جنبش‌های اسلامی پاکستان (مقاله)

نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'تشکل ها' به 'تشکل‌ها')

پاکستان کشوری است که از زمان استقلال تا کنون، با روند رو به رشد بنیادگرایی اسلامی و اختلافات مذهبی و فرقه‌ای روبه رو بوده است. این مسأله سبب شده که استعمارگران از مذهب به عنوان عامل تفرقه، سوء‌استفاده نمایند. آنان در این راستا همواره سعی کرده‌اند که شیعیان را از حقوق حقه شان محروم کنند؛ از این رو، شیعیان پاکستان بیش از هر چیز دیگر ضرورت یک نهاد سیاسی را که بتواند از حقوق مذهبی، سیاسی و اجتماعی آنها دفاع کند، احساس کردند. با درک این نیاز در جامعه شیعیان پاکستان بود که نهادها و تشکل‌هایی سیاسی؛ «اداره تحفظ حقوق شیعه پاکستان»، «سازمان نگهبانی از حقوق شیعیان پاکستان» و «آل پاکستان شیعه کانفرانس»، برای رسیدگی به وضع شیعیان این کشور به وجود آمدند.

جنبش اسلامی پاکستانی


پاکستان از کشورهایی است که در شبه قاره هند قرار دارد. این کشور در سال 1947 استقلال خود را از هند به دست آورد و جای خود را در جغرافیایی سیاسی کشورها باز نمود و به عنوان یک کشور مستقل درآمد. حزب «مسلم لیگ» پاکستان برای کسب استقلال این کشور، مبارزات زیادی انجام داد و سرانجام موفق شد 55 سال پیش، دولت مستقل پاکستان را تأسیس و سال‌ها بر آن حکومت کند. آخرین رهبر این حزب، «نواز شریف» بود که در 12 اکتبر 1999، در یک کودتای نظامی توسط رییس ستاد ارتش، «ژنرال پرویز مشرف» برکنار شد.

