آیت الله بروجردی (آیت اخلاص) (مقاله)
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال دوم/ شماره پنجم / زمستان 1384 |
عنوان مقاله | آیتالله بروجردی (آیت اخلاص) |
نویسنده | رحیم ابوالحسینی |
تعداد صفحات | 18 |
بخش | پیشگامان تقریب |
زبان | فارسی |
آیتالله بروجردی (آیت اخلاص) عنوان مقالهای برای معرفی اندیشههای وحدتگرایانهء شخصیتها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب فصلنامه اندیشه تقریب، شماره پنجم، فصل زمستان، سال 1384 منتشر شدهاست.
مقدمه
تقریب و هماهنگی از مهمترین موضوعات مورد نیاز جوامع اسلامی در عصر حساس کنونی است؛ عصری که تمام قوای کفر، دست به دست هم به رویارویی مستقیم با اسلام برخاستهاند. همه مسلمانان باید به این نکته توجه داشته باشند که یگانه راه غلبه بر جبهه استکبار و استعمار، وحدت مسلمانان جهان با همه تنوعهای اقلیمی، نژادیو مذهبی و مبارزه با تفکر سکولاریسم و جدایی دین از سیاست است. در طول تاریخ، دانشمندان اسلامی(اعم از شیعه و سنی) بیشترین مبارزه را با این تفکر سکولاریسمی داشته و زیباترین تلاشها را در راه وحدت مسلمانان جهان انجام دادهاند. نوشتهای که پیش روی شما است، شرح حال دو تن از عالمان سرشناس اسلام یعنی آیتالله العظمی بروجردی و شیخ محمود شلتوت است. معرفی این دو شخصیت بزرگ که به طور مشترک در راه وحدت بین مذاهب اسلامی گامهای مؤثر و چشمگیری برداشتهاند، ضرورت و لزوم حفظ وحدت امت اسلامی را بیشتر نمایان میسازد.
تبارشناسی آیتالله بروجردی
وی از سادات «طباطبایی» شهر بروجرد است و تبارش با سی واسطه درخشان به امام حسن مجتبی(علیهالسلام)منتهی میشود. در سلسله تبار پدری و مادری آیتالله بروجردی، شخصیتهای سرشناس دینی به چشم میخورند که در چند قرن اخیر، همواره مرجعیت و رهبری جهان تشیع را بر دوش داشتهاند. جد پنجم وی، آیتالله سیدمحمد طباطبایی بروجردی از مجتهدان بزرگ نجف و دارای تألیفات بوده است و از طرفی همشیره زاده علامه مجلسی اول شمرده میشود. همچنین علامه بحرالعلوم سیدمحمد مهدی طباطبایی، عموی جد دوم او است که از فقیهان بزرگ و از شاگردان برجسته وحید بهبهانی به شمار میآید؛ چنان که برادر علامه بحرالعلوم یعنی آیتالله سیدجواد طباطبایی، جد سوم او است، و پسرش میرزا علی نقی طباطبایی جد دوم و پسرش حاج میرزا احمد طباطبایی جد اول آیتالله بروجردی هستند که همه از مجتهدان بارز به شمار میروند.[۱]
تولد و آغاز راه
آیتالله سیدحسین بروجردی، ماه صفر سال 1292 قمری در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش حاج سیدعلی طباطبایی، مردی دانشمند بود و در پرورش علمی سیدحسین سهم بسزایی داشت. وی با رهنمودهای پدرش به مکتبخانه رفت و در آغاز تحصیل، کتابهای گلستان سعدی، جامع المقدمات[۲]، سیوطی[۳] و منطق[۴] را فرا گرفت؛ سپس برای ادامه تحصیل وارد مدرسه «نوربخش» در این شهر شد و پس از تکمیل دروس مقدماتی، به فراگیری فقه و اصول اشتغال یافت و در تمام این مدت، تهذیب نفس و فضایل اخلاقی را سرلوحه زندگیاش قرار داده بود تا این که به حد کمال و بالندگی لازم رسید. [۵]
هجرت به اصفهان
سیدحسین در سال 1310 قمری در هجده سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان شد و در مدرسه صدر این شهر سکونت گزید. در این ایام، حوزه اصفهان رونق چشمگیری داشت و سیدحسین از این فرصت استفاده خوبی کرد و به مدت چهار سال در محضر استادان بزرگ مانند میرزا ابوالمعالی کلباسی، سیدمحمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر درچه ای، جهانگیر خان قشقایی و ملامحمد کاشانی به تکمیل اندوختههای علمی همت گمارد. [۶] یک روز که مثل همیشه سرگرم درس و تحقیق بود، نامهای از پدر به دستش رسید که او را به بروجرد فرا خوانده بود. سیدحسین به ناچار راهی وطن شد و آن جا دریافت که هدف از احضار وی به بروجرد این است که مقدمات ازدواج او فراهم شده و تشکیل خانواده دهد. او نخست از بیم آن که ازدواج مانع ادامه تحصیل شود، از این امر امتناع ورزید؛ اما پس از مشاوره با پدر و اصرار او، با این امر موافقت کرد. وی بعد از توقفی کوتاه در بروجرد این بار همراه خانواده به حوزه اصفهان بازگشت و مدت پنج سال به تحصیل و تحقیق خود در این شهر ادامه داد که مجموعاً در مدت اقامت نه سالهاش در اصفهان، به مرتبه قابل توجه علمی رسید. [۷]
آهنگ نجف اشرف
حاج آقا حسین در سال 1319 قمری نخست از اصفهان به وطن بازگشت؛ سپس بنا به سفارش پدر، عازم نجف اشرف شد. اقامت تحصیلی او در نجف اشرف حدود نه سال طول کشید و در این مدت از محضر بزرگانی چون آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و شیخالشریعه اصفهانی، علوم عالی فقه، اصول و رجال را آموخت. حضور محققانه او در دروس فقیهان نجف، شور و شوق و تحرک خاصی در آن حوزه ایجاد کرد؛ به طوری که تیزهوشی و سرعت انتقال وی، همه را به شگفتی واداشت و آوازه علمی او در اغلب محافل حوزه آن روز پیچید تا جایی که وی مورد عنایت و توجه استادش آخوند خراسانی قرار گرفت. [۸] با آوازه بلندی که آیتالله بروجردی در نجف یافت، زمینه تشکیل کلاسهای درس برای او فراهم آمد و کنار بهره علمی از بزرگان نجف، خود نیز کرسی تدریس به پا کرد و در آن زمان کتاب فصول[۹] را برای جمعی از فضلای حوزه نجف تدریس کرد. تدریس فصول آیتالله بروجردی در نجف، تحقیق و امتیازات بارزی داشت. به گفته خود او، وی در تدریس اصول میکوشید همه اشکالات مؤلف را بر صاحب قوانین، پاسخ گوید. [۱۰]
بازگشت به وطن
