و شناخت مشترکات یکدیگر و توسعه مشترکات به منظور دستیابی به برادری و اخوت دینی بر اساس اصول اسلام و مشترکات اسلامی و نیز معذور نمودن یکدیگر در نقاط مورد اختلاف».
- ↑ پلورال (plural) بمعناي جمع و كثرت است. و پلورالیسم (pluralism) يعني كثرت گرايي. گرايش پلوراليستي در قبال گرايش مونيستي (monoistic) وحدت گرایی است. زادگاه اين واژه مغرب زمين است. در گذشته هر كس در كليسا چند منصب داشت يا كسي كه معتقد بود در كليسا مي توان چند منصب داشت پلوراليست خوانده مي شد. اما امروزه در عرصه فرهنگي پلوراليست به كسي گفته مي شود كه در يك عرصه فكري خاص اعم از سياسي، مذهبي، هنري و يا غير آن صحت همه روش هاي موجود را بپذيرد. اين گرايش نقطه مقابل اعتقاد به انحصارگرايي (exclusivism) است؛ يعني اعتقاد به اينكه تنها يك روش يا يك مكتب بر حق است و ساير روش ها و مكاتب نادرست مي باشند. پلوراليسم در عرصه هاي گوناگوني مطرح مي شود و در هر كدام از اين زمينه ها گاه فقط به معناي پذيرش كثرت در مقام عمل است، به اين معنا كه با يكديگر همزيستي مسالمت آميز داشته باشند و به نظر يكديگر احترام بگذراند و اجازه اظهار نظر و رأي بدهند که اين پلوراليسم عملي است. گاهي نيز به معناي پلوراليسم نظري و علمي هر دو به كار مي رود، به اين معنا كه قائل به صحت همه انظار مختلف در عرصه سياست يا فرهنگ يا اقتصاد يا دين بشويم، يا قائل شويم كه همه انظار بخشي از حقيقت را در بردارند و چنان نيست كه يكي حق محض و ديگري نادرست باشد. مبناي پلوراليسم عملي همزيستي مسالمت آميز است؛ لذا توصيه ميكنند كه كثرت هاي موجود در جامعه به جاي تنازع و اصطكاك با يكديگر، نيروهاي خود را صرف خودسازي دروني نمايند و بايكديگر به صورت مسالمت آميز زندگي كنند. اين سخن به اين معنا نيست كه همه گروهها يكديگر را حق بدانند، بلكه بايد وجود كثرت را بعنوان يك واقعيت بپذيرند. اما اين منافاتي ندارد با آنكه هر گروهي خود را بر حق بداند و ديگران را بر باطل. در بعد نظري مقتضاي پلوراليسم اين است كه انسان نبايد سخت گير و مطلق گرا باشد و روي يك فكر خاص تعصّب بورزد و آن را صد در صد صحيح و حق بداند. در حقيقت بازگشت آن به نوعي شك گرايي در بُعد معرفت شناسي است. پلوراليسم ديني: و اما پلوراليسم ديني نیز گاهي در بُعد نظري مطرح مي شود و گاهي در بُعد عملي. منظور از پلوراليسم ديني در بُعد عملي يعني احترام به عقيده طرف مقابل و هر مذهب و ديني كه بدان معتقد است، و زندگي مسالمت آميز در كنار يكديگر، بدون ایجاد هرگونه مزاحمت اجتماعي براي ديگري. مثلاً در مورد مذهب كاتوليك يا مذهب پروتستان برخي مي گويند يكي از دو مذهب بايد حاكم باشد و لذا بايد با ديگري مبارزه كرد تا از بين برود. اما براساس پلوراليسم ديني بايد اين دو مذهب، اگر چه از حيث نظري هر كدام ديگري را باطل مي داند، در عمل با يكديگر برادرانه زندگي كنند. و امّا پلوراليسم ديني در بُعد نظري به معناي حقانيت في الجمله همه اديان و مذاهب است که به سه نوع متفاوت طرح شده است: (1) هيچ ديني باطل محض و يا حقّ مطلق نيست، بلكه هر ديني داراي آموزه هاي صحيح و آموزه هاي نادرست است. پلورالیسم دینی به معنای مدارا و همزیستی مسالمت آمیز برای جلوگیری از جنگها و تخاصمات است. به عبارت دیگر، کثرتها به عنوان واقعیتهای اجتماعی پذیرفته شوند و مصلحت جامعه، این نیست که به جان هم بیفتند بلکه باید همزیستی داشته باشند نه اینکه با هم یکی شوند. در قلمرو ادیان و مذاهب هم، دو فرقه، در عین حال که گرایشهای خاص و متفاوت از هم دارند، به هم احترام میگذارند و عملاً با یکدیگر درگیر نمیشوند در عین حال که هر کسی نظر خودش را صحیح و نظریه بقیه را نادرست میداند اما در عمل، برادرانه زندگی میکنند. برخی تسامح (Tolerance) را غیر از پلورالیسم میدانند و میگویند در تسامح، انسان آزادی و حقوق دیگران را محترم میشمارد اگرچه معتقد باشد که همه حقیقت پیشخود اوست. (2) حقيقت