نهضت اسلامی شیعیان پاکستان


پاکستان، کشوری است که از زمان استقلال تا کنون، با روند رو به رشد بنیادگرایی اسلامی و اختلافات مذهبی و فرقه‌ای روبه رو بوده است. این مسأله سبب شده که استعمارگران از مذهب به عنوان عامل تفرقه، سوء‌استفاده نمایند. آنان در این راستا همواره سعی کرده‌اند که شیعیان را از حقوق حقه شان محروم کنند؛ از این رو، شیعیان پاکستان بیش از هر چیز دیگر ضرورت یک نهاد سیاسی را که بتواند از حقوق مذهبی، سیاسی و اجتماعی آنها دفاع کند، احساس کردند. با درک این نیاز در جامعه شیعیان پاکستان بود که نهادها و تشکل‌هایی سیاسی؛ «اداره تحفظ حقوق شیعه پاکستان»، «سازمان نگهبانی از حقوق شیعیان پاکستان» و «آل پاکستان شیعه کانفرانس»، برای رسیدگی به وضع شیعیان این کشور به وجود آمدند. متأسفانه این سازمان‌ها به دلیل نداشتن رهبری واحد، نتوانستند اهداف و خواسته‌های شیعیان را برآورده نمایند و به همین دلیل دچار تفرقه گردیده و از هم پاشیدند.
پس از کودتای 5 ژوئیه 1977 «ضیاءالحق»، علیه دولت مردمی «ذوالفقار علی بوتو»، نظامیان قدرت را به دست گرفتند. با روی کار آمدن حکومت نظامی «ضیاءالحق» در پاکستان، بر جو اختناق و خفقان موجود در کشور افزوده شد. افزون بر این «ضیاءالحق» سعی می‌کرد که زیر پرچم اسلام به خواسته‌های نامشروع خود جامه عمل بپوشاند. برای رسیدن به این هدف «شورای ایدئولوژی اسلامی» دوباره تشکیل شد و «مفتی جعفر حسین» به عنوان نماینده شیعیان به عضویت آن درآمد. ولی ماهیت واقعی این شورا به زودی معلوم شد و «مفتی جعفر حسین» در سال 1358 در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام داشت: «من به عنوان مفتی جعفری در شورای ایدئولوژی کتبا و در اجلاس کابینه فدرال صریحا موضوع ملت شیعه را طرح کرده بودم، ولی به آن ترتیب اثر داده نشد.»
«ضیاءالحق» که عامل استکبار جهانی به شمار می‌رفت، به این اعتراض ها اعتنایی نمی‌کرد. او نمی خواست حکومت اسلامی را در پاکستان پیاده کند، بلکه می‌خواست با شعار اسلام خواهی؛ با حاد نمودن مسایل قومی، مذهبی و منطقه‌ای، بذر نفاق و اختلاف را در بین ملت پاکستان بپاشد، تا از این راه بر حکومت خود تداوم و استمرار بخشیده و قدرت نظامیان بر این کشور را حفظ کند. همچنین «ضیاءالحق» می‌خواست با ایجاد محدودیت و فشار بر شیعیان، از برپایی یک انقلاب اسلامی شبیه ایران، در پاکستان جلوگیری کند. فشارهای روزافزون حکومت نظامیان از یک سو و پیروزی انقلاب اسلامی ایران از سوی دیگر، باعث شد که شیعیان پاکستان «نهضت اجرای فقه جعفری» را در سال 1358 پایه‌گذاری نمایند. در آغاز، رهبری آن به عهده «مفتی جعفر حسین» که یک عالم پارسا و پرهیزگار بود قرار داشت. وی اقدامات مؤثری را برای هماهنگی شیعیان و علمای پاکستان انجام داد و فعالیت‌های سیاسی اش را نیز در چارچوب قانون، برای تحقق مهم‌ترین اهداف و خواسته‌های «نهضت اجرای فقه جعفری» دنبال کرد که عبارت بودند از:
1. مستثنا بودن شیعیان از پرداخت زکات و عشره؛
2. حفظ و حراست عزاداری سیدالشهداء ‌علیه‌السلام و عدم مزاحمت در مقابل عزاداری؛
3. مستثنا بودن راهپیمایی های عزاداری از موافقت‌نامه‌های وزارت کشور؛
4. تعلیم کتب آموزشی شیعه در مدارس (شیعه) و مراعات فقه تشیع در قوانین حکومتی در صورت عملی شدن نظام اسلامی در کشور.