آیتالله بروجردی پس از یک دهه اقامت در نجف اشرف و با تصمیم این که دوباره به نجف باز میگردد، در سال 1328 قمری برای دیدار والدین و صله ارحام، به زادگاه خود بازگشت و میان استقبال کمنظیر عالمان و مردم، وارد شهر بروجرد شد. هنوز شش ماه از ورود او به وطن نگذشته بود که پدر دانشمندش حاج سیدعلی طباطبایی را از دست داد و در غم او عزادار شد. وی اگرچه در نجف به استادش(آخوند خراسانی) قول بازگشت به حوزه نجف را داده بود تا در شکوفایی و بالندگی آن مرکز علمی نقش تاریخی ایفا کند، درگذشت پدر سرنوشت او را تغییر داد و او را در وطن ماندگار ساخت. چندی بعد در سال 1329 قمری داغ رحلت مرحوم آخوند خراسانی که پدر دوم او به شمار میآمد، اندوه او را دوچندان کرد و طاقتش را برید. وی بارها به دوستان خود میگفت:
«مرگ دو پدر به دنبال هم مرا به ستوه آورد و سخت منقلبم کرد.» [۱۱]
به هرحال آیتالله بروجردی نتوانست به نجف بازگردد؛ از این رو این بار مدت اقامت او در بروجرد حدود سی سال به طول انجامید. وی در تمام این مدت به طور مستمر مشغول تألیف، تدریس و تعلیم شخصیتهای بارز حوزوی شد. اغلب آثار مکتوب او حاصل این دوره از اقامت وی در بروجرد است. وجود پر برکت او در بروجرد باعث شد تا تشنگان علم و معرفت از شهرهایی چون قم، کاشان، اصفهان و اهواز به سوی او بیایند و میرفت تا این شهر را مرکز دانش قرار دهد. افزون بر این، وی در این شهر مرجع دینی و اجتماعی مردم بود. ظهرها در مسجد «ناسک الدین» و هنگام مغرب در مسجد «حاج آقا مهدی» به اقامه جماعت میپرداخت و در اواخر نیز مدتی این فریضه الاهی را در مسجد «شاه» اقامه میکرد و کنار اینها به مشکلات دینی و اجتماعی مردم میرسید. [۱۲]
مسافرتهای دیگر او
آیتالله بروجردی در سال 1344قمری از راه عتبات عالیات به زیارت خانه خدا مشرف شد و پس از اتمام مناسک حج در اوایل 1345قمری از مکه معظمه به کاظمین و سامرا آمد و مرقد امامان مدفون در این دو شهر را زیارت کرد؛ سپس از راه بصره وارد ایران شد. این ایام مصادف بود با مبارزات حاج آقا نورالله و آقانجفی از عالمان اصفهان که ضد رضاخان شوریده بودند که آیتالله بروجردی در همین ایام دستگیر و به تهران منتقل شد و مورد بازجویی مأموران قرار گرفت. در تهران رضاخان به دیدارش شتافت و هدفش از این دیدار آن بود که پای سیدعبدالکریم حائری را در نظر آیتالله بروجردی سست کند و این دو را در مقابل یکدیگر قرار دهد، و دلیل ملاطفت و مهربانی رضاخان با سیدحسین نیز همین امر بوده است. به هر حال، وی حدود صد روز در تهران بازداشت بود و پس از رفع محدودیت، به قصد زیارت حرم امام رضا(علیهالسلام) عازم مشهد شد. پس از سیزده ماه اقامت در جوار امام هشتم، به قم آمد و پس از اقامتی کوتاه در قم، به وطن بازگشت و با استقبال پر شور مردم بروجرد روبه رو شد و تا 1363 قمری آن جا حضوری نافذ یافت. [۱۳]
پذیرش مرجعیت
آیتالله بروجردی در سال 1364قمری به علت بیماری، به تهران منتقل شد و در بیمارستان فیروزآبادی در دو مرحله مورد عمل جراحی قرار گرفت. سیل عالمان از قم، تهران و شهرهای دیگر به عیادت وی شتافتند. در این هنگام چند نفر از فقیهان سرشناس حوزه علمیه قم که در رأس آنان حاج آقا روحالله خمینی قرار داشت، از این فرصت بهره گرفتند و از آیتالله بروجردی جهت اقامت در قم و قبول مرجعیت جهان تشیع و رهبری و مدیریت حوزه علمیه قم دعوت کردند. [۱۴]
این موضوع پس از اصرار جمع حاضر، سرانجام مورد قبول واقع شد و آیتالله بروجردی در تاریخ 26 صفر 1364قمری میان استقبال بینظیر مراجع، عالمان و مردم قم وارد این شهر مقدس شد. پس از استقرار کامل و با همکاری کامل عالمان و مراجع، تدریس فقه و اصول را آغاز کرد و اغلب فضلا و مدرسان سرشناس از جمله حاج آقا روحالله خمینی و سیدمحمد محقق داماد و حاج آقا مرتضی حائری در درس وی حضوری پر نشاط داشتند. [۱۵] همچنین آیتالله سیدصدرالدین صدر که خود از مراجع تقلید بود و در صحن بزرگ حرم اقامه جماعت میکرد، جایگاه نماز خود را به آیتالله بروجردی واگذاشت و به احترام او برنامه جماعت خود را تعطیل کرد. مرحوم آیتالله سیدمحمد حجت یکی دیگر از مراجع وقت بود که پایگاه تدریس خویش را در اختیار وی قرار داد. مرحوم آیتالله سیدمحمد تقی خوانساری هم که از فقیهان بنام قم و نجف شمرده میشد، برای احترام در درس او شرکت جست و همه امور روز به روز بر تقویت بنیه رهبری و مرجعیت آیتالله بروجردی افزود. [۱۶]
افزون بر اینها در سال 1365قمری آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی از مراجع بزرگ تقلید در نجف اشرف بدرود حیات گفت؛ از این رو عالمان نجف و مقلدان مرحوم اصفهانی و به دنبال آن شیعیان سرتاسر جهان به آیتالله بروجردی روی آوردند و در مدت اندکی مرجعیت علی الاطلاق وی به مرحله ظهور رسید. مدیریت واحد و رهبری قاطع آیتالله بروجردی که حدود شانزده سال و تا 1380قمری ادامه داشت، تحولات بزرگی را از نظر سیاسی و اجتماعی به بار آورد و در همین جهت ساختار مدیریتی حوزه علمیه قم دچار تحول شد و وحدت و انسجام چشمگیری میان حوزه، روحانیان و قشرهای گوناگون مردم پدید آمد. [۱۷]
نوآوری در استنباط احکام
أ. نوآوری در فقه
