تصوف جریانی به شدت متکثر (مقاله)
تصوف جریانی به شدت متکثر است. به دلیل جمعیت بسیار وسیع صوفیان در جهان اسلام و همچنین اشتراکات بسیاری که با تشیع دارند ظرفیت عظیمی برای همکاریهای فرهنگی را فراهم کرده است. سلسلههای تصوف به هم وصل نیستند و مثلاً نمیتوانیم بگوییم که تصوف فلان منطقه با تصوف فلان جا با هم سلسله و هم فکر هستند. مدلشان با هم فرق دارد. متاسفانه حداقلهای شناختی از تصوف و صوفیان وجود ندارد و همین عدم شناخت راه را بر بسیاری از همکاریها بسته است.
یک پارچه نبودن تصوف در کشورهای مختلف
سلسلههای تصوف به هم وصل نیستند و مثلاً نمیتوانیم بگوییم که تصوف فلان منطقه با تصوف فلان جا با هم سلسله و هم فکر هستند. مدلشان با هم فرق دارد. علتش هم این است که از یک سو تصوف بالذات اهل رواداری و متسامح است و به همین دلیل از جوامعی که در آن رواج یافته بسیار رنگ گرفته است.
از سوی دیگر در اکثر نقاط جهان متصوفه تحت فشار بودهاند و بخصوص در دهههای اخیر با رشد جریانات سلفی در میان کشورهای اسلامی باید گفت تقریباً در همه جای دنیا صوفیان با جریانات مخالف رادیکال مواجه هستند. در مقاطع مختلف تاریخی هر کشور اسلامی هم که نگاه میکنیم این امر خود را بسیار نشان میدهد. البته چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ جغرافیایی این قاعده، عام نیست ولی شمول خیلی بالایی دارد.
در مجموع رنگپذیری ذاتی متصوفه از عرفیات هر جامعه و تنوع این فشار اجتماعی، در عمق و شکل جریانات متصوفه در هر منطقه مؤثر بودهاند. لذا هم در نگاه مردم به متصوفه و هم در ویژگیهای خود طریقتهای صوفی در مناطق مختلف جهان، اشتراکات قلیلی میتوان یافت.
ین تفاوت حتی در طریقتهای مشابه هم وجود دارد. برای مثال در بالکان آسیای میانه، در هر دو بعد نظری و عملی تصوف بسیار سطحی داریم، چون حکومت کمونیستی که مدت طولانی در آنجا سلطه داشته، باعث شده دسترسی اینها در یک بازهٔ زمانی طولانی به منابع علمی و اصولاً جهان خارج قطع باشد.
فاکتورهای دیگری نیز در این میان هست، برای مثال در کشورهایی نظیر عراق و برخی کشورهای جنوب خلیج فارس و پاکستان و امثال این موارد میبینید که چون به مرکز جهان اسلام نزدیکتر هستند، عنصر فقه در تصوف و بلکه اصل اسلام آنها خیلی پررنگ است. اما وقتی از مرکز جهان اسلام دور میشویم، فقه به تدریح کمرنگ میشود. صوفیان و بلکه مسلمانان نقاط دوردست نسبت به مرکز جهان اسلام، پایبندی خیلی کمتری به فقه دارند.