«ضیاءالحق» نسبت به این تقاضاها کاملاً بی توجه بود و می‌خواست به وسیله زور و سلطه نظامی، فریادهای آزادی خواهی را در نطفه خفه کند. او برای وارد آوردن ضربه بیشتر بر شیعیان، در تاریخ 10 اردیبهشت 1357 سیستم آموزش دینی جداگانه (شیعه و سنی) را که پیش تر اعمال می‌شد، لغو کرد و آموزش مختلط را جای گزین نمود.
وقتی رهبران نهضت اسلامی شیعیان پاکستان، از رسیدن به خواسته‌های خود از راه‌های قانونی و آشتی‌جویانه، ناامید شدند، دست به تظاهرات و اعتراض های عمومی زدند. در یکی از تجمع های بزرگ که در اسلام آباد و در 14 تیرماه 1359 (5 جولای 1980) برگزار شد، برخی ادارات دولتی سه روز در محاصره قرار داشتند. در طی این محاصره، نابسامانی هایی در نظام اداری پیش آمد و شیعیان معترض موفق شدند که توجه جهانیان را به وضعیت خفقان آوری که در پاکستان وجود داشت، جلب نمایند. این حرکت شیعیان که با رهبری نهضت اجرای فقه جعفریه صورت گرفت و نشان‌دهنده یکپارچگی شیعیان بود، دولت «ضیاءالحق» را با خطر جدی روبه رو کرد؛ از این رو، دولت مجبور شد با «مفتی جعفر حسین» و برخی دیگر از رهبران وارد مذاکره شود و معاهده ای را امضا نماید. «در آن معاهده نوشته شده بود قوانینی را که با فقه جعفریه منافات دارد ترمیم خواهیم کرد و قوانینی که در آینده می‌خواهیم برای شیعه ها وضع کنیم فقه جعفریه را لحاظ می‌کنیم. بعد طبق این معاهده شیعه ها را از زکات استثنا کردند.»
بعد از درگذشت «مفتی جعفر حسین» در سال 1362 (1983 م) شورای عالی نهضت فقه اجرای جعفریه، «علامه سید عارف حسین الحسینی» را به رهبری نهضت برگزید. با قرار گرفتن «عارف حسین الحسینی» در مقام رهبری شیعیان در 21 بهمن 1363 (10 فوریه 1984 م)، فصلی جدید از جنبش شیعیان پاکستان آغاز می‌گردد، زیرا جنبش شیعیان از همان ابتدا با مشکلات فراوانی روبه رو بود که از آن جمله می‌توان به اهمیت ندادن دولت به خواسته‌های آنان، جهل و بی سوادی، فقر اقتصادی، وجود افکار انحرافی که دین از سیاست جداست و جامعه را باید امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اصلاح کند، توطئه و اختلاف اندازی دشمنان تشیع اشاره کرد.
با رهبری «سید عارف حسین الحسینی»، در روند نهضت شیعیان پاکستان تغییرات اساسی به وجود آمد و نهضت اجرای فقه جعفری، به یک جریان سیاسی پر تحرک تبدیل شد. «عارف حسین الحسینی» در ابتدا سعی نمود با گرد هم آوردن تمام نیروهای فکری و فرهنگی شیعیان، یکپارچگی آنان را مستحکم نماید. همچنین ایشان، مواد جدیدی را در اساسنامه «نهضت اجرای فقه جعفریه» گنجاند که برای دولت و سیاست مداران پاکستان خوش آیند نبود. از جمله آن موارد، اعلام جهاد مسلحانه با استکبار جهانی و قیام برای تحقق بخشیدن به انقلاب جهانی اسلام و قیام برای رهایی از استثمار اقتصادی و برپایی یک نظام اقتصادی عادلانه در کشور بود.
بعد از تصویب منشور جدید، نهضت به طور رسمی اعلام نمود که در انتخابات آینده به عنوان یک حزب سیاسی شرکت می‌کند. وجود یک چنین رهبر آگاه و بیداری در جامعه پاکستان، برای عوامل استکبار قابل تحمل نبود؛ از این رو، در یک اقدام ناجوان مردانه و در صبحگاه روز جمعه 14 مرداد 1367 (15 اوت 1988 م) ایشان را به شهادت رساندند. سران نهضت بعد از چهل روز، «علامه سید ساجد علی نقوی» را به عنوان رهبر جدید نهضت برگزیدند و هم اکنون نیز ایشان رهبری شیعیان پاکستان را بر عهده دارد.