روش اجتهادی آیتالله بروجردی، دگرگونی شگفتی در طریق استنباط احکام در حوزههای علمیه قم و نجف پدید آورد. شیوه بیشتر فقیهان بزرگ در استنباط احکام، فقط مراجعه به کتابهای احادیث مربوطه است؛ اما وقتی آیتالله بروجردی به عرصه فقاهت گام نهاد، به طور دقیق، سیر اقوال قدما و متأخرین را بررسی کرد و موضوع مراجعه به کتابهای قدما را به صورت اصل که از آن به «اصول متعلقات» تعبیر میکرد، پی گرفت. وی در استنباط هر فرع فقهی، اگر به حدیثی برمی خورد، به زمان صدور آن از نظر وجود فقیهان اهل سنت و آرای آنان بهویژه در مدینه و نیز در شهرهایی که سؤال کنندگان در آن دیار سکونت داشتند یا در تماس بودند و هم از نظر برداشتی که خود اصحاب و سؤال کنندگان از آن فرع فقهی داشتند و همان برداشت، سبب سؤال از امام میشد، توجه خاصی داشته است. بدیهی است تسلط و احاطه آیتالله بروجردی بر نکات ریز و درشت تاریخی، کمک شایانی به ارائه هر چه بهتر این شیوه از استنباط احکام میکرده است. [۱۸]
ب. شیوه اصولی
اشراف کمنظیر آیتالله بروجردی بر مسائل علم اصول باعث پیشرفتهایی در این علم شده است. وی در مفهوم «إجماع» مبنای خاصی اختیار کرده بود. در بحث «إنسداد» نیز بر خلاف فقیهان مشهور که آن را دلیل بر حجیت مطلق ظن میدانند، وی با بیان خاصی، آن را دلیل بر حجیت خبر واحد نیز میدانست. همچنین بحث این که موضوع علم اصول «حجت» است یا «ادله اربعه»، از ابتکارهای او به شمار میآید. [۱۹]
ج. ابتکار در علم رجال
یکی از رشتههای علوم اسلامی در حوزههای علمیه که از ارکان مهم استنباط تلقی میشود «علم رجال»[۲۰] است. آیتالله بروجردی در این رشته نبوغ عجیبی داشت و به اصطلاح، راویان احادیث را با انگشتان دستش میشمرد. علی آبادی، 1379 ش، ص83، به نقل از آیتالله میرزاحسین نوری همدانی). وی در اثر این اشراف و تبحر توانست در این رشته ابتکار و نوآوری بدیعی از خود به یادگار گذارد. او در یک اقدام کمنظیر، سندهای روایات مورد نظر را از متن جدا کرد و مورد دقت و بازبینی تخصصی قرار داد که توضیح درباره جزئیات آن از حوصله این مقاله و مخاطبان آن خارج است؛ اما نمیتوان از کاری که وی در طبقه بندی راویان حدیث انجام داد، صرف نظر کرد و پیامدهای مفید آن را ساده گرفت. وی در این تلاش ارزشمند محدثان صدر اسلام، دوره امامان، ایام غیبت صغرا و غیبت کبرا را از هم تفکیک کرد و همه راویان را در یک چارچوب و ساختار نو گنجاند و طبقات هر دوره را معین و این طبقه بندی را به دوره معاصر رسانید و خودش در این ابتکار، در طبقه سی و ششم قرار گرفت. این تلاش بدیع، فواید و آثار بسیار ارزشمندی در اختیار محافل تحقیقاتی و رجال شناسان گذاشت. [۲۱]
زمینههای تفکرات تقریبی
شیوههای نو و راهبردی آیتالله بروجردی در استنباط احکام، زمینه تحقیقات گستردهای در فقه اهل سنت را نیز فراهم کرد و اذعان داشت که با آگاهی از محتوای روایات و فتاوای رایج اهل سنت در زمان امامان معصوم(علیهمالسلام)، بهتر و راحت تر میشود محتوای احادیث و منظور سخنان امامان معصوم(علیهمالسلام) را دریافت و جمله معروفی از وی نقل شده که میفرمود: «فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است.» [۲۲]؛ زیرا چون شیعیان در طول تاریخ حکومت نداشتند و اغلب حکومت در دست بنی عباس بود و بیشتر فتاوای اهل سنت میان مردم رواج داشت، محدثان و اصحاب امامان نیز با توجه به فضای حاکم بر جامعه آن روز، از امامان سؤال میکردند و امامان هم با توجه به همین معنا پاسخ میدادند. به عبارت دیگر، فقه شیعه ناظر بر فقه اهل سنت بود؛ چرا که پاسخها و سخنان امامان(علیهمالسلام) ناظر بر فتاوای حاکم بوده است؛ از این رو آیتالله بروجردی، تحقیق و مطالعه کتابهای اهل سنت را از مقدمات لازم برای فهم فقه و اجتهاد میدانست. بدین سان اهتمام او به این موضوع، سبب اشراف و آگاهیهای چشمگیر او از فتاوای رهبران مذاهب چهارگانه(شافعی، حنبلی، حنفی و مالکی) شد و به آرای صحابه و اندیشهوران بزرگ اهل سنت مانند لیث، ثوری، اوزاعی، ظاهری و دیگران نیز به طور کامل تسلط و اطلاع یافت. گاهی این اطلاع چندان عمیق و قوی بود که وقتی برخی از شخصیتهای اهل سنت به حضورش میرسیدند و از نزدیک این حقیقت را مشاهده میکردند، متعجب میشدند. احمدی و دیگران، 1379 ش، ص127، به نقل از آیتالله صافی گلپایگانی).
آیتالله بروجردی هرگز به نظریات و آرای اهل سنت، با دید منفی نمینگریست؛ بلکه بیشتر سعی داشت تا به ادله آنها دست یابد و موضوع را به طور صحیح ریشهابی کند؛ برای مثال در وجوب ادای نماز در اول وقت که اغلب اهل سنت ملتزم به آن هستند و تأخیر نماز را از اول وقت، بدون عذر جایز نمیدانند،[۲۳] میفرمود: «فتوای اهل سنت از این جا نشأت گرفته که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)امام جماعت بود و امام جماعت باید در وقت معین حضور یابد و پیغمبر، اول وقت را انتخاب کرده بود و صحابه و تابعین نیز عمل پیامبر را ملاک قرار داده بودند که بعداً در مذاهب اهل سنت منعکس گردید؛ در حالی که رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) گاهی در حال اختیار، اول وقت را رعایت نمیکرد و اهل بیت هم بدان تصریح کردند و همین امر ملاک فتوای معروف شیعه قرار گرفته است.» [۲۴]
وی با این توجیه، این پندار را که اهل سنت به عمد احکام را تغییر دادهاند، نادرست میدانست و رد میکرد.
وحدت اسلامی
اعتقاد آیتالله بروجردی بر این بود که سامان بخشیدن به موضوع «وحدت میان مذاهب» از وظایف حیاتی هر عالم شیعی است و باید در تحقق آن کوشید. حتی معروف است که در روزهای آخر عمر پر برکت خویش، گاهی به حالت اغما فرو میرفت و چون از آن حال خارج میشد، درباره این موضوع میپرسید: «آقای شیخ محمدتقی به مصر رفت یا خیر؟. [۲۵]
آقای شیخ محمدتقی قمی نماینده او در جامع الازهر و مجمع تقریب در مصر بود و در آن ایام چند روزی به ایران آمده و در قم به سر میبرد.