از نگاه عقل نمی تواند یکی بیشتر باشد، و هر يك از اديان راهي به سوي آن حق واحد است. (3) قضاياي ديني از قبيل گزاره هاي غيرحسي اند؛ و اين گزاره ها يا اصولا بي معنا هستند؛ و يا اگر هم معنايي داشته باشند قابل اثبات نيستند. لذا همه در يك رديف اند و هر فردي هر ديني را بپسندد مي تواند آن را اختيار كند. پلورالیسم دینی در دهههای اخیر با کار (جانهیک) در جهان مسیحی بالا گرفت. وی میدید که بسیاری از غیر مسیحیها تحت تأثیر ادیان دیگر، انسانهایی پاک و بیآزار بار آمدهاند، بنابراین گفت: پس نگوئیم که مسیح خداست و فقط به وسیله او میتوان به بهشت رسید! چرا که در این صورت پس عمل خیر بقیه چه میشود؟ امروزه از پلورالیسم دینی معنای دیگری منظور میشود که با معنای اصلی متفاوت است و آن اینکه حقیقت مطلق و رستگاری را منحصر در یک دین و مذهب و پیروی از یک شریعت و آئین ندانیم، بلکه معتقد شویم که حقیقت مطلق مشترک میان همه ادیان است؛ و شرایع و مذاهب مختلف، جلوههای گوناگون حق مطلقاند و در نتیجه همه پیروان ادیان و مذاهب به نجات دست مییابند. البته اینکه هر یک از ادیان از چه مقداری از حقانیت برخوردارند یک دیدگاه وجود ندارد؛ عده ای می گویند: دین واحدی از طرف خداوند آمده که چهرههایی مختلف دارد. و اعتقاد به همه ی ادیان چهرههای یک حقیقتند. پس اختلاف در جوهر ادیان نیست بلکه در فهم دین است؛ کسانی به گونهای آن امر الهی را فهمیدند و یهودی شدند، عدهای دیگر، به شکل دیگری فهمیدند و مسیحی شدند، و کسانی به شکل دیگری فهمیدند و مسلمان شدند. نباید بگوئیم که این دین یا مذهب درست است و آن نادرست؛ برای اینکه هر کس طبق ذهنیت و شرایط خود درکی از این واقعیت دارد. آنچه در اختیار ماست، فهمهای مختلفی است که به صورت قاطع نمیتوان ادعا کرد که کدام بهتر یا درست است. البته با یک قراینی میتوان فهمی را بر فهم دیگر ترجیح داد. ما صراط مستقیم نداریم بلکه صراطهای مستقیم داریم. این پلورالیسم یعنی پذیرفتن چند نوع فهم و چند نوع برداشت و چند نوع معرفت نسبت به یک حقیقت واحد، حتی اگر با یکدیگر متضاد باشند. عده ای دیگر معتقدند: حقیقت مجموعهای از اجزا و عناصری است که هر یک از این عناصر در یک دین از ادیان یافت میشود؛ در این صورت حقیقت، مطلب واحدی نسبت به یک موضوع واحد نیست و ما هم هیچ دین جامعی نداریم، بلکه مجموعی از ادیان دارای حقیقتند که هر یک سهمی از حقیقت دارند. خلاصه هیچ دینی که جامع همه حقایق و خالص از همه باطلها باشد، وجود ندارد. نه مسلمان و نه هیچ کس دیگری نمیتواند بگوید که دین من به تمام حقیقت رسیده است. انحصارگرایی و شمولگرایی: در دنیای غرب، در برابر پلورالیسم دینی، دو مکتب فکری دیگر، با عنوان (انحصارگرایی) و (شمول گرایی) نیز مطرح است. انحصار گرایان براین باورند که راه نجات و رستگاری فقط در مسیحیت است؛ البته نه از آن جهت که حقیقت ناب تنها در آئین مسیحیت یافت میشود، بلکه از آن روی که تجلی الهی، منحصراً در مسیح واقع شده است (در اعتقاد مسیحیان عیسی مسیح و خداوند یکتا دارای یک ذات هستند). و چون راه نجات نیز در گرو عنایت الهی است که از طریق تجلّی او بر بشر دست یافتنی است. و جون تجلّی خداوند شخصی بوده و فقط در مسیح رخ داده است، پس راه نجات منحصراً در آیین مسیحیت است. (کارل بارت) متکلم مسیحی پیرو آئین پروتستان از طرفداران این نظریه است. از دیدگاه شمول گرایی فقط یک راه رستگاری وجود دارد که صرفاً در یک دین و مذهب خاص قابل شناخت است، و در عین حال همه میتوانند در این راه قدم بگذارند هر چند که به شرایط خاصی که در آن دین مطرح شده است متعهد نشوند. شمولگرایی، کثرت گرایی را که لطف و عنایت خداوند به انحاء مختلف در مورد پیروان ادیان گوناگون تجلی یافته است را نیز قبول دارد. هر کس میتواند رستگار شود هر چند از اصول اعتقادی دین حق چیزی نشنیده باشد. (کارلرانر) متکلم مسیحی پیرو مذهب کاتولیک از طرفداران این نظریه است. (ویکی پدیا).