نقش مودودی در احیای نهضت اهل سنت پاکستان


«مولانا مودودی»، یکی از شخصیت‌های متفکر اسلامی در شبه قاره هند است که در زنده نگه داشتن تفکر اسلامی و نهضت اهل سنت جامعه پاکستان، سهم عمده ای داشت. فعالیت‌های اصلاح گرانه او به سال‌های پیش از استقلال پاکستان و به ویژه سال‌های 1925 تا 1931 برمی‌گردد او در آن زمان به عنوان یک شخصیت علمی، فرهنگی و اسلامی، در مجامع فکری و فرهنگی شبه قاره تأثیرگذار بود و قلم می زد. «مودودی» که داعیه تحول فکری و فرهنگی مسلمانان شبه قاره را داشت، بسیار زود طرفدارانی را به سوی خود جلب کرد. سرانجام «مودودی» برای تبلیغ و ترویج احکام اسلامی، تربیت افراد صالح و مبارزه با خرافات و فساد و بی بندوباری در شبه قاره، «حزب جماعت اسلامی» را در 26 اوت 1941 پایه‌گذاری کرد.
«جماعت اسلامی» در آغاز، فعالیت‌های خود را محدود به تبلیغات امور دینی کرده بود و برای همین در نهضت استقلال طلبانه مسلمانان شبه قاره، سهمی نداشت؛ ولی بعد از سال 1947، «مودودی» به عنوان رهبر «جماعت اسلامی» از آن پشتیبانی کرد و تلاش‌های زیادی را برای اصول گرایی و اسلامی‌کردن پاکستان انجام داد و رابطه نزدیکی با علما و مقامات دینی برقرار نمود.
این در حالی بود که اسلام‌گرایان دیگر چون «سید قطب» و «حسن البنا» در مصر و «نواب صفوی» در ایران از سوی علما و مجامع دینی به عنوان افراد افراطی، مورد بی مهری قرار داشتند، ولی «ابوالاعلی مودودی» در پاکستان به خاطر از خودگذشتگی و سخت کوشی هایش مورد احترام بود. با وجودی که «مودودی»، از ابتدا عالم دین نبود و بیشتر شخصیتی فرهنگی داشته است، ولی در اثر مطالعه در متون اسلامی، بعدها دیدگاه‌های اسلامی و دینی اش بر مجامع علمی و دینی شبه قاره مسلط گردید.
بعد از «اینکه جماعت اسلامی» در سال 1957 به طور رسمی وارد فعالیت‌های سیاسی شد، به عنوان قدرتمندترین و منظم‌ترین حزب سیاسی در پاکستان ظاهر گردید و با حکومت «ضیاءالحق» رابطه نزدیکی داشت. این حزب از حکومت «نواز شریف» در ابتدا پشتیبانی نمود، ولی در اواخر، جزو منتقدان او قرار گرفت و برای سرنگونی حکومت «نواز شریف» و ایجاد انقلاب اسلامی راهپیمایی های زنجیره ای را راه‌اندازی کرد.