آیتالله شهید مرتضی مطهری در مقالهای تحت عنوان «مزایا و خدمات آیتالله بروجردی» چنین مینویسد: «یکی از مزایای معظم له توجه و علاقه فراوانی بود که به مسأله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، میدانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میکنند و بلکه آن را دامن میزنند و هم توجه داشت که دوری شیعه از سایر فرقهها سبب شده است که آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند. به این جهات بسیار علاقهمند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند، معرفی شود.»[۲۶]
چند سال پیش از آن که وی به زعامت و مرجعیت مطلق برسد، وقتی به همت جمعی از روشنفکران سنّی و شیعی «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» تأسیس شد، با تمام وجود از آن حمایت کرد و بعد که از بروجرد به قم آمد و مرجعیت را به دست گرفت، تا حد ممکن با این فکر همکاری کرد. جالب است که برای نخستین بار بعد از چندین سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شیخ محمود شلتوت، روابط دوستانه برقرار و نامهها مبادله شد. به گفته شهید مطهری، مرحوم بروجردی عاشق و دلباخته وحدت اسلامی بود و مرغ دلش برای این موضوع پر میزد. عجیب این است که در حادثه قلبی اول که بر او عارض شد و مدتی بیهوش بود و بعد به هوش آمد، قبل از آن که توجهی به حال خود بکند و در این موضوع حرفی بزند، موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح میکند و میگوید: «من آرزوها در این زمینه داشتم.»[۲۷]
حمایت از دارالتقریب اسلامی
در سال 1327شمسی برابر با حدود 1368قمری، مرکز «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» به ابتکار اندیشهور توانا مرحوم شیخ محمدتقی قمی و با هم یاری عالمان سرشناس جامع الازهر و برخی روحانیان شیعی تأسیس شد. آیتالله بروجردی اگرچه جزو مؤسسان آن نبود، از ابتدای فعالیت این مرکز به حمایت جدی از آن برخاست و حتی از کمک مالی به آن دریغ نورزید. افزون بر ارتباط مکاتبهای با شیخ الازهر، عبدالمجید سلیم و بعد از او با شیخ محمود شلتوت، رابطه جهان تشیع را با دنیای اسلام هر چه مستحکم تر ساخت و بسیاری از سوء تفاهمها و بدبینیها را به دوستی و محبت تبدیل کرد. [۲۸]
در اثر این درایت و حسن تدبیر، کار به جایی رسید که شیخ محمود شلتوت، آن فتوای تاریخی خود را صادر کرد[۲۹] و برای نخستین بار یک عالم سنی به طور رسمی مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و برای آن در دانشگاه الازهر مصر، کرسی تدریس تشکیل داد. [۳۰] برای آگاهی از عمق این روابط و نقش مثبت و کارساز آیتالله بروجردی، متن دو نامه تاریخی که یکی از شیخ عبدالمجید سلیم و دیگری از شیخ محمود شلتوت است، از نظر میگذرد.
نامه اول از شیخ عبدالمجید سلیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم، خدمت آیتالله السید الجلیل حاج آقا حسین بروجردی حفظه الله سلام علیکم و رحمته؛ اما بعد: استاد محترم، حضرت شیخ محمدتقی قمی دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهی آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند، ابلاغ نمودند. شما اظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود درباره کوششهایی که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامی در راه خدمت به اسلام و مسلمین میکنیم و از تأثیر این کوششها در راه وحدت کلمه مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگی بهتر و اصلاح فسادی که مغرضین به وجود آوردهاند، سخن گفته اید. خدا میداند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهای من در زندگی است و تا زنده ام به خاطر آن و در راه آن کار میکنم. از اعتماد حضرتعالی نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوششهایم تشکر میکنم. من با آنچه که از شما میدانم و سراغ دارم، همکاری شما را در این جهاد بزرگ خدایی بسیار بزرگ میشمارم؛ زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذی که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر امت اسلام کار میکنید. فکر تقریب بین مذاهب اسلامی، از توجه و عنایت شما بسیار بهرهمند بوده و از کمکها و مساعدتهای پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است. نخستین وظیفهای که به عهده ما علمای اسلامی است، خواه شیعه باشیم یا سنی، این است که از اذهان و افکار مردم، این مطلب را پاک کنیم و حقایق روشن اسلام و اصول محکم شریعت را طوری نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازیم. دیگر این که اخیراً از فوت عالم جلیل مرحوم سیدمحسن امین عاملی با خبر شدم. من وقتی از علم و اخلاص و جهاد او در راه این دین و ملت، مطالبی شنیدم از خبر وفات آن مرحوم سخت متأسف شدم. اکنون خالصترین تسلیتهای خود را به حضور جنابعالی و به همه برادران شیعه امامیه اعلام میدارم و از خدای بزرگ میخواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین عطا فرماید. والسلام علیکم. جمادی الثانی 1371ق.»[۳۱]
نامه دوم از شیخ محمود شلتوت:
«بسم الله الرحمن الرحیم، سلام علیکم و رحمه الله، اما بعد: قبل از همه چیز، از سلامت گرانبهای آن برادر ارجمن جویا بوده و دعا میکنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات برای مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. فرصتی را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمی، ایدالله فی جهاده المشکور، پیش آمد مغتنم میشمارم تا نامهای به ساحت آن جناب نوشته و از کوششهای شما تقدیر کنم. من به شما مژده میدهم که گامها و قدمهای ما در راه تقریب، قدمهایی است که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید میفرمایید. گروه برگزیدهای از رجال الازهر و برادرانی که در تقریب صمیمانه جهاد کردهاند، از روی ایمان و یقین، ما را کمک و یاری میکنند و به آنچه که برای دین و رسالت جهانی و انسانی که بدان گردن نهادهاند و بر آنان واجب شده، قیام و اقدام میکنند. امیدوارم از آرزوها و آرمانهای مشترک خود مطلع گردیم. والسلام علیکم. ذیقعده 1379).»[۳۲]
همان گونه که از متن نامهها استفاده میشود، رهبران مذهبی اهل سنت، به ویژه رؤسای دانشگاه الازهر، برای شخص آیتالله بروجردی عزت و عظمت و اقتدار ویژه قائل بودند و همواره به او به دیده احترام مینگریستند. حتی گفته میشود وقتی نامه آقای بروجردی به دست شیخ مجید سلیم، رئیس اسبق جامعه الازهر میرسید، نامه آقای بروجردی را میگرفت و میبوسید، و شیخ محمود شلتوت نیز که بعدها ریاست جامعه الازهر را برعهده گرفت، همین رفتار احترامآمیز را در برابر نامههای آیتالله بروجردی داشت. [۳۳]
به هرحال از این که درخت پیوند مذاهب و تقریب آنان این گونه به سوی رشد و شکوفایی پیش میرفت، آیتالله بروجردی بسیار خوشحال و امیدوار بود و هر از چندگاهی در جلسه درس به مناسبتهای گوناگون به این موضوع اشاره و از روند پیشرفت کار، اظهار خشنودی میکرد و میگفت: «امر تقریب در حال پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهمی داشتیم.»[۳۴]
شیوه پیشنهادی تقریب
همیشه شیوههای پیشنهادی صحیح از آن جا سرچشمه میگیرد که آسیبها درست شناسایی و گره کار به درستی تشخیص داده شوند. آیتالله بروجردی موارد اختلاف بین شیعه و سنی را در دو نکته اساسی میدانست: یکی موضوع «خلافت» و جانشینی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، و دیگری مسأله «حجیت گفتار اهل بیت». به اعتقاد آیتالله بروجردی، بحث درباره موضوع نخست، بحث تاریخی است و هر چه بوده گذشته و لزومی ندارد دوباره مطرح شود. افزون براین، تجربه هم نشان داده که طرح این مسائل همیشه باعث اختلاف شدید و منشأ سوءاستفادههای دشمن بوده است. گذشته از اینها اگر هم این مباحث سودی داشته باشد، برای هر کدام از شیعه و سنی فی نفسه محترم است و کسی از طرفین نمیتواند مانع اعتقاد دیگری شود؛ بنابراین، آنچه امروز خیلی مهم است و میتواند نقطه مشترک میان شیعه و سنی باشد، بعد از کتاب آسمانی قرآن، محوریت اهل بیت(علیهمالسلام) و دلیل آن «حدیث ثقلین» است و از طرف فریقین با سلسله سند صحیح نقل شده و همه هم آن را قبول دارند.