گروه‌های بنیادگرای اسلامی در پاکستان


رشد بنیادگرایی اسلامی در پاکستان و به وجود آمدن گروه‌های اسلامی و فرقه‌ای در این کشور، به ظهور افکار غیر دینی و سکولار در پاکستان و حوادث دهه هفتاد که در مجاورت این کشور اتفاق افتاد بازمی‌گردد. در اواخر دهه هفتاد، پاکستان از یک سو شاهد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود و از سوی دیگر کمونیست ها در یک کودتای نظامی در 26 آوریل 1978، قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. این دو حادثه، بدون تردید در روند بنیادگرایی اسلامی و تشکیل گروه‌های اسلامی و گاه فرقه گرایی تأثیر زیادی داشت. در این جا به تاریخ این گروه‌ها و اهداف کلی آنها اشاره می‌کنیم:
1 ـ جماعت اسلامی: در سال 1941، «ابوالاعلی مودودی» آن را پایه‌گذاری کرد. این حزب دارای گرایش اخوانی است و هم اکنون رهبری آن را «قاضی حسین احمد» بر عهده دارد. «جماعت اسلامی از لحاظ سیاسی تا حدودی از هواداران اندیشه امام خمینی رحمه الله به شمار می‌رود و «ابوالاعلی مودودی»، اولین شخصیت مذهبی این کشور بود که از مبارزات امام در زمان شاه حمایت به عمل آورد.»1
2 ـ جمعیت علمای اسلام: این حزب در سال 1946 از «جمعیت علمای هند» منشعب شد و بعد از اعلام استقلال پاکستان، به طور فعال وارد عرصه سیاسی این کشور گردید. رهبری جمعیت علمای اسلام در ابتدا به عهده «مولانا مفتی محمود» که از علمای دیوبندی بود قرار داشت و بعد از انشعاب در سال 1981، به دو دسته تقسیم گردید. هم اکنون یک دسته از جمعیت علمای اسلام را «مولانا فضل الرحمن» رهبری می‌کند و دسته دیگر را «مولانا سمیع الحق»، رییس مدرسه معروف «دارالعلوم حقانی» پیشاور که هزاران طلبه از کشورهای مختلف در آن مشغول به تحصیل هستند.
جمعیت علمای اسلام، عمده‌ترین حزب سیاسی و اسلام‌گرایی پاکستان است که به مکتب دیوبندی وابسته است. این گروه تا میانه دهه 80 تنها نماینده سیاسی دیوبندی ها بود، اما از سال 1985 به بعد سپاه صحابه و برخی احزاب تندرو و افراطی دیگر از آن منشعب شد. این حزب در زمان جهاد مردم افغانستان در ستیز با روس ها، رابطه بسیار نزدیک با گروه‌های پشتون این کشور داشت. پس از پیروزی مجاهدان افغان در بهار 1371 (1992) و بروز جنگ های ویرانگر داخلی، جمعیت علمای اسلام با همکاری ارتش پاکستان و برخی کشورهای غربی و عربی، جنبش طالبان را که از نظر فکری وابسته به مکتب دیوبندی بود، به وجود آوردند.
3 ـ سپاه صحابه: این حزب در 6 سپتامبر 1985 با رهبری «حق نواز جنگوی» که پیش تر عضو جمعیت علمای اسلام بود، در شهر «جنگ» از توابع ولایات پنجاب، بنیان‌گذاری شد. این گروه از جمله افراطی‌ترین و فرقه گراترین سازمان‌های سیاسی ـ مذهبی در پاکستان است. با انقلاب اسلامی ایران رابطه ای ندارد و سعی می‌کند که از نفوذ ایران در پاکستان جلوگیری کند. با شیعیان خصومت زیادی دارد و تا کنون ده ها نفر را در شهرهای مختلف پاکستان به جرم شیعه بودن و عضویت در «نهضت فقه جعفری» به شهادت رسانده است. این گروه از سوی عربستان کمک مالی می‌شود و چنانکه از سخنان رهبر کنونی آن «اعظم طارق» برمی‌آید، خواهان تشکیل حکومت مذهبی سنی در پاکستان است: «در پاکستان با توجه به اکثریت جمعیت باید حکومت سنی به وجود آید، همان طوری که در ایران با توجه به اکثریت شیعه حکومت شیعی رسمیت پیدا کرده است...»
4 ـ گروه‌های افراطی و فرقه گرا: پاکستان در دهه 90 شاهد رشد فزاینده اسلام‌گرایی فرقه‌ای و افراطی بوده است که بیشتر تحت تأثیر افکار و اندیشه‌های «عبدالوهاب» است. این گرایش قشری در قالب گروه‌های؛ «لشکر جنگوی»، «حرکة المجاهدین»، «لشکر طیبه»، «جیش محمد» و «مجاهدین البدر» جلوه نمود، و مسئول بیشتر عملیات تروریستی می‌باشند که تا کنون در پاکستان انجام گرفته است. محور بیشتر عملیات این گروه‌ها داخل پاکستان، کشمیر و افغانستان است. گروه جنگوی که در آغاز شاخه نظامی سپاه صحابه بود، در سال 1995 از آن جدا شد. حمله به خانه فرهنگ ایران در مولتان و لاهور توسط همین گروه انجام گرفت و دو تن از رهبران آن به نام «ملک اسحاق» و «ریاض بسرا»، به عنوان طراحان اصلی این اقدام خشونت‌آمیز و تروریستی شناخته شدند.

خط فکری و سیاسی جنبش اسلامی پاکستان


در پاکستان احزاب و گروه‌های زیادی وجود دارند که از نظر اندیشه سیاسی و فکری تفاوت‌های بسیاری باهم دارند. این احزاب به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند:
1 ـ گروه‌های غیرمذهبی: این احزاب که عبارتند از؛ حزب مسلم لیگ به رهبری «نواز شریف» و حزب مردم به رهبری خانم «بی نظیر بوتو» خواهان یک حکومت غیرمذهبی در پاکستان است. طرفداران حکومت سکولار همواره سعی کرده‌اند که از اسلام و شریعت به عنوان یک وسیله استفاده کنند. به همین دلیل، از زمان استقلال تا کنون بر این کشور سلطه دارند و به نام دموکراسی و اسلام، بیشتر مروج فرهنگ غربی و افکار انحرافی بوده‌اند، تا مروج فرهنگ اصیل اسلامی.
2 ـ گروه‌های اسلامی: این گروه‌ها خواهان احیای ارزش‌های دینی در پاکستان هستند و رهبری آنها بر عهده علما قرار دارد و به چند دسته تقسیم می‌شوند: الف ـ احزاب اخوانی: گرایش به اخوان در «جماعت اسلامی» مودودی ظاهر شد. این حزب با هدف بازگشت به اصول اولیه اسلام و ایجاد حکومت اسلامی در پاکستان به وجود آمد و از اندیشه امام خمینی نیز پشتیبانی کرد.
ب ـ احزاب بنیادگرا و رادیکال: این گروه‌ها که از؛ «جمعیت علمای اسلام»، «جمعیت علمای پاکستان»، «اهل حدیث»، «سپاه صحابه» و... تشکیل گردیده‌اند، احزاب تندرو و سلفی مسلک هستند و هدف خود را مبارزه با نفوذ فرهنگ غرب و بازگشت به هویت اسلامی و تعبد به ظواهر دینی، مانند برپایی نماز جماعت، گذاشتن ریش بلند و... قرار داده‌اند. از زمان روی کار آمدن «ضیاءالحق» در سال 1977، تا کنون این گروه‌ها در صدها مورد قتل و ترور، دست داشته‌اند.
ج ـ احزاب اصلاح گرای مذهبی: این احزاب که از اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله متأثر هستند، در «نهضت اجرای فقه جعفریه» تجلی پیدا کرده‌اند. این حزب از قدرتمندترین احزاب سیاسی شیعیان در پاکستان است که در زمان حکومت «ضیاءالحق» و در واکنش به سیاست‌های تبعیض‌آمیز و سلطه جویانه مذهبی او به وجود آمد.

گروه‌های همسو و متأثر از انقلاب اسلامی در پاکستان


جریان اسلام‌گرایی در پاکستان، بیشتر تحت تأثیر جنبش وهابیت در عربستان و جنبش شاه ولی اللّه در هند می‌باشد. به دلیل وابسته بودن این جنبش‌ها به گرایش های سلفی و مکتب دیوبندی، با انقلاب اسلامی در ایران که هدف آن تشکیل حکومت اسلامی، نوسازی بنای تفکر انقلابی بر مبنای دین و احیای ارزش‌های اسلامی در بین مسلمانان بود، رابطه نزدیکی ندارند. از میان جنبش‌های اهل سنت، تنها حزب «جماعت اسلامی» در زمان رهبری «مودودی»، از هواداران اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله به شمار می‌رفت.
اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بیشترین تاثیر را بر شیعیان پاکستان که از قدرت گرفتن حکومت نظامیان و اختلافات داخلی رنج می‌بردند، داشته است؛ زیرا همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، شیعیان پاکستان گردهم آیی بزرگی را از علما و رهبران دینی، برای تعیین سرنوشت سیاسی و ملی خود تشکیل دادند و نهادی را به نام «نهضت اجرای فقه جعفری» تأسیس کردند. به باور آنها امام خمینی رحمه الله تنها مرجع تقلید ملت ایران نبود، بلکه همه امت های در بند و آگاه اسلامی و از جمله ملت پاکستان، ایشان را به رهبری برگزیدند و تلاش خود را برای هماهنگی با انقلاب اسلامی آغاز کردند.
شهید «عارف حسین الحسینی»، رهبر پیشین نهضت جعفری از افراد وفادار به انقلاب اسلامی و حضرت امام رحمه الله بود. این پیرو راستین و صدیق امام می‌خواست افکار و اندیشه‌های انقلابی امام را در پاکستان پیاده کند و با عشق و علاقه فراوان می‌گفت: «به فکر من برای قیادت مسلمین و رهبری مسلمین شایسته‌ترین فرد امروز امید مستضعفان حضرت آیت اللّه امام خمینی ـ روح له الفداء ـ است که ایشان همان دردی را که برای یک شیعه در سینه دارد، همان مقدار درد برای یک سنی دارد. همان دردی که برای مسلمین دارد، همان مقدار برای محرومین و مستضعفان جهان دارد.»