در کنگرهای که برای بزرگداشت آیتالله بروجردی و شیخ محمود شلتوت در تهران برگزار شد، آقایهاشمی رفسنجانی تفکر تقریبی آیتالله بروجردی را این گونه مطرح کرد: «آیتالله بروجردی در درس میگفت: اختلاف ما با اهل سنت در دو جهت است: یکی مسأله خلافت و دیگری اقوال ائمه، و آنچه برای ما مهم است، مسأله حجیت است و خلافت یک مسأله تاریخی بود که امروز قابل تکرار نمیباشد. باید با اهل سنت در مورد حجیت اقوال ائمه بحث کرد که در زمان ما مؤثر است.»[۳۵]
هدف از تقریب و وحدت در نظر آیتالله بروجردی هرگز این نبود که یک گروه در گروه دیگر هضم شود و همه آنها یک گروه و یک فرقه بشوند؛ بلکه تأکید داشت با بیان نقاط مشترک همه گروهها، دوستی، محبت و صمیمیت میان آنها پدید آید و همه در برابر دشمنان اسلام تبدیل به «ید واحده» شوند. در نظر او نیل به این هدف مقدس از راه تمسک به حدیث ثقلین و معرفی امامان معصوم در جایگاه مصداق بارز اهل بیت، بهترین و آسانترین، کم هزینهترین و معقولترین راه است و میفرمود: «اگر ما شیعیان تنها به همین جهت که امروز مورد نیاز مسلمین است اکتفا کنیم و مطلب خود را به طور معقول برای اهل سنت بیان نماییم، به نتیجه میرسیم و میتوانیم آنان را تا حدی قانع کنیم.»[۳۶]
آیتالله بروجردی در مرحله عمل نیز به طور جدی این قضیه سرنوشتساز را دنبال میکرد؛ چنان که دستور داد در یک اقدام اساسی، طرق و أسناد «حدیث ثقلین» جمعآوری شود و این کار تحقیقی را مرحوم آیتالله شیخ قوام الدین وشنوی انجام داد و از سوی دارالتقریب در مصر به چاپ رسید. آیتالله بروجردی میکوشید تا عالمان شیعه و سنی به روایات، مبانی و ادله فقهی یکدیگر آشنا شوند تا جایی که در اثر تلاشهای مخلصانه آن فقیه خستگی ناپذیر، بسیاری از اعضا و شخصیتهای سنّی دارالتقریب با فقه و مبانی شیعه آشنا شدند و حتی در مواردی، مطابق فقه شیعه فتوا دادند. در همین جهت کتاب المختصر النافع، نوشته علامه حلی با هزینه و همت وزارت اوقاف مصر و با مقدمه وزیر اوقاف آقای شیخ احمد حسن الباقوری چاپ شد. واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص91). همچنین در سالی که ملک سعود پادشاه عربستان برای آیتالله بروجردی، یک جلد قرآن و پرده کعبه، هدیه فرستاد و از وی تقاضای ملاقات کرد، در جهت همین فعالیتها و نتیجه همین نگرش تقریبی بود.
اگرچه آیتالله بروجردی این دیدار را به عللی نپذیرفت، در ادامه همان فعالیتهای تقریبی از این فرصت بهره جست و طی نامه تشکرآمیز، حدیث مفصلی از امام صادق(علیهالسلام) را که شامل نزدیک به چهارصد احکام مربوط به مناسک حج بود، برایش فرستاد. [۳۷] هدف او در ارائه این حدیث که از طریق اهل سنت نقل شده و در کتابهای صحاح سته و غیر آن نیز آمده، آن بود که میخواست به پادشاه عربستان و شخصیتهای علمی و مذهبی جهان اسلام بفهماند که میتوان، مراسم بزرگ حج را طبق روایات و مبانی مشترک و مورد قبول شیعه و سنی به طور یکسان و هماهنگ برگزار کرد و از این تجلیگاه توحیدی، بیشترین و بهترین بهره را به نفع جهان اسلام به دست آورد. این نامه در مجله «رساله الاسلام» نشریه وابسته به دارالتقریب و همچنین در بعضی روزنامهها و مجلات کشور عربستان به چاپ رسید. [۳۸]
موضعگیریهای سیاسی
بررسی رفتار و موضعگیریهای سیاسی آیتالله بروجردی اگرچه از حوصله این مختصر خارج است، موارد اندکی از آن را میتوان در این فرصت بر شمرد:
أ. دربار شاه و مرجعیت
در عصر زعامت آیتالله بروجردی اگرچه زمینه برخوردهای تند انقلابی با رژیم ستم شاهی و بیگانگان وجود نداشت؛ چرا که مردم آمادگی و آگاهی لازم را برای تحمل پیامدهای انقلاب اسلامی نداشتند. باید اذعان داشت که در زمان مرجعیت وی، نیروهای بالقوه بسیاری برای انقلاب تربیت شدند و در طول نهضت، نقش سرنوشتسازی را ایفا کردند. به گفته برخی از صاحبنظران سیاسی، بعد از ایجاد خفقان شدید از سوی رضاخان و ممنوع کردن لباس روحانیت و بستن مدرسهها و حسینیهها و مساجد، یکی از کارهای بسیار مهم و با ارزش شیعه که مرحوم آیتالله بروجردی سهم بزرگی در این کار دارد، تشکیل و توسعه حوزه علمیه قم و حوزههای دینی کشور بود. در ده سال بین 1330 تا 1340شمسی که روحانیان تا حدودی خاموش بودند، حوزه علمیه قم کاری شبیه کار امام صادق(علیهالسلام) انجام داد. هزارها طلبه پرشور، متدین، با مطالعه و آشنا به مسائل روز تربیت و ذخیره انقلاب شدند و اگر اینها نبودند، محال بود در ایران بشود رژیم پهلوی را شکست. [۳۹]
با همه اینها معظم له در جایی که احساس خطر میکرد، اهل اقدام بود و بیدرنگ موضع میگرفت، چنان که وقتی شاه ایران میخواست خط فارسی را به لاتین تغییر دهد، وی با تمام وجود در برابر این حرکت ننگین ایستاد و گفت: تا من زنده ام اجازه نمیدهم این کار عملی شود به هر جا که میخواهد منتهی شود. [۴۰]
روزی به اقبال نخستوزیر وقت، در مورد شاه گفت: «پدرش بی سواد بود؛ ولی یک مقدار شعور داشت؛ اما این یکی شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمیشود.»[۴۱]
اطلاعات موجود نشان میدهند که آن پیر فرزانه، کنار کمک به انقلابیان مؤمن، سیاستی بسیار دقیق داشت. او چنان میاندیشید که مردم برای تحمل دشواریها آمادگی ندارند و اگر با فشار نیروهای دولتی روبه رو شوند، مرجعیت را تنها مینهند؛ بنابراین، زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمیدید. از سوی دیگر رهاکردن شاه و راندن کامل وی را باعث فروغلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان میدانست؛ پس گاه با وی مدارا میکرد تا آن پادشاه مغرور جای پای خود را سست نبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد. [۴۲]
ب. مبارزه با فرقه سیاسی بهائیت
هنگام اقامت آیتالله بروجردی در وطن، ایادی این گروه گمراه، فعالیتهای خود را در شهر بروجرد و حومه به ویژه با نفوذ در ادارههای دولتی در سطح گستردهای افزایش داده بودند. چون آیتالله از این موضوع آگاه شد، به جهت اعتراض از شهر خارج شد و به دنبال آن مردم شهر به هیجان آمدند و سرازیر تلگراف خانه شدند. در این هنگام دولت مرکزی احساس خطر جدی کرد؛ به همین دلیل به سرعت مقدمات بازگشت وی را فراهم آورد و دستور رسید محافل و مجالس علنی بهائیت تعطیل شود و افراد وابسته به آن از ادارههای دولتی برکنار شوند؛ آنگاه آیتالله بروجردی میان استقبال پرشور و تاریخی مردم، به وطن خویش بازگشت. [۴۳]
وی همچنین در ایام مرجعیت مطلق خویش در قم نیز جبهه پیکار با بهائیت را در سطح کشور توسعه داد؛ به طوری که در سال 1335شمسی به تخریب مرکز فعالیت آنان[۴۴] در تهران انجامید. همچنین در همین سال بود که وی به خطیب توانا میرزا محمدتقی فلسفی دستور داد تا در مسجد شاه تهران به منبر برود و افکار باطل بهائیت را به گوش مردم برساند. سلسله سخنرانیهای مستدل و محکم مرحوم فلسفی از رادیو نیز پخش میشد. [۴۵]
ج. حمایت از اقدام حاج آقاحسین قمی
پس از فرار شاه در سال 1320شمسی، آیتالله حاج آقاحسین قمی که در ماجرای قیام تاریخی مسجد گوهرشاد، به کربلا تبعید شده بود، به وطن بازگشت و موضعگیریهای سختی در برابر قانون استعماری کشف حجاب کرد و خواستار آزادی فعالیتهای مذهبی در دبستان و دبیرستانهای کشور شد. در این هنگام، دولتمردان و شخص شاه در تأمین خواستههای او مسامحه میکردند تا این که آیتالله بروجردی که آن وقت در بروجرد اقامت داشت، برای پشتیبانی از حاج آقاحسین قمی، تلگرافی خطاب به نخستوزیر وقت مخابره کرد. متن تلگراف چنین است:
«مطالب پیشنهادشده از سوی آیتالله قمی، مطالب ما هم هست. چنان که با پیشنهادات ایشان موافقت نشود، شخصاً به تهران حرکت میکنم و مسؤول عواقب آن، زعمای امور خواهند بود.»[۴۶]
انتشار این تلگراف میان مردم به ویژه سران عشایر لرستان، تحرکاتی را در جهت حمایت از آیتالله بروجردی پدید آورد؛ به طوری که دولت احساس خطر کرد و مجبور شد به خواستههای وی تن در دهد.
آیتالله بروجردی همچنین در حمایت از نهضت ملی شدن نفت، جلوگیری از اصلاحات ارضی شاه و ستیز با مظاهر آتش پرستی در ایران فعالیت و دخالت کامل داشت.
آثار و تألیفات
وی کنار تدریس و تربیت شاگرد، تحقیقات و پژوهشهای گستردهای داشت که توانست آنها را به قلم بیاورد. در مجموع آثار معظم له را میتوان به چهار دسته حدیثی، رجالی، فقهی و اصولی تقسیم کرد که به جهت اختصار، فهرست برخی از آثار چاپ شده به ترتیب حروف الفبا از نظر میگذرد:
- الاحادیث المقلوبة و جواباتها: عده من الاحادیث المقلوبه وجه السؤال عنها الی المراجع الکبار، حسین بن علی الطباطبایی البروجردی، با مقدمه و ترجمه محمدرضا حسینی جلالی، قم، دارالحدیث، 1416ق / 1374ش، 67ص.
- البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، تقریر بحثهای حسین طباطبایی بروجردی، به قلم آیتالله العظمی منتظری، ویرایش2، قم، کتابخانه آیتالله منتظری، 1416ق / 1375ش، 399ص.
- البیان الوافي في التعریف بکتاب ترتیب أسانید الکافی للامام البروجردي، محمود دریاب النجفی، قم، مؤسسه آیتالله العظمی بروجردی، 1422ق / 1380ش.
- ترتیب اسانید کتاب التهذیب للشیخ الطوسي، تألیف حسین الطباطبایي البروجردي، فهرس کتاب التهذیب مرتباً علی الحروف و فهرس کتاب الاستبصار مرتباً علی الحروف، رتبها حسن النوری الهمدانی، مشهد، آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث الاسلامیه، 1414ق / 1372ش، 544ص. گفتنی است که مجموعه کتابهای ترتیب الاسانید یا تجرید الاسانید و یا طبقات الرجال، یکی از ابتکارات آیتالله بروجردی در علم رجال به شمار میآید. در این مجموعه سندهای احادیث کتابهای حدیثی و رجالی مانند کافی، استبصار، تهذیب، امالی، خصال و رجال نجاشی و طوسی، از متون اصلی جدا شده و مورد تحقیق و بررسی قرار گرفتهاند.
- تقریر بحث سیدنا الاستاد المرجع الدیني الاکبر الآیه العظمی الحاج السیدحسین الطباطبایي البروجردي في القبله و الستر و الساتر و مکان المصلی، تقریر علی پناه الاشتهاردی، قم، جامعه مدرسین، 1416ق / 1374ش، 2مجلد.
- تقریرات ثلاثه: الوصیة و منجزات المریض - میراث الازواج الغصب، حسین البروجردی الطباطبایی، تقریر علی پناه الاشتهاردی، قم، جامعه مدرسین، 1413ق / 1372ش، 231ص.
- تقریرات في اصول الفقه، آیتالله العظمی حسین البروجردی، قررها علی پناه الاشتهاردی، قم، جامعه مدرسین، 1417ق / 1375ش، 306ص.
- جامع أحادیث الشیعه، حسین الطباطبایی البروجردی، قم، مدینة العلم، 1381ش، 30مجلد. این مجموعه گرانسنگ حدیثی در جهت تکمیل کتاب وسائل الشیعه و رفع نواقص آن از قبیل تقطیع احادیث، تکرار اسناد، تکثیر ابواب، زیادی حجم، به ابتکار آیتالله بروجردی نوشته شده و فواید بسیار ارزشمندی از نظر سهولت دستیابی به احادیث و استنباط از آن دارا است. تا کنون سی جلد از آن چاپ شده است.
- حاشیه العروة الوثقی، تألیف محمدکاظم یزدی، با حواشی آیتالله بروجردی، تهران، اسلامیه، 1373ق/1332ش، 746ص.
- الحاشیة علی کفایة الاصول في الاصول، طرح مبانی حسین الطباطبایي البروجردي، تألیف بهاء الدین الحجتی البروجردی، قم، انصاریان، 1412ق / 1370ش، مجلدات متعدد.
- حاشیة علی وسائل الشیعه.
- الحجة فی الفقه، تقریرات و تحصیلات من دراسات حسین الطباطبایي البروجردي، تألیف مهدی حائری یزدی، مؤسسه الرساله: حسینیه عمادزاده، 1419ق/1377ش، 7مجلد.
- خاندان آیتالله بروجردی، نوشته آیتالله بروجردی، مقدمه و ترجمه و پاورقیها از علی دوانی، قم، انصاریان، 1371ش، 152ص.
- رساله توضیح المسائل که متن آن مطابق است با فتاوای حسین طباطبایی بروجردی، با حواشی آیات عظام، مراجع بزرگ و زعمای عالیقدر شیعه، گردآورنده غلامحسین رحیمی اصفهانی، تهران، جاویدان و فراهانی، 1348ش، 592ص.
- رساله شریفه مناسک حج، مطابق با فتاوای حسین طباطبایی بروجردی، به سعی و اهتمام محمود کتابچی، تهران، اسلامیه، 1367ق/1326ش، 140ص.
- لمحات الاصول: إفادات الفقیه الحجة آیتالله العظمی البروجردي، بقلم الامام الخمینی، تحقیق مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1421ق/1379ش، 521ص.
- المجدی: بحوث في الوصیه و منجزات المریض و إقرار المریض، لمقرره علی الصافي الگلپایگاني، قم، گنج عرفان، 1421ق/1381ش، 215ص.
- المنهج الرجالی و العمل الرائد في الموسوعة الرجالیة: الاحادیث المقلوبه و جواباتها، حسین الطباطبایی البروجردی، به اهتمام محمدرضا الحسینی الجلالی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1420ق / 1378ش، 384ص.
- نهایة الاصول، تقریر ابحاث حسین الطباطبایي البروجردي، به قلم حسینعلی المنتظری، تهران، نشر تفکر، 1415ق / 1373ش، مجلدات متعدد.
- نهایة التقریر في مباحث الصلاة، تقریراً لما أفاده حسین الطباطبایي البروجردي، تألیف فاضل اللنکرانی، قم، مرکز فقه الائمه الاطهار(علیهمالسلام)، 1420ق / 1378ش، چند مجلد.
وفات و غروب زندگی
اندک اندک شوال 1380 قمری فرا رسید و بیماری بر پیکر آن مرجع هشتاد و هشت ساله جهان اسلام پنجه افکند. بیماری دشواری که با دیگر رنجوریهای آن مرد بزرگ تفاوت داشت. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد که بسیار اندوهگین مینمود، سر بلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم. یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟! بحمدالله این همه آثار نیک از خود برجای نهاده اید؛ شاگردان پرهیزگار تربیت کردهاید؛ کتابهای با ارزش تحریر کردهاید؛ مسجدها و کتابخانهها ساخته اید. این ما هستیم که باید چنین سخنی بر زبان جاری کنیم. فقیه پارسای شیعه فرمود: «خلص العمل فإن الناقد بصیر؛ باید کردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی؛ زیرا او به همه چیز بینا است و از انگیزههای بشر آگاه است.»[۴۷] این سخن، حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد. چند روز پس از این گفتوگو پیکر استاد رنجورتر شد و سرانجام فقیه بزرگ عصر پس از هشتاد و هشت سال عمر با برکت در صبح روز پنجشنبه 12 شوال 1380 قمری برابر با 1340/1/10شمسی زندگی را وداع کرد و برای همیشه چشم از جهان فرو بست. پیکر فقیه سترگ میان اندوه دهها هزار نفر و با تشییع و تجلیلی که تا آن روز کمتر سابقه داشت، در بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه(علیها السلام) جنب در ورودی مسجد اعظم که خود آن را بنیان نهاده بود، به خاک سپرده شد. به همین مناسبت تمام شهرهای ایران به صورت عزا و تعطیل درآمد. پرچمهای سیاه بر بالای کوچه، خیابان و بازارها نصب شد. مجالس ترحیم و مراسم عزاداری باشکوهی در اغلب کشورهای اسلامی به ویژه در کربلا و نجف برگزار شد و این مراسم در ایران تا چهلم ادامه یافت. سفیران و نمایندگان کشورهای اسلامی در این مصیبت، ابراز هم دردی کردند و حتی پرچمهای سفارتخانهها و کنسول گریهای کشورهای شوروی، آمریکا و انگلیس به نشانه عزا نیمه افراشته شد. مرحوم آیتالله حاج شیخ مجتبی عراقی که مسؤولیت تدفین و تلقین آن مرحوم را بر عهده داشت، میگوید: «خداوند مرا مفتخر به عنایتی کرد که آن بزرگوار را در لحد بگذارم. این کار بنا به وصیتی بود که آن مرحوم کرده بود. از این جریان حالت عجیبی به من دست داد و وقتی وارد قبر شدم تمام مستحبات دفن که سابقه ذهنی نسبت به آن نداشتم، به یادم آمد.»[۴۸] شرح زندگی آن بزرگ مرد تاریخ معاصر شیعه، هیچ گاه نمیتواند با این نوشتههای اندک و قلمهای نارسا أدا شود. آنچه در این نوشته آمد، بهانهای از یاد و خاطره آن مرجع دینی و فقیه الاهی بود که انشاءالله درسی برای ما و همه دوستداران پاکی و صداقت بوده باشد. روحش شاد و یادش گرامی باد. والسلام.
منابع و مآخذ
- آیتالله بروجردی، خاندان آیتالله بروجردی، مقدمه و ترجمه از علی دوانی، قم، انصاریان، 1371ش.
- اباذری، عبدالرحیم، آیتالله بروجردی آیت اخلاص، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1383ش.
- احمدی، مجتبی و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت، مصاحبههای ویژه مجله حوزه با شاگردان آیتالله بروجردی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی مرکز انتشارات، 1379ش.
- دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، ویرایش2، تهران، نشر مطهر، 1372ش.
- شکوه فقاهت: یادنامه مرحوم آیتالله حاج آقا حسین بروجردی، تهیه و نشر مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379ش.
- صحیفه حوزه، ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 1379/11/3.
- عبیری، عباس، آیتالله بروجردی زعیم بزرگ، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1380ش.
- علی آبادی، محمد، الگوی زعامت: سرگذشتهای ویژه حضرت آیتالله العظمی بروجردی(رحمةالله) از زبان علما و مراجع همراه با تقریظ آیتالله عبدالصاحب مرتضوی لنگرودی، قم، انتشارات لاهیجی، 1379ش (چاپ قبلی از انتشارات عصمت، 1378).
- گلشن ابرار: خلاصهای از زندگی اسوههای علم و عمل، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، زیر نظر پژوهشکده باقرالعلوم، قم، نشر معروف، 1382ش (دوره سه جلدی).
- مجله حوزه، شمارههای مختلف که در متن آمده است.
- مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان به ضمیمه هدف زندگی: الهامی از شیخ الطائفه، مزایا و خدمات مرحوم آیتالله بروجردی، تهران و قم، صدرا، 1363ش.
- مطهری، مرتضی، شش مقاله: ختم نبوت، پیامبر امی، ولاءها و ولایتها، ویرایش2، قم، صدرا، 1380ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، زندگی آیتالله العظمی بروجردی و مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجالی وی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1421ق / 1379ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، خطبههای جمعه، زیر نظر محسنهاشمی رفسنجانی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1376ش.
پانویس
- ↑ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: آیتالله بروجردی، 1371 ش، صفحات نخستین.
- ↑ این کتاب برای طلاب سال اول تدریس میشده است.
- ↑ کتاب سیوطی از جمله کتابهای مهم حوزوی و موضوع آن صرف و نحو عربی است. هماکنون این کتاب در حوزههای شیعی و سنی به صورت مشترک خوانده میشود و برای طلاب سال دوم تدریس میشود.
- ↑ موضوع منطق نیز برای طلاب سال دوم تدریس میشود و در گذشته کتابهای شرح شمسیه و حاشیه ملاعبدالله، جزء کتابهای درسی در این موضوع بودهاند؛ اما هم اکنون کتاب المنطق تألیف آیتالله مظفر در حوزههای شیعی تدریس میشود.
- ↑ گلشن ابرار، 1382 ش، ج2، ص662.
- ↑ مجله حوزه، ش53، ص52 و 57.
- ↑ دوانی، 1372 ش، ص95.
- ↑ مجله حوزه، شماره 43 و44، ص314.
- ↑ کتاب فصول، تألیف شیخ محمدحسین اصفهانی از جمله کتابهای درسی سطح عالی اصول فقه بود که پیش از تألیف کفایه الاصول، در حوزههای علمیه شیعه تدریس میشد و مطالب این کتاب بیشتر ناظر به نقد آرای میرزای قمی صاحب کتاب قوانین الاصول است.
- ↑ مجله حوزه، شماره 43و44، ص315.
- ↑ دوانی، 1372 ش، ص101.
- ↑ دوانی، 1372، ص 102 و 103.
- ↑ دوانی، 1372 ش، ص104؛ مجله حوزه، ش 43 و44، ص333ـ337.
- ↑ محمد واعظزاده خراسانی، 1421 ق/ 1379 ش، ص53.
- ↑ علی آبادی، 1379 ش، ص44؛ مجله حوزه، ش42و23.
- ↑ دوانی، 1372 ش، ص119 و 120.
- ↑ اباذری، 1383 ش، ص26 و 27.
- ↑ مجله حوزه، ش 43 و44، با اقتباس از مقاله سیدجواد علوی.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص128، به نقل از آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی.
- ↑ هدف از علم رجال، شناسایی راویان حدیث و بررسی وثاقت یا عدم وثاقت آنها است تا از این رهگذر درستی و نادرستی احادیث صادره از آنان روشن شود؛ از این رو علم رجال بسیار ارزشمند و در استنباط احکام تأثیر بسزایی دارد.
- ↑ علی آبادی، 1379 ش، ص86؛ دوانی، 1372 ش، ص160، با اقتباس.
- ↑ واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص84
- ↑ البته برخی از عالمان شیعه مانند شیخ مفید و شاگردش شیخ طوسی نیز تأخیر را جایز نمیدانند.
- ↑ واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص88.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص171و233».
- ↑ مطهری، شش مقاله، 1380 ش، ص260؛ مطهری، تکامل اجتماعی انسان، 1363 ش، ص204.
- ↑ مطهری، شش مقاله، 1380 ش، ص260؛ مطهری، تکامل اجتماعی انسان، 1363 ش، ص204.
- ↑ واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص369 و370.
- ↑ فتوای شیخ محمود شلتوت جواز عمل به فقه شیعه بود؛ در حالی که پیش از این، آنان شیعه را یک فرقه گمراه میدانستند و به هیچ وجه اجازه عمل به فقه شیعه را نمی دادند.
- ↑ مطهری، شش مقاله، 1380 ش، ص261؛ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص159، به نقل از آیتالله محمد فاضل لنکرانی.
- ↑ اباذری، 1383 ش، ص68.
- ↑ اباذری، 1383 ش، ص72.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص135، به نقل از لطفالله صافی گلپایگانی.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص232.
- ↑ صحیفه حوزه، ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 1379/11/3، ص8.
- ↑ واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص91.
- ↑ مجله حوزه، شماره43 و44، ص83، به نقل از آیتالله سیدجعفر احمدی.
- ↑ واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص337.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، 1376 ش، ج3، ص379.
- ↑ گلشن ابرار، ج2ص671.
- ↑ واعظزاده خراسانی، 1421 ق / 1379ش، ص97؛ گلشن ابرار، ج2، ص671.
- ↑ گلشن ابرار، 1382 ش، ج2، ص671.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص342.
- ↑ نام این مرکز «خطیره القدس» بوده است.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص55، 141 و 190.
- ↑ مجله حوزه، ش43 و44، ص332، به نقل از سیدجواد علوی.
- ↑ گلشن ابرار، 1382 ش، ج2ص672.
- ↑ احمدی و دیگران، 1379 ش، ص179.
مطالب مندرج در مقاله برگرفته از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره 5، زمستان 1384 میباشد.