وضعیت کنونی جنبش اسلامی پاکستان


جنبش اسلامی و گروه‌های مذهبی پاکستان بعد از 11 سپتامبر 2001 با بحران شدیدی مواجه گردیدند؛ زیرا پایگاه اصلی گروه طالبان و بن لادن که متهم به حملات تروریستی 11 سپتامبر بودند، در پاکستان قرار داشت و از سوی گروه‌های مذهبی این کشور حمایت می‌شد. تصمیم آمریکا به حمله نظامی به افغانستان و همکاری «پرویز مشرف» با آمریکا، واکنش شدید گروه‌های مذهبی و فرقه گرای پاکستان را به همراه داشت. در 27 شهریور 1380 حدود چهل گروه اسلامی در اعتراض به حمله آمریکا، تظاهرات کردند. برخی از این گروه‌ها تهدید کردند که در صورت حمله آمریکا به افغانستان به فتوای شورای علمای طالبان عمل نموده و اعلام جهاد خواهند کرد.
با شروع حملات نظامی آمریکا و ائتلاف ضد تروریستی به مواضع طالبان و بن لادن در افغانستان، موج تازه ای از اعتراض ها شروع شد. دولت «پرویز مشرف»، «مولوی فضل الرحمن» و «مولانا سمیع الحق»، دو تن از رهبران جمعیت علمای اسلام و رهبران برخی دیگر از گروه‌های اسلامی این کشور را که از حامیان اصلی گروه طالبان به شمار می‌آمدند، زندانی نمود. جمعیت علمای اسلام یکی از فعال‌ترین احزاب مذهبی پاکستان است که تلاش‌های زیادی را با گسیل داشتن افراد داوطلب به افغانستان، جمع‌آوری کمک‌های مالی و ارسال خون برای زخمی های طالبان، انجام داد تا از سرنگونی آن جلوگیری نماید.
سرنگونی حکومت طالبان در افغانستان و فروپاشی شبکه های تروریستی بن لادن، روند اسلام‌گرایی در پاکستان را با خطر جدی روبه رو کرد. ژنرال «پرویز مشرف» در یک اقدام بی سابقه با تروریست خواندن گروه‌های مذهبی این کشور، از راهبرد جدید پاکستان در برابر تروریسم خبر داد. بر اساس سخنان رییس نظامی این کشور، برای مبارزه با تروریسم، فرقه گرایی و خشونت طلبی، پنج گروه، شامل؛ جیش محمد، لشکر طیبه، سپاه صحابه، تنظیم نفاذ شریعت محمدی و تحریک نفاذ فقه جعفری منحل گردید و گروه ششم (جمعیت علمای اسلام) تحت نظارت شدید دولت قرار گرفت.
هم اکنون وضعیت گروه‌های اسلامی و به ویژه «نهضت فقه جعفری» چندان مشخص نیست. دولت پاکستان در برابر بنیادگرایی اسلامی سیاست دوگانه ای را در پیش گرفته است. «پرویز مشرف» از یک سوی زیر فشار آمریکاییان از فعالیت این گروه‌ها جلوگیری می‌کند و از سوی دیگر از گروه‌های اسلامی در کشمیر به عنوان آزادی خواه، پشتیبانی می‌کند!!

